گمنام

الأعراف ٨٨: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۱۷٬۶۱۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۹#link144 | آيات ۸۵ - ۹۳، سوره اعراف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۹#link144 | آيات ۸۵ - ۹۳، سوره اعراف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۹#link145 | بيان آيات مربوط به رسالت شعيب (عليه السلام )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۹#link145 | بيان آيات مربوط به رسالت شعيب (عليه السلام )]]
خط ۳۹: خط ۴۰:
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۲۰#link149 | اشتباه يك مفسر كه جمله : (( ان عدنا فى ملتكم (( رادليل بر مشرك بودن شعيب (ع ) قبل از نبوتش گرفته است .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۲۰#link149 | اشتباه يك مفسر كه جمله : (( ان عدنا فى ملتكم (( رادليل بر مشرك بودن شعيب (ع ) قبل از نبوتش گرفته است .]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۶_بخش۵۶#link43 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۶_بخش۵۶#link43 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ «88»
سران مستكبر قوم شعيب گفتند: اى شعيب! حتماً تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده‌اند، از آبادى‌مان بيرون خواهيم كرد، مگر آنكه به آئين ما برگرديد. (شعيب) گفت: گرچه بى‌رغبت باشيم؟
===نکته ها===
زورگويى و تهديد به اخراج و تبعيد، به نوعى در مورد همه‌ى انبيا بوده است، چنانكه در جاى ديگر مى‌خوانيم: كافران نسبت به پيامبران خود چنين تهديدهايى داشته‌اند. «قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا» «1»
هيچ يك از انبيا، پيش از رسالت، مشرك و بت‌پرست نبوده‌اند، ولى برخورد آنان با مشركان آرام بوده است. امّا پس از رسالت با عزم و اراده‌اى قوى‌تر مردم را هدايت كرده و با مشركان مقابله مى‌كردند، لذا خطاب‌ «لَتَعُودُنَّ»، به پيروان انبيا است، نه خود آنان. «2»
===پیام ها===
1- اشراف مستكبر، دشمن انبيا بوده‌اند. قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا ... لَنُخْرِجَنَّكَ‌
2- استدلال و منطق، شيوه‌ى انبياست، «جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ» «3» ولى روش كفّار، تهديد و زورگويى است. «لَنُخْرِجَنَّكَ»
3- مبلّغان نبايد از تهديدهاى مخالفان بترسند، چون در اين راه، تهديد به قتل و تبعيد هميشه بوده است. «لَنُخْرِجَنَّكَ»
4- تحميل عقائد، شيوه‌ى كفّار است و دين تحميلى سودى ندارد. لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا ... كارِهِينَ‌
----
«1». ابراهيم، 13.
«2». تفسير نمونه.
«3». اعراف، 85.
جلد 3 - صفحه 116
5- در برخورد با جهالت كافران، از ادب و گفتار نرم و حكميانه استفاده كنيم. «أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ (88)
بعد از دعوت شعيب قوم را به توحيد:
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ‌: گفتند جماعت بزرگان آنانكه نخوت و تكبر مى‌كردند از قوم شعيب، در قبول توحيد و عبادت خدا و نبوت شعيب، لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ‌: هر آينه البته خارج مى‌كنيم تو را اى شعيب، وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا: و كسانى كه ايمان آورده‌اند با تو از قريه و شهر خودمان حاصل: تو را با مؤمنين نفى بلد و تبعيد مى‌نمائيم، أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا: يا عود كنيد در كيش ما كه كفر است، يعنى ميان ما و شما يكى از اين دو امر خواهد بود يا اخراج شما از اين قريه، يا عود شما در كفر. شعيب عليه السّلام، گرچه هرگز داخل ملت آنها نبودند، به دلايل قاطعه و براهين ساطعه كه انبياء را جايز نيست بر ملت كفر بوده باشند، لكن قوم تغليب جماعت كردند بر واحد. يا بنابر عقيده فاسده خود كه شعيب عليه السّلام اول مذهب ايشان داشته خطاب كردند او و مؤمنان را به خطاب مذكور، و شعيب نيز جوابشان را بر طبق سؤالشان داد، قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ‌: فرمود شعيب از روى انكار، اگر چه ما كاره باشيم بدين شما، ما را جبر و قهر كنيد، يعنى چگونه ما به طوع و رغبت به دين شما در آئيم، و حال آنكه بطلان آن را دانسته‌ايم، مگر آنكه به قهر و جبر برگردانيد.
----
جلد 4 صفحه 139
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
سوره الأعراف «7»: آيات 88 تا 89
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ (88) قَدِ افْتَرَيْنا عَلَى اللَّهِ كَذِباً إِنْ عُدْنا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها وَ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِيها إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَيْ‌ءٍ عِلْماً عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحِينَ (89)
ترجمه‌
گفتند جماعتى كه سركشى كردند از قوم او هر آينه بيرون ميكنيم البته تو را اى شعيب و كسانيرا كه گرويدند با تو از بلدمان يا بايد باز گرديد بدين ما گفت آيا و اگر چه باشيم كراهت دارندگان‌
بتحقيق بسته باشيم بر خدا دروغ را اگر باز گرديم در دين شما بعد از آنكه نجات داد ما را خدا از آن و روا نباشد از براى ما آنكه باز گرديم در آن مگر آنكه بخواهد خدا پروردگار ما احاطه نمود است پروردگار ما بهمه چيز از روى علم بر خدا توكّل نموديم پروردگار ما حكم كن ميان ما و ميان قوم ما بحق و توئى بهترين حكم كنندگان.
تفسير
انبياء عليهم السلام بدليل عقل و نقل معصومند از گناه در تمام عمر چه رسد بآنكه كافر باشند در يك زمان پس مراد از عود آنها در ملت يا عود اهل ايمان است و از باب تغليب بهمه نسبت داده شده يا مراد صيرورت است چون عاد بمعنى صار استعمال ميشود يعنى يا بايد بگرديد همكيش ما يا آنكه اين كلام را آنها بعقيده خود گفته‌اند چون تصور ميكردند آنحضرت قبل از بعثت با آنها هم كيش بوده در هر حال آنحضرت از طرف خود و اهل ايمان جواب فرمود كه چگونه ما هم كيش با شما شويم با آنكه ميدانيم بطلان و فساد كيش شما را اعتقاد كه باكراه و اجبار حاصل نمى‌شود بعلاوه بعد از آنكه خداوند بادلّه واضحه دين حق را بما ارائه فرمود و نگذارد ما وارد در ملت كفر شويم اگر خواسته باشيم وارد شويم شكر احسان او را بجا نياورده‌ايم چون عبادت غير او را نموده‌ايم و احكام مجعوله خودمان را كه باو نسبت ميدهيم افترا بخدا زده‌ايم و سزاوار نباشد كه ما كيش شما را اختيار نمائيم مگر آنكه خدا بخواهد و خدا نخواسته يا مگر آنكه خدا بخواهد ما را مقهور شما بنمايد و شما را قاهر بر ما تا ما باكراه دين شما را قبول نمائيم يا آنكه مراد آنستكه ما حق نداريم دين شما را اختيار نمائيم مگر آنكه خدا خواسته باشد ما را بحال خود واگذار و محروم از لطف خود فرمايد براى عدم قابليت ما چون مشيت خدا تعلق بكفر عباد نمى‌گيرد و خداوند احاطه علميّه بتمام موجودات دارد
----
جلد 2 صفحه 452
و مصالح و مفاسد آنها را ميداند پس ما بايد اطاعت او را نمائيم كه عالم است نه اطاعت شما را كه جاهليد بر خدا توكل مى‌نمائيم در آنكه ثابت بدارد ما را بر ايمان و موفق فرمايد ما را بازدياد ايقان خدايا تو بگشا مشكليرا كه روى داده است ميان ما و قوم ما براستى تا ظاهر شود حق از باطل و تو بهترين مشكل گشائى در صورتى كه مراد از فتح مشكل گشائى باشد و اگر فتح بمعنى حكم باشد چنانچه قاضى را فتاح ميگويند مراد واضح است لذا در ترجمه ذكر شد اگر چه بنظر حقير روح معنى همان مشكل گشائى است چون قاضى هم از طرفين مشكل گشائى ميكند.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قال‌َ المَلَأُ الَّذِين‌َ استَكبَرُوا مِن‌ قَومِه‌ِ لَنُخرِجَنَّك‌َ يا شُعَيب‌ُ وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا مَعَك‌َ مِن‌ قَريَتِنا أَو لَتَعُودُن‌َّ فِي‌ مِلَّتِنا قال‌َ أَ وَ لَو كُنّا كارِهِين‌َ (88)
گفتند جماعتي‌ ‌از‌ كفار ‌که‌ تكبر ميورزيدند ‌از‌ قوم‌ شعيب‌ بحضرتش‌ خطاب‌ كردند ‌که‌ هراينه‌ ‌ما تو ‌را‌ و كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌اند ‌با‌ تو ‌از‌ شهر خودمان‌ ‌که‌ مسكن‌ و مأواي‌ ‌شما‌ بوده‌ خارج‌ ميكنيم‌ مگر اينكه‌ دست‌ ‌از‌ كيش‌ ‌خود‌ برداريد و برگرديد بكيش‌ ‌ما فرمود شعيب‌ آيا و ‌لو‌ اينكه‌ ‌ما كراهت‌ داشته‌ باشيم‌.
مسئلة‌-‌ كره‌ مقابل‌ طوع‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد طَوعاً أَو كَرهاً فصّلت‌ ‌آيه‌ 10، طوع‌ عملي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ روي‌ ميل‌ و رغبت‌ انجام‌ گيرد و ‌از‌ همين‌ باب‌ ‌است‌ اطاعت‌ ‌که‌ امتثال‌ اوامر الهي‌ ‌باشد‌ ‌از‌ روي‌ شوق‌ و ميل‌ و رغبت‌.
كره‌ بمعني‌ اشمئزاز و تنفر و بي‌ميلي‌ ‌باشد‌ و اكراه‌ آنست‌ ‌که‌ كسي‌ ‌را‌ وادار و مجبور كنند ‌بر‌ عملي‌ ‌که‌ رغبت‌ نداشته‌ و كراهت‌ دارد و خداوند ميفرمايد لا إِكراه‌َ فِي‌ الدِّين‌ِ قَد تَبَيَّن‌َ الرُّشدُ مِن‌َ الغَي‌ِّ بقره‌ ‌آيه‌ 257، ‌بعد‌ ‌از‌ آية الكرسي‌ قال‌َ المَلَأُ الَّذِين‌َ استَكبَرُوا مِن‌ قَومِه‌ِ ملاء بمعني‌ جماعت‌ ‌يعني‌ جمعي‌ ‌از‌ كفار آنهم‌ نه‌ توده‌ مردم‌ بلكه‌ رؤساء و امراء و سران‌ قوم‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌با‌ قدرت‌
جلد 7 - صفحه 386
و شوكت‌ و بزرگ‌ ميشمردند اينها تهديد كردند حضرت‌ شعيب‌ و مؤمنين‌ بآن‌ حضرت‌ ‌را‌ ‌که‌ حضرت‌ شعيب‌ دست‌ ‌از‌ دعوت‌ بردارد و مؤمنين‌ برگردند بهمان‌ كفر اولي‌ و شرك‌ و الّا تمام‌ ‌شما‌ ها ‌را‌ لَنُخرِجَنَّك‌َ يا شُعَيب‌ُ وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا مَعَك‌َ مِن‌ قَريَتِنا اخراج‌ بلد ميكنيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ ديگر مزاحم‌ ‌ما نباشيد و گفتيم‌ اطلاق‌ قريه‌ ‌بر‌ بلد بسيار داريم‌.
أَو لَتَعُودُن‌َّ فِي‌ مِلَّتِنا حضرت‌ شعيب‌ ‌که‌ اصلا داخل‌ ‌در‌ ملت‌ ‌آنها‌ نبود ‌که‌ خارج‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ عود كند و برگردد و مفسرين‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ بدست‌ و پا افتادند و تصرف‌ ‌در‌ معناي‌ عود كردند ‌با‌ اينكه‌ ‌آنها‌ توهم‌ كرده‌ بودند ‌که‌ شعيب‌ ‌هم‌ بدوا بكيش‌ ‌آنها‌ العياذ كافر و مشرك‌ بوده‌ ‌ يا ‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ خطاب‌ متوجه‌ بمؤمنين‌ قوم‌ بوده‌ و چون‌ شعيب‌ ‌هم‌ داخل‌ ‌در‌ مؤمنين‌ بوده‌ خطاب‌ جمعي‌ كردند لكن‌ تمام‌ اينها بي‌مدرك‌ ‌است‌ و ظاهر ‌اينکه‌ نحو بنظر ميرسد ‌که‌ عود شعيب‌ ‌با‌ عود مؤمنين‌ مختلف‌ ‌است‌، عود شعيب‌ اينست‌ ‌که‌ چنانچه‌ قبل‌ ‌از‌ بعثت‌ دعوت‌ نميكردي‌ و كاري‌ بكار ‌ما نداشتي‌ حال‌ ‌هم‌ دست‌ ‌از‌ دعوت‌ بردار و ‌ما ‌را‌ بخود واگذار كن‌ و دخالت‌ ‌در‌ كارهاي‌ ‌ما نداشته‌ باش‌، و عود مؤمنين‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ اطراف‌ شعيب‌ بيرون‌ شوند و بهمان‌ كيش‌ اولي‌ ‌خود‌ برگردند.
قال‌َ أَ وَ لَو كُنّا كارِهِين‌َ چگونه‌ ممكن‌ ‌است‌ ‌من‌ دست‌ ‌از‌ دعوت‌ بردارم‌ ‌با‌ مأموريتي‌ ‌که‌ ‌از‌ جانب‌ خداوند دارم‌ و چگونه‌ ممكن‌ ‌است‌ مؤمنين‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آني‌ ‌که‌ حق‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ مكشوف‌ ‌شده‌ و بطلان‌ كفر و شرك‌ ‌را‌ يقين‌ پيدا كردند البته‌ ‌ما ‌در‌ عود كمال‌ كراهت‌ ‌را‌ داريم‌ و ممكن‌ نيست‌ دست‌ بردار باشيم‌ و ‌در‌ موضوع‌ اخراج‌ بلد ‌هم‌ ‌شما‌ همچه‌ قدرتي‌ نداريد و خداوند چنين‌ فرصتي‌ بشما نخواهد داد.
387
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 88)- در این آیه و آیه بعد عکس العمل قوم مستکبر شعیب در برابر سخنان منطقی این پیامبر بزرگ بیان شده است.
قرآن می‌گوید: «اشراف زورمند و متکبر قوم شعیب به او گفتند سوگند یاد می‌کنیم که قطعا، هم خودت و هم کسانی را که به تو ایمان آورده‌اند، از محیط خود بیرون خواهیم راند، مگر این که هر چه زودتر به آیین ما باز گردید» (قالَ الْمَلَأُ
ج2، ص69
الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا)
»
پاسخی که شعیب در برابر این همه تهدید و خشونت به آنها داد خیلی ساده و ملایم و منطقی بود، «گفت: آیا (می‌خواهید ما را به آیین خودتان بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم» (قالَ أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس