گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۱: خط ۶۱:
<span id='link56'><span>
<span id='link56'><span>


==توجيه امر خدا در آیه «امرنا مترفيها ففسقوا فيها»، با اين كه خدا امر به فحشاء نمى كند!==
==وجوهی مفسران، که در توجيه امر خدا در آیه: «أمَرنَا مُترَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا» گفته اند==
واينكه فرمود: ((ما به مترفين آن قوم دستور داديم تا در آن قريه ها فسق وفجور كنند(( با اينكه از كلام خداى تعالى اين معنا را مى دانيم كه هرگز امر تشريعى به فسق وفجور نكرده وبلكه صريحا فرموده : ((قل انّ اللّه لايامر بالفحشاء((، لذا مى فهميم كه اين امر، امر تشريعى نبوده .
و اين كه فرمود: «ما به مترفين آن قوم دستور داديم تا در آن قريه ها فسق و فجور كنند»، با اين كه از كلام خداى تعالى اين معنا را مى دانيم كه هرگز امر تشريعى به فسق و فجور نكرده و بلكه صريحا فرموده: «قُل إنَّ اللّهَ لَا يَأمُرُ بِالفَحشَاء». لذا مى فهميم كه اين امر، امر تشريعى نبوده.
واما تعلق نگرفتن امر تكوينى ، به معصيت ، از آن جهت كه معصيت است نيز واضح است بلكه واضح تر از امر تشريعى است ، زيرا اگر خداوند امر تكوينى به عملى كند، آن عمل ، ضرورى شده وديگر متعلق به اختيار كسى نمى شود، ووقتى عملى اختيارى انسان نشد انجامش معصيت نيست ، همچنانكه قرآن كريم در معناى امر تكوينى خداوند فرموده است : ((اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون ((
 
بنابراين اگر متعلق امر، در جمله ((امرنا(( اطاعت باشد، امر به معناى حقيقى يعنى امر تشريعى خواهد بود، يعنى امرى كه با زبان پيغمبرشان به ايشان ابلاغ شده ، پيامبرى كه مبعوث شدنش براى انذار ايشان به عذاب خدا در صورت مخالفت امر اوبوده است ، وقبلا هم اشاره كرديم كه اصولا اين شاءن يعنى انذار مردم از مختصات فرستادگان خداست .
و اما تعلق نگرفتن امر تكوينى، به معصيت، از آن جهت كه معصيت است، نيز واضح است، بلكه واضح تر از امر تشريعى است. زيرا اگر خداوند امر تكوينى به عملى كند، آن عمل، ضرورى شده و ديگر متعلق به اختيار كسى نمى شود. و وقتى عملى اختيارى انسان نشد، انجامش معصيت نيست. همچنان كه قرآن كريم، در معناى امر تكوينى خداوند فرموده است: «إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ».
پس قوم هر پيغمبرى اگر مخالفت كنند واز امر پروردگارشان فسق بورزند، قول عذاب برايشان محقق مى شود، يعنى مبتلابه عذاب و هلاكت مى گردند.
 
واگر متعلق امر در جمله مورد بحث ، فسق ومعصيت باشد، مقصود از امر اين خواهد بود كه ما نعمت را برايشان افاضه نموده وبر سبيل املاء و استدراج فراوانش كرديم تا بدين وسيله دسترسيشان به فسق بيشتر گشته وفسق را از حد بگذرانند وقول بر آنان محقق گردد تا عذاب نازل شود.
بنابراين اگر متعلق امر، در جمله «أمَرنَا» اطاعت باشد، امر به معناى حقيقى، يعنى امر تشريعى خواهد بود. يعنى امرى كه با زبان پيغمبرشان به ايشان ابلاغ شده. پيامبرى كه مبعوث شدنش براى انذار ايشان به عذاب خدا، در صورت مخالفت امر او بوده است، و قبلا هم اشاره كرديم كه اصولا اين شأن، يعنى انذار مردم از مختصات فرستادگان خداست.
اين دووجه بود كه با هر يك از آنها جمله ((امرنا...(( را مى توان توجيه نمود.
 
اما وجه اول از دوجهت بعيد است ، يكى اينكه خلاف ظاهر است ، چون ظاهر اينكه مى گوئيم : ((دستورش دادم واوچنين وچنان كرد(( اين است كه دستور به عين همان عملى كه اوكرده صادر شده است ، ودر آيه مورد بحث هم ظاهر اين است كه امر به خود فسق تعلق گرفته باشد، نه به طاعت .
پس قوم هر پيغمبرى، اگر مخالفت كنند و از امر پروردگارشان فسق بورزند، قول عذاب برايشان محقق مى شود. يعنى مبتلا به عذاب و هلاكت مى گردند.
دوم اينكه تا همه اهل يك شهر فسق نورزند بلاى عمومى نازل نمى شود، وبا اين حال وجهى نيست كه امر تنها متوجه مترفين شود.
 
و اگر متعلق امر در جمله مورد بحث، فسق و معصيت باشد، مقصود از امر اين خواهد بود كه ما نعمت را برايشان افاضه نموده و بر سبيل املاء و استدراج فراوانش كرديم، تا بدين وسيله دسترسی شان به فسق بيشتر گشته و فسق را از حد بگذرانند و قول بر آنان محقق گردد تا عذاب نازل شود.
 
اين دو وجه بود كه با هر يك از آن ها، جملۀ «أمَرنَا...» را مى توان توجيه نمود.
 
اما وجه اول از دو جهت بعيد است. يكى اين كه خلاف ظاهر است. چون ظاهر اين كه مى گویيم: «دستورش دادم و او، چنين و چنان كرد»، اين است كه دستور به عين همان عملى كه او كرده، صادر شده است. و در آيه مورد بحث هم، ظاهر اين است كه امر به خود فسق تعلق گرفته باشد، نه به طاعت.
 
دوم اين كه: تا همه اهل يك شهر فسق نورزند، بلاى عمومى نازل نمى شود، و با اين حال، وجهى نيست كه امر تنها متوجه مترفين شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۳ </center>
<span id='link57'><span>
<span id='link57'><span>
==وجوهى كه مفسرين در توجيه اين امر گفته اند. ==
==وجوهى كه مفسرين در توجيه اين امر گفته اند. ==
زمخشرى در توجيه اين امر گفته است : امر در اينجا حتما امرى است مجازى ، زيرا وقتى امر حقيقى مى بود كه به ايشان فرموده باشد: ((افسقوا: فسق بورزيد(( وچون چنين امرى معقول وممكن نيست ، لاجرم امر مجازى خواهد بود، واما وجه مجازيت آن اين است كه از آنجائى كه خداوند نعمت را بر آنان بسيار كرده ووسيله پيروى شهوات را بر ايشان فراهم نموده پس گويى كه ايشان ماءموريت داشته اند كه نعمت هاى خدا را در اينكار صرف كنند.
زمخشرى در توجيه اين امر گفته است : امر در اينجا حتما امرى است مجازى ، زيرا وقتى امر حقيقى مى بود كه به ايشان فرموده باشد: ((افسقوا: فسق بورزيد(( وچون چنين امرى معقول وممكن نيست ، لاجرم امر مجازى خواهد بود، واما وجه مجازيت آن اين است كه از آنجائى كه خداوند نعمت را بر آنان بسيار كرده ووسيله پيروى شهوات را بر ايشان فراهم نموده پس گويى كه ايشان ماءموريت داشته اند كه نعمت هاى خدا را در اينكار صرف كنند.
۱۳٬۸۸۵

ویرایش