گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۵: خط ۷:
<span id='link203'><span>
<span id='link203'><span>
==آيات ۱۲ - ۱۹، سوره لقمان ==
==آيات ۱۲ - ۱۹، سوره لقمان ==
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَنَ الحِْكْمَةَ أَنِ اشكُرْ للَّهِ وَ مَن يَشكرْ فَإِنَّمَا يَشكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ حَمِيدٌ(۱۲)
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَنَ الحِْكْمَةَ أَنِ اشكُرْ للَّهِ وَ مَن يَشكرْ فَإِنَّمَا يَشكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ حَمِيدٌ(۱۲)
وَ إِذْ قَالَ لُقْمَنُ لابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظهُ يَبُنىَّ لا تُشرِك بِاللَّهِ إِنَّ الشرْك لَظلْمٌ عَظِيمٌ(۱۳)
وَ إِذْ قَالَ لُقْمَنُ لابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظهُ يَبُنىَّ لا تُشرِك بِاللَّهِ إِنَّ الشرْك لَظلْمٌ عَظِيمٌ(۱۳)
وَ وَصيْنَا الانسنَ بِوَلِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصلُهُ فى عَامَينِ أَنِ اشكرْ لى وَ لِوَلِدَيْك إِلىَّ الْمَصِيرُ(۱۴)
وَ وَصيْنَا الانسنَ بِوَلِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصلُهُ فى عَامَينِ أَنِ اشكرْ لى وَ لِوَلِدَيْك إِلىَّ الْمَصِيرُ(۱۴)
وَ إِن جَهَدَاك عَلى أَن تُشرِك بى مَا لَيْس لَك بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا وَ صاحِبْهُمَا فى الدُّنْيَا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سبِيلَ مَنْ أَنَاب إِلىَّ ثُمَّ إِلىَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۱۵)
وَ إِن جَهَدَاك عَلى أَن تُشرِك بى مَا لَيْس لَك بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا وَ صاحِبْهُمَا فى الدُّنْيَا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سبِيلَ مَنْ أَنَاب إِلىَّ ثُمَّ إِلىَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۱۵)
يَبُنىَّ إِنهَا إِن تَك مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فى صخْرَةٍ أَوْ فى السمَوَتِ أَوْ فى الاَرْضِ يَأْتِ بهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ(۱۶)
يَبُنىَّ إِنهَا إِن تَك مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فى صخْرَةٍ أَوْ فى السمَوَتِ أَوْ فى الاَرْضِ يَأْتِ بهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ(۱۶)
يَبُنىَّ أَقِمِ الصلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ اصبرْ عَلى مَا أَصابَك إِنَّ ذَلِك مِنْ عَزْمِ الاُمُورِ(۱۷)
يَبُنىَّ أَقِمِ الصلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ اصبرْ عَلى مَا أَصابَك إِنَّ ذَلِك مِنْ عَزْمِ الاُمُورِ(۱۷)
وَ لا تُصعِّرْ خَدَّك لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فى الاَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يحِب كلَّ مخْتَالٍ فَخُورٍ(۱۸)
وَ لا تُصعِّرْ خَدَّك لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فى الاَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يحِب كلَّ مخْتَالٍ فَخُورٍ(۱۸)
وَ اقْصِدْ فى مَشيِك وَ اغْضض مِن صوْتِك إِنَّ أَنكَرَ الاَصوَتِ لَصوْت الحَْمِيرِ(۱۹)
وَ اقْصِدْ فى مَشيِك وَ اغْضض مِن صوْتِك إِنَّ أَنكَرَ الاَصوَتِ لَصوْت الحَْمِيرِ(۱۹)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به تحقيق لقمان را حكمت داديم ، (و چون لازمه حكمت شكر منعم است ، به او گفتيم :) خدا را سپاس بدار، و هر كس سپاس بدارد به نفع خود سپاس مى دارد، و هر كه كفران كند، (چشم خودش مى رود،) چون خدا بى نياز است ، (از شكر نكردن خلق متضرر نمى شود)، و نيز ستوده است ، (چه شكرش بگزارند و چه كفرانش كنند) (۱۲)
به تحقيق لقمان را حكمت داديم ، (و چون لازمه حكمت شكر منعم است ، به او گفتيم :) خدا را سپاس بدار، و هر كس سپاس بدارد به نفع خود سپاس مى دارد، و هر كه كفران كند، (چشم خودش مى رود،) چون خدا بى نياز است ، (از شكر نكردن خلق متضرر نمى شود)، و نيز ستوده است ، (چه شكرش بگزارند و چه كفرانش كنند) (۱۲)
خط ۲۷: خط ۲۹:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۱ </center>
((شكرگزارى خداوند(( حكمتى است كه خدا به لقمان عطا فرمود.
((شكرگزارى خداوند(( حكمتى است كه خدا به لقمان عطا فرمود.
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَنَ الحِْكْمَةَ أَنِ اشكُرْ للَّهِ ... فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ حَمِيدٌ
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَنَ الحِْكْمَةَ أَنِ اشكُرْ للَّهِ ... فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ حَمِيدٌ
كلمه ((حكمت (( - به طورى كه از موارد استعمالش فهميده مى شود - به معناى معرفت علمى است در حدى كه نافع باشد، پس حكمت حد وسط بين جهل و جربره است
كلمه ((حكمت (( - به طورى كه از موارد استعمالش فهميده مى شود - به معناى معرفت علمى است در حدى كه نافع باشد، پس حكمت حد وسط بين جهل و جربره است
در جمله ((ان اشكر لله (( بعضى گفته اند: كلمه ((قلنا(( در تقدير است ، و معنايش اين است كه : بدو گفتيم ما را شكر بگزار، ولى ظاهرا احتياجى به اين تقدير نيست ، و جمله مذكور تفسير حكمت دادن به لقمان است و مى خواهد بفرمايد حكمتى كه به لقمان داديم اين بود كه : ((خدا را شكر بگزار(( چون شكر عبارت است از به كار بردن هر نعمتى در جاى خودش ، به طورى كه نعمت ولى نعمت را بهتر وانمود كند، و به كار بردن نعمت به اين نحو محتاج است به اينكه اول منعم ، و سپس نعمتهايش ، بدان جهت كه نعمت اوست شناخته شود، سپس ‍ كيفيت به كار بردن در محلش ، آن طور كه لطف و انعام او را بهتر وانمود كند شناخته گردد، پس حكمت دادن به لقمان ، لقمان را وادار كرد تا اين مراحل را در شكر طى كند، و در حقيقت حكمت دادن به او مستلزم امر به شكر نيز هست
در جمله ((ان اشكر لله (( بعضى گفته اند: كلمه ((قلنا(( در تقدير است ، و معنايش اين است كه : بدو گفتيم ما را شكر بگزار، ولى ظاهرا احتياجى به اين تقدير نيست ، و جمله مذكور تفسير حكمت دادن به لقمان است و مى خواهد بفرمايد حكمتى كه به لقمان داديم اين بود كه : ((خدا را شكر بگزار(( چون شكر عبارت است از به كار بردن هر نعمتى در جاى خودش ، به طورى كه نعمت ولى نعمت را بهتر وانمود كند، و به كار بردن نعمت به اين نحو محتاج است به اينكه اول منعم ، و سپس نعمتهايش ، بدان جهت كه نعمت اوست شناخته شود، سپس ‍ كيفيت به كار بردن در محلش ، آن طور كه لطف و انعام او را بهتر وانمود كند شناخته گردد، پس حكمت دادن به لقمان ، لقمان را وادار كرد تا اين مراحل را در شكر طى كند، و در حقيقت حكمت دادن به او مستلزم امر به شكر نيز هست
در جمله ((ان اشكر لله (( التفاتى از تكلم به غيبت به كار رفته ، چون قبلا سياق ، سياق تكلم با غير بود، و مى فرمود: ((آتينا(( اين جا هم بايد فرموده باشد ((ان اشكر لنا(( و اگر اينطور نفرمود، بدان جهت است كه تعبير به ((نا - ما(( در جمله ((آتينا(( از گوينده براى اظهار عظمت از قبال خودش و خدمه اش صحيح است ، ولى در مساله شكر صحيح نبود، چون با توحيد در شكر تناسب نداشت
در جمله ((ان اشكر لله (( التفاتى از تكلم به غيبت به كار رفته ، چون قبلا سياق ، سياق تكلم با غير بود، و مى فرمود: ((آتينا(( اين جا هم بايد فرموده باشد ((ان اشكر لنا(( و اگر اينطور نفرمود، بدان جهت است كه تعبير به ((نا - ما(( در جمله ((آتينا(( از گوينده براى اظهار عظمت از قبال خودش و خدمه اش صحيح است ، ولى در مساله شكر صحيح نبود، چون با توحيد در شكر تناسب نداشت
وَ مَن يَشكرْ فَإِنَّمَا يَشكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ حَمِيدٌ
وَ مَن يَشكرْ فَإِنَّمَا يَشكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ حَمِيدٌ
اين آيه بى نيازى خدا را خاطرنشان مى سازد، و مى فرمايد فايده شكر تنها به خود شاكر عايد مى شود، همچنان كه ضرر كفران هم به خود كفران كننده عايد مى گردد، نه به خدا، چون خدا غنى مطلق است ، و احتياج به شكر كسى ندارد، و چون حميد و محمود است ، چه شكرش ‍ بگزارند و چه نگزارند، پس كفران هم به او ضرر نمى رساند
اين آيه بى نيازى خدا را خاطرنشان مى سازد، و مى فرمايد فايده شكر تنها به خود شاكر عايد مى شود، همچنان كه ضرر كفران هم به خود كفران كننده عايد مى گردد، نه به خدا، چون خدا غنى مطلق است ، و احتياج به شكر كسى ندارد، و چون حميد و محمود است ، چه شكرش ‍ بگزارند و چه نگزارند، پس كفران هم به او ضرر نمى رساند
و اگر در شكر تعبير به مضارع كرده ، كه دلالت بر استمرار دارد، و در كفر تعبير به ماضى كرده ، كه تنها يك بار را مى رساند، براى اين است كه شكر وقتى نافع است كه استمرار داشته باشد، ولى كفر با يك بار هم ضررش ‍ خواهد رسيد
و اگر در شكر تعبير به مضارع كرده ، كه دلالت بر استمرار دارد، و در كفر تعبير به ماضى كرده ، كه تنها يك بار را مى رساند، براى اين است كه شكر وقتى نافع است كه استمرار داشته باشد، ولى كفر با يك بار هم ضررش ‍ خواهد رسيد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۲ </center>
وَ إِذْ قَالَ لُقْمَنُ لابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظهُ يَبُنىَّ لا تُشرِك بِاللَّهِ إِنَّ الشرْك لَظلْمٌ عَظِيمٌ
وَ إِذْ قَالَ لُقْمَنُ لابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظهُ يَبُنىَّ لا تُشرِك بِاللَّهِ إِنَّ الشرْك لَظلْمٌ عَظِيمٌ
<span id='link205'><span>
<span id='link205'><span>
==اشاره به علت اينكه شرك به خدا ظلم عظيم است ==
==اشاره به علت اينكه شرك به خدا ظلم عظيم است ==
عظمت هر عملى به عظمت اثر آن است ، و عظمت معصيت به عظمت كسى است كه نافرمانى اش مى شود، چون كه مواخذه عظيم نيز عظيم است ، بنابراين بزرگترين گناهان و نافرمانى ها نافرمانى خدا است ، چون عظمت كبريايى همه از او است ، و فوق هر عظمت و كبريايى است ، چون خدايى است بى شريك ، و بزرگترين نافرمانيهاى او اين است كه برايش شريك قائل شوى
عظمت هر عملى به عظمت اثر آن است ، و عظمت معصيت به عظمت كسى است كه نافرمانى اش مى شود، چون كه مواخذه عظيم نيز عظيم است ، بنابراين بزرگترين گناهان و نافرمانى ها نافرمانى خدا است ، چون عظمت كبريايى همه از او است ، و فوق هر عظمت و كبريايى است ، چون خدايى است بى شريك ، و بزرگترين نافرمانيهاى او اين است كه برايش شريك قائل شوى
((ان الشرك لظلم عظيم (( - در اين جمله عظمت شرك را مقيد به قيدى با مقايسه با ساير گناهان نكرد، تا بفهماند كه عظمت ظلم شرك آن قدر است كه با هيچ گناه ديگرى قابل قياس نيست
((ان الشرك لظلم عظيم (( - در اين جمله عظمت شرك را مقيد به قيدى با مقايسه با ساير گناهان نكرد، تا بفهماند كه عظمت ظلم شرك آن قدر است كه با هيچ گناه ديگرى قابل قياس نيست
وَ وَصيْنَا الانسنَ بِوَلِدَيْهِ ... إِلىَّ الْمَصِيرُ
وَ وَصيْنَا الانسنَ بِوَلِدَيْهِ ... إِلىَّ الْمَصِيرُ
<span id='link206'><span>
<span id='link206'><span>
==تشكر از پدر و مادر شكر خدا است ==
==تشكر از پدر و مادر شكر خدا است ==
خط ۶۴: خط ۶۶:
<span id='link209'><span>
<span id='link209'><span>
==علم خداوند به تمامى پنهان ها احاطه دارد ==
==علم خداوند به تمامى پنهان ها احاطه دارد ==
يَبُنىَّ إِنهَا إِن تَك مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فى صخْرَةٍ أَوْ فى السمَوَتِ أَوْ فى الاَرْضِ يَأْتِ بهَا اللَّهُ ...
يَبُنىَّ إِنهَا إِن تَك مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فى صخْرَةٍ أَوْ فى السمَوَتِ أَوْ فى الاَرْضِ يَأْتِ بهَا اللَّهُ ...
مى گويند كه ضمير در ((انها(( به خصلت - كه يا خير است يا شر -، بر مى گردد، چون از سياق چنين بر مى آيد، و در عين حال همين ضمير اسم ((كان ((، و جمله ((مثقال حبه (( خبر آن است . و مراد از بودن آن در صخره ، پنهان بودن و جايگير بودنش در شكم صخره محكم است ، يا در جوف آسمانها يا در دل زمين ، و مراد از آوردن آن ، حاضر كردنش براى حساب و جزاست
مى گويند كه ضمير در ((انها(( به خصلت - كه يا خير است يا شر -، بر مى گردد، چون از سياق چنين بر مى آيد، و در عين حال همين ضمير اسم ((كان ((، و جمله ((مثقال حبه (( خبر آن است . و مراد از بودن آن در صخره ، پنهان بودن و جايگير بودنش در شكم صخره محكم است ، يا در جوف آسمانها يا در دل زمين ، و مراد از آوردن آن ، حاضر كردنش براى حساب و جزاست
چون
چون
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۵ </center>
فصل سابق از كلام لقمان كه نقل شد راجع به توحيد و نفى شريك بود، و مضمون آيه مورد بحث فصل ديگرى از كلام اوست ، كه مربوط به معاد و حساب اعمال است ، و معنايش اين است كه اى پسرم ! اگر آن خصلتى كه انجام داده اى ، چه خير و چه شر، از خردى و كوچكى همسنگ يك دانه خردل باشد، و همان عمل خرد و كوچك در شكم صخره اى ، و يا در هر مكانى از آسمانها و زمين باشد، خدا آن را براى حساب حاضر خواهد كرد، تا بر طبقش جزاء دهد، چون خدا لطيف است ، و چيزى در اوج آسمانها و جوف زمين و اعماق دريا از علم او پنهان نيست و علم او به تمامى پنهان ها احاطه دارد، خبيرى است كه از كنه موجودات با خبر است
فصل سابق از كلام لقمان كه نقل شد راجع به توحيد و نفى شريك بود، و مضمون آيه مورد بحث فصل ديگرى از كلام اوست ، كه مربوط به معاد و حساب اعمال است ، و معنايش اين است كه اى پسرم ! اگر آن خصلتى كه انجام داده اى ، چه خير و چه شر، از خردى و كوچكى همسنگ يك دانه خردل باشد، و همان عمل خرد و كوچك در شكم صخره اى ، و يا در هر مكانى از آسمانها و زمين باشد، خدا آن را براى حساب حاضر خواهد كرد، تا بر طبقش جزاء دهد، چون خدا لطيف است ، و چيزى در اوج آسمانها و جوف زمين و اعماق دريا از علم او پنهان نيست و علم او به تمامى پنهان ها احاطه دارد، خبيرى است كه از كنه موجودات با خبر است
يَبُنىَّ أَقِمِ الصلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ اصبرْ عَلى مَا أَصابَك إِنَّ ذَلِك مِنْ عَزْمِ الاُمُورِ
يَبُنىَّ أَقِمِ الصلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ اصبرْ عَلى مَا أَصابَك إِنَّ ذَلِك مِنْ عَزْمِ الاُمُورِ
اين آيه و آيه بعدش جزو گفتار لقمان و مربوط به پاره اى از دستورات راجع به عمل و اخلاق پسنديده است
اين آيه و آيه بعدش جزو گفتار لقمان و مربوط به پاره اى از دستورات راجع به عمل و اخلاق پسنديده است
از جمله اعمال ، نماز است ، كه عمود دين است ، و دنبال آن امر به معروف و نهى از منكر است ،
از جمله اعمال ، نماز است ، كه عمود دين است ، و دنبال آن امر به معروف و نهى از منكر است ،
خط ۸۰: خط ۸۲:
و اينكه بعضى گفته اند: ((معنايش اين است كه اين از عزيمت خدا، و ايجاب او در امور است ، صحيح نيست ، و از لفظ آيه دور است . و همچنين گفتار بعضى ديگر كه گفته اند كه عزم در لغت ((هذيل (( عبارت است از جزم
و اينكه بعضى گفته اند: ((معنايش اين است كه اين از عزيمت خدا، و ايجاب او در امور است ، صحيح نيست ، و از لفظ آيه دور است . و همچنين گفتار بعضى ديگر كه گفته اند كه عزم در لغت ((هذيل (( عبارت است از جزم
توضيح سفارشات ديگر لقمان به فرزند: ((و لا تصعر خدك للناس ...((
توضيح سفارشات ديگر لقمان به فرزند: ((و لا تصعر خدك للناس ...((
وَ لا تُصعِّرْ خَدَّك لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فى الاَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يحِب كلَّ مخْتَالٍ فَخُورٍ
وَ لا تُصعِّرْ خَدَّك لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فى الاَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يحِب كلَّ مخْتَالٍ فَخُورٍ
راغب گفته كلمه ((صعر(( به معناى كج بودن گردن ، و كلمه ((تصعير(( به معناى گرداندن گردن از نظرها از روى تكبر است ، همچنان كه خداى تعالى فرمود: ((و لا تصعر خدك للناس ((، و نيز گفته : كلمه ((مرح (( به معناى شدت خوشحالى ، و زياده روى در آن است
راغب گفته كلمه ((صعر(( به معناى كج بودن گردن ، و كلمه ((تصعير(( به معناى گرداندن گردن از نظرها از روى تكبر است ، همچنان كه خداى تعالى فرمود: ((و لا تصعر خدك للناس ((، و نيز گفته : كلمه ((مرح (( به معناى شدت خوشحالى ، و زياده روى در آن است
و بنا به گفته وى معنا چنين مى شود كه : روى خود از در تكبر از مردم بر مگردان ، و نيز در زمين چون آنان كه بسيار خوشحالند راه مرو، كه خدا دوست نمى دارد كسانى را كه دستخوش خيلاء و كبرند، و اگر كبر را خيلاء خوانده اند، بدين جهت است كه آدم متكبر خود را بزرگ خيال مى كند، و چون فضيلت براى خود خيال مى كند، زياد فخر مى فروشد. بعضى ديگر در معناى آيه گفته اند: معناى ((لا تصعر خدك للناس (( اين است كه در وقت حاجت ، گردن خود را از در تذلل و احساس ‍ خوارى براى مردم كج مكن ، و در مقابل هنگام بى نيازى هم غرور و خيلاء تو را نگيرد ليكن اين معنا با ذيل آيه نمى سازد، چون در ذيل آيه مى فرمايد خدا متكبران را دوست نمى دارد
و بنا به گفته وى معنا چنين مى شود كه : روى خود از در تكبر از مردم بر مگردان ، و نيز در زمين چون آنان كه بسيار خوشحالند راه مرو، كه خدا دوست نمى دارد كسانى را كه دستخوش خيلاء و كبرند، و اگر كبر را خيلاء خوانده اند، بدين جهت است كه آدم متكبر خود را بزرگ خيال مى كند، و چون فضيلت براى خود خيال مى كند، زياد فخر مى فروشد. بعضى ديگر در معناى آيه گفته اند: معناى ((لا تصعر خدك للناس (( اين است كه در وقت حاجت ، گردن خود را از در تذلل و احساس ‍ خوارى براى مردم كج مكن ، و در مقابل هنگام بى نيازى هم غرور و خيلاء تو را نگيرد ليكن اين معنا با ذيل آيه نمى سازد، چون در ذيل آيه مى فرمايد خدا متكبران را دوست نمى دارد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۷ </center>
وَ اقْصِدْ فى مَشيِك وَ اغْضض مِن صوْتِك إِنَّ أَنكَرَ الاَصوَتِ لَصوْت الحَْمِيرِ
وَ اقْصِدْ فى مَشيِك وَ اغْضض مِن صوْتِك إِنَّ أَنكَرَ الاَصوَتِ لَصوْت الحَْمِيرِ
كلمه ((قصد(( در هر چيز به معناى حد اعتدال در آن است ، و كلمه ((غض (( به طورى كه راغب گفته به معناى نقصان در نگاه كردن و صدا كردن است ، و بنا به گفته وى غض صوت به معناى آهسته و كوتاه صدا كردن است ، و معناى آيه اين است كه در راه رفتنت ميانه روى را پيش گير، و در صدايت كوتاه و ناقص آن را پيشه ساز، كه ناخوش ترين صوت ها صوت خران است ، كه در نهايت بلندى است
كلمه ((قصد(( در هر چيز به معناى حد اعتدال در آن است ، و كلمه ((غض (( به طورى كه راغب گفته به معناى نقصان در نگاه كردن و صدا كردن است ، و بنا به گفته وى غض صوت به معناى آهسته و كوتاه صدا كردن است ، و معناى آيه اين است كه در راه رفتنت ميانه روى را پيش گير، و در صدايت كوتاه و ناقص آن را پيشه ساز، كه ناخوش ترين صوت ها صوت خران است ، كه در نهايت بلندى است
<span id='link212'><span>
<span id='link212'><span>
خط ۱۳۳: خط ۱۳۵:
لقمان بسيار بديدن داوود مى رفت ، و او را اندرز مى داد، و مواعظ و حكمت ها و علوم بسيار در اختيارش مى گذاشت ، و داوود همواره به اومى گفت : خوشا به حالت اى لقمان ، كه حكمت به تو داده شد، و به بلاى خلافت هم گرفتار نگشتى ، و به داوود خلافت داده شد و به حكم و فتنه گرفتار آمد
لقمان بسيار بديدن داوود مى رفت ، و او را اندرز مى داد، و مواعظ و حكمت ها و علوم بسيار در اختيارش مى گذاشت ، و داوود همواره به اومى گفت : خوشا به حالت اى لقمان ، كه حكمت به تو داده شد، و به بلاى خلافت هم گرفتار نگشتى ، و به داوود خلافت داده شد و به حكم و فتنه گرفتار آمد


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش