۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۳}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
مراد از اينكه فرمود: «'''هيچ نفسى نيست جز اينكه بر آن حافظى است '''» | مراد از اينكه فرمود: «'''هيچ نفسى نيست جز اينكه بر آن حافظى است '''» | ||
إِن | إِن كلُّ نَفْسٍ لمََّّا عَلَيهَا حَافِظٌ | ||
اين جمله جواب قسم است ، و كلمه «'''لما'''» در آن به معناى «'''الا'''» است ، و معناى آيه اين است كه : هيچ نفسى نيست الا اينكه نگهبانى بر او موكل است . و مراد از موكل شدن نگهبانى براى حفظ نفس ، اين است كه فرشتگانى اعمال خوب و بد هر كسى را مى نويسند، و به همان نيت و نحوه اى كه صادر شده مى نويسند، تا بر طبق آن در قيامت حساب و جزا داده بشوند، پس منظور از «'''حافظ'''»، فرشته ، و منظور از «'''محفوظ'''» عمل آدمى است ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : «'''و ان عليكم لحافظين كراما كاتبين يعلمون ما تفعلون '''». | اين جمله جواب قسم است ، و كلمه «'''لما'''» در آن به معناى «'''الا'''» است ، و معناى آيه اين است كه : هيچ نفسى نيست الا اينكه نگهبانى بر او موكل است . و مراد از موكل شدن نگهبانى براى حفظ نفس ، اين است كه فرشتگانى اعمال خوب و بد هر كسى را مى نويسند، و به همان نيت و نحوه اى كه صادر شده مى نويسند، تا بر طبق آن در قيامت حساب و جزا داده بشوند، پس منظور از «'''حافظ'''»، فرشته ، و منظور از «'''محفوظ'''» عمل آدمى است ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : «'''و ان عليكم لحافظين كراما كاتبين يعلمون ما تفعلون '''». | ||
و بعيد نيست كه مراد از حفظ نفس ، حفظ خود نفس و اعمال آن باشد، و منظور از حافظ، جنس آن بوده باشد، كه در اين صورت چنين افاده مى كند كه جانهاى انسانها بعد از مردن نيز محفوظ است ، و با مردن نابود و فاسد نمى شود، تا روزى كه خداى سبحان بدنها را دوباره زنده كند، در آن روز جانها به كالبدها برگشته دوباره انسان بعينه و شخصه همان انسان دنيا خواهد شد، آنگاه طبق آنچه اعمالش اقتضا دارد جزا داده خواهد شد، چون اعمال او نيز نزد خدا محفوظ است ، چه خيرش و چه شرش . | و بعيد نيست كه مراد از حفظ نفس ، حفظ خود نفس و اعمال آن باشد، و منظور از حافظ، جنس آن بوده باشد، كه در اين صورت چنين افاده مى كند كه جانهاى انسانها بعد از مردن نيز محفوظ است ، و با مردن نابود و فاسد نمى شود، تا روزى كه خداى سبحان بدنها را دوباره زنده كند، در آن روز جانها به كالبدها برگشته دوباره انسان بعينه و شخصه همان انسان دنيا خواهد شد، آنگاه طبق آنچه اعمالش اقتضا دارد جزا داده خواهد شد، چون اعمال او نيز نزد خدا محفوظ است ، چه خيرش و چه شرش . | ||
خط ۱۳: | خط ۱۵: | ||
با اين بيان ديگر جايى براى اعتراضى كه شده باقى نمى ماند، و آن اعتراض به كسانى شده كه به اطلاق قدرت خداى تعالى استدلال كرده اند بر مساءله معاد، و گفته اند: وقتى قدرت خداى تعالى مطلق است چرا نتواند مردم را در آخرت دوباره زنده كند، معترضين ، اعتراض كرده اند ما هم قدرت خداى تعالى را مطلق مى دانيم ، ولى خداى تعالى به ايجاد ممكن الوجود قادر است ، و قدرتش هيچ قيد و شرطى ندارد، نه ممتنع الوجود (نظير اجتماع دو نقيض و يا اجتماع دو ضد)، كه خودش وجود پذير نيست ، و اعاده انسان بعينه از محالات است ، و محال تحقق و هستى نمى پذيرد چون انسانى كه مى خواهد در آخرت خلق شود مثل انسان دنيوى است ، نه عين او كه در دنيا بود، و معلوم است كه مثل من غير از خود من است . | با اين بيان ديگر جايى براى اعتراضى كه شده باقى نمى ماند، و آن اعتراض به كسانى شده كه به اطلاق قدرت خداى تعالى استدلال كرده اند بر مساءله معاد، و گفته اند: وقتى قدرت خداى تعالى مطلق است چرا نتواند مردم را در آخرت دوباره زنده كند، معترضين ، اعتراض كرده اند ما هم قدرت خداى تعالى را مطلق مى دانيم ، ولى خداى تعالى به ايجاد ممكن الوجود قادر است ، و قدرتش هيچ قيد و شرطى ندارد، نه ممتنع الوجود (نظير اجتماع دو نقيض و يا اجتماع دو ضد)، كه خودش وجود پذير نيست ، و اعاده انسان بعينه از محالات است ، و محال تحقق و هستى نمى پذيرد چون انسانى كه مى خواهد در آخرت خلق شود مثل انسان دنيوى است ، نه عين او كه در دنيا بود، و معلوم است كه مثل من غير از خود من است . | ||
جوابى كه گفتيم از بيان ما استفاده مى شود اين است كه : شخصيت يك انسان به نفس و يا به عبارت ديگر به روح او است ، نه به بدن او، در آخرت هم وقتى خداى تعالى بدن فلان شخص را خلق كرد، و نفس و يا به عبارتى روح او را در آن بدن دميد قطعا همان شخصى خواهد شد كه در دنيا به فلان اسم و رسم و شخصيت شناخته مى شد، هر چند كه بدنش با صرفنظر از نفس ، عين آن بدن نباشد بلكه مثل آن باشد. | جوابى كه گفتيم از بيان ما استفاده مى شود اين است كه : شخصيت يك انسان به نفس و يا به عبارت ديگر به روح او است ، نه به بدن او، در آخرت هم وقتى خداى تعالى بدن فلان شخص را خلق كرد، و نفس و يا به عبارتى روح او را در آن بدن دميد قطعا همان شخصى خواهد شد كه در دنيا به فلان اسم و رسم و شخصيت شناخته مى شد، هر چند كه بدنش با صرفنظر از نفس ، عين آن بدن نباشد بلكه مثل آن باشد. | ||
فَلْيَنظرِ الانسنُ | فَلْيَنظرِ الانسنُ مِمَّ خُلِقَ | ||
يعنى انسان بايد بينديشد كه از چه خلق شده ، و مبداء خلقتش چه بوده و چه چيزى به دست خداى تعالى به اين صورت انسانى در آمده ؟ | يعنى انسان بايد بينديشد كه از چه خلق شده ، و مبداء خلقتش چه بوده و چه چيزى به دست خداى تعالى به اين صورت انسانى در آمده ؟ | ||
جمله مورد بحث به خاطر اينكه حرف «'''فاء'''» در اولش آمده متفرع بر آيه قبلى ، و نتيجه گيرى از مطلبى است كه فحوايش با كمك سياق بر آن دلالت دارد، و حاصل معنا چنين است : وقتى معلوم شد هر نفسى به ذات و اعمالش نزد خدا محفوظ است ، و هيچ چيز از او فانى و از اعمال او فراموش نمى شود، | جمله مورد بحث به خاطر اينكه حرف «'''فاء'''» در اولش آمده متفرع بر آيه قبلى ، و نتيجه گيرى از مطلبى است كه فحوايش با كمك سياق بر آن دلالت دارد، و حاصل معنا چنين است : وقتى معلوم شد هر نفسى به ذات و اعمالش نزد خدا محفوظ است ، و هيچ چيز از او فانى و از اعمال او فراموش نمى شود، | ||
خط ۲۳: | خط ۲۵: | ||
==استدلال بر قدرت خدا بر احياء اموات به خلقت انسان از آبى جهنده كه از بين «'''== | ==استدلال بر قدرت خدا بر احياء اموات به خلقت انسان از آبى جهنده كه از بين «'''== | ||
صلب'''» و «'''ترائب '''» خارج مى شود | صلب'''» و «'''ترائب '''» خارج مى شود | ||
خُلِقَ مِن | خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ | ||
آبى را كه با سرعت و فشار جريان داشته باشد آب دافق گويند، كه در اينجا منظور نطفه آدمى است ، كه با فشار از پشت پدر به رحم مادر منتقل مى شود، و اين جمله جواب از استفهامى تقديرى است كه جمله «'''مم خلق '''» آن را مى فهماند (و آن همين است كه بعد از انديشيدن ، از خود مى پرسد من از چه خلق شده ام ؟ جوابش هم جمله مورد بحث است كه مى فرمايد از آبى جهنده ). | آبى را كه با سرعت و فشار جريان داشته باشد آب دافق گويند، كه در اينجا منظور نطفه آدمى است ، كه با فشار از پشت پدر به رحم مادر منتقل مى شود، و اين جمله جواب از استفهامى تقديرى است كه جمله «'''مم خلق '''» آن را مى فهماند (و آن همين است كه بعد از انديشيدن ، از خود مى پرسد من از چه خلق شده ام ؟ جوابش هم جمله مورد بحث است كه مى فرمايد از آبى جهنده ). | ||
يخْرُجُ مِن بَينِ الصلْبِ وَ الترَائبِ | يخْرُجُ مِن بَينِ الصلْبِ وَ الترَائبِ | ||
خط ۲۹: | خط ۳۱: | ||
مفسرين در توجيه اين آيه اختلافى عجيب به راه انداخته اند، و ظاهرا منظور از جمله «'''بين الصلب و الترائب '''» اين است كه : منى از نقطه محصورى از بدن خارج مى شود كه آن نقطه بين استخوانهاى پشت و استخوانهاى سينه قرار دارد. | مفسرين در توجيه اين آيه اختلافى عجيب به راه انداخته اند، و ظاهرا منظور از جمله «'''بين الصلب و الترائب '''» اين است كه : منى از نقطه محصورى از بدن خارج مى شود كه آن نقطه بين استخوانهاى پشت و استخوانهاى سينه قرار دارد. | ||
البته اين را ياد آور شويم كه مراغى صاحب تفسير معروف به «'''مراغى '''» در ذيل اين آيه از بعضى اطباء توجيه دقيق و علمى براى اين آيه نقل كرده اگر كسى بخواهد مى تواند به آنجا مراجعه كند. | البته اين را ياد آور شويم كه مراغى صاحب تفسير معروف به «'''مراغى '''» در ذيل اين آيه از بعضى اطباء توجيه دقيق و علمى براى اين آيه نقل كرده اگر كسى بخواهد مى تواند به آنجا مراجعه كند. | ||
إِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ | |||
كلمه «'''رجع '''» به معناى برگرداندن است ، و ضمير «'''انه '''» به خداى تعالى بر مى گردد، | كلمه «'''رجع '''» به معناى برگرداندن است ، و ضمير «'''انه '''» به خداى تعالى بر مى گردد، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۳۲ </center> | ||
خط ۳۸: | خط ۴۰: | ||
كلمه «'''يوم '''» ظرف است براى رجع ، و «'''سريره '''» عبارت است از هر چيزى كه انسان در دل خود پنهان مى كند، و كلمه «'''بلاء'''» كه فعل «'''تبلى '''» مشتق از آن است به معناى آزمايش و نيز شناسايى و كشف نهانى ها است . | كلمه «'''يوم '''» ظرف است براى رجع ، و «'''سريره '''» عبارت است از هر چيزى كه انسان در دل خود پنهان مى كند، و كلمه «'''بلاء'''» كه فعل «'''تبلى '''» مشتق از آن است به معناى آزمايش و نيز شناسايى و كشف نهانى ها است . | ||
در نتيجه معناى آيه اين است كه : رجع در روزى است كه آنچه از عقايد و آثار اعمال كه انسانها پنهان كرده بودند، چه خيرش و چه شرش به مورد آزمايش و شناسايى قرار مى گيرد، و زرگر اعمال و عقايد آنها را در بوته زرگرى خود مى آزمايد، تا معلوم شود كدام صالح و كدام فاسد بوده و كدام خالص و كدام داراى ناخالصى و عيار است و بر طبق آن صاحبش را جزا مى دهد، پس آيه مورد بحث در معناى آيه زير است : «'''ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به الله '''». | در نتيجه معناى آيه اين است كه : رجع در روزى است كه آنچه از عقايد و آثار اعمال كه انسانها پنهان كرده بودند، چه خيرش و چه شرش به مورد آزمايش و شناسايى قرار مى گيرد، و زرگر اعمال و عقايد آنها را در بوته زرگرى خود مى آزمايد، تا معلوم شود كدام صالح و كدام فاسد بوده و كدام خالص و كدام داراى ناخالصى و عيار است و بر طبق آن صاحبش را جزا مى دهد، پس آيه مورد بحث در معناى آيه زير است : «'''ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به الله '''». | ||
فَمَا لَهُ مِن | فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَ لا نَاصِرٍ | ||
يعنى نه خودش نيرويى دارد تا عذاب خدا را از خود دفع كند، و نه ياورى دارد كه او از وى دفاع كند، و خلاصه در روز رجع براى هيچ كس هيچ قدرتى نيست ، نه از ناحيه خودش ، و نه از ناحيه ديگران . | يعنى نه خودش نيرويى دارد تا عذاب خدا را از خود دفع كند، و نه ياورى دارد كه او از وى دفاع كند، و خلاصه در روز رجع براى هيچ كس هيچ قدرتى نيست ، نه از ناحيه خودش ، و نه از ناحيه ديگران . | ||
وَ السمَاءِ ذَاتِ | وَ السمَاءِ ذَاتِ الرَّجْع وَ الاَرْضِ ذَاتِ الصدْع | ||
اين دو جمله دو سوگند است بعد از سوگندهاى اول سوره ، تا امر قيامت و بازگشت به سوى خداى تعالى را تاءكيد كند، و مراد از «'''آسمان صاحب رجع '''»، همين تحولاتى است كه در آسمان براى ما محسوس است ، ستارگان و اجرامى در يك طرف آن غروب و از طرف ديگر دوباره طلوع مى كنند. | اين دو جمله دو سوگند است بعد از سوگندهاى اول سوره ، تا امر قيامت و بازگشت به سوى خداى تعالى را تاءكيد كند، و مراد از «'''آسمان صاحب رجع '''»، همين تحولاتى است كه در آسمان براى ما محسوس است ، ستارگان و اجرامى در يك طرف آن غروب و از طرف ديگر دوباره طلوع مى كنند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۳۳ </center> | ||
بعضى گفته اند: منظور از رجع آسمان ، باريدن آن است ، و مراد از «'''زمين صاحب صدع '''» شكافتن زمين و روييدن گياهان از آن است ، و مناسبت اين دو سوگند با مساءله معاد بر كسى پوشيده نيست . | بعضى گفته اند: منظور از رجع آسمان ، باريدن آن است ، و مراد از «'''زمين صاحب صدع '''» شكافتن زمين و روييدن گياهان از آن است ، و مناسبت اين دو سوگند با مساءله معاد بر كسى پوشيده نيست . | ||
وصف قرآن به اينكه «'''قول فصل '''» است و «'''هزل نيست '''» | وصف قرآن به اينكه «'''قول فصل '''» است و «'''هزل نيست '''» | ||
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصلٌ وَ مَا هُوَ بِالهَْزْلِ | |||
كلمه «'''فصل '''» به معناى جدا كردن دو چيز از هم است ، به طورى كه بين آن دو فاصله اى پيدا شود، و با اينكه قرآن قول فاصل و جدا سازنده است ، اگر آن را قول فصل خوانده ، از باب «'''زيد عدل '''» است ، و «'''هزل '''» به معناى شوخى است ، در مقابل جدى . | كلمه «'''فصل '''» به معناى جدا كردن دو چيز از هم است ، به طورى كه بين آن دو فاصله اى پيدا شود، و با اينكه قرآن قول فاصل و جدا سازنده است ، اگر آن را قول فصل خوانده ، از باب «'''زيد عدل '''» است ، و «'''هزل '''» به معناى شوخى است ، در مقابل جدى . | ||
و اين دو آيه جواب قسم است و ضمير «'''انه '''» به قرآن بر مى گردد، و معنايش اين است كه : به آسمانى چنان و زمينى چنين سوگند، كه قرآن سخنى جدا سازنده بين حق و باطل است ، و كلامى خالى از جد، و صرف شوخى نيست ، آنچه را قرآن ثابت مى كند حق محض است ، كه شكى در آن نيست ، و چون حق است هيچ باطلى نمى تواند آن را باطل سازد، و هر باطلى در صدد ابطال آن بر آيد باطل بدون ترديد است ، پس خبرى هم كه از قيامت و بازگشت داده حق است و در آن شكى نيست . | و اين دو آيه جواب قسم است و ضمير «'''انه '''» به قرآن بر مى گردد، و معنايش اين است كه : به آسمانى چنان و زمينى چنين سوگند، كه قرآن سخنى جدا سازنده بين حق و باطل است ، و كلامى خالى از جد، و صرف شوخى نيست ، آنچه را قرآن ثابت مى كند حق محض است ، كه شكى در آن نيست ، و چون حق است هيچ باطلى نمى تواند آن را باطل سازد، و هر باطلى در صدد ابطال آن بر آيد باطل بدون ترديد است ، پس خبرى هم كه از قيامت و بازگشت داده حق است و در آن شكى نيست . | ||
خط ۵۱: | خط ۵۳: | ||
إِنهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً وَ أَكِيدُ كَيْداً | إِنهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً وَ أَكِيدُ كَيْداً | ||
يعنى كفار با كفرشان و انكار معادشان همه در اين فكرند كه با حيله هايى نور خدا را خاموش و دعوت تو را باطل سازند، و من هم عليه ايشان حيله مى كنم ، و حيله خداى تعالى همين است كه ايشان را به دشمنى با سعادت خود وا مى دارد، استدراج مى كند مى فرمايد: مال و اولاد بيشترى مى دهم ، بر دلهايشان مهر مى زنم ، و گمراهشان مى كنم ، و بر گوش و چشمشان پرده مى افكنم ، اين چنين حيله مى كنم ، تا در آخر به سوى عذاب روز قيامتش بكشانم . | يعنى كفار با كفرشان و انكار معادشان همه در اين فكرند كه با حيله هايى نور خدا را خاموش و دعوت تو را باطل سازند، و من هم عليه ايشان حيله مى كنم ، و حيله خداى تعالى همين است كه ايشان را به دشمنى با سعادت خود وا مى دارد، استدراج مى كند مى فرمايد: مال و اولاد بيشترى مى دهم ، بر دلهايشان مهر مى زنم ، و گمراهشان مى كنم ، و بر گوش و چشمشان پرده مى افكنم ، اين چنين حيله مى كنم ، تا در آخر به سوى عذاب روز قيامتش بكشانم . | ||
فَمَهِّلِ الْكَفِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدَا | |||
كلمه «'''تمهيل '''» مصدر باب تفعيل است كه فعل امر «'''مهل '''» مشتق از آن است ، | كلمه «'''تمهيل '''» مصدر باب تفعيل است كه فعل امر «'''مهل '''» مشتق از آن است ، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۳۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۳۴ </center> | ||
خط ۸۱: | خط ۸۳: | ||
==آيات ۱ - ۱۹، سوره اعلى == | ==آيات ۱ - ۱۹، سوره اعلى == | ||
سوره اعلى مكى است و نوزده آيه دارد | سوره اعلى مكى است و نوزده آيه دارد | ||
بِسمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
سبِّح اسمَ رَبِّك الاَعْلى (۱) | |||
الَّذِى خَلَقَ فَسوَّى (۲) | |||
وَ | وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى (۳) | ||
وَ | وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى (۴) | ||
فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى (۵) | فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى (۵) | ||
سنُقْرِئُك فَلا تَنسى (۶) | سنُقْرِئُك فَلا تَنسى (۶) | ||
إِلا مَا شاءَ | إِلا مَا شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الجَْهْرَ وَ مَا يخْفَى (۷) | ||
وَ نُيَسرُك لِلْيُسرَى (۸) | وَ نُيَسرُك لِلْيُسرَى (۸) | ||
فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى (۹) | |||
سيَذَّكَّرُ مَن يخْشى (۱۰) | |||
وَ | وَ يَتَجَنَّبهَا الاَشقَى (۱۱) | ||
الَّذِى يَصلى النَّارَ الْكُبرَى (۱۲) | |||
ثمَّ لا يَمُوت فِيهَا وَ لا يحْيى (۱۳) | |||
قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكى (۱۴) | قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكى (۱۴) | ||
وَ ذَكَرَ اسمَ | وَ ذَكَرَ اسمَ رَبِّهِ فَصلى (۱۵) | ||
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَوةَ | بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا(۱۶) | ||
وَ الاَخِرَةُ خَيرٌ وَ أَبْقَى (۱۷) | وَ الاَخِرَةُ خَيرٌ وَ أَبْقَى (۱۷) | ||
إِنَّ هَذَا لَفِى الصحُفِ الاُولى (۱۸) | |||
صحُفِ إِبْرَهِيمَ وَ مُوسى (۱۹) | صحُفِ إِبْرَهِيمَ وَ مُوسى (۱۹) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۲: | ||
و سياق آيات اول سوره سياق آيات مكى است ، و اما ذيل سوره يعنى از جمله «'''قد افلح من تزكى ...'''» مورد ترديد است براى اينكه از طرق ائمه اهل بيت و همچنين از طرق اهل سنت رواياتى رسيده كه منظور از «'''تزكى '''» دادن زكات فطره و خواندن نماز عيد است ، و اين را هم مى دانيم كه روزه و توابعش كه يكى زكات فطره است و همچنين نماز عيد، بعد از هجرت در مدينه تشريع شده نتيجه مى گيريم كه آيات ذيل سوره در مدينه نازل شده ، پس سوره مورد بحث مشتمل است بر آيات مكى و مدنى هر دو، و اين با رواياتى كه مى گويد اين سوره مكى است منافاتى ندارد، براى اينكه مى توان آن را حمل كرد به اينكه منظور صدر سوره است . | و سياق آيات اول سوره سياق آيات مكى است ، و اما ذيل سوره يعنى از جمله «'''قد افلح من تزكى ...'''» مورد ترديد است براى اينكه از طرق ائمه اهل بيت و همچنين از طرق اهل سنت رواياتى رسيده كه منظور از «'''تزكى '''» دادن زكات فطره و خواندن نماز عيد است ، و اين را هم مى دانيم كه روزه و توابعش كه يكى زكات فطره است و همچنين نماز عيد، بعد از هجرت در مدينه تشريع شده نتيجه مى گيريم كه آيات ذيل سوره در مدينه نازل شده ، پس سوره مورد بحث مشتمل است بر آيات مكى و مدنى هر دو، و اين با رواياتى كه مى گويد اين سوره مكى است منافاتى ندارد، براى اينكه مى توان آن را حمل كرد به اينكه منظور صدر سوره است . | ||
توضيح معناى اينكه فرود: «'''سبّح اسم ربّك - نام پروردگارت را تنزيه كن '''» | توضيح معناى اينكه فرود: «'''سبّح اسم ربّك - نام پروردگارت را تنزيه كن '''» | ||
سبِّح اسمَ رَبِّك الاَعْلى | |||
در اين آيه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) دستور مى دهد اسم پروردگار خود را تقديس و تنزيه كند، و از اينكه نفرمود پروردگارت را تنزيه كن ، فرمود اسم پروردگارت را تنزيه كن - و ظاهر لفظ اسم كلمه اى است كه بر مسمى دلالت كند - و كلمه هم جايش در زبان است ، مى فهميم كه منظور اين است كه : هر وقت نام پروردگارت را به زبان مى آورى نام چيز ديگرى از قبيل آلهه و شركا و شفعا كه خدا از آن منزه است با آن كلمه به زبان ميار، و نسبت ربوبيت به آنها مده يعنى امورى كه از شوون ربوبيت است و مختص به خداى تعالى است ، از قبيل خلقت ، ايجاد، رزق ، احياء، اماته ، و امثال آن را بغير خدا نسبت مده . | در اين آيه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) دستور مى دهد اسم پروردگار خود را تقديس و تنزيه كند، و از اينكه نفرمود پروردگارت را تنزيه كن ، فرمود اسم پروردگارت را تنزيه كن - و ظاهر لفظ اسم كلمه اى است كه بر مسمى دلالت كند - و كلمه هم جايش در زبان است ، مى فهميم كه منظور اين است كه : هر وقت نام پروردگارت را به زبان مى آورى نام چيز ديگرى از قبيل آلهه و شركا و شفعا كه خدا از آن منزه است با آن كلمه به زبان ميار، و نسبت ربوبيت به آنها مده يعنى امورى كه از شوون ربوبيت است و مختص به خداى تعالى است ، از قبيل خلقت ، ايجاد، رزق ، احياء، اماته ، و امثال آن را بغير خدا نسبت مده . | ||
و يا معنايش اين است كه : امورى كه لايق ساحت مقدس خداى تعالى نيست از قبيل عجز، جهل ، ظلم ، غفلت و نظائر آن از هر صفت نقص و عيب را به خدا منسوب مكن . | و يا معنايش اين است كه : امورى كه لايق ساحت مقدس خداى تعالى نيست از قبيل عجز، جهل ، ظلم ، غفلت و نظائر آن از هر صفت نقص و عيب را به خدا منسوب مكن . | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۲: | ||
<span id='link303'><span> | <span id='link303'><span> | ||
==مظاهر تدبير الهى : خلقت ، تسويه ، تقدير، هدايت ، و... == | ==مظاهر تدبير الهى : خلقت ، تسويه ، تقدير، هدايت ، و... == | ||
الَّذِى خَلَقَ فَسوَّى | |||
«'''خلقت هر چيزى '''» به معناى گردآورى اجزاى آن است ، و «'''تسويه اش '''» به معناى روى هم نهادن آن اجزا به نحوى است كه هر جزئى در جايى قرار گيرد كه جايى بهتر از آن برايش تصور نشود، و علاوه بر آن جايى قرار گيرد كه اثر مطلوب را از هر جاى ديگرى بهتر بدهد، مثلا در مورد انسان چشم را در جايى و گوش را در جايى و هر عضو ديگر را در جايى قرار دهد كه بهتر از آن تصور نشود، و حقش ادا شود. | «'''خلقت هر چيزى '''» به معناى گردآورى اجزاى آن است ، و «'''تسويه اش '''» به معناى روى هم نهادن آن اجزا به نحوى است كه هر جزئى در جايى قرار گيرد كه جايى بهتر از آن برايش تصور نشود، و علاوه بر آن جايى قرار گيرد كه اثر مطلوب را از هر جاى ديگرى بهتر بدهد، مثلا در مورد انسان چشم را در جايى و گوش را در جايى و هر عضو ديگر را در جايى قرار دهد كه بهتر از آن تصور نشود، و حقش ادا شود. | ||
و اين دو كلمه يعنى «'''خلقت '''» و «'''تسويه '''» هر چند در آيه شريفه مطلق آمده ، ليكن تنها شامل مخلوقاتى مى شود كه يا در آن تركيب باشد، و يا شائبه اى از تركيب داشته باشد، و آيه مورد بحث تا چهار آيه بعد در مقام توصيف تدبير الهى است ، و اين خود برهانى است بر ربوبيت مطلقه او. | و اين دو كلمه يعنى «'''خلقت '''» و «'''تسويه '''» هر چند در آيه شريفه مطلق آمده ، ليكن تنها شامل مخلوقاتى مى شود كه يا در آن تركيب باشد، و يا شائبه اى از تركيب داشته باشد، و آيه مورد بحث تا چهار آيه بعد در مقام توصيف تدبير الهى است ، و اين خود برهانى است بر ربوبيت مطلقه او. | ||
وَ | وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى | ||
يعنى آنچه را خلق كرده با اندازه مخصوص و حدود معين خلق كرده ، هم در ذاتش و هم در صفاتش و هم در كارش ، و نيز آن را با جهازى مجهز كرده كه با آن اندازه ها متناسب باشد، و بوسيله همان جهاز او را به سوى آنچه تقدير كرده هدايت فرموده ، پس هر موجودى به سوى آنچه برايش مقدر شده و با هدايتى ربانى و تكوينى در حركت است ، | يعنى آنچه را خلق كرده با اندازه مخصوص و حدود معين خلق كرده ، هم در ذاتش و هم در صفاتش و هم در كارش ، و نيز آن را با جهازى مجهز كرده كه با آن اندازه ها متناسب باشد، و بوسيله همان جهاز او را به سوى آنچه تقدير كرده هدايت فرموده ، پس هر موجودى به سوى آنچه برايش مقدر شده و با هدايتى ربانى و تكوينى در حركت است ، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۲ </center> | ||
مانند طفل كه از همان اولين روز تولدش راه پستان مادر را مى شناسد، و جوجه كبوتر مى داند كه بايد منقار در دهان مادر و پدرش كند، و هر حيوان نرى به سوى ماده اش هدايت و هر ذى نفعى به سوى نفع خود هدايت شده است ، و بر همين قياس هر موجودى به سوى كمال وجوديش هدايت شده . | مانند طفل كه از همان اولين روز تولدش راه پستان مادر را مى شناسد، و جوجه كبوتر مى داند كه بايد منقار در دهان مادر و پدرش كند، و هر حيوان نرى به سوى ماده اش هدايت و هر ذى نفعى به سوى نفع خود هدايت شده است ، و بر همين قياس هر موجودى به سوى كمال وجوديش هدايت شده . | ||
و خداى تعالى در اين معانى فرموده : «'''و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم '''» و نيز فرموده : «'''ثم السبيل يسره '''»، و نيز فرموده : «'''لكل وجهه هو موليها'''». | و خداى تعالى در اين معانى فرموده : «'''و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم '''» و نيز فرموده : «'''ثم السبيل يسره '''»، و نيز فرموده : «'''لكل وجهه هو موليها'''». | ||
وَ | وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى | ||
كلمه «'''مرعى '''» به معناى چرايى است كه علف خواران آن را مى چرند، و كسى كه آن را از زمين خارج مى كند و مى روياند همان خداى سبحان است . | كلمه «'''مرعى '''» به معناى چرايى است كه علف خواران آن را مى چرند، و كسى كه آن را از زمين خارج مى كند و مى روياند همان خداى سبحان است . | ||
فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى | فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى | ||
كلمه «'''غثاء'''» به معناى گياه خار و خاشاكى است كه سيل به كنار بيابان مى ريزد، و منظور از آن در اينجا - به طورى كه گفته اند - گياه خشكيده است . و كلمه «'''احوى '''» به معناى سياه شده است . | كلمه «'''غثاء'''» به معناى گياه خار و خاشاكى است كه سيل به كنار بيابان مى ريزد، و منظور از آن در اينجا - به طورى كه گفته اند - گياه خشكيده است . و كلمه «'''احوى '''» به معناى سياه شده است . | ||
و منظور از بيرون كردن مرعى براى آذوقه حيوان و سپس خاشاك سياه كردنش ، ارائه نمونه اى از تدبير ربوبى و دلائل ربوبيت خدا است ، همچنان كه خلقت و تسويه و تقدير و هدايت نمونه ديگرى از آن است . | و منظور از بيرون كردن مرعى براى آذوقه حيوان و سپس خاشاك سياه كردنش ، ارائه نمونه اى از تدبير ربوبى و دلائل ربوبيت خدا است ، همچنان كه خلقت و تسويه و تقدير و هدايت نمونه ديگرى از آن است . | ||
سنُقْرِئُك فَلا تَنسى إِلا مَا شاءَ | سنُقْرِئُك فَلا تَنسى إِلا مَا شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الجَْهْرَ وَ مَا يخْفَى | ||
راغب در مفردات گفته كلمه «'''قرائت '''» به معناى ضميمه كردن حروف براى به وجود آوردن كلمه ، و رديف كردن كلمات براى به وجود آوردن جمله است در حال خواندن ، پس اين ماده در هر ضميمه كردنى استعمال نمى شود، مثلا وقتى مى خواهى بفهمانى من مردم محل را گردهم جمع كردم ، نمى توانى بگويى : «'''قرات القوم '''»، و باز به همين دليل به يك حرف كه از دهان در آيد قرائت گفته نمى شود. | راغب در مفردات گفته كلمه «'''قرائت '''» به معناى ضميمه كردن حروف براى به وجود آوردن كلمه ، و رديف كردن كلمات براى به وجود آوردن جمله است در حال خواندن ، پس اين ماده در هر ضميمه كردنى استعمال نمى شود، مثلا وقتى مى خواهى بفهمانى من مردم محل را گردهم جمع كردم ، نمى توانى بگويى : «'''قرات القوم '''»، و باز به همين دليل به يك حرف كه از دهان در آيد قرائت گفته نمى شود. | ||
معناى «'''اقراء'''» در «'''سنقرئك فلا تنسى '''» و مفاد استثناء «'''الّا ماشاء اللّه '''» | معناى «'''اقراء'''» در «'''سنقرئك فلا تنسى '''» و مفاد استثناء «'''الّا ماشاء اللّه '''» | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۷: | ||
و از اشيا مقدارى را حفظ مى كنند و مقدارى را فراموش مى نمايند، پس اين چه منتى است كه بر شخص رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نهاده ؟ با اينكه عطيه ، عطيه اى است عمومى و مشترك بين آن جناب و عموم مردم . پس وجه درست همان است كه ما بيان كرديم . | و از اشيا مقدارى را حفظ مى كنند و مقدارى را فراموش مى نمايند، پس اين چه منتى است كه بر شخص رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نهاده ؟ با اينكه عطيه ، عطيه اى است عمومى و مشترك بين آن جناب و عموم مردم . پس وجه درست همان است كه ما بيان كرديم . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۳}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش