گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
<span id='link58'><span>
<span id='link58'><span>


==توضيح و تفسير آيات : يس والقرآن الحكيم ... فهم غافلون ==
==توضيح و تفسير آيات: «يس وَ القُرآنِ الحَكِيم...»  ==
«'''يس * وَ الْقُرْءَانِ الحَْكِيمِ ... فَهُمْ غَافِلُونَ'''»:
«'''يس * وَ الْقُرْآنِ الحَْكِيمِ * ... فَهُمْ غَافِلُونَ'''»:


خداى تعالى در اين آيه به قرآن حكيم سوگند مى خورد بر اينكه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) از مرسلين است . و اگر قرآن را به وصف حكيم توصيف كرد، براى اين است كه حكمت در آن جاى گرفته ، و حكمت عبارت است از معارف حقيقى و فروعات آن ، از شرايع و عبرت ها و مواعظ.
خداى تعالى، در اين آيه، به «قرآن حكيم» سوگند مى خورد، بر اين كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، از مرسلين است. و اگر قرآن را به وصف «حكيم» توصيف كرد، براى اين است كه «حكمت» در آن، جاى گرفته. و «حكمت»، عبارت است از: معارف حقيقى و فروعات آن، از شرايع و عبرت ها و مواعظ.


جمله ((انك لمن المرسلين (( مطلبى است كه به خاطر آن سوگند خورد - كه بيانش گذشت - ((على صراط مستقيم (( - اين جمله خبر بعد از خبر است براى حرف ((انّ(( در ((انك ((. و اگر ((صراط(( را نكره و بدون الف و لام آورد، - به طورى كه مى گويند - براى اين بود كه بر عظمت آن راه دلالت كند.
جملۀ «إنّكَ لَمِنَ المُرسَلِين»، مطلبى است كه به خاطر آن سوگند خورد - كه بيانش گذشت.  


و توصيف ((صراط(( به استقامت ، به منظور توضيح بوده ، و گرنه در معناى خود كلمه صراط استقامت خوابيده ، چون صراط به معناى راه روشن و مستقيم است ، و مراد از ((صراط مستقيم (( آن طريقى است كه : عابر خود را به سوى خدا مى رساند، يعنى به سعادت انسانى اش كه مساوى است با قرب به خدا و كمال عبوديت . و در تفسير سوره فاتحه مطالبى كه براى اينجا مفيد است گذ شت.
«'''عَلَى صِرَاطٍ مُستَقِيم'''» - اين جمله، خبر بعد از خبر است، براى حرف «إنّّ» در «إنّكَ». و اگر «صراط» را نكره و بدون الف و لام آورد، - به طورى كه مى گويند - براى اين بود كه بر عظمت آن راه دلالت كند.


جمله ((تنزيل العزيز الرّحيم (( وصف قرآن است ، كه چون از وصفيت قطع شده ، بايد آن را به فتحه خواند. و مصدر ((تنزيل (( به معناى مفعول است ، و حاصل معنا اين مى شود كه : منظورم از قرآن همين نازل شده اى است كه خداى عزيز رحيم كه عزت و رحمت در او مستقر است ، نازلش كرده.
و توصيف «صراط» به استقامت، به منظور توضيح بوده، و گرنه در معناى خود كلمه «صراط»، استقامت خوابيده. چون «صراط»، به معناى راه روشن و مستقيم است. و مراد از «صراط مستقيم»، آن طريقى است كه: عابر، خود را به سوى خدا مى رساند. يعنى به سعادت انسانى اش، كه مساوى است با قرب به خدا و كمال عبوديت. و در تفسير سوره «فاتحه»، مطالبى كه براى اين جا مفيد است، گذشت.


و اينكه در آخر خدا را به دو صفت عزت و رحمت ستوده براى اشاره به اين معنا است كه او قاهرى است كه مقهور كسى واقع نمى شود، غالبى است كه از كسى شكست نمى خورد، پس اعراض اعراض كنندگان از عبوديتش او را عاجز، و انكار منكرين خدايى اش ، و تكذيب تكذيب كنندگان آياتش ، او را ذليل نمى سازد،
جمله «تَنزِيلَ العَزِيزِ الرَّحِيم»، وصف قرآن است، كه چون از وصفيت قطع شده، بايد آن را به فتحه خواند. و مصدر «تنزيل»، به معناى مفعول است. و حاصل معنا، اين مى شود كه: منظورم از قرآن، همين نازل شده اى است، كه خداى عزيز رحيم، كه عزّت و رحمت در او مستقر است، نازلش كرده.
 
و اين كه در آخر، خدا را به دو صفت «عزّت» و «رحمت» ستوده، براى اشاره به اين معنا است كه او قاهرى است، كه مقهور كسى واقع نمى شود. غالبى است، كه از كسى شكست نمى خورد. پس اعراض اعراض كنندگان از عبوديتش، او را عاجز، و انكار منكران خدايى اش، و تكذيب تكذيب كنندگان آياتش، او را ذليل نمى سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۹۱ </center>
و او براى هركس كه تابع ذكر (قرآن) شود، و به غيب از او خشيت داشته باشد، داراى رحمتى واسع است ، اما نه براى اينكه از پيروى آنان و ايمانشان به غيب استفاده كند، بلكه براى اينكه آنان را به سوى آنچه مايه كمال و سعادتشان است هدايت فرمايد. پس او تنها به خاطر عزت و رحمتش رسول را فرستاده و قرآن بر او نازل كرده ، قرآن حكيم، تا مردم را انذار كند، و در نتيجه كلمه عذاب بر بعضى ، و كلمه رحمت بر بعضى ديگر مسلم شود.
و او براى هر كس كه تابع ذكر (قرآن) شود، و به غيب، از او خشيت داشته باشد، داراى رحمتى واسع است. اما نه براى اين كه از پيروى آنان و ايمانشان به غيب استفاده كند، بلكه براى اين كه آنان را به سوى آنچه مايه كمال و سعادتشان است، هدايت فرمايد.  
 
پس او، تنها به خاطر عزّت و رحمتش، رسول را فرستاده و قرآن بر او نازل كرده. قرآن حكيم، تا مردم را انذار كند، و در نتيجه، كلمۀ عذاب بر بعضى، و كلمۀ رحمت بر بعضى ديگر، مسلّم شود.
 
«'''لِتُنذِرَ قَوماً مَا أنذِرَ آبَاؤُهُم فَهُم غَافِلُون'''» - اين جمله، ارسال رسول و تنزيل قرآن را تعليل مى كند. و حرف «ما» در آن، نافيه است، و جمله بعد از «ما»، صفت براى قوم است.
 
و معنايش اين است كه: ما، تو را تنها به اين غرض فرستاديم و قرآن بر تو نازل كرديم، كه مردمى را كه پدرانشان انذار نشده بودند و غافل بودند، انذار كنى و بترسانى.
 
و در اين كه مراد از «قوم»، چه كسانى است، دو احتمال هست:


«'''لتنذر قوما ما انذر آباؤهم فهم غافلون'''» - اين جمله ، ارسال رسول و تنزيل قرآن را تعليل مى كند. و حرف ((ما(( در آن نافيه است ، و جمله بعد از ما صفت براى قوم است . و معنايش اين است كه : ما تو را تنها به اين غرض فرستاديم و قرآن بر تو نازل كرديم كه مردمى را كه پدرانشان انذار نشده بودند و غافل بودند، انذار كنى و بترسانى.
احتمال اول اين كه: مراد، قريش و آنان كه ملحق به قريش اند، بوده باشد. در اين صورت، مراد از «آباى قريش»، پدران نزديك ايشان است، كه انذار نشده بودند. چون پدران دورتر ايشان، امت اسماعيل ذبيح اللّه «عليه السلام»، و همچنين پيغمبرانى ديگر بودند، كه مبعوث بر عرب شدند. مانند: هود و صالح و شعيب «عليهم السلام».


و در اينكه مراد از ((قوم (( چه كسانى است ، دو احتمال هست:
احتمال دوم اين كه: منظور از «قوم»، همۀ مردم معاصر رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بوده باشند. چون رسول اسلام «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، تنها به قريش مبعوث نبود، بلكه رسالتش جهانى و عمومى بود.  
احتمال اول اينكه: مراد قريش و آنان كه ملحق به قريشند بوده باشد، در اين صورت مراد از ((آباى قريش (( پدران نزديك ايشان است كه انذار نشده بودند، چون پدران دورتر ايشان امت اسماعيل ذبيح اللّه (عليه السلام )، و همچنين پيغمبرانى ديگر بودند كه مبعوث بر عرب شدند، مانند: هود و صالح و شعيب (عليهماالسلام).


احتمال دوم اينكه: منظور از ((قوم (( همه مردم معاصر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بوده باشند، چون رسول ا سلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) تنها به قريش مبعوث نبود، بلكه رسالتش جهانى و عمومى بود. در اين صورت باز منظور از پدران بشر آن روز كه انذار نشده بودند، همان پدران نزديكشان است ، چون آخرين رسولى كه معروف است قبل از پيامبر اسلام مبعوث شده عيسى (عليه السلام ) است ، كه او نيز مبعوث بر عامه بشر بود، ناگزير منظور از پدران انذار نشده مردم ، چند پشت پدرانى است كه در فاصله زمانى بين عصر پيامبر اسلام و زمان عيسى (عليه السلام ) در اين چند صدساله فترت قرار داشته اند.
در اين صورت، باز منظور از پدران بشر آن روز كه انذار نشده بودند، همان پدران نزديكشان است. چون آخرين رسولى كه معروف است قبل از پيامبر اسلام مبعوث شده، عيسى «عليه السلام» است، كه او نيز مبعوث بر عامه بشر بود. ناگزير، منظور از پدران انذار نشده مردم، چند پشت پدرانى است كه در فاصلۀ زمانى بين عصر پيامبر اسلام و زمان عيسى «عليه السلام»، در اين چند صدسالۀ فترت، قرار داشته اند.


اين را هم بايد بدانيد كه آنچه ما درباره تركيب آيات گفتيم، چيزى بود كه از هر وجه ديگرى زودتر به ذهن و فهم مى رسد، و گرنه درباره آن تركيب وجوهى ديگر ذكر كرده اند كه از فهم دور است ، و از خوانندگان عزيز هركس مايل باشد آن وجوه را ببيند، بايد به تفاسير مفصل و طولانى مراجعه كند.
اين را هم بايد بدانيد كه آنچه ما درباره تركيب آيات گفتيم، چيزى بود كه از هر وجه ديگرى، زودتر به ذهن و فهم مى رسد، و گرنه درباره آن تركيب، وجوهى ديگر ذكر كرده اند كه از فهم دور است، و از خوانندگان عزيز، هر كس مايل باشد آن وجوه را ببيند، بايد به تفاسير مفصل و طولانى مراجعه كند.
<span id='link59'><span>
<span id='link59'><span>


۱۳٬۹۰۰

ویرایش