گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶: خط ۶:
<span id='link135'><span>
<span id='link135'><span>
==شجره زقوم و وصف آن ==
==شجره زقوم و وصف آن ==
و كلمه ((زقوم (( - به طورى كه گفته اند - نام درختى است كه برگهايى كوچك و تلخ و بدبو دارد و چون برگ آن را بكنند در محل كنده شده شيرى بيرون مى آيد كه به هر جا از بدن آدمى برسد آنجا ورم مى كند و اين درخت در سرزمين ((تهامه (( و نيز در هر سرزمين خشك و بى آب و علف مى رويد، سرزمينهايى كه مجاور صحراى خشك باشد. و درختى كه در آيه شريفه توصيف شده ((زقوم (( ناميده شده.
و كلمۀ «زقّوم» - به طورى كه گفته اند - نام درختى است كه برگ هايى كوچك و تلخ و بدبو دارد، و چون برگ آن را بكَنَند، در محل كنده شده، شيرى بيرون مى آيد كه به هر جا از بدن آدمى برسد، آن جا ورم مى كن.د و اين درخت، در سرزمين «تهامه» و نيز در هر سرزمين خشك و بى آب و علف مى رويد. سرزمين هايى كه مجاور صحراى خشك باشد. و درختى كه در آيه شريفه توصيف شده، «زقّوم» ناميده شده.


و بعضى گفته اند: قريش اصلا چنين درختى را نمى شناخت كه در بحث روايتى روايتش خواهد آمد.
و بعضى گفته اند: قريش اصلا چنين درختى را نمى شناخت، كه در بحث روايتى روايتش خواهد آمد.
و كلمه ((خير(( در آيه شريفه به معناى وصف است ، نه به معناى لغوى اش (كه در فارسى به معنى بهتر است )؛ چون معنا ندارد بگوييم درخت زقوم بهتر نيست ، زيرا درخت زقوم اصلا خوب نيست ، همچنان كه در آيه ((ما عند اللّه خير من اللّه و(( نيز به همين معنا است ؛ چون ((لهو(( اصلا خوب نيست ، تا ثوابهاى خدايى از آن بهتر باشد و اين آيه شريفه - به طورى كه از سياق برمى آيد - كلام خداست ، نه تتمه كلام آن گوينده كه آيات قبل آن را حكايت مى كرد.


و ضمير ((ها(( در جمله ((انا جعلناها فتنه للظالمين (( به ((شجره زقوم (( برمى گردد. و ((فتنه (( به معناى محنت و عذاب است .
و كلمه «خير» در آيه شريفه، به معناى وصف است، نه به معناى لغوى اش (كه در فارسى به معنى بهتر است). چون معنا ندارد بگوييم: درخت زقّوم بهتر نيست، زيرا درخت زقّوم، اصلا خوب نيست. همچنان كه در آيه «مَا عِندَ اللّهِ خَيرٌ مِنَ اللّهو» نيز، به همين معنا است. چون «لهو»، اصلا خوب نيست، تا ثواب هاى خدايى از آن بهتر باشد.  


و جمله ((انها شجرة تخرج فى اصل الجحيم (( وصف ((شجره زقوم (( است . و ((اصل جحيم (( به معناى قعر جهنم است . و اين تعجب ندارد كه در آتش جهنم درختى برويد و همچنان باقى بماند و نسوزد، براى اينكه زنده ماندن دوزخيان در آتش عجيب تر است . و خدا هر كارى بخواهد مى تواند بكند.
و اين آيه شريفه - به طورى كه از سياق بر مى آيد - كلام خداست، نه تتمۀ كلام آن گوينده، كه آيات قبل آن را حكايت مى كرد.


«'''طلعها كانه روس الشياطين'''» - كلمه ((طلع (( به معناى شكوفه ميوه اى است كه در اولين بار در درخت خرما يا در هر درخت ميوه ديگر پيدا مى شود. در اين آيه ميوه درخت ((زقوم (( را به سر شيطانها تشبيه كرده و اين بدان عنايت است كه : عوام از مردم شيطان را در زشت ترين صورتها تصوير مى كنند،
و ضمير «ها» در جملۀ «إنّا جَعَلنَاهَا فِتنَةً لِلظّالِمِين»، به «شجره زقّوم» بر مى گردد. و «فتنه»، به معناى محنت و عذاب است.
 
و جمله «إنّهَا شَجَرَةً تَخرُجُ فِى أصلِ الجَحِيم»، وصف «شجره زقّوم» است. و «أصل جحيم»، به معناى قعر جهنم است. و اين، تعجب ندارد كه در آتش جهنّم، درختى برويد و همچنان باقى بماند و نسوزد. براى اين كه زنده ماندن دوزخيان در آتش عجيب تر است. و خدا هر كارى بخواهد، مى تواند بكند.
 
«'''طَلعُهَا كَأنّهُ رُؤُسُ الشّيَاطِين'''» - كلمۀ «طَلع»، به معناى شكوفه ميوه اى است كه در اولين بار، در درخت خرما يا در هر درخت ميوه ديگر پيدا مى شود. در اين آيه، ميوه درخت «زقّوم» را به سرِ شيطان ها تشبيه كرده و اين، بدان عنايت است كه: عوام از مردم، شيطان را در زشت ترين صورت ها، تصوير مى كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۱۲ </center>
همچنان كه وقتى بخواهند عكسى از فرشته اى بكشند، او را در زيباترين صورت ترسيم مى كنند، و هر زيباى ديگر را به فرشته تشبيه مى نمايند، همچنان كه زنان دربارى مصر وقتى يوسف را ديدند گفتند: ((ما هذا بشرا ان هذا الا ملك كريم (( با اين بيان ديگر جايى براى اين اشكال نمى ماند كه در تشبيه هر چيز اين معنا لازم است كه به چيزى تشبيه شود كه شنونده آن را بشناسد، و مردم سر شيطانها را نديده اند و نمى شناسند.
همچنان كه وقتى بخواهند عكسى از فرشته اى بكشند، او را در زيباترين صورت ترسيم مى كنند، و هر زيباى ديگر را به فرشته، تشبيه مى نمايند. همچنان كه زنان دربارى مصر، وقتى يوسف را ديدند، گفتند: «مَا هَذَا بَشَراً إن هَذَا إلّا مَلَكٌ كَرِيمٌ».
 
با اين بيان، ديگر جايى براى اين اشكال نمى ماند كه در تشبيه هر چيز، اين معنا لازم است كه به چيزى تشبيه شود، كه شنونده آن را بشناسد، و مردم سرِ شيطان ها را نديده اند و نمى شناسند.


«'''فانهم لاكلون منها فمالئون منها البطون'''» - حرف ((فا(( كه در آغاز جمله است ، فاى تعليل است و بيان مى كند كه درخت مزبور وسيله پذيرايى از ستمگران است كه از آن مى خورند. و در اينكه فرمود: ((پس شكم ها را از آن پر خواهند كرد(( اشاره است به گرسنگى شديد اهل دوزخ ، به طورى كه آن قدر حريص بر خوردن مى شوند، كه ديگر در فكر آن نيستند چه مى خورند.
«'''فَإنّهُم لَآكِلُونَ مِنهَا فَمَالِئُونَ مِنهَا البُطُون'''» - حرف «فاء» - كه در آغاز جمله است - فاى تعليل است و بيان مى كند كه درخت مزبور، وسيله پذيرايى از ستمگران است كه از آن مى خورند. و در اين كه فرمود: «پس شكم ها را از آن، پُر خواهند كرد»، اشاره است به گرسنگى شديد اهل دوزخ، به طورى كه آن قدر حريص بر خوردن مى شوند، كه ديگر در فكر آن نيستند چه مى خورند.


«'''ثم ان لهم عليها لشوبا من حميم'''» - كلمه ((شوب (( به معناى مخلوط و آميخته است . و كلمه ((حميم (( به معناى آب داغ و بسيار سوزنده است . و معناى جمله اين است كه : ستمگران نامبرده علاوه بر عذابهايى كه گفته شد، مخلوطى از آب داغ و بسيار سوزنده مى نوشند، و آن آب با آنچه از درخت زقوم خورده اند مخلوط مى شود.
«'''ثُمّ إنّ لَهُم عَلَيهَا لَشَوباً مِن حَمِيم'''» - كلمه «شوب»، به معناى مخلوط و آميخته است. و كلمه «حَمِيم»، به معناى آب داغ و بسيار سوزنده است. و معناى جمله اين است كه: ستمگران نامبرده، علاوه بر عذاب هايى كه گفته شد، مخلوطى از آب داغ و بسيار سوزنده مى نوشند، و آن آب با آنچه از درخت زقّوم خورده اند، مخلوط مى شود.


«'''ثم ان مرجعهم لالى الجحيم'''» - يعنى تازه بعد از آنكه شكمها را از درخت زقوم و آب حميم پر كردند، به سوى دوزخ برمى گردند، و در آنجا مى مانند تا عذاب ببينند. در اين آيه اشاره است به اينكه : حميم مذكور در داخل جهنم نيست .
«'''ثُمّ إنّ مَرجِعَهُم لَإلَى الجَحِيم'''» - يعنى: تازه بعد از آن كه شكم ها را از درخت زقّوم و آب حميم پُر كردند، به سوى دوزخ بر مى گردند، و در آن جا مى مانند، تا عذاب ببينند. در اين آيه، اشاره است به اين كه: حميم مذكور، در داخل جهنم نيست.


«'''انهم الفوا آباءهم ضالين فهم على آثارهم يهرعون'''» - كلمه ((الفوا(( از ((الفاء(( است كه به معناى يافتن است و معناى اينكه مى گوييم ((الفيت فلانا(( اين است كه : من فلانى را يافتم و به او برخوردم . و كلمه ((يهرعون (( فعل مضارع مجهول است از ماده ((اهراع (( كه به معناى سرعت گرفتن است .
«'''إنّهُم ألفَوا آبَاءَهُم ضَالِّين * فَهُم عَلى آثَارِهِم يُهرَعوُن'''» - كلمۀ «ألفَوا»، از «إلفاء» است، كه به معناى يافتن است. و معناى اين كه مى گوييم: «ألفَيتُ فُلاناً»، اين است كه: من فلانى را يافتم و به او برخوردم. و كلمۀ «يُهرَعُون»، فعل مضارع مجهول است، از مادۀ «إهراع»، كه به معناى سرعت گرفتن است.


معناى آيه اين است كه : علت خوردنشان از درخت ((زقوم (( و نوشيدنشان از ((حميم (( و برگشتن به سوى ((دوزخ (( اين است كه : اينان پدران خود را گمراه يافتند، - و با اينكه مى دانستند ايشان گمراهند، با اين حال از ايشان كه ريشه و مرجع آنان بودند تقليد كردند - و به همين جهت دنبال پدران خود به سرعت به سوى دوزخ مى روند، نخست به خوراكيهاى مذكور برمى خورند، و سپس به سوى دوزخ برمى گردند. درست جزاى آخرتشان مطابق رفتار دنيايشان است .
معناى آيه اين است كه: علت خوردنشان از درخت «زقّوم» و نوشيدن شان از «حَمِيم» و برگشتن به سوى «دوزخ»، اين است كه: اينان، پدران خود را گمراه يافتند - و با اين كه مى دانستند ايشان گمراهند، با اين حال از ايشان كه ريشه و مرجع آنان بودند، تقليد كردند - و به همين جهت، دنبال پدران خود، به سرعت به سوى دوزخ مى روند. نخست به خوراكی هاى مذكور بر مى خورند، و سپس به سوى دوزخ بر مى گردند. درست جزاى آخرتشان، مطابق رفتار دنيايشان است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۱۳ </center>
<span id='link136'><span>
<span id='link136'><span>
۱۴٬۴۰۱

ویرایش