گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۴}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۶: خط ۱۸:
<span id='link403'><span>
<span id='link403'><span>
==معناى اينكه در روز قيامت زمين به وحى الهى از اخبار خود سخن مى گويد ==
==معناى اينكه در روز قيامت زمين به وحى الهى از اخبار خود سخن مى گويد ==
يَوْمَئذٍ تحَدِّث أَخْبَارَهَا بِأَنَّ رَبَّك أَوْحَى لَهَا
يَوْمَئذٍ تحَدِّث أَخْبَارَهَا بِأَنَّ رَبَّك أَوْحَى لَهَا
آنگاه زمين به اعمالى كه بنى آدم كردند شهادت مى دهد، همانطور كه اعضاى بدن خود انسانها و نويسندگان اعمالش يعنى ملائكه رقيب و عتيد و نيز شاهدان اعمال كه از جنس بشر و يا غير بشرند همه بر اعمال بنى آدم شهادت مى دهند.
آنگاه زمين به اعمالى كه بنى آدم كردند شهادت مى دهد، همانطور كه اعضاى بدن خود انسانها و نويسندگان اعمالش يعنى ملائكه رقيب و عتيد و نيز شاهدان اعمال كه از جنس بشر و يا غير بشرند همه بر اعمال بنى آدم شهادت مى دهند.
و در جمله «'''بان ربك اوحى لها'''» حرف لام به معناى «'''الى - به سوى '''»است ، چون مصدر «'''ايحاء'''» كه فعل «'''اوحى '''» مشتق از آن است با حرف «'''الى '''» متعدى مى شود، و معناى جمله اين است كه : زمين به سبب اينكه پروردگار تو به آن وحى كرده و فرمان داده تا سخن بگويد از اخبار حوادثى كه در آن رخ داده سخن مى گويد، پس ‍ معلوم مى شود زمين هم براى خود شعورى دارد، و هر عملى كه در آن واقع مى شود مى فهمد، و خير و شرش را تشخيص مى دهد، و آن را براى روز اداى شهادت تحمل مى كند، تا روزى كه به او اذن داده شود، يعنى روز قيامت شهادت خود را ادا كرده ، اخبار حوادث واقعه در آن را بدهد. و در تفسير آيه «'''و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم '''»، و نيز در تفسير آيه «'''قالوا انطقنا اللّه الذى انطق كل شى ء'''» گذشت ، كه از كلام خداى سبحان به دست مى آيد كه حيات و شعور در تمامى موجودات جارى است ، هر چند كه ما از نحوه حيات آنها بى خبر باشيم .
و در جمله «'''بان ربك اوحى لها'''» حرف لام به معناى «'''الى - به سوى '''»است ، چون مصدر «'''ايحاء'''» كه فعل «'''اوحى '''» مشتق از آن است با حرف «'''الى '''» متعدى مى شود، و معناى جمله اين است كه : زمين به سبب اينكه پروردگار تو به آن وحى كرده و فرمان داده تا سخن بگويد از اخبار حوادثى كه در آن رخ داده سخن مى گويد، پس ‍ معلوم مى شود زمين هم براى خود شعورى دارد، و هر عملى كه در آن واقع مى شود مى فهمد، و خير و شرش را تشخيص مى دهد، و آن را براى روز اداى شهادت تحمل مى كند، تا روزى كه به او اذن داده شود، يعنى روز قيامت شهادت خود را ادا كرده ، اخبار حوادث واقعه در آن را بدهد. و در تفسير آيه «'''و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم '''»، و نيز در تفسير آيه «'''قالوا انطقنا اللّه الذى انطق كل شى ء'''» گذشت ، كه از كلام خداى سبحان به دست مى آيد كه حيات و شعور در تمامى موجودات جارى است ، هر چند كه ما از نحوه حيات آنها بى خبر باشيم .
خط ۲۲: خط ۲۴:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۸۳ </center>
معناى اينكه فرمود: «'''يومئذ يصدر الناس اشتاتا'''»
معناى اينكه فرمود: «'''يومئذ يصدر الناس اشتاتا'''»
يَوْمَئذٍ يَصدُرُ النَّاس أَشتَاتاً لِّيُرَوْا أَعْمَلَهُمْ
يَوْمَئذٍ يَصدُرُ النَّاس أَشتَاتاً لِّيُرَوْا أَعْمَلَهُمْ
كلمه «'''صدور'''» كه فعل «'''يصدر'''» از آن مشتق شده به معناى برگشتن شتر از لب آب بعد از رفتنش بدانجا است . و كلمه «'''اشتات '''» مانند كلمه «'''شتى '''» جمع شتيت است ، كه به معناى متفرق است . و آيه شريفه جواب دوم است براى كلمه «'''اذا'''»، بعد از جواب اول يعنى آيه «'''يومئذ تحدث اخبارها'''».
كلمه «'''صدور'''» كه فعل «'''يصدر'''» از آن مشتق شده به معناى برگشتن شتر از لب آب بعد از رفتنش بدانجا است . و كلمه «'''اشتات '''» مانند كلمه «'''شتى '''» جمع شتيت است ، كه به معناى متفرق است . و آيه شريفه جواب دوم است براى كلمه «'''اذا'''»، بعد از جواب اول يعنى آيه «'''يومئذ تحدث اخبارها'''».
و مراد از «'''صادر شدن مردم در قيامت با حالت تفرقه '''»، برگشتن آنان از موقف حساب به سوى منزلهاشان كه يا بهشت است و يا آتش ‍ مى باشد، در آن روز اهل سعادت و رستگارى از اهل شقاوت و هلاكت متمايز مى شوند، تا اعمال خود را ببينند، جزاى اعمالشان را نشانشان دهند، آن هم نه از دور، بلكه داخل در آن جزايشان كنند، و يا به اينكه خود اعمالشان را بنابر تجسم اعمال به ايشان نشان دهند.
و مراد از «'''صادر شدن مردم در قيامت با حالت تفرقه '''»، برگشتن آنان از موقف حساب به سوى منزلهاشان كه يا بهشت است و يا آتش ‍ مى باشد، در آن روز اهل سعادت و رستگارى از اهل شقاوت و هلاكت متمايز مى شوند، تا اعمال خود را ببينند، جزاى اعمالشان را نشانشان دهند، آن هم نه از دور، بلكه داخل در آن جزايشان كنند، و يا به اينكه خود اعمالشان را بنابر تجسم اعمال به ايشان نشان دهند.
و بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از صدور مردم ، بيرون شدنشان از قبور به سوى موقف حساب است ، و منظور از متفرق بودنشان ، متمايز بودن آنان از نظر سيما است ، بعضى با روى سفيد، و برخى با روى سياه بيرون مى آيند، بعضى با حالت امنيت ، برخى با حالت فزع ، و همچنين تمايرهاى ديگر كه از جزاى اعمالشان و نتيجه حسابشان خبر مى دهد، و تعبير از آگهى از جزا با واژه رويت ، و تعبير از اعلام به نتيجه حساب با واژه «'''ارائه '''» نظير تعبيرى است كه در آيه «'''يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء'''»، ولى وجه اول هم به ذهن نزديك تر و هم روشن تر است .
و بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از صدور مردم ، بيرون شدنشان از قبور به سوى موقف حساب است ، و منظور از متفرق بودنشان ، متمايز بودن آنان از نظر سيما است ، بعضى با روى سفيد، و برخى با روى سياه بيرون مى آيند، بعضى با حالت امنيت ، برخى با حالت فزع ، و همچنين تمايرهاى ديگر كه از جزاى اعمالشان و نتيجه حسابشان خبر مى دهد، و تعبير از آگهى از جزا با واژه رويت ، و تعبير از اعلام به نتيجه حساب با واژه «'''ارائه '''» نظير تعبيرى است كه در آيه «'''يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء'''»، ولى وجه اول هم به ذهن نزديك تر و هم روشن تر است .
بيان عدم منافات بين آيه : «'''فمن يعمل مثقال ذرة '''» با آياتى كه بر حبطاعمال ، تبديل و تكفير سيئات و انتقال حسنات و سيئات دلالت دارند
بيان عدم منافات بين آيه : «'''فمن يعمل مثقال ذرة '''» با آياتى كه بر حبطاعمال ، تبديل و تكفير سيئات و انتقال حسنات و سيئات دلالت دارند
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شرًّا يَرَهُ
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شرًّا يَرَهُ
كلمه «'''مثقال '''» به معناى هر وسيله اى است كه با آن وزنها را مى سنجند، و كلمه «'''ذره '''» به معناى آن دانه هاى ريز غبار است ، كه در شعاع آفتاب ديده مى شود، البته اين كلمه به معناى مورچه هاى ريز نيز مى آيد.
كلمه «'''مثقال '''» به معناى هر وسيله اى است كه با آن وزنها را مى سنجند، و كلمه «'''ذره '''» به معناى آن دانه هاى ريز غبار است ، كه در شعاع آفتاب ديده مى شود، البته اين كلمه به معناى مورچه هاى ريز نيز مى آيد.
آيه مورد بحث به دليل اينكه حرف «'''فاء'''» بر سر دارد تفريع و نتيجه گيرى از آيه قبلى است ، كه سخن از ارائه اعمال بندگان داشت ، و همان بيان را تاءكيد نموده مى فهماند كه از كليت ارائه اعمال هيچ عملى نه خير و نه شر نه كوچك و نه بزرگ حتى به سنگينى ذره استثناء نمى شود،
آيه مورد بحث به دليل اينكه حرف «'''فاء'''» بر سر دارد تفريع و نتيجه گيرى از آيه قبلى است ، كه سخن از ارائه اعمال بندگان داشت ، و همان بيان را تاءكيد نموده مى فهماند كه از كليت ارائه اعمال هيچ عملى نه خير و نه شر نه كوچك و نه بزرگ حتى به سنگينى ذره استثناء نمى شود،
خط ۵۱: خط ۵۳:
==آيات ۱ - ۱۱، سوره عاديات ==
==آيات ۱ - ۱۱، سوره عاديات ==
سوره عاديات مدنى است و يازده آيه دارد
سوره عاديات مدنى است و يازده آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَ الْعَدِيَتِ ضبْحاً(۱)
وَ الْعَدِيَتِ ضبْحاً(۱)
فَالْمُورِيَتِ قَدْحاً(۲)
فَالْمُورِيَتِ قَدْحاً(۲)
فَالمُْغِيرَتِ صبْحاً(۳)
فَالمُْغِيرَتِ صبْحاً(۳)
فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً(۴)
فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً(۴)
فَوَسطنَ بِهِ جَمْعاً(۵)
فَوَسطنَ بِهِ جَمْعاً(۵)
إِنَّ الانسنَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ(۶)
إِنَّ الانسنَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ(۶)
وَ إِنَّهُ عَلى ذَلِك لَشهِيدٌ(۷)
وَ إِنَّهُ عَلى ذَلِك لَشهِيدٌ(۷)
وَ إِنَّهُ لِحُب الْخَيرِ لَشدِيدٌ(۸)
وَ إِنَّهُ لِحُب الْخَيرِ لَشدِيدٌ(۸)
* أَ فَلا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثرَ مَا فى الْقُبُورِ(۹)
* أَ فَلا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثرَ مَا فى الْقُبُورِ(۹)
وَ حُصلَ مَا فى الصدُورِ(۱۰)
وَ حُصلَ مَا فى الصدُورِ(۱۰)
إِنَّ رَبهُم بهِمْ يَوْمَئذٍ لَّخَبِيرُ(۱۱)
إِنَّ رَبهُم بهِمْ يَوْمَئذٍ لَّخَبِيرُ(۱۱)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
خط ۹۲: خط ۹۴:
بعضى ديگر گفته اند: منظور آتش افروختن است .
بعضى ديگر گفته اند: منظور آتش افروختن است .
بعضى ديگر گفته اند: منظور زبان مردان است كه آتشها مى افروزد، و با پاره سخنان سخت و ناهنجار خود فتنه ها مى انگيزند، ليكن اين اقوال سخنانى ضعيف است .
بعضى ديگر گفته اند: منظور زبان مردان است كه آتشها مى افروزد، و با پاره سخنان سخت و ناهنجار خود فتنه ها مى انگيزند، ليكن اين اقوال سخنانى ضعيف است .
فَالمُْغِيرَتِ صبْحاً
فَالمُْغِيرَتِ صبْحاً
كلمه «'''مغيرات '''» جمع مونث اسم فاعل از باب افعال (اغاره )) است ، و «'''اغاره '''» و همچنين «'''غاره '''» به معناى سواره هجوم بردن بر دشمن به طور ناگهانى است ، و اين جمله كه به ظاهر و مجازا صفت خيل قرار گرفته ، در واقع صفت سوارگان صاحب خيل است ، و معنايش اين است كه : سوگند مى خورم به سوارگان كه در هنگام صبح و بناگهانى بر دشمن هجوم مى آورند.
كلمه «'''مغيرات '''» جمع مونث اسم فاعل از باب افعال (اغاره )) است ، و «'''اغاره '''» و همچنين «'''غاره '''» به معناى سواره هجوم بردن بر دشمن به طور ناگهانى است ، و اين جمله كه به ظاهر و مجازا صفت خيل قرار گرفته ، در واقع صفت سوارگان صاحب خيل است ، و معنايش اين است كه : سوگند مى خورم به سوارگان كه در هنگام صبح و بناگهانى بر دشمن هجوم مى آورند.
ولى بعضى گفته اند: مراد از مغيرات ، شترانى است كه سوارگان خود را در روز قربان از مشعر به منى مى آورند، سنت هم همين است كه از مشعر حركت نكنند تا آفتاب روز عيد طلوع كند، و اغاره در اينجا به معناى غارت بردن نيست ، بلكه به معناى سير سريع است .
ولى بعضى گفته اند: مراد از مغيرات ، شترانى است كه سوارگان خود را در روز قربان از مشعر به منى مى آورند، سنت هم همين است كه از مشعر حركت نكنند تا آفتاب روز عيد طلوع كند، و اغاره در اينجا به معناى غارت بردن نيست ، بلكه به معناى سير سريع است .
خط ۱۰۸: خط ۱۱۰:
=== دو خصلت بنى آدم : ===
=== دو خصلت بنى آدم : ===
«'''كنود'''» بودن حبّ مال داشتن
«'''كنود'''» بودن حبّ مال داشتن
إِنَّ الانسنَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ
إِنَّ الانسنَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ
كلمه «'''كنود'''» به معناى كفرانگر است و اين آيه مانند آيه شريفه «'''ان الانسان لكفور'''» از آنچه در طبع بشر نهفته شده خبر مى دهد، و آن اين است كه پيرو هواى نفس و دلداده به لذائذ دنيا است ، و در نتيجه از شكر پروردگارش در مقابل نعمت هايى كه به او ارزانى داشته منقطع مى شود.
كلمه «'''كنود'''» به معناى كفرانگر است و اين آيه مانند آيه شريفه «'''ان الانسان لكفور'''» از آنچه در طبع بشر نهفته شده خبر مى دهد، و آن اين است كه پيرو هواى نفس و دلداده به لذائذ دنيا است ، و در نتيجه از شكر پروردگارش در مقابل نعمت هايى كه به او ارزانى داشته منقطع مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۹۱ </center>
و در اين لحن گفتار تعريضى است به آن مردمى كه مسلمانان بر سرشان تاختند، و گويا منظور از كفرانگريشان ، كفران نعمت اسلام است ، كه از بزرگترين نعمت هايى است كه خدا بر بشر و بر آنان انعام فرموده ، و چه كفرانى بالاتر از اينكه چنين نعمتى را كه مايه پاكى زندگى دنيا و سعادت حيات ابديشان است نپذيرند، و كار به جايى برسد كه لشكر اسلام بر سرشان بتازد.
و در اين لحن گفتار تعريضى است به آن مردمى كه مسلمانان بر سرشان تاختند، و گويا منظور از كفرانگريشان ، كفران نعمت اسلام است ، كه از بزرگترين نعمت هايى است كه خدا بر بشر و بر آنان انعام فرموده ، و چه كفرانى بالاتر از اينكه چنين نعمتى را كه مايه پاكى زندگى دنيا و سعادت حيات ابديشان است نپذيرند، و كار به جايى برسد كه لشكر اسلام بر سرشان بتازد.
وَ إِنَّهُ عَلى ذَلِك لَشهِيدٌ
وَ إِنَّهُ عَلى ذَلِك لَشهِيدٌ
ظاهر سياق ضميرهاى پى در پى اين است كه : ضمير در جمله مورد بحث هم مانند ساير ضماير به انسان بر گردد، آن وقت مقصود از شاهد بودن انسان عليه خودش ، اين مى شود كه انسان خودش آگاه به كفرانگرى خود هست ، و نيز مى داند كه كفران صفت نكوهيده اى است ، در نتيجه معناى آيه قبل و آيه مورد بحث اين مى شود كه : انسان نسبت به پروردگارش ناسپاس است ، و خودش بر اين معنا شاهد است ، و كفران خود را تحمل مى كند. پس آيه شريفه در معناى آيه «'''بل الانسان على نفسه بصيره '''» است .
ظاهر سياق ضميرهاى پى در پى اين است كه : ضمير در جمله مورد بحث هم مانند ساير ضماير به انسان بر گردد، آن وقت مقصود از شاهد بودن انسان عليه خودش ، اين مى شود كه انسان خودش آگاه به كفرانگرى خود هست ، و نيز مى داند كه كفران صفت نكوهيده اى است ، در نتيجه معناى آيه قبل و آيه مورد بحث اين مى شود كه : انسان نسبت به پروردگارش ناسپاس است ، و خودش بر اين معنا شاهد است ، و كفران خود را تحمل مى كند. پس آيه شريفه در معناى آيه «'''بل الانسان على نفسه بصيره '''» است .
و بعضى گفته اند: ضمير به كلمه «'''الله '''» بر مى گردد. ولى وحدت سياق اجازه نمى دهد اين چنين مرجع ضماير را مختلف بدانيم .
و بعضى گفته اند: ضمير به كلمه «'''الله '''» بر مى گردد. ولى وحدت سياق اجازه نمى دهد اين چنين مرجع ضماير را مختلف بدانيم .
وَ إِنَّهُ لِحُب الْخَيرِ لَشدِيدٌ
وَ إِنَّهُ لِحُب الْخَيرِ لَشدِيدٌ
بعضى از مفسرين گفته اند: لام در جمله «'''لحب الخير'''» لام تعليل است ، و كلمه «'''خير'''» در اينجا به معناى مال است ، و معناى جمله اين است كه : انسان براى دوستى مال ، بسيار شديد يعنى بخيل و تنگ نظر است .
بعضى از مفسرين گفته اند: لام در جمله «'''لحب الخير'''» لام تعليل است ، و كلمه «'''خير'''» در اينجا به معناى مال است ، و معناى جمله اين است كه : انسان براى دوستى مال ، بسيار شديد يعنى بخيل و تنگ نظر است .
و بعضى گفته اند: مراد آيه اين است كه : انسان نسبت به مال دنيا شديد الحب است ، و اين شدت حب وادارش مى كند به اينكه از دادن حق خدا امتناع بورزد، و مال خود را در راه خدا انفاق نكند. اين چنين آيه را تفسير كرده اند.
و بعضى گفته اند: مراد آيه اين است كه : انسان نسبت به مال دنيا شديد الحب است ، و اين شدت حب وادارش مى كند به اينكه از دادن حق خدا امتناع بورزد، و مال خود را در راه خدا انفاق نكند. اين چنين آيه را تفسير كرده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۹۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۵۹۲ </center>
و بعيد نيست مراد از «'''خير'''»، تنها مال نباشد، بلكه مطلق خير باشد، و آيه شريفه بخواهد بفرمايد: حب خير فطرى هر انسانى است ، و به همين جهت وقتى زينت و مال دنيا را خير خود مى پندارد قهرا دلش ‍ مجذوب آن مى شود، و اين شيفتگى ياد خدا را از دلش مى برد و در مقام شكرگزارى او بر نمى آيد.
و بعيد نيست مراد از «'''خير'''»، تنها مال نباشد، بلكه مطلق خير باشد، و آيه شريفه بخواهد بفرمايد: حب خير فطرى هر انسانى است ، و به همين جهت وقتى زينت و مال دنيا را خير خود مى پندارد قهرا دلش ‍ مجذوب آن مى شود، و اين شيفتگى ياد خدا را از دلش مى برد و در مقام شكرگزارى او بر نمى آيد.
أَ فَلا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثرَ مَا فى الْقُبُورِ ... لَّخَبِيرُ
أَ فَلا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثرَ مَا فى الْقُبُورِ ... لَّخَبِيرُ
مصدر «'''بعثره '''» نظير مصدر «'''بحثره '''» به معناى بعث و نشر است ، يعنى برانگيخته شدن و منتشر گشتن ، و در جمله «'''و حصل ما فى الصدور'''» منظور از تحصيل آنچه در سينه ها است ، جدا سازى صفاتى است كه در باطن نفوس است ، يعنى صفات ايمان از كفر و رسم نيكوكارى از بدكارى ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده «'''يوم تبلى السرائر'''».
مصدر «'''بعثره '''» نظير مصدر «'''بحثره '''» به معناى بعث و نشر است ، يعنى برانگيخته شدن و منتشر گشتن ، و در جمله «'''و حصل ما فى الصدور'''» منظور از تحصيل آنچه در سينه ها است ، جدا سازى صفاتى است كه در باطن نفوس است ، يعنى صفات ايمان از كفر و رسم نيكوكارى از بدكارى ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده «'''يوم تبلى السرائر'''».
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از تحصيل ما فى الصدور، برملا شدن نهانى هايى است كه هر كس در باطن خود پنهان كرده ، در آن روز اين باطنها ظاهر مى شود، كه هر فردى همانطور كه به حساب ظاهرش ‍ رسيدند، و جزاى اعمال ظاهريش را دادند، به حساب باطنش هم برسند، و جزاى آن را نيز بدهند.
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از تحصيل ما فى الصدور، برملا شدن نهانى هايى است كه هر كس در باطن خود پنهان كرده ، در آن روز اين باطنها ظاهر مى شود، كه هر فردى همانطور كه به حساب ظاهرش ‍ رسيدند، و جزاى اعمال ظاهريش را دادند، به حساب باطنش هم برسند، و جزاى آن را نيز بدهند.
خط ۱۳۸: خط ۱۴۰:
==آيات ۱ - ۱۱، سوره قارعه ==
==آيات ۱ - ۱۱، سوره قارعه ==
سوره قارعه مكى است و يازده آيه دارد.
سوره قارعه مكى است و يازده آيه دارد.
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الْقَارِعَةُ(۱)
الْقَارِعَةُ(۱)
مَا الْقَارِعَةُ(۲)
مَا الْقَارِعَةُ(۲)
وَ مَا أَدْرَاك مَا الْقَارِعَةُ(۳)
وَ مَا أَدْرَاك مَا الْقَارِعَةُ(۳)
يَوْمَ يَكُونُ النَّاس كالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ(۴)
يَوْمَ يَكُونُ النَّاس كالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ(۴)
وَ تَكُونُ الْجِبَالُ كالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ(۵)
وَ تَكُونُ الْجِبَالُ كالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ(۵)
فَأَمَّا مَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ(۶)
فَأَمَّا مَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ(۶)
فَهُوَ فى عِيشةٍ رَّاضِيَةٍ(۷)
فَهُوَ فى عِيشةٍ رَّاضِيَةٍ(۷)
وَ أَمَّا مَنْ خَفَّت مَوَزِينُهُ(۸)
وَ أَمَّا مَنْ خَفَّت مَوَزِينُهُ(۸)
فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ(۹)
فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ(۹)
وَ مَا أَدْرَاك مَا هِيَهْ(۱۰)
وَ مَا أَدْرَاك مَا هِيَهْ(۱۰)
نَارٌ حَامِيَةُ(۱۱)
نَارٌ حَامِيَةُ(۱۱)
خط ۱۷۰: خط ۱۷۲:
اين جمله مبتدا و خبر است ، و كلمه «'''قارعه '''» از ماده «'''قرع '''» است كه به معناى زدن بسيار سختى است كه احتياج دارد زننده به جايى اعتماد كند، و اين كلمه در عرف قرآن از اسماى قيامت است . بعضى گفته اند: بدين مناسبت قيامت را قارعه ناميده كه دلها را با فزع شديدش ‍ و دشمنان خدا را با عذابش مى كوبد.
اين جمله مبتدا و خبر است ، و كلمه «'''قارعه '''» از ماده «'''قرع '''» است كه به معناى زدن بسيار سختى است كه احتياج دارد زننده به جايى اعتماد كند، و اين كلمه در عرف قرآن از اسماى قيامت است . بعضى گفته اند: بدين مناسبت قيامت را قارعه ناميده كه دلها را با فزع شديدش ‍ و دشمنان خدا را با عذابش مى كوبد.
و سؤ ال از حقيقت قارعه در جمله «'''ما القارعه - قارعه چيست '''» با اينكه معلوم است كه چيست ، به منظور بزرگ نشان دادن امر قيامت است ، و اينكه بيست و هشت حرف الفباى گوينده ، و دو سوراخ گوش ‍ شنونده نمى تواند به كنه قيامت پى ببرد، و به طور كلى عالم ماده گنجايش حتى معرفى آن را ندارد و به منظور تاءكيد اين بزرگداشت مجددا جمله را به تعبيرى ديگر تكرار كرد و فرمود: «'''و ما ادريك ما القارعه '''».
و سؤ ال از حقيقت قارعه در جمله «'''ما القارعه - قارعه چيست '''» با اينكه معلوم است كه چيست ، به منظور بزرگ نشان دادن امر قيامت است ، و اينكه بيست و هشت حرف الفباى گوينده ، و دو سوراخ گوش ‍ شنونده نمى تواند به كنه قيامت پى ببرد، و به طور كلى عالم ماده گنجايش حتى معرفى آن را ندارد و به منظور تاءكيد اين بزرگداشت مجددا جمله را به تعبيرى ديگر تكرار كرد و فرمود: «'''و ما ادريك ما القارعه '''».
يَوْمَ يَكُونُ النَّاس كالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ
يَوْمَ يَكُونُ النَّاس كالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ
كلمه «'''يوم '''» ظرفى است متعلق به مقدرى از قبيل «'''بياد آر'''»، «'''مى كوبد'''» «'''مى آيد'''»، و از اين قبيل ، و خلاصه معناى آن اين است كه : «'''بياد آر روزى را'''» كه و يا «'''مى كوبد در روزى كه '''» و يا «'''مى آيد روزى كه '''». و كلمه «'''فراش '''» به طورى كه از فراء نقل شده به معناى ملخى است كه زمين را فرش كند، يعنى روى گرده هم سوار شده باشند، پس فراش به معناى غوغاى ملخ است .
كلمه «'''يوم '''» ظرفى است متعلق به مقدرى از قبيل «'''بياد آر'''»، «'''مى كوبد'''» «'''مى آيد'''»، و از اين قبيل ، و خلاصه معناى آن اين است كه : «'''بياد آر روزى را'''» كه و يا «'''مى كوبد در روزى كه '''» و يا «'''مى آيد روزى كه '''». و كلمه «'''فراش '''» به طورى كه از فراء نقل شده به معناى ملخى است كه زمين را فرش كند، يعنى روى گرده هم سوار شده باشند، پس فراش به معناى غوغاى ملخ است .
بعضى از مفسرين در اينكه چرا مردم روز قيامت را به فراش تشبيه كرد؟ گفته اند: براى اين است كه فراش وقتى جست و خيز مى كند نقطه معلومى را در نظر نمى گيرد، مانند مرغان ، و به طرف معينى نمى پرد، بلكه بدون جهت پرواز مى كند، مردم نيز در روز قيامت چنين حالتى دارند، وقتى از قبورشان سر بر مى آورند آنچنان ترس و فزع از همه جهات احاطه شان مى كند كه بى اختيار و بى هدف به راه مى افتند، و در جستجوى منزلها كه يا سعادت است و يا شقاوت سر گردانند.
بعضى از مفسرين در اينكه چرا مردم روز قيامت را به فراش تشبيه كرد؟ گفته اند: براى اين است كه فراش وقتى جست و خيز مى كند نقطه معلومى را در نظر نمى گيرد، مانند مرغان ، و به طرف معينى نمى پرد، بلكه بدون جهت پرواز مى كند، مردم نيز در روز قيامت چنين حالتى دارند، وقتى از قبورشان سر بر مى آورند آنچنان ترس و فزع از همه جهات احاطه شان مى كند كه بى اختيار و بى هدف به راه مى افتند، و در جستجوى منزلها كه يا سعادت است و يا شقاوت سر گردانند.
خط ۱۷۷: خط ۱۷۹:
وَ تَكُونُ الْجِبَالُ كالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ
وَ تَكُونُ الْجِبَالُ كالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ
كلمه «'''عهن '''» به معناى پشمى است كه رنگهاى مختلف داشته باشد، و كلمه «'''منفوش '''» از مصدر «'''نفش '''» است ، كه به معناى شيت كردن پشم است يا با دست و يا با كمان چه حلاجى ، و يا با چيز ديگر. پس «'''عهن منفوش '''» به معناى پشم شيث شده اى است كه داراى رنگهاى مختلف باشد، و اين تشبيه اشاره دارد به اينكه در آن روز كوه ها كه رنگهاى مختلف دارند با زلزله قيامت متلاشى ، و چون پشم حلاجى شده مى گردند.
كلمه «'''عهن '''» به معناى پشمى است كه رنگهاى مختلف داشته باشد، و كلمه «'''منفوش '''» از مصدر «'''نفش '''» است ، كه به معناى شيت كردن پشم است يا با دست و يا با كمان چه حلاجى ، و يا با چيز ديگر. پس «'''عهن منفوش '''» به معناى پشم شيث شده اى است كه داراى رنگهاى مختلف باشد، و اين تشبيه اشاره دارد به اينكه در آن روز كوه ها كه رنگهاى مختلف دارند با زلزله قيامت متلاشى ، و چون پشم حلاجى شده مى گردند.
فَأَمَّا مَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ فَهُوَ فى عِيشةٍ رَّاضِيَةٍ
فَأَمَّا مَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ فَهُوَ فى عِيشةٍ رَّاضِيَةٍ
اين آيه اشاره دارد به اينكه اعمال - هم مانند هر چيزى براى خود - وزن و ارزشى دارد، و اينكه بعضى اعمال در ترازوى عمل سنج سنگين است ، و آن عملى است كه نزد خداى تعالى قدر و منزلتى داشته باشد، مانند ايمان به خدا و انواع اطاعتها، و بعضى ديگر اينطور نيستند، مانند كفر و انواع نافرمانيها و گناهان ، كه البته اثر هر يك از اين دو نوع مختلف است ، يكى سعادت را دنبال دارد، و آن اعمالى است كه در ترازو سنگين باشد، و ديگرى شقاوت را، و ما در تفسير سوره هاى قبلى در معناى ميزان سخن گفتيم و بحث كرديم .
اين آيه اشاره دارد به اينكه اعمال - هم مانند هر چيزى براى خود - وزن و ارزشى دارد، و اينكه بعضى اعمال در ترازوى عمل سنج سنگين است ، و آن عملى است كه نزد خداى تعالى قدر و منزلتى داشته باشد، مانند ايمان به خدا و انواع اطاعتها، و بعضى ديگر اينطور نيستند، مانند كفر و انواع نافرمانيها و گناهان ، كه البته اثر هر يك از اين دو نوع مختلف است ، يكى سعادت را دنبال دارد، و آن اعمالى است كه در ترازو سنگين باشد، و ديگرى شقاوت را، و ما در تفسير سوره هاى قبلى در معناى ميزان سخن گفتيم و بحث كرديم .
«'''فهو فى عيشه راضيه '''» - كلمه «'''عيشه '''» - به كسر عين - نظير كلمه «'''جلسه '''» - به كسر جيم - از مصاديق بناى «'''فعله '''» است ، كه نوعيت را مى رساند، مثلا جلسه به معناى نوعى نشستن است ، و عيشه به معناى نوعى زندگى كردن است ، مانند «'''عيشه راضيه '''»، يك زندگى خوش ، و اگر راضيه و خوشى را به خود عيش نسبت داد، با اينكه صاحب عيش راضى و خشنود است ، يا از باب مجاز عقلى است ، و يا كلمه «'''راضيه '''» به معناى «'''ذات رضى '''» و تقديرش «'''فى عيشه ذات رضى '''» است ، يعنى در عيشى رضايت بخش .
«'''فهو فى عيشه راضيه '''» - كلمه «'''عيشه '''» - به كسر عين - نظير كلمه «'''جلسه '''» - به كسر جيم - از مصاديق بناى «'''فعله '''» است ، كه نوعيت را مى رساند، مثلا جلسه به معناى نوعى نشستن است ، و عيشه به معناى نوعى زندگى كردن است ، مانند «'''عيشه راضيه '''»، يك زندگى خوش ، و اگر راضيه و خوشى را به خود عيش نسبت داد، با اينكه صاحب عيش راضى و خشنود است ، يا از باب مجاز عقلى است ، و يا كلمه «'''راضيه '''» به معناى «'''ذات رضى '''» و تقديرش «'''فى عيشه ذات رضى '''» است ، يعنى در عيشى رضايت بخش .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۴}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش