گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۴۱: خط ۲۴۱:


==مفاد آيه: «يَا أيُّهَا الإنسان إنّك كادحٌ إلى رَبّكَ كَدحاً فَمُلاقِيه» ==
==مفاد آيه: «يَا أيُّهَا الإنسان إنّك كادحٌ إلى رَبّكَ كَدحاً فَمُلاقِيه» ==
يَأَيُّهَا الانسنُ إِنَّك كادِحٌ إِلى رَبِّك كَدْحاً فَمُلَقِيهِ
«'''يَأَيُّهَا الانسنُ إِنَّك كادِحٌ إِلى رَبِّك كَدْحاً فَمُلَقِيهِ'''»:
راغب گفته كلمه «'''كدح '''» به معناى تلاش كردن ، و خسته شدن است . پس در اين كلمه معنى سير است . و بعضى گفته اند: كدح تلاش نفس ‍ است در انجام كارى تا اينكه آثار تلاش در نفس نمايان گردد. و بنابر اين ، در اين كلمه معناى سير هم خوابيده ، به دليل اينكه با كلمه «'''الى '''» متعدى شده ، پس معلوم مى شود كه در كلمه «'''كدح '''» در هر حال معناى سير خوابيده .
 
و جمله «'''فملاقيه '''» عطف است بر كلمه «'''كادح '''»، و با اين عطف بيان كرده كه هدف نهايى اين سير و سعى و تلاش ، خداى سبحان است ، البته بدان جهت كه داراى ربوبيت است ، يعنى انسان بدان جهت كه عبدى است مربوب و مملوك و مدبر، و در حال تلاشش به سوى خداى سبحان است دائما در حال سعى و تلاش و رفتن بسوى خداى تعالى است ، بدان جهت كه رب و مالك و مدبر امر اوست ، چون عبد براى خودش مالك چيزى نيست ، نه اراده و نه عمل ، پس او بايد اراده نكند مگر آنچه كه پروردگارش اراده كرده باشد، و انجام ندهد مگر آنچه را كه او دستور داده باشد، پس بنده در اراده و عملش مسؤ ول خواهد بود.
راغب گفته: كلمۀ «كَدح» به معناى تلاش كردن و خسته شدن است. پس در اين كلمه، معنى سير است. و بعضى گفته اند: «كَدح»، تلاش نفس ‍ است در انجام كارى، تا اين كه آثار تلاش در نفس نمايان گردد. و بنابراين ، در اين كلمه معناى «سير» هم خوابيده؛ به دليل اين كه با كلمۀ «إلى» متعدّى شده. پس معلوم مى شود كه در كلمۀ «كَدح» در هر حال معناى «سير» خوابيده.
از اين جا معلوم شد اولا: جمله «'''انك كادح الى ربك '''» خود حجتى است بر معاد، براى اينكه توجه فرمودى ربوبيت خداى تعالى تمام نمى شود مگر با عبوديت بندگان ، و عبوديت هم تصور ندارد مگر با بودن مسووليت ، و مسؤ وليت هم تمام نمى شود مگر با برگشتن به سوى خدا و حساب اعمال ، اين نيز تمام نمى شود مگر با بودن جزا.
 
و ثانيا: معلوم شد منظور از ملاقات پروردگار منتهى شدن به سوى او است ، يعنى به جايى كه در آن هيچ حكمى نيست جز حكم او، و هيچ مانعى نيست كه بتواند از انفاذ حكمش جلوگيرى كند.
و جملۀ «فَمُلاقِيه» عطف است بر كلمۀ «كَادِحٌ»، و با اين عطف بيان كرده كه هدف نهايى اين سير و سعى و تلاش، خداى سبحان است. البته بدان جهت كه داراى ربوبيّت است. يعنى انسان بدان جهت كه عبدى است مربوب و مملوك و مدبّر، و در حال تلاشش به سوى خداى سبحان است، دائما در حال سعى و تلاش و رفتن به سوى خداى تعالى است، بدان جهت كه ربّ و مالك و مدبّر امر اوست. چون عبد براى خودش مالك چيزى نيست، نه اراده و نه عمل. پس او بايد اراده نكند مگر آنچه كه پروردگارش اراده كرده باشد، و انجام ندهد مگر آنچه را كه او دستور داده باشد. پس بنده در اراده و عملش مسؤول خواهد بود.
 
از اين جا معلوم شد اولا: جملۀ «إنّكَ كَادِحٌ إلى رَبّك»، خود حجتى است بر معاد. براى اين كه توجه فرمودى ربوبيّت خداى تعالى، تمام نمى شود مگر با عبوديت بندگان، و عبوديت هم تصور ندارد مگر با بودن مسؤوليت، و مسؤوليت هم تمام نمى شود مگر با برگشتن به سوى خدا و حساب اعمال. اين نيز تمام نمى شود مگر با بودن جزا.
 
و ثانيا: معلوم شد منظور از ملاقات پروردگار، منتهى شدن به سوى اوست. يعنى به جايى كه در آن هيچ حكمى نيست جز حكم او، و هيچ مانعى نيست كه بتواند از انفاذ حكمش جلوگيرى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۰۲ </center>
و ثالثا: اينكه مخاطب در اين آيه انسان است اما نه از هر جهت ، بلكه از همين جهت كه انسان است ، پس مراد از اين كلمه جنس انسان است ، براى اينكه ربوبيت خداى تعالى عام است و شامل همه چيز و همه انسانها مى شود.
و ثالثا: اين كه مخاطب در اين آيه، انسان است، اما نه از هر جهت، بلكه از همين جهت كه انسان است. پس مراد از اين كلمه، جنس انسان است. براى اين كه ربوبيّت خداى تعالى، عام است و شامل همه چيز و همه انسان ها مى شود.
<span id='link271'><span>
<span id='link271'><span>


۱۴٬۳۰۰

ویرایش