گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۵: خط ۹۵:
==بحث روايتى==
==بحث روايتى==


در مجمع البيان در ذيل آيه ((يا ايها الذين امنوا(( مى گويد: زراره از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: هنوز هيچ شمشيرى در اسلام كشيده نشده ، و هيچ صف نمازى وصف جنگى بر پا نشده بود، و هيچ اذانى به صداى بلند گفته نشده بود، و هيچ خطاب ((يا ايها الذين آمنوا(( نازل نشده بود كه افراد قبيله اوس و خزرج مسلمان شدند.
در مجمع البيانT در ذيل آيه «يَا أيُّهَا الّذِينَ آمَنُوا» مى گويد: زراره، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: هنوز هيچ شمشيرى در اسلام كشيده نشده، و هيچ صف نمازى و صف جنگى برپا نشده بود، و هيچ اذانى به صداى بلند گفته نشده بود، و هيچ خطاب «يَا أيُّهَا الّذِينَ آمَنُوا» نازل نشده بود، كه افراد قبيله «اوس» و «خزرج» مسلمان شدند.


مؤلف : و از ابن عباس هم روايت شده كه گفته است : هيچ خطابى به ((يا ايها الذين آمنوا(( در مكه نازل نشد، همچنان كه هيچ خطابى به ((يا ايها الناس (( در مدينه نازل نشد - تا آخر حديث - ولى بعضى در باره ذيل اين حديث ترديد كرده اند. در اين ميان روايات ديگرى در الدر المنثور و تفسير قمى در سبب نزول آيه ((لا تقدموا بين يدى اللّه و رسوله (( نقل شده ، كه با مضمون آيه آن طور كه بايد مطابقت ندارد، و ما متعرض آنها نشديم ، اگر كسى خواسته باشد مى تواند به اين دو تفسير مراجعه كند.
مؤلف: و از ابن عباس هم روايت شده كه گفته است: هيچ خطابى به «يَا أيُّهَا الّذِينَ آمَنُوا» در مكه نازل نشد، همچنان كه هيچ خطابى به «يَا أيُّهَا النّاس» در مدينه نازل نشد - تا آخر حديث - ولى بعضى در باره ذيل اين حديث ترديد كرده اند. در اين ميان، روايات ديگرى در الدر المنثور و تفسير قمى، در سبب نزول آيه «لا تُقَدّمُوا بَينَ يَدَىِ اللّه وَ رَسُولِهِ» نقل شده، كه با مضمون آيه، آن طور كه بايد مطابقت ندارد، و ما متعرض آن ها نشديم. اگر كسى خواسته باشد، مى تواند به اين دو تفسير مراجعه كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۷۴ </center>
و در الدر المنثور است كه احمد، بخارى ، مسلم ، ابو يعلى و بغوى - در كتاب معجم الصحابه ، و ابن منذر، طبرانى ، ابن مردويه و بيهقى - در كتاب دلائل - از انس روايت كرده اند كه گفته : وقتى آيه ((يا ايها الذين امنوا لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبى ... و انتم لا تشرون (( نازل شد، ثابت بن قيس بن شماس كه مردى درشت صدا بود گفت : اين من بودم كه صدايم را بلند كردم ، و حتما اعمال صالح من حبط شده ، و من اهل جهنم شده ام ، و از آن به بعد غمگين در خانه خود نشست .
و در الدر المنثور است كه احمد، بخارى، مسلم، ابويعلى و بغوى - در كتاب معجم الصحابه، و ابن منذر، طبرانى، ابن مردويه و بيهقى - در كتاب دلائل - از انس روايت كرده اند كه گفته: وقتى آيه «يَا أيُّهَا الّذِينَ آمَنُوا لا تَرفَعُوا أصوَاتَكُم فَوقَ صَوتِ النّبِىّ... وَ أنتُم لا تَشعُرُون» نازل شد، ثابت بن قيس بن شماس - كه مردى درشت صدا بود - گفت : اين من بودم كه صدايم را بلند كردم، و حتما اعمال صالح من حبط شده، و من اهل جهنم شده ام، و از آن به بعد غمگين در خانه خود نشست.


رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) روزى پرسيد: ثابت بن قيس كجا است كه او را نمى بينم ؟ بعضى از حاضران شتابان به سراغ ثابت رفتند كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) احوال تو را مى پرسيد مگر تو را چه شده؟ گفت : من صدايم را بلندتر از صداى رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) كرده ام، و آيه شريفه در باره من نازل شده، و اينك همه اعمال صالحم بيهوده گشته، و من اهل آتش شده ام . افراد مذكور به حضور رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) رسيدند، و جريان را باز گفتند حضرت فرمود: نه، او اهل آتش نيست ، بلكه اهل بهشت است ، اين بود تا آنكه ثابت در حادثه جنگ يمامه به شهادت رسيد.
رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» روزى پرسيد: ثابت بن قيس كجا است كه او را نمى بينم؟


مؤلف : جمله ((اين بود تا آنكه ثابت در جنگ يمامه كشته شد(( كلام راوى است ، مى خواسته بگويد شهادت او در جنگ يمامه تصديق همان وعده اى است كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) داد، و فرمود: او اهل بهشت است . البته اين روايت با مختصر اختلافى به طرق مختلف ديگرى نيز نقل شده .
بعضى از حاضران، شتابان به سراغ ثابت رفتند كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، احوال تو را مى پرسيد، مگر تو را چه شده؟


و نيز در همان كتاب است كه بخارى - در كتاب الادب - و ابن ابى الدنيا و بيهقى از داوود بن قيس روايت آورده اند كه گفت : من حجره ها (ى همسران رسول خدا) را ديدم كه از شاخه هاى بى برگ درخت خرما ساخته شده بود، و از پشت ، آن را با پلاس مويى پوشيده بودند، و به گمانم عرض و فاصله بين در خانه تا در حجره چادرى ، حدود شش و يا هفت ذراع بود.
گفت: من صدايم را بلندتر از صداى رسول اللّه «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» كرده ام، و آيه شريفه در باره من نازل شده، و اينك همۀ اعمال صالحم بيهوده گشته، و من اهل آتش شده ام!


و آخرين نقطه خانه (كه به اصطلاح فارسى پستوى خانه گفته مى شود) ده ذراع بود، و من گمان مى كنم بلندى سقف اين حجره ها بين هفت تا هشت ذراع بود.
افراد مذكور، به حضور رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» رسيدند، و جريان را باز گفتند. حضرت فرمود: نه، او اهل آتش نيست، بلكه اهل بهشت است. اين بود تا آن كه «ثابت»، در حادثه جنگ «يمامه»، به شهادت رسيد.


مؤلف : نظير صدر اين روايت را از ابن سعد از عطاء خراسانى روايت كرده كه گفت: من حجره هاى همسران رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) را ديدم كه از شاخه هاى بى برگ درخت خرما ساخته شده بود، و بر در خانه ها پلاسى از موى سياه افتاده بود.
مؤلف: جملۀ «اين بود تا آن كه ثابت در جنگ يمامه كشته شد»، كلام راوى است. مى خواسته بگويد: شهادت او در جنگ «يمامه»، تصديق همان وعده اى است كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» داد، و فرمود: او اهل بهشت است. البته اين روايت، با مختصر اختلافى، به طرق مختلف ديگرى نيز نقل شده.
 
و نيز، در همان كتاب است كه بخارى - در كتاب الادب - و ابن ابى الدنيا و بيهقى، از داوود بن قيس روايت آورده اند كه گفت: من حجره ها (ى همسران رسول خدا) را ديدم كه از شاخه هاى بى برگ درخت خرما ساخته شده بود، و از پشت، آن را با پلاس مويى پوشيده بودند، و به گمانم عرض و فاصله بين درِ خانه تا درِ حجره چادرى، حدود شش و يا هفت ذراع بود.
 
و آخرين نقطه خانه (كه به اصطلاح فارسى، پستوى خانه گفته مى شود) ده ذراع بود، و من گمان مى كنم بلندى سقف اين حجره ها، بين هفت تا هشت ذراع بود.
 
مؤلف : نظير صدر اين روايت را از ابن سعد، از عطاء خراسانى روايت كرده كه گفت: من حجره هاى همسران رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را ديدم كه از شاخه هاى بى برگ درخت خرما ساخته شده بود، و بر درِ خانه ها، پلاسى از موى سياه افتاده بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۷۵ </center>
روايتى درباره شاءن نزول آيه : ((ان جائكم فاسق بنباء فتبينوا((
==روايتى درباره شأن نزول آيه: «إن جَائَكُم فَاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَيّنُوا»==
و نيز در همان كتاب است كه احمد، ابن ابى حاتم ، طبرانى ، ابن منده و ابن مردويه به سند خود از حارث بن ضرار خزاعى روايت كرده كه گفت : من وارد بر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) شدم ، مرا به اسلام دعوت فرمود. پس به حضورش رفتم ، و اسلام آوردم مرا دعوت كرد به دادن زكات آن را هم پذيرفتم و عرضه داشتم: يا رسول اللّه ! به سوى قوم و قبيله ام برمى گردم ، و ايشان را به اسلام و دادن زكات مى خوانم ، هر كس ‍ اجابتم كرد زكاتش را مى گيرم ، و شما حدود فلان و فلان روز شخصى بفرستيد تا هر چه زكات جمع آورى كرده ام بدهم بياورد.
و نيز در همان كتاب است كه احمد، ابن ابى حاتم ، طبرانى ، ابن منده و ابن مردويه به سند خود از حارث بن ضرار خزاعى روايت كرده كه گفت : من وارد بر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) شدم ، مرا به اسلام دعوت فرمود. پس به حضورش رفتم ، و اسلام آوردم مرا دعوت كرد به دادن زكات آن را هم پذيرفتم و عرضه داشتم: يا رسول اللّه ! به سوى قوم و قبيله ام برمى گردم ، و ايشان را به اسلام و دادن زكات مى خوانم ، هر كس ‍ اجابتم كرد زكاتش را مى گيرم ، و شما حدود فلان و فلان روز شخصى بفرستيد تا هر چه زكات جمع آورى كرده ام بدهم بياورد.


۱۴٬۲۸۳

ویرایش