گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




قَلَ رَب احْكم بِالحَْقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُستَعَانُ عَلى مَا تَصِفُونَ
«'''قَالَ رَب احْكم بِالحَْقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمَانُ الْمُستَعَانُ عَلى مَا تَصِفُونَ'''»:
ضمير در قال به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بر مى گردد و آيه شريفه كلام آن جناب را حكايت مى كند كه در دعوت مردم به حق چه گفت و چگونه مردم دعوتش را رد كردند و از او اعراض نمودند گويى كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بعد از آنكه ايشان را دعوت نموده رسالت خودش را به ايشان ابلاغ كرد و ايشان دعوتش را انكار كردند و در انكارشان پافشارى نمودند روى از ايشان برگردانيده به درگاه پروردگارش متوجه شد و گفت : ((رب احكم بالحق - خدايا به حق حكم كن (( و اگر حكم را مقيد به حق كرد (معنايش اين نيست كه خدا حكم به غير حق هم مى كند) بلكه اين قيد توضيحى است نه احترازى چون حكم خداى تعالى جز حق نمى تواند باشد پس كاءنه گفته ((خدايا به حكم خودت كه حق است حكم كن (( يعنى حق را براى آنانكه به نفعشان است و عليه آنان كه بر ضررشان است اظهار فرما. آنگاه بار ديگر روى سخن را متوجه كفار نموده و فرموده است : ((ربنا الرحمن لمستعان على ما تصفون - و پروردگار ما رحمان و عليه گفته هاى شما بهترين ياور است (( و گويى كه با اين جمله به علت اعراض خود از ايشان و روى به درگاه خدا نهادن و درخواست حكم به حق را بيان كردن اشاره مى كند. پس خداى سبحان رب او و رب همه ايشان است و او را سزد كه ميان مربوبين خود حكم كند و او كثير الرحمه است ، يعنى سائلش و كسى را كه به سويش روى آورد نوميد نمى كند و او است كه حكم مى كند و كسى نيست كه حكمش
 
ضمير در قال به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بر مى گردد و آيه شريفه كلام آن جناب را حكايت مى كند كه در دعوت مردم به حق چه گفت و چگونه مردم دعوتش را رد كردند و از او اعراض نمودند گويى كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بعد از آنكه ايشان را دعوت نموده رسالت خودش را به ايشان ابلاغ كرد و ايشان دعوتش را انكار كردند و در انكارشان پافشارى نمودند روى از ايشان برگردانيده به درگاه پروردگارش متوجه شد و گفت : ((رب احكم بالحق - خدايا به حق حكم كن (( و اگر حكم را مقيد به حق كرد (معنايش اين نيست كه خدا حكم به غير حق هم مى كند) بلكه اين قيد توضيحى است نه احترازى چون حكم خداى تعالى جز حق نمى تواند باشد پس كاءنه گفته ((خدايا به حكم خودت كه حق است حكم كن (( يعنى حق را براى آنانكه به نفعشان است و عليه آنان كه بر ضررشان است اظهار فرما.  
 
آنگاه بار ديگر روى سخن را متوجه كفار نموده و فرموده است: (ربنا الرحمن لمستعان على ما تصفون - و پروردگار ما رحمان و عليه گفته هاى شما بهترين ياور است( و گويى كه با اين جمله به علت اعراض خود از ايشان و روى به درگاه خدا نهادن و درخواست حكم به حق را بيان كردن اشاره مى كند. پس خداى سبحان رب او و رب همه ايشان است و او را سزد كه ميان مربوبين خود حكم كند و او كثير الرحمه است ، يعنى سائلش و كسى را كه به سويش روى آورد نوميد نمى كند و او است كه حكم مى كند و كسى نيست كه حكمش
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۰ </center>
را تاءخير اندازد و او است كه با كلماتش حق را به كرسى نشانده باطل را باطل و نابود مى سازد.
را تاءخير اندازد و او است كه با كلماتش حق را به كرسى نشانده باطل را باطل و نابود مى سازد.
پس خود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نيز در اينكه عرضه داشت ((رب احكم بالحق (( به ربى رجوع كرد كه رب او و رب مردم است و از او خواست تا به رحمتش حكم كند و از او استعانت جست تا عليه آنچه باطل است و ايشان آن را مى پرستند قيام نمايد و آن عبارت از اين بود كه دين باطل خود را به اوصافى كه در آن نبود وصف مى كردند و دين حق را به طعنه هايى كه از آن مبرا است مذمت مى كردند. از آنچه گذشت نكته هايى كه در آيه است - از آن جمله التفاتى كه از خطاب (قل ) به غيبت (قال ) به كار رفته ونيز نكته اينكه اول از خداى تعالى تعبير به ((ربى (( نمود و بار دوم به ((ربنا(( و نيز نكته اينكه چرا به دو وصف ((رحمان (( و ((مستعان (( توصيف نمود و همچنين ساير نكات آيه - رو شن گرديد.
 
پس خود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نيز در اينكه عرضه داشت ((رب احكم بالحق (( به ربى رجوع كرد كه رب او و رب مردم است و از او خواست تا به رحمتش حكم كند و از او استعانت جست تا عليه آنچه باطل است و ايشان آن را مى پرستند قيام نمايد و آن عبارت از اين بود كه دين باطل خود را به اوصافى كه در آن نبود وصف مى كردند و دين حق را به طعنه هايى كه از آن مبرا است مذمت مى كردند.
 
از آنچه گذشت نكته هايى كه در آيه است - از آن جمله التفاتى كه از خطاب (قل ) به غيبت (قال ) به كار رفته ونيز نكته اينكه اول از خداى تعالى تعبير به ((ربى (( نمود و بار دوم به ((ربنا(( و نيز نكته اينكه چرا به دو وصف ((رحمان (( و ((مستعان (( توصيف نمود و همچنين ساير نكات آيه - رو شن گرديد.
<span id='link329'><span>
<span id='link329'><span>
==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
در مجمع البيان در ذيل آيه ((و حرام على قريه اهلكناها...(( گفته كه : محمد بن مسلم از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: هر قريه اى را كه خداى عز و جل هلاك گرداند ديگر بر نمى گردند.
در مجمع البيان در ذيل آيه ((و حرام على قريه اهلكناها...(( گفته كه : محمد بن مسلم از امام ابى جعفر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: هر قريه اى را كه خداى عز و جل هلاك گرداند ديگر بر نمى گردند.
رواياتى در ذيل آيه : ((انكم و ما تعبدون حصب جهنم (( و محاجه يكى از مشركين باپيامبر (صلى الله عليه و آله ) بعد از نزول اين آيه
 
و در تفسير قمى در روايت ابى الجارود، از امام ابى جعفر (عليه السلام ) آمده كه فرمود: وقتى اين آيه ، يعنى آيه ((انكم و ما تعبدون حصب جهنم (( نازل شد، اهل مكه از شنيدن آن دچار وحشت زيادى شدند. پس عبد اللّه بن زبعرى وارد مكه شد، ديد كه كفار قريش همه درباره اين آيه گفتگو مى كنند، ابن زبعرى پرسيد: اين حرف محمد است ؟ گفتند: آرى . گفت : اگر خودش اعتراف به آن كند من با او مخاصمه مى كنم . پس ‍ او و محمد را يكجاملاقات دادند، ابن زبعرى پرسيد: آيا اين جمله اى كه قرائت كردى درباره ما و خدايان ما تنها است ، يا درباره همه امتهاى بت پرست ، و خدايان ايشان است ؟ فرمود: بلكه درباره شما و خدايانتان و همه امتها و خدايانشان ، است ، الا آن كسانى كه خدا خودش استثناء كرده . ابن زبعرى گفت : قسم به خدا الان تو را مجاب خواهم كرد، مگر تو نبودى كه درباره عيسى ثناى
و در تفسير قمى در روايت ابى الجارود، از امام ابى جعفر (عليه السلام ) آمده كه فرمود: وقتى اين آيه ، يعنى آيه ((انكم و ما تعبدون حصب جهنم (( نازل شد، اهل مكه از شنيدن آن دچار وحشت زيادى شدند. پس عبد اللّه بن زبعرى وارد مكه شد، ديد كه كفار قريش همه درباره اين آيه گفتگو مى كنند، ابن زبعرى پرسيد: اين حرف محمد است ؟ گفتند: آرى .  
 
گفت : اگر خودش اعتراف به آن كند من با او مخاصمه مى كنم . پس ‍ او و محمد را يكجاملاقات دادند، ابن زبعرى پرسيد: آيا اين جمله اى كه قرائت كردى درباره ما و خدايان ما تنها است ، يا درباره همه امتهاى بت پرست ، و خدايان ايشان است ؟  
 
فرمود: بلكه درباره شما و خدايانتان و همه امتها و خدايانشان ، است ، الا آن كسانى كه خدا خودش استثناء كرده . ابن زبعرى گفت : قسم به خدا الان تو را مجاب خواهم كرد، مگر تو نبودى كه درباره عيسى ثناى
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۱ </center>
خير مى كردى ؟ با اينكه مى دانى نصارى عيسى و مادرش را مى پرستند؟ و طايفه اى از مردم ملائكه را پرستش مى كنند، آيا آن مردم و معبودهايشان در آتش نيستند؟ و اگر هستند پس عيسى هم در آتش ‍ است ، ملائكه هم در آتش هستند؟ و اين مناقض با ثنايى است كه درباره عيسى مى كردى ؟ رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: نه ، عيسى و ملائكه در آتش نيستند، پس قريش جنجال كرده ، خنده سر دادند، و گفتند: ابن زبعرى خوب مجابت كرد. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: گفته مرا نفهميديد و بيهوده جنجال مى كنيد، مگر من نگفتم الا آن كسانى كه خدا خودش استثناء كرده ، و مقصودم اين كلام خدا بود كه مى فرمايد: ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى اولئك عنها مبعدون لا يسمعون حسيسها و هم فيما اشتهت انفسهم خالدون ((
خير مى كردى ؟ با اينكه مى دانى نصارى عيسى و مادرش را مى پرستند؟ و طايفه اى از مردم ملائكه را پرستش مى كنند، آيا آن مردم و معبودهايشان در آتش نيستند؟ و اگر هستند پس عيسى هم در آتش ‍ است ، ملائكه هم در آتش هستند؟ و اين مناقض با ثنايى است كه درباره عيسى مى كردى ؟  
مولف : اين حديث از طرق اهل سنت نيز روايت شده ليكن در طريق اهل سنت متن روايت تشويش دارد، به خلاف روايت بالا كه متنش ‍ سالم تر و متين تر است ، و آن اين است كه ابن عباس گفت : وقتى آيه شريفه ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم انتم لها واردون (( نازل شد، بر اهل مكه گران آمد، چون گفتند محمد خدايان ما را ناسزا گفت . ابن زبعرى به ايشان گفت : من به خاطر كمك به شما با او مخاصمه مى كنم ، او را بخوانيد. پس مردم رفتند و با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نزد زبعرى شدند. ابن زبعرى گفت : اى محمد! اين كلام تو مخصوص خدايان ما است و يا عموم كسانى كه به جاى خدا معبود شده اند؟ فرمود: براى همه كسانى است كه معبود شده اند. ابن زبعرى گفت : به رب اين خانه (كعبه ) الان مجابت مى كنم ، مگر تو نبودى كه مى گفتى عيسى بنده صالح خدا و عزيز بنده صالح خدا است و ملائكه بندگان صالحند؟ فرمود چرا من گفتم . گفت : در حالى كه نصارى مسيح ، و يهود عزيز، و بنو مليح ملائكه را مى پرستند و تو در اين آيه ات گفتى همه هيزم جهنمند.
 
رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: نه ، عيسى و ملائكه در آتش نيستند، پس قريش جنجال كرده ، خنده سر دادند، و گفتند: ابن زبعرى خوب مجابت كرد. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: گفته مرا نفهميديد و بيهوده جنجال مى كنيد، مگر من نگفتم الا آن كسانى كه خدا خودش استثناء كرده ، و مقصودم اين كلام خدا بود كه مى فرمايد: ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى اولئك عنها مبعدون لا يسمعون حسيسها و هم فيما اشتهت انفسهم خالدون ((
 
مولف : اين حديث از طرق اهل سنت نيز روايت شده ليكن در طريق اهل سنت متن روايت تشويش دارد، به خلاف روايت بالا كه متنش ‍ سالم تر و متين تر است ، و آن اين است كه ابن عباس گفت : وقتى آيه شريفه ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم انتم لها واردون (( نازل شد، بر اهل مكه گران آمد، چون گفتند محمد خدايان ما را ناسزا گفت . ابن زبعرى به ايشان گفت : من به خاطر كمك به شما با او مخاصمه مى كنم ، او را بخوانيد.  
 
پس مردم رفتند و با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نزد زبعرى شدند. ابن زبعرى گفت : اى محمد! اين كلام تو مخصوص خدايان ما است و يا عموم كسانى كه به جاى خدا معبود شده اند؟ فرمود: براى همه كسانى است كه معبود شده اند. ابن زبعرى گفت : به رب اين خانه (كعبه ) الان مجابت مى كنم ، مگر تو نبودى كه مى گفتى عيسى بنده صالح خدا و عزيز بنده صالح خدا است و ملائكه بندگان صالحند؟  
 
فرمود چرا من گفتم . گفت : در حالى كه نصارى مسيح ، و يهود عزيز، و بنومليح ملائكه را مى پرستند و تو در اين آيه ات گفتى همه هيزم جهنم اند.
مردم مكه از خوشحالى جنجال كردند، پس اين آيه نازل شد: ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى (( - يعنى عزيز و عيسى و ملائكه -((اولئك عنها مبعدون ((، و نيز اين آيه نازل شد: ((و لما ضرب ابن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون (( يعنى و چون عيسى بن مريم را مثل مى زنيم مردمت از آن جلوگيرى مى كنند.
مردم مكه از خوشحالى جنجال كردند، پس اين آيه نازل شد: ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى (( - يعنى عزيز و عيسى و ملائكه -((اولئك عنها مبعدون ((، و نيز اين آيه نازل شد: ((و لما ضرب ابن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون (( يعنى و چون عيسى بن مريم را مثل مى زنيم مردمت از آن جلوگيرى مى كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۲ </center>
<span id='link331'><span>
<span id='link331'><span>
==بيان ضعف رواياتى كه در ذيل (انكم و ما تعبدون خصب جهنم ) از طرف اهل سنت روايت شده است ==
==بيان ضعف رواياتى كه در ذيل (انكم و ما تعبدون خصب جهنم ) از طرف اهل سنت روايت شده است ==
اشكالى كه در متن اين روايت است : اولا اسم عزيز در آن برده شده و حال آنكه اين آيات در مكه نازل شده . و در آيات مكى نامى از عزيز نيست نام او در آيات مدنى ذكر شده و آن هم در سوره توبه كه در مدينه نازل شده .
اشكالى كه در متن اين روايت است : اولا اسم عزيز در آن برده شده و حال آنكه اين آيات در مكه نازل شده. و در آيات مكى نامى از عزيز نيست نام او در آيات مدنى ذكر شده و آن هم در سوره توبه كه در مدينه نازل شده .
 
و ثانيا اينكه داشت يهود عزيز را مى پرستند صحيح نيست زيرا يهود عزيز را نمى پرستد بلكه او را پسر خدا مى داند آن هم از باب تشريف و احترام همچنان كه خودشان را هم فرزندان و دوستان خدا ناميدند و قرآن آن را حكايت نموده مى فرمايد:((نحن ابناء اللّه و احباوه (( يعنى ما (يهوديان ) فرزندان و دوستان خداييم .
و ثانيا اينكه داشت يهود عزيز را مى پرستند صحيح نيست زيرا يهود عزيز را نمى پرستد بلكه او را پسر خدا مى داند آن هم از باب تشريف و احترام همچنان كه خودشان را هم فرزندان و دوستان خدا ناميدند و قرآن آن را حكايت نموده مى فرمايد:((نحن ابناء اللّه و احباوه (( يعنى ما (يهوديان ) فرزندان و دوستان خداييم .
و ثالثادر اين حديث داشت كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اعتراف كرد به اينكه آيه ((انكم و ما تعبدون (( عام است و عيسى و ملائكه را شامل مى شود آنگاه ابن زبعرى به عيسى و عزيز و ملائكه نقض كرده پس آيه مورد بحث نازل شد و اين حرف صحيح نيست ، زيرا مستلزم آن است كه خداى حكيم و پيغمبر حكيم بيان حكم را از وقت حاجت تاءخير انداخته باشند و تاءخير بيان از وقت حاجت بيشتر مايه تهمت است . و رابعا از اين جهت كه حديث مشتمل بر اين است كه آيه : ((و لما ضرب ابن مريم مثلا(( در اين قضيه نازل شده و حال آنكه مضمون آن كمترين ارتباطى با قضيه ندارد.
 
و نظير اين روايت روايت ديگرى است كه بين اهل سنت شايع است كه ابن زبعرى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اعتراض كرد و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به او گفت : اى پسر! تو چقدر به لغت قوم خود و زبان پدر و مادريت جاهلى ؟ من كه نگفتم ((انكم و من تعبدون من دون اللّه ...(( من گفتم : ((انكم و ما تعبدون (( و ما براى غير ذوى العقول است و شامل عيسى نمى شود، زيرا در اين روايت به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نس بت داده كه فرموده : ((من كه نگفتم ((، ((من گفتم (( و حال آنكه شاءن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اجل از اين است كه آيات قرآنى را كلام خودش بداند. از حافظ ابن حجرهم نقل شده كه گفته است : اين حديث اصلى ندارد و در هيچ يك از كتب حديث ديده نشده نه با سند و نه بى سند.
و ثالثا در اين حديث داشت كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اعتراف كرد به اينكه آيه ((انكم و ما تعبدون (( عام است و عيسى و ملائكه را شامل مى شود آنگاه ابن زبعرى به عيسى و عزيز و ملائكه نقض كرده پس آيه مورد بحث نازل شد و اين حرف صحيح نيست ، زيرا مستلزم آن است كه خداى حكيم و پيغمبر حكيم بيان حكم را از وقت حاجت تاءخير انداخته باشند و تاءخير بيان از وقت حاجت بيشتر مايه تهمت است . و رابعا از اين جهت كه حديث مشتمل بر اين است كه آيه : ((و لما ضرب ابن مريم مثلا(( در اين قضيه نازل شده و حال آنكه مضمون آن كمترين ارتباطى با قضيه ندارد.
 
و نظير اين روايت روايت ديگرى است كه بين اهل سنت شايع است كه ابن زبعرى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اعتراض كرد و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به او گفت : اى پسر! تو چقدر به لغت قوم خود و زبان پدر و مادريت جاهلى ؟ من كه نگفتم ((انكم و من تعبدون من دون اللّه ...(( من گفتم : ((انكم و ما تعبدون (( و ما براى غير ذوى العقول است و شامل عيسى نمى شود، زيرا در اين روايت به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نسبت داده كه فرموده : ((من كه نگفتم ((، ((من گفتم (( و حال آنكه شاءن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اجل از اين است كه آيات قرآنى را كلام خودش بداند.  
 
از حافظ ابن حجرهم نقل شده كه گفته است : اين حديث اصلى ندارد و در هيچ يك از كتب حديث ديده نشده نه با سند و نه بى سند.
 
باز نظير آن دو حديث در ضعف ، حديث ديگرى است كه در آن آمده : ابن زبعرى پرسيد آيا تو چنين گفته اى ؟ فرمود: بله گفت ، پس به رب كعبه سوگند همين الان مجابت مى كنم ، آيا نبود كه يهود عزيز، و نصارى مسيح ، و بنو مليح ملائكه را مى پرستيدند؟ حضرت فرمود: نه . ايشان شيطان را مى پرستيدند، كه ايشان را بدان كار وادار كرد، اينجا بود كه آيه ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى (( نازل شد....
باز نظير آن دو حديث در ضعف ، حديث ديگرى است كه در آن آمده : ابن زبعرى پرسيد آيا تو چنين گفته اى ؟ فرمود: بله گفت ، پس به رب كعبه سوگند همين الان مجابت مى كنم ، آيا نبود كه يهود عزيز، و نصارى مسيح ، و بنو مليح ملائكه را مى پرستيدند؟ حضرت فرمود: نه . ايشان شيطان را مى پرستيدند، كه ايشان را بدان كار وادار كرد، اينجا بود كه آيه ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى (( نازل شد....
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۳ </center>
و ضعف آن بدين جهت است كه حجتى كه در حديث به آن جناب نسبت داده شده نفعش براى ابن زبعرى بيشتر از ضررش است ، چون در آن حجت همچنانكه عزيز و عيسى و ملائكه را از شمول آيه بيرون مى كند، آلهه از سنگ و چوب را هم بيرون مى كند، چون بت ها هم مانند آن سه نامبرده خبرى از عبادت پرستندگان خود ندارند، و راضى هم نيستند، چون شعور ندارند تا راضى باشند. پس آيه مختص به شياطين مى شود، و حال آنكه اين حرف خلاف آن چيزى است كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نسبت داده شده كه آن جناب فرموده : آيه شريفه شامل بتها مى شود.
و ضعف آن بدين جهت است كه حجتى كه در حديث به آن جناب نسبت داده شده نفعش براى ابن زبعرى بيشتر از ضررش است ، چون در آن حجت همچنانكه عزيز و عيسى و ملائكه را از شمول آيه بيرون مى كند، آلهه از سنگ و چوب را هم بيرون مى كند، چون بت ها هم مانند آن سه نامبرده خبرى از عبادت پرستندگان خود ندارند، و راضى هم نيستند، چون شعور ندارند تا راضى باشند. پس آيه مختص به شياطين مى شود، و حال آنكه اين حرف خلاف آن چيزى است كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نسبت داده شده كه آن جناب فرموده : آيه شريفه شامل بتها مى شود.
باز نظير آن دو در ضعف ، روايتى است كه در الدر المنثور آمده كه بزار از ابن عباس روايت كرده كه گفت : آيه ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم انتم لها واردون (( نازل شد و سپس آيه ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى اولئك عنها مبعدون (( آن را نسخ كرد.
 
باز نظير آن دو در ضعف ، روايتى است كه در الدر المنثور آمده كه بزار از ابن عباس روايت كرده كه گفت: آيه ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم انتم لها واردون (( نازل شد و سپس آيه ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى اولئك عنها مبعدون (( آن را نسخ كرد.
 
دليل ضعف اين روايت اين است كه اين دو آيه در يك سوره قرار دارند و معنا ندارد كه آيه اى بلافاصله نسخ شود. علاوه بر اين كه اگر برخوردى هم باشد تخصيص است نه نسخ .
دليل ضعف اين روايت اين است كه اين دو آيه در يك سوره قرار دارند و معنا ندارد كه آيه اى بلافاصله نسخ شود. علاوه بر اين كه اگر برخوردى هم باشد تخصيص است نه نسخ .
روايتى درباره اينكه على (عليه السلام ) و شيعيانش از مصاديق آيه : ((ان الذين سبقتلهم منا الحسنى ...(( مى باشند
روايتى درباره اينكه على (عليه السلام ) و شيعيانش از مصاديق آيه : ((ان الذين سبقتلهم منا الحسنى ...(( مى باشند
و در امالى صدوق از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت آورده كه در ضمن حديثى به على (عليه السلام ) فرموده : تو و شيعيانت كنار حوض هستيد، و دوستانتان را آب مى دهيد، و دشمنان را از آن منع مى كنيد، شما ايمنان در روز فزع اكبريد، شما در زير سايه عرش هستيد، مردم همه در فزعند، و شما فزعى نداريد، مردم همه اندوهناكند، و شما اندوهى نداريد، درباره شما بود كه آيه ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى اولئك عنها مبعدون (( نازل شد، و درباره شما بود كه آيه ((لا يحزنهم الفزع الاكبر و تتلقيهم الملائكه هذا يومكم الذى كنتم توعدون (( نازل گرديد.
 
مؤ لف : معناى نزول آيه درباره على و شيعيانش اين است كه آيه شريفه درباره ايشان هم جريان دارد، و يا اين است كه على و شيعيانش نيز داخل در مصاديق اين آيه هستند. و روايات بسيارى درباره جماعتى از مؤ منين وارد شده كه اين دو آيه را مخصوصا دومى را درباره آنان جريان مى دهد، مانند كسانى كه براى خدا قرآن مى خوانند، و كسانى كه بر مردمى براى رضاى خدا با قرآن امامت مى كنند و مردمى كه براى خدا اذان بگويند، و مملوكى كه حق خدا و حق مولاى خود اداء كند - صاحب مجمع البيان اين روايت را از ابى سعيد خدرى
و در امالى صدوق از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت آورده كه در ضمن حديثى به على (عليه السلام ) فرموده : تو و شيعيانت كنار حوض هستيد، و دوستانتان را آب مى دهيد، و دشمنان را از آن منع مى كنيد، شما ايمنان در روز فزع اكبريد، شما در زير سايه عرش هستيد، مردم همه در فزعند، و شما فزعى نداريد، مردم همه اندوهناك اند، و شما اندوهى نداريد، درباره شما بود كه آيه ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى اولئك عنها مبعدون (( نازل شد، و درباره شما بود كه آيه ((لا يحزنهم الفزع الاكبر و تتلقيهم الملائكه هذا يومكم الذى كنتم توعدون (( نازل گرديد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۴ </center>
 
از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نقل كرده - و نيز كسانى كه براى خدا به يكديگر محبت مى ورزند، و كسانى كه در دلهاى شب مخفيانه به سوى خدا قدم بر مى دارند، و مهاجرينى كه در راه خدا هجرت مى كنند كه روايت اولى را الدر المنثوراز ابى الدرداء و دومى را از ابى امامه ، و سومى را از خدرى ، و هر سه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرده اند. در احاديث ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) نيز خلق كثيرى از جمله مصاديق اين آيه شمرده شده اند.
مؤ لف: معناى نزول آيه درباره على و شيعيانش اين است كه آيه شريفه درباره ايشان هم جريان دارد، و يا اين است كه على و شيعيانش نيز داخل در مصاديق اين آيه هستند. و روايات بسيارى درباره جماعتى از مؤمنين وارد شده كه اين دو آيه را مخصوصا دومى را درباره آنان جريان مى دهد، مانند كسانى كه براى خدا قرآن مى خوانند، و كسانى كه بر مردمى براى رضاى خدا با قرآن امامت مى كنند و مردمى كه براى خدا اذان بگويند، و مملوكى كه حق خدا و حق مولاى خود اداء كند - صاحب مجمع البيان اين روايت را از ابى <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۴ </center>
سعید خدری، از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نقل كرده - و نيز كسانى كه براى خدا به يكديگر محبت مى ورزند، و كسانى كه در دلهاى شب مخفيانه به سوى خدا قدم بر مى دارند، و مهاجرينى كه در راه خدا هجرت مى كنند كه روايت اولى را الدر المنثوراز ابى الدرداء و دومى را از ابى امامه ، و سومى را از خدرى ، و هر سه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرده اند. در احاديث ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) نيز خلق كثيرى از جمله مصاديق اين آيه شمرده شده اند.
 
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد از على (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل جمله ((كطى السجل (( فرموده : نام فرشته است .
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد از على (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل جمله ((كطى السجل (( فرموده : نام فرشته است .
مؤ لف : الدر المنثور اين مضمون را از ابن ابى حاتم و ابن عساكر، از امام باقر (عليه السلام ) نيز در حديثى روايت كرده است .
مؤ لف : الدر المنثور اين مضمون را از ابن ابى حاتم و ابن عساكر، از امام باقر (عليه السلام ) نيز در حديثى روايت كرده است .
و در تفسير قمى است كه امام در ذيل جمله ((يوم نطوى السماء كطى السجل للكتب (( فرمود: ((سجل (( نام فرشته اى است كه نامه هاى اعمال را مى پيچد. و معناى پيچيدن آن اين است كه نابودش مى كند و به صورت دود در مى آيد، و زمين را به صورت آتش در مى آورد.
و در تفسير قمى است كه امام در ذيل جمله ((يوم نطوى السماء كطى السجل للكتب (( فرمود: ((سجل (( نام فرشته اى است كه نامه هاى اعمال را مى پيچد. و معناى پيچيدن آن اين است كه نابودش مى كند و به صورت دود در مى آيد، و زمين را به صورت آتش در مى آورد.
و در نهج البلاغه در وصف اموات آمده كه : از پشت زمين به زير زمين ، و از وسعت روى آن به تنگى زير آن ، و از نزد اهل و عيال ، به غربت ، و از نور به ظلمت رفتند. رفتند در حالى كه پا برهنه و عريان بودند، از دنيا تنها اعمال با ايشان آمد، و به زندگى دائم و خانه هميشگى منتقل شدند، همچنانكه خداى سبحان فرموده : ((كما بدانا اول خلق نعيده ، وعدا علينا انا كنا فاعلين ((
و در نهج البلاغه در وصف اموات آمده كه : از پشت زمين به زير زمين ، و از وسعت روى آن به تنگى زير آن ، و از نزد اهل و عيال ، به غربت ، و از نور به ظلمت رفتند. رفتند در حالى كه پا برهنه و عريان بودند، از دنيا تنها اعمال با ايشان آمد، و به زندگى دائم و خانه هميشگى منتقل شدند، همچنانكه خداى سبحان فرموده : ((كما بدانا اول خلق نعيده ، وعدا علينا انا كنا فاعلين ((
مؤ لف : استشهاد به امام (عليه السلام ) به اين آيه شريفه با هر دو معنايى كه براى ((اعاده (( كرديم قابل انطباق است ، و آن دو معنا يكى اعاده خلق به صورت قبل از خلقت بود، و يكى اعاده به معناى زنده كردن بعد از مردن آن طورى كه قبل از مردن بودند. و اين دو معنا در بيان آيه گذشت .
مؤ لف : استشهاد به امام (عليه السلام ) به اين آيه شريفه با هر دو معنايى كه براى ((اعاده (( كرديم قابل انطباق است ، و آن دو معنا يكى اعاده خلق به صورت قبل از خلقت بود، و يكى اعاده به معناى زنده كردن بعد از مردن آن طورى كه قبل از مردن بودند. و اين دو معنا در بيان آيه گذشت .
و در مجمع البيان گفته كه : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت شده كه فرمود شما در روز قيامت پا برهنه و عريان با بدنى ناتوان و لاغر و رنجور، محشور مى شويد،
و در مجمع البيان گفته كه : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت شده كه فرمود شما در روز قيامت پا برهنه و عريان با بدنى ناتوان و لاغر و رنجور، محشور مى شويد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۵ </center>
همچنانكه خداى تعالى فرموده : ((كما بدانا اول خلق نعيده وعدا علينا انا كنا فاعلين ((
همچنانكه خداى تعالى فرموده : ((كما بدانا اول خلق نعيده وعدا علينا انا كنا فاعلين ((
مؤ لف : نظير اين روايت در كتاب نور الثقلين از كتاب دوربستى ، به سند خود از ابن عباس از آن جناب آمده .
مؤ لف : نظير اين روايت در كتاب نور الثقلين از كتاب دوربستى ، به سند خود از ابن عباس از آن جناب آمده .
روايتى در اين معنى كه آيه : ((ولقد كتبنا فى الزبور...(( درباره قائمآل محمد (عليهم السلام ) و اصحاب او است
روايتى در اين معنى كه آيه : ((ولقد كتبنا فى الزبور...(( درباره قائمآل محمد (عليهم السلام ) و اصحاب او است
و در تفسير قمى در ذيل ((و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر(( فرموده : كتابهاى آسمانى همه ذكراند. و در ذيل آيه ((ان الارض يرئها عبادى الصالحون (( فرمودند: درباره قائم و اصحاب او است . و نيز فرمودند: زبور مشتمل بر پيشگوييها و حمد و تمجيد و دعا بوده است .
و در تفسير قمى در ذيل ((و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر(( فرموده : كتابهاى آسمانى همه ذكراند. و در ذيل آيه ((ان الارض يرئها عبادى الصالحون (( فرمودند: درباره قائم و اصحاب او است . و نيز فرمودند: زبور مشتمل بر پيشگوييها و حمد و تمجيد و دعا بوده است .
مؤ لف : روايات در باب مهدى (عليه السلام ) و ظهور او و پر كردنش ‍ زمين را از عدل بعد از پر شدنش از ظلم و جور - چه از طرق عامه و چه از طرق خاصه و چه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و چه از ائمه هدى (عليهم السلام ) - آنقدر زياد است كه به حد تواتر رسيده ، و اگر كسى بخواهد به آنها وقوف يابد، بايد به كتابهايى كه مظنه اين بحث در آنها مى رود مراجعه كند، و چنين كتابهايى در بين عامه و خاصه زياد است .
مؤ لف : روايات در باب مهدى (عليه السلام ) و ظهور او و پر كردنش ‍ زمين را از عدل بعد از پر شدنش از ظلم و جور - چه از طرق عامه و چه از طرق خاصه و چه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و چه از ائمه هدى (عليهم السلام ) - آنقدر زياد است كه به حد تواتر رسيده ، و اگر كسى بخواهد به آنها وقوف يابد، بايد به كتابهايى كه مظنه اين بحث در آنها مى رود مراجعه كند، و چنين كتابهايى در بين عامه و خاصه زياد است .
و در الدر المنثور است كه بيهقى در كتاب دلائل ، از ابى هريره روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: من رحمتى هستم كه خدابر بشر هديه داده است .
و در الدر المنثور است كه بيهقى در كتاب دلائل ، از ابى هريره روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: من رحمتى هستم كه خدابر بشر هديه داده است .
سوره حج
 
<center> «'''سوره حج'''» </center>
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۶ </center>
<span id='link334'><span>
<span id='link334'><span>
۱۴٬۱۱۵

ویرایش