گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۴۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۴۴: خط ۲۴۴:
<span id='link367'><span>
<span id='link367'><span>


==هم قسم شدن مفسدان براى قتل صالح «ع» و اهل او، و مكر خدا و هلاك ساختن آنان ==
==هم سوگند شدن مفسدان براى قتل صالح «ع» و خاندان او، سرانجام کارشان ==
«'''قَالُوا تَقَاسمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شهِدْنَا مَهْلِك أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ'''»:
«'''قَالُوا تَقَاسمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شهِدْنَا مَهْلِك أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ'''»:


كلمه «تقاسم» به معناى شركت در سوگند است . و كلمه «تبييت»، به معناى سوء قصد در شب است . و كلمه «اهل» به معناى آن كسى است كه : يك خانه ، او و مثل او را در خود جمع مى كند و يا خويشاوندى و يا دين آنان را جمع مى نمايد، (پس اهل خانه و اهل دين و اهل بيت ، به معناى كسانى است كه يك خانه و يك دين و يك دودمان آنها را با هم جمع كند) و شايد مراد از «اهله» در آيه مورد بحث ، همسر و فرزندان باشد، به قرينه اينكه بعد از آن مى فرمايد: «ثم نقول لوليه ما شهدنا - آنگاه به وليش مى گوييم ما ناظر نبوديم» و جمله «و انا لصادقون» عطف است بر جمله «ما شهدنا» و در حقيقت جزو مقول قول و تتمه كلام است .
كلمۀ «تقاسم»، به معناى شركت در سوگند است. و كلمۀ «تبييت»، به معناى سوء قصد در شب است. و كلمۀ «اهل»، به معناى آن كسى است كه يك خانه، او و مثل او را در خود جمع مى كند. و يا خويشاوندى و يا دين آنان را جمع مى نمايد.  


و معناى آيه اين است كه : آن جمعيتى كه فساد مى كردند به خدا سوگند خوردند و گفتند: ما شبانه او و اهل او را مى كشيم ، آنگاه صاحب خون آنان را اگر به خونخواهى برخاست و ما را تعقيب كرد، مى گوييم كه ما حاضر و ناظر در هلاكت اهل او نبوده ايم و ما راست مى گوييم ، و معلوم است كه اگر شاهد و ناظر هلاكت اهل او نباشند، شاهد هلاكت خود او هم نيستند، حالا يا به ملازمه و يا به قول بعضى به اولويت .
(پس اهل خانه و اهل دين و اهل بيت، به معناى كسانى است كه يك خانه و يك دين و يك دودمان، آن ها را با هم جمع كند).  


و چه بسا بعضى گفته اند كه جمله «'''و انا لصادقون '''» حال از فاعل در «نقول» است ، يعنى ما به وليش چنين و چنان مى گوييم ، در حالى كه در اين گفتار راستگو باشيم ،
و شايد مراد از «أهلَهُ» در آيه مورد بحث، همسر و فرزندان باشد. به قرينه اين كه بعد از آن مى فرمايد: «ثُمَّ نَقُولُ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدنَا: آنگاه به ولیّ اش مى گوييم ما ناظر نبوديم». و جملۀ «وَ إنَّا لَصَادِقُون»، عطف است بر جملۀ «مَا شَهِدنَا»، و در حقيقت، جزو مقول قول و تتمۀ كلام است.
 
و معناى آيه، اين است كه: آن جمعيتى كه فساد مى كردند، به خدا سوگند خوردند و گفتند: ما شبانه او و اهل او را مى كشيم. آنگاه به صاحب خون آنان - اگر به خونخواهى برخاست و ما را تعقيب كرد - مى گوييم كه: ما حاضر و ناظر در هلاكت اهل او نبوده ايم و ما راست مى گوييم.
 
و معلوم است كه اگر شاهد و ناظر هلاكت اهل او نباشند، شاهد هلاكت خود او هم نيستند. حالا يا به ملازمه، و يا به قول بعضى به اولويت.
 
و چه بسا بعضى گفته اند كه جملۀ «وَ إنَّا لَصَادِقُون»، حال از فاعل در «نَقُولُ» است. يعنى: ما به ولیّ اش، چنين و چنان مى گوييم، در حالى كه در اين گفتار راستگو باشيم، چون ما هلاکت خودش و اهلش، هر دو را شاهد بودیم، نه هلاکت اهلش به تنهایی را.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۳۵ </center>
چون ما هلاكت خودش و اهلش هر دو را شاهد بوديم : نه هلاكت اهلش ‍ به تنهايى را.
ولى اين وجه دلپسندى نيست و بيهوده خود را به زحمت انداختن است. و البته وجوه ديگرى هم هست كه در آن، بيش از اين وجه، خود را به زحمت انداخته اند، در حالى كه هيچ لزومى ندارد كه جمله را حال بگيريم، تا به زحمت بيفتيم.
 
ولى اين وجه دلپسندى نيست و بيهوده خود را به زحمت انداختن است و البته وجوه ديگرى هم هست كه در آن بيش از اين وجه ، خود را به زحمت انداخته اند، در حالى كه هيچ لزومى ندارد كه جمله را حال بگيريم ، تا به زحمت بيفتيم .


«'''وَ مَكَرُوا مَكراً وَ مَكَرْنَا مَكراً وَ هُمْ لا يَشعُرُونَ'''»:
«'''وَ مَكَرُوا مَكراً وَ مَكَرْنَا مَكراً وَ هُمْ لا يَشعُرُونَ'''»:


اما «مكر قوم صالح» اين بود كه - بنا بر شهادت سياق قبلى - بر قصد سوء و كشتن صالح و اهل او تواطى و اتفاق كنند و سوگند بخورند و اما مكر خداى تعالى اين بود كه - به شهادت سياق لا حق - هلاكت همه آنان را تقدير كند.
اما «مكر قوم صالح» اين بود كه - بنابر شهادت سياق قبلى - بر قصد سوء و كشتن صالح و اهل او تواطى و اتفاق كنند و سوگند بخورند. و اما «مكر خداى تعالى» اين بود كه - به شهادت سياق لاحق - هلاكت همه آنان را تقدير كند.


«'''فَانظرْ كَيْف كانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ'''»:
«'''فَانظُرْ كَيْف كانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ'''»:


كلمه «تدمير» به معناى هلاكت كردن است و چند ضمير جمع در آيه به «رهط» بر مى گردد. و اينكه فرمود: «عاقبت مكرشان اهلاك خود و قومشان بود»، جهتش اين است كه مكر آنان استدعا و اقتضاى مكر الهى را به عنوان مجازات دارد و همين مستوجب هلاكتشان و هلاكت قومشان گرديد.
كلمۀ «تدمير»، به معناى هلاك كردن است، و چند ضمير جمع در آيه، به «رهط» بر مى گردد. و اين كه فرمود: «عاقبت مكرشان، اهلاك خود و قومشان بود»، جهتش اين است كه مكر آنان، استدعا و اقتضاى مكر الهى را به عنوان مجازات دارد و همين، مستوجب هلاكتشان و هلاكت قومشان گرديد.


«'''فَتِلْك بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةَ بِمَا ظلَمُوا...'''»:
«'''فَتِلْك بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةَ بِمَا ظلَمُوا...'''»:


كلمه «خاويه» به معناى خالى است از ماده «خوى» به معناى خالى بودن ، و بقيه الفاظ آيه روشن است .
كلمۀ «خاوية»، به معناى خالى است، از ماده «خوى»، به معناى خالى بودن. و بقيه الفاظ آيه روشن است.


«'''وَ أَنجَيْنَا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ'''»:
«'''وَ أَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ'''»:


در اين آيه مؤ منين را بشارت به نجات مى دهد و اگر در رديف آن فرمود «و كانوا يتقون» براى اين است كه تقوا مانند سپر است براى ايمان و نمى گذارد ايمان لطمه بخورد، همچنان كه فرموده : «و العاقبة للمتقين» و نيز فرموده : «و العاقبة للتقوى»
در اين آيه، به مؤمنان، به نجات بشارت مى دهد. و اگر در رديف آن فرمود: «وَ كَانُوا يَتَّقُون»، براى اين است كه «تقوا»، مانند سپر است براى ايمان و نمى گذارد ايمان لطمه بخورد. همچنان كه فرموده: «وَ العَاقِبَةُ لِلمُتَّقِين». و نيز فرموده: «وَ العَاقِبَةُ لِلتَّقوَى».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۳۶ </center>
<span id='link368'><span>
<span id='link368'><span>
۱۵٬۹۷۷

ویرایش