گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۹: خط ۲۰۹:


==معناى جمله: «و نحشر المجرمين يؤمئذ زرقا»==
==معناى جمله: «و نحشر المجرمين يؤمئذ زرقا»==
جمله ((يوم ينفخ ...(( بدل از ((يوم القيمه (( در آيه قبلى است و نفخ صور كنايه از احضار و دعوت است و لذا دنباله آن به زودى مى فرمايد ((يومئذ يتبعون الداعى لا عوج له ....((
«'''يَوْمَ يُنفَخُ فى الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئذٍ زُرْقاً'''»:


كلمه ((زرق (( جمع ((ازرق (( است كه به معناى كبود است كه يكى از رنگها است و از فراء نقل شده كه گفته است : مراد از زرق محشور شدن مجرمين و كور بودن ايشان است چون چشم وقتى بينائيش از بين مى رود كبود مى شود، و اين معناى خوبى است و آيه ((و نحشرهم يوم القيمه على وجوههم عميا(( آن را تاءييد مى كند. بعضى ديگر گفته اند مراد كبودى بدنهاى ايشان به خاطر خستگى و تشنگى است .  
جملۀ «يَومَ يُنفَخُ...»، بدل از «يَومَ القِيَامَة» در آيه قبلى است، و «نفخ صور»، كنايه از احضار و دعوت است و لذا دنباله آن به زودى مى فرمايد: «يَومَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِىَ لَا عِوَجَ لَهُ...».


بعضى ديگر گفته اند: كبودى چشمان است چون بدترين رنگ چشم نزد عرب كبود آن است و عرب با چشم كبود سخت دشمن است . بعضى ديگر گفته اند مراد از آن تشنگى مجرمين است چون وقتى انسان به شدت تشنه شود رنگ چشمش تغيير مى كند و كبود رنگ به نظر مى رسد. و ليكن هيچ يك از اين اقوال مورد پسند نيست .
كلمۀ «زُرق»، جمع «أزرَق» است، كه به معناى كبود است، كه يكى از رنگ ها است. و از فراء نقل شده كه گفته است: مراد از «زُرق»، محشور شدن مجرمان و كور بودن ايشان است. چون چشم وقتى بينایی اش از بين مى رود، كبود مى شود، و اين معناى خوبى است، و آيه «وَ نَحشُرُهُم يَومَ القِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِم عُمياً» آن را تأييد مى كند.  


«'''يَتَخَافَتُونَ بَيْنهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلا عَشراً... إِلا يَوْماً'''»:
بعضى ديگر گفته اند: مراد كبودى بدن هاى ايشان، به خاطر خستگى و تشنگى است.  


كلمه ((تخافت (( به اين معنا است كه عده اى با يكديگر آهسته صحبت كنند، و اين آهسته سخن گفتن در اهل محشر به خاطر هول مطلع و فزعى است كه به ايشان دست مى دهد، و جمله ((ان لبثتم الا عشرا(( بيان همان كلامى است كه بين خود، تخافت مى كنند، و معناى جمله به طورى كه از سياق بر مى آيد اين است كه به صورت پچ پچ به يكديگر مى گويند قبل از قيامت در دنيا بيش از ده روز نمانديد، و منظورشان از اين سخن ، اندك شمردن عمرى است كه در دنيا كردند نسبت به خلود و ابديتى كه نشانه هاى آن برايشان آشكارا شده .
بعضى ديگر گفته اند: كبودى چشمان است. چون بدترين رنگ چشم نزد عرب، كبود آن است و عرب با چشم كبود، سخت دشمن است.
 
بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن، تشنگى مجرمان است. چون وقتى انسان به شدت تشنه شود، رنگ چشمش تغيير مى كند و كبود رنگ به نظر مى رسد. وليكن هيچ يك از اين اقوال، مورد پسند نيست.
 
«'''يَتَخَافَتُونَ بَيْنهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلّا عَشراً... إِلّا يَوْماً'''»:
 
كلمۀ «تخافت» به اين معنا است كه عده اى با يكديگر آهسته صحبت كنند، و اين آهسته سخن گفتن در اهل محشر، به خاطر هول مطلع و فزعى است كه به ايشان دست مى دهد. و جملۀ «إن لَبِثتُم إلّا عَشراً» بيان همان كلامى است كه بين خود، تخافت مى كنند.
 
و معناى جمله، به طورى كه از سياق بر مى آيد، اين است كه: به صورت پچ پچ به يكديگر مى گويند قبل از قيامت، در دنيا بيش از ده روز نمانديد. و منظورشان از اين سخن، اندك شمردن عمرى است كه در دنيا كردند، نسبت به خلود و ابديتى كه نشانه هاى آن برايشان آشكارا شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۴ </center>
«'''نحن اعلم بما يقولون اذ يقول امثلهم طريقه ان لبثتم الا يوما'''» - يعنى ما به همه آنچه كه درباره مكث در دنيا مى گويند احاطه علمى داريم چون مى دانيم كه معتدل ترين آنان و آنهايى كه گفتارشان نزديك تر به صدق است مى گويند: در دنيا نمانديد مگر يك روز، و اگر گوينده اين حرف را معتدل و راستگوترين مردم دانسته ، براى اين است كه ماندن محدود در دنيا و عمر ناچيز آن در قبال ماندن تا ابد و عمر جاودانه قابل مقايسه نيست ، و اصلا قدر و اندازه اى ندارد، پس اگر كسى آن را يك روز بداند نسبت به كسانى كه ده روز دانسته اند به واقع نزديك تر و راستگوتر است .
«'''نَحنُ أعلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إذ يَقُولُ أمثَلُهُم طَرِيقَةً إن لَبِثتُم إلّا يَوماً'''» - يعنى: ما به همه آنچه كه درباره مكث در دنيا مى گويند، احاطه علمى داريم. چون مى دانيم كه معتدل ترين آنان و آن هايى كه گفتارشان نزديك تر به صدق است، مى گويند: «در دنيا نمانديد، مگر يك روز».
 
و اگر گويندۀ اين حرف را معتدل و راستگوترين مردم دانسته، براى اين است كه ماندن محدود در دنيا و عمر ناچيز آن در قبال ماندن تا ابد و عمر جاودانه، قابل مقايسه نيست، و اصلا قدر و اندازه اى ندارد. پس اگر كسى آن را يك روز بداند، نسبت به كسانى كه ده روز دانسته اند، به واقع نزديك تر و راستگوتر است.


و همين قول نيز نسبى و غير حقيقى است ، حقيقت قول همان است كه خداى سبحان در آيه ((و قال الذين اوتوا العلم و الايمان لقد لبثتم فى كتاب اللّه الى يوم البعث فهذا يوم البعث و لكنكم كنتم لا تعلمون (( بيان كرده، و به زودى بحثى كامل و مفصل درباره اين مكث در تفسير آيه مورد استشهاد در سوره روم خواهد آمد ان شاء اللّه .
و همين قول نيز، نسبى و غير حقيقى است. حقيقت قول، همان است كه خداى سبحان در آيه «وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ وَ الإيمَانَ لَقَد لَبِثتُم فِى كِتَابِ اللّهِ إلَى يَومَ البَعثِ فَهَذَا يَومُ البَعثِ وَلَكِنَّكُم كُنتُم لَا تَعلَمُون» بيان كرده، و به زودى بحثى كامل و مفصل، درباره اين مكث در تفسير آيه مورد استشهاد، در سوره «روم» خواهد آمد، إن شاء اللّه.




۱۴٬۱۱۵

ویرایش