گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
اما به خاطر اين كه در سياق آيات بعدى قرار دارد، كه داستان ازدواج رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، با همسر پسر خوانده اش «زيد» را بيان مى كند، مى توان گفت: به منزلۀ مقدمه براى بيان همين داستان است، و مى خواهد به كسانى كه به آن جناب اعتراض و سرزنش مى كردند، كه داستانش در بحث روايتى اين فصل خواهد آمد، پاسخ دهد، كه اين مسأله ربطى به شما ندارد، و شما نمى توانيد در آنچه خدا و رسول حكم مى كند، مداخله كنيد.
اما به خاطر اين كه در سياق آيات بعدى قرار دارد، كه داستان ازدواج رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، با همسر پسر خوانده اش «زيد» را بيان مى كند، مى توان گفت: به منزلۀ مقدمه براى بيان همين داستان است، و مى خواهد به كسانى كه به آن جناب اعتراض و سرزنش مى كردند، كه داستانش در بحث روايتى اين فصل خواهد آمد، پاسخ دهد، كه اين مسأله ربطى به شما ندارد، و شما نمى توانيد در آنچه خدا و رسول حكم مى كند، مداخله كنيد.


«'''وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِى أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْت عَلَيْهِ أَمْسِك عَلَيْك زَوْجَك وَ اتَّقِ اللَّهَ ... وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً«'''»:
«'''وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِى أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْت عَلَيْهِ أَمْسِك عَلَيْك زَوْجَك وَ اتَّقِ اللَّهَ... وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً«'''»:


توضيح آيه : ((و اذ تقول للذى انعم الله عليه و انعمت عليه ...(( كه راجعه بهازدواج پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) با همسر پسر خوانده اش مى باشد
توضيح آيه : ((و اذ تقول للذى انعم الله عليه و انعمت عليه ...(( كه راجعه بهازدواج پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) با همسر پسر خوانده اش مى باشد


اين كسى كه خدا و رسول او به وى انعام كرده اند، زيد بن حارثه است ، كه قبلا برده رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، سپس آن جناب آزادش كرد و او را فرزند خود گرفت ، و اين يك انعامى بود كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به وى كرد، انعام ديگرش اين بود كه دختر عمه خود - زينب دختر جحش - را همسر او كرد، حالا آمده نزد رسول خدا مشورت مى كند، كه اگر صلاح بدانيد من او را طلاق دهم ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را از اين كار نهى مى كند، ولى سرانجام زيد همسرش را طلاق داد، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با او ازدواج كرد، و اين آيه در بيان اين قصه نازل شد
اين كسى كه خدا و رسول او به وى انعام كرده اند، «زيد بن حارثه» است ، كه قبلا بردۀ رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بود، سپس آن جناب آزادش كرد و او را فرزند خود گرفت، و اين يك انعامى بود كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» به وى كرد.


بنابراين ، منظور از ((انعم الله عليه (( نعمت هدايت است كه خدا به زيد ارزانى داشت ، و او را كه يك مشرك زاده بود، به سوى ايمان هدايت نمود، و نيز محبت او را در دل پيامبرش افكند، و منظور از جمله ((انعمت عليه (( احسانى است كه پيغمبر به وى كرد، و او را كه برده اى بود، آزاد ساخت ، و به فرزندى خود پذيرفت ، و جمله ((امسك عليك زوجك و اتق الله (( كنايه است از اينكه همسرت را طلاق مده ، و اين كنايه خالى از اين اشاره نيست ، كه زيد اصرار داشته او را طلاق دهد
انعام ديگرش، اين بود كه: دختر عمه خود - «زينب» دختر جَحش - را همسر او كرد. حالا آمده نزد رسول خدا مشورت مى كند، كه اگر صلاح بدانيد من او را طلاق دهم. رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، او را از اين كار نهى مى كند، ولى سرانجام زيد، همسرش را طلاق داد، و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» با او ازدواج كرد، و اين آيه در بيان اين قصه نازل شد.


«'''و تخفى فى نفسك ما الله مبديه'''» - يعنى تو در دلت مطلبى را پنهان مى كنى كه خدا ظاهر كننده آن است ((و تخشى الناس و الله احق ان تخشيه (( از ذيل آيات يعنى جمله ((الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احدا الا الله ((، بر مى آيد كه ترس از مردم در جمله مورد بحث ، اين نبوده كه آن جناب از جان خود مى ترسيده ، بلكه ترسش راجع به خدا و مربوط به دين او بوده ، و مى ترسيد مردم به خاطر ازدواجش با همسر زيد او را سرزنش كنند، و اين ترس را در دل پنهان مى داشته ، چون مى ترسيده اگر اظهارش كند، مردم او را سرزنش كنند، و بيماردلان هو و جنجال به راه بيندازند، كه چرا همسر پسرت را گرفته اى ، و در نتيجه ايمان عوام مردم هم سست شود،
بنابراين، منظور از «أنعَمَ اللهُ عَلَيه»، نعمت هدايت است كه خدا به «زيد» ارزانى داشت، و او را كه يك مشرك زاده بود، به سوى ايمان هدايت نمود. و نيز محبت او را در دل پيامبرش افكند.
 
و منظور از جملۀ «أنعَمتَ عَلَيه»، احسانى است كه پيغمبر به وى كرد، و او را كه برده اى بود، آزاد ساخت، و به فرزندى خود پذيرفت.
 
و جملۀ «أمِسك عَلَيكَ زَوجَكَ وَ اتَّقِ الله»، كنايه است از اين كه همسرت را طلاق مده، و اين كنايه، خالى از اين اشاره نيست كه «زيد»، اصرار داشته او را طلاق دهد.
 
«'''وَ تُخفِى فِى نَفسِكَ مَا اللهُ مُبدِيه'''» - يعنى: تو در دلت مطلبى را پنهان مى كنى، كه خدا ظاهر كنندۀ آن است.
 
«'''وَ تَخشَى النَّاسَ وَ اللهُ أحَقُّ أن تَخشَيهُ'''»: از ذيل آيات، يعنى جملۀ «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللهِ وَ يَخشَونَهُ وَ لَا يَخشَونَ أحَداً إلّا اللهُ»، بر مى آيد كه ترس از مردم در جمله مورد بحث، اين نبوده كه آن جناب از جان خود مى ترسيده، بلكه ترسش راجع به خدا و مربوط به دين او بوده، و مى ترسيد مردم به خاطر ازدواجش با همسر «زيد»، او را سرزنش كنند، و اين ترس را در دل پنهان مى داشته. چون مى ترسيده اگر اظهارش كند، مردم او را سرزنش كنند، و بيماردلان، هو و جنجال به راه بيندازند، كه چرا همسر پسرت را گرفته اى، و در نتيجه ايمان عوام مردم هم سست شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۳ </center>
و اين ترس به طورى كه ملاحظه مى كنيد ترس مشروعى بوده ، نه مذموم ، چون در حقيقت ترس براى خداى سبحان بوده است
و اين ترس به طورى كه ملاحظه مى كنيد، ترس مشروعى بوده، نه مذموم. چون در حقيقت، ترس براى خداى سبحان بوده است.


بيان اينكه جمله ((و تخشى الناس والله احق ان تخشيه (( متضمن تاءييد و انتصار آنجناب است
بيان اينكه جمله ((و تخشى الناس والله احق ان تخشيه (( متضمن تاءييد و انتصار آنجناب است


جمله ((و تخشى الناس و الله احق ان تخشيه (( هم كه ظاهرش نوعى عتاب است ، كه از مردم مى ترسى ؟ با اينكه خدا سزاوارتر است به اينكه از او بترسى در حقيقت ، و بر خلاف ظاهرش ، عتاب از يك نوع ترس از خدا است ، و اين ترس از خدا از طريق مردم است ، مى خواهد آن جناب را از اين صورت ترس از خدا نهى نموده و به صورتى ديگر هدايت كند، و آن اين است كه در ترس از خدا مردم را دخالت مده ، مستقيما از خدا بترس ، و آنچه در دل پنهان كرده اى ، كه همان ترس باشد، از مردم پنهان مكن ، چون خدا آن را آشكار مى كند
جملۀ «وَ تَخشَى النَّاسَ وَ اللهُ أحَقُّ أن تَخشَيهُ» هم، كه ظاهرش نوعى عتاب است كه «از مردم مى ترسى، با اين كه خدا سزاوارتر است به اين كه از او بترسى»، در حقيقت و بر خلاف ظاهرش، عتاب از يك نوع ترس از خدا است، و اين ترس از خدا، از طريق مردم است.


و اين خود شاهد خوبى است بر اينكه خداى تعالى بر پيامبر خود واجب كرده بوده كه بايد با همسر زيد، پسر خوانده اش ازدواج كند، تا به اين وسيله همه بفهمند كه همسر پسر خوانده محرم انسان نيست ، و ساير مسلمانان نيز مى توانند با همسر پسر خوانده هايشان ازدواج كنند، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين معنا را در دل پنهان مى داشت ، چون از اثر سوء آن در مردم مى ترسيد، خداى تعالى با اين عتاب او را امنيت داد، نظير امنيتى كه در آيه ((يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليكمن ربك ... و الله يعصمك من الناس (( داد
مى خواهد آن جناب را از اين صورت ترس از خدا نهى نموده، و به صورتى ديگر هدايت كند و آن، اين است كه در ترس از خدا، مردم را دخالت مده. مستقيما از خدا بترس، و آنچه در دل پنهان كرده اى كه همان ترس باشد، از مردم پنهان مكن. چون خدا آن را آشكار مى كند.


پس ظاهر عتابى كه از جمله ((و تخشى الناس و الله احق ان تخشيه (( استفاده مى شود، اين است كه مى خواهد آن جناب را نصرت و تاييد كند تا جبران طعن طاعنان بيمار دل را بكند، نظير آنچه در تفسير آيه ((عفا الله عنك لم اذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكاذبين (( گذشت
و اين، خود شاهد خوبى است بر اين كه خداى تعالى، بر پيامبر خود واجب كرده بوده كه بايد با همسر «زيد»، پسر خوانده اش ازدواج كند، تا به اين وسيله همه بفهمند كه همسر پسر خوانده، مَحرَم انسان نيست، و ساير مسلمانان نيز مى توانند با همسر پسر خوانده هايشان ازدواج كنند. رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، اين معنا را در دل پنهان مى داشت. چون از اثر سوء آن در مردم مى ترسيد. خداى تعالى با اين عتاب او را امنيت داد، نظير امنيتى كه در آيه «يَا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُنزِلَ إلَيكَ مِن رَبِّك... وَ اللهُ يَعصِمُكَ مِنَ النَّاس» داد.


يكى از ادله اى كه دلالت دارد بر اينكه منظور از آيه مورد بحث تاييد و انتصار آن جناب است ، كه به صورت عتاب آمده ، اين است كه بعد از آن جمله فرموده : ((فلما قضى زيد منها و طرا زوجناكها - همين كه زيد از همسرش صرفنظر كرد، ما او را به ازدواج تو در مى آوريم ((، و از اين تعبير به خوبى پيداست كه گويى ازدواج با زينب از اراده و اختيار رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) خارج بوده ، و خدا اينكار را كرده ، دليل دومش جمله ((و كان امر الله مفعولا - كارهاى خدا انجام شدنى است (( مى باشد، كه باز داستان ازدواج را كار خدا دانسته
پس ظاهر عتابى كه از جملۀ «وَ تَخشَى النَّاسَ وَ اللهُ أحَقُّ أن تَخشَيهُ» استفاده مى شود، اين است كه مى خواهد آن جناب را نصرت و تأييد كند تا جبران طعن طاعنان بيماردل را بكند. نظير آنچه در تفسير آيه: «عَفَا اللهُ عَنكَ لِمَ أذِنتَ لَهُم حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعلَمَ الكَاذِبِين» گذشت.
 
يكى از ادله اى كه دلالت دارد بر اين كه منظور از آيه مورد بحث، تأييد و انتصار آن جناب است، كه به صورت عتاب آمده، اين است كه: بعد از آن جمله فرموده: «فَلَمَّا قَضَى زَيدٌ مِنهَا وَطَراً زَوَّجنَاكَهَا: همين كه زيد از همسرش صرف نظر كرد، ما او را به ازدواج تو در مى آوريم»، و از اين تعبير، به خوبى پيداست كه گويى ازدواج با «زينب»، از اراده و اختيار رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» خارج بوده، و خدا اين كار را كرده.
 
دليل دومش، جملۀ «وَ كَانَ أمرُ اللهِ مَفعُولاً: كارهاى خدا، انجام شدنى است» مى باشد، كه باز داستان ازدواج را كار خدا دانسته.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۴ </center>
پس جمله ((فلما قضى زيد منها و طرا زوجناكها(( نتيجه گيرى از مطالب قبل است ، كه مى فرمود: ((و تخفى فى نفسك ما الله مبديه ((، (و حاصل مجموع آن دو اين است كه چنانچه قبلا گفتيم ، خدا آنچه را تو پنهان كرده اى آشكار مى سازد، پس به زودى بعد از آنكه زيد او را طلاق داد به ازدواج تو در مى آوريم ((
پس جملۀ «فَلَمَّا قَضَى زَيدٌ مِنهَا وَطَراً زَوَّجنَاكَهَا»، نتيجه گيرى از مطالب قبل است، كه مى فرمود: «وَ تُخفِى فِى نَفسِكَ مَا اللهُ مُبدِيهِ».
 
(و حاصل مجموع آن دو، اين است كه: چنانچه قبلا گفتيم، خدا آنچه را تو پنهان كرده اى، آشكار مى سازد. پس به زودى بعد از آن كه «زيد»، او را طلاق داد، به ازدواج تو در مى آوريم».
 
و تعبير «قضاى وطر»، كنايه است از بهره مندى از وى و همخوابگى با او. و جملۀ «لِكَى لَا يَكُونَ عَلَى المُؤمِنِينَ حَرَجٌ فِى أزوَاجِ أدعِيَائِهِم إذَا قَضَوا مِنهُنَّ وَطَراً» تعليل ازدواج مورد بحث، و بيان مصلحت اين حكم است.
 
مى فرمايد: اين كه ما «زينب» را به ازدواج تو در مى آوريم و اين عمل را حلال و جايز كرديم، علتش اين است كه خواستيم مؤمنان در خصوص ازدواج با همسران پسر خوانده هايشان، بعد از آن كه بهره خود را گرفتند، در فشار نباشند. آن ها نيز مى توانند با همسران پسر خواندۀ خود، ازدواج كنند.


و تعبير قضاى وطر، كنايه است از بهره مندى از وى ، و هم خوابگى با او، و جمله ((لكى لا يكون على المؤ منين حرج فى ازواج ادعيائهم اذا قضوا منهن وطرا(( تعليل ازدواج مورد بحث ، و بيان مصلحت اين حكم است ، مى فرمايد: اينكه ما زينب را به ازدواج تو در مى آوريم ، و اين عمل را حلال و جايز كرديم ، علتش اين است كه خواستيم مؤ منين در خصوص ازدواج با همسران پسر خوانده هايشان ، بعد از آنكه بهره خود را گرفتند، در فشار نباشند، آنها نيز مى توانند با همسران پسر خوانده خود ازدواج كنند
<span id='link309'><span>
<span id='link309'><span>
==اشتباه مفسران، در ارتباط با آيه فوق ==
==اشتباه مفسران، در ارتباط با آيه فوق ==
۱۴٬۱۱۵

ویرایش