گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۵۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۵۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۵۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۲: خط ۳۴:
==آيات ۱۳ - ۳۷، سوره الحاقه ==
==آيات ۱۳ - ۳۷، سوره الحاقه ==
فَإِذَا نُفِخَ فى الصورِ نَفْخَةٌ وَحِدَةٌ(۱۳)
فَإِذَا نُفِخَ فى الصورِ نَفْخَةٌ وَحِدَةٌ(۱۳)
وَ حُمِلَتِ الاَرْض وَ الجِْبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَحِدَةً(۱۴)
وَ حُمِلَتِ الاَرْض وَ الجِْبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَحِدَةً(۱۴)
فَيَوْمَئذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ(۱۵)
فَيَوْمَئذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ(۱۵)
وَ انشقَّتِ السمَاءُ فَهِىَ يَوْمَئذٍ وَاهِيَةٌ(۱۶)
وَ انشقَّتِ السمَاءُ فَهِىَ يَوْمَئذٍ وَاهِيَةٌ(۱۶)
وَ الْمَلَك عَلى أَرْجَائهَا وَ يحْمِلُ عَرْش رَبِّك فَوْقَهُمْ يَوْمَئذٍ ثمَنِيَةٌ(۱۷)
وَ الْمَلَك عَلى أَرْجَائهَا وَ يحْمِلُ عَرْش رَبِّك فَوْقَهُمْ يَوْمَئذٍ ثمَنِيَةٌ(۱۷)
يَوْمَئذٍ تُعْرَضونَ لا تخْفَى مِنكمْ خَافِيَةٌ(۱۸)
يَوْمَئذٍ تُعْرَضونَ لا تخْفَى مِنكمْ خَافِيَةٌ(۱۸)
فَأَمَّا مَنْ أُوتىَ كِتَبَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَبِيَهْ(۱۹)
فَأَمَّا مَنْ أُوتىَ كِتَبَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَبِيَهْ(۱۹)
إِنى ظنَنت أَنى مُلَقٍ حِسابِيَهْ(۲۰)
إِنى ظنَنت أَنى مُلَقٍ حِسابِيَهْ(۲۰)
فَهُوَ فى عِيشةٍ رَّاضِيَةٍ(۲۱)
فَهُوَ فى عِيشةٍ رَّاضِيَةٍ(۲۱)
فى جَنَّةٍ عَالِيَةٍ(۲۲)
فى جَنَّةٍ عَالِيَةٍ(۲۲)
قُطوفُهَا دَانِيَةٌ(۲۳)
قُطوفُهَا دَانِيَةٌ(۲۳)
كلُوا وَ اشرَبُوا هَنِيئَا بِمَا أَسلَفْتُمْ فى الاَيَّامِ الخَْالِيَةِ(۲۴)
كلُوا وَ اشرَبُوا هَنِيئَا بِمَا أَسلَفْتُمْ فى الاَيَّامِ الخَْالِيَةِ(۲۴)
وَ أَمَّا مَنْ أُوتىَ كِتَبَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَلَيْتَنى لَمْ أُوت كِتَبِيَهْ(۲۵)
وَ أَمَّا مَنْ أُوتىَ كِتَبَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَلَيْتَنى لَمْ أُوت كِتَبِيَهْ(۲۵)
وَ لَمْ أَدْرِ مَا حِسابِيَهْ(۲۶)
وَ لَمْ أَدْرِ مَا حِسابِيَهْ(۲۶)
يَلَيْتهَا كانَتِ الْقَاضِيَةَ(۲۷)
يَلَيْتهَا كانَتِ الْقَاضِيَةَ(۲۷)
مَا أَغْنى عَنى مَالِيَهْ(۲۸)
مَا أَغْنى عَنى مَالِيَهْ(۲۸)
هَلَك عَنى سلْطنِيَهْ(۲۹)
هَلَك عَنى سلْطنِيَهْ(۲۹)
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ(۳۰)
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ(۳۰)
ثُمَّ الجَْحِيمَ صلُّوهُ(۳۱)
ثُمَّ الجَْحِيمَ صلُّوهُ(۳۱)
ثُمَّ فى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسلُكُوهُ(۳۲)
ثُمَّ فى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسلُكُوهُ(۳۲)
إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ(۳۳)
إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ(۳۳)
وَ لا يحُض عَلى طعَامِ الْمِسكِينِ(۳۴)
وَ لا يحُض عَلى طعَامِ الْمِسكِينِ(۳۴)
فَلَيْس لَهُ الْيَوْمَ هَهُنَا حَمِيمٌ(۳۵)
فَلَيْس لَهُ الْيَوْمَ هَهُنَا حَمِيمٌ(۳۵)
وَ لا طعَامٌ إِلا مِنْ غِسلِينٍ(۳۶)
وَ لا طعَامٌ إِلا مِنْ غِسلِينٍ(۳۶)
لا يَأْكلُهُ إِلا الخَْطِئُونَ(۳۷)
لا يَأْكلُهُ إِلا الخَْطِئُونَ(۳۷)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۶۲ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۸۹: خط ۹۱:
فَإِذَا نُفِخَ فى الصورِ نَفْخَةٌ وَحِدَةٌ
فَإِذَا نُفِخَ فى الصورِ نَفْخَةٌ وَحِدَةٌ
در سابق گفتيم كه تعبير «'''دميدن در صور'''» كنايه است از مساءله قيامت (همچنان كه رسم براى اعلان مردم به اينكه مثلا فلان مال التجاره آمده ، و يا فلان سفر در پيش است ، همه حاضر شويد شيپور مى زنند)، دميدن در شيپور نيز كنايه است از حاضر كردن مردم براى رسيدگى به حسابهايشان ، و اگر آن را به صفت «'''واحده '''» توصيف كرده ، براى اشاره به اين معنا بوده كه مساءله حتمى است و قضائش رانده شده و امر معلقى نيست كه احتياج به تكرار نفخه داشته باشد، و آنچه از سياق آيات به ذهن مى آيد اين است كه منظور از اين نفخه واحده ، نفخه دوم است كه در آن مردگان زنده مى شوند.
در سابق گفتيم كه تعبير «'''دميدن در صور'''» كنايه است از مساءله قيامت (همچنان كه رسم براى اعلان مردم به اينكه مثلا فلان مال التجاره آمده ، و يا فلان سفر در پيش است ، همه حاضر شويد شيپور مى زنند)، دميدن در شيپور نيز كنايه است از حاضر كردن مردم براى رسيدگى به حسابهايشان ، و اگر آن را به صفت «'''واحده '''» توصيف كرده ، براى اشاره به اين معنا بوده كه مساءله حتمى است و قضائش رانده شده و امر معلقى نيست كه احتياج به تكرار نفخه داشته باشد، و آنچه از سياق آيات به ذهن مى آيد اين است كه منظور از اين نفخه واحده ، نفخه دوم است كه در آن مردگان زنده مى شوند.
وَ حُمِلَتِ الاَرْض وَ الجِْبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَحِدَةً
وَ حُمِلَتِ الاَرْض وَ الجِْبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَحِدَةً
كلمه «'''دك '''» - با تشديد كاف - مصدر فعل مجهول «'''دكتا'''» است ، و معنايش كوبيدن سخت است ، به طورى كه آنچه كوبيده مى شود خرد گشته به صورت اجزايى ريز در آيد، و منظور از حمل شدن زمين و جبال اين است كه قدرت الهى بر آنها احاطه مى يابد، و اگر مصدر «'''دك '''» را (با تاى وحدت «'''دكه '''» آورد، و علاوه بر آن ) با كلمه «'''واحده '''» توصيف كرد، براى اين بود كه به سرعت خرد شدن آنها اشاره كند، و بفهماند خرد شدن كوهها و زمين احتياج به كوبيدن بار دوم ندارد.
كلمه «'''دك '''» - با تشديد كاف - مصدر فعل مجهول «'''دكتا'''» است ، و معنايش كوبيدن سخت است ، به طورى كه آنچه كوبيده مى شود خرد گشته به صورت اجزايى ريز در آيد، و منظور از حمل شدن زمين و جبال اين است كه قدرت الهى بر آنها احاطه مى يابد، و اگر مصدر «'''دك '''» را (با تاى وحدت «'''دكه '''» آورد، و علاوه بر آن ) با كلمه «'''واحده '''» توصيف كرد، براى اين بود كه به سرعت خرد شدن آنها اشاره كند، و بفهماند خرد شدن كوهها و زمين احتياج به كوبيدن بار دوم ندارد.
فَيَوْمَئذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ
فَيَوْمَئذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ
يعنى در چنين روزى قيامت بپا مى شود.
يعنى در چنين روزى قيامت بپا مى شود.
وَ انشقَّتِ السمَاءُ فَهِىَ يَوْمَئذٍ وَاهِيَةٌ
وَ انشقَّتِ السمَاءُ فَهِىَ يَوْمَئذٍ وَاهِيَةٌ
كلمه «'''انشقاق '''» در هر چيز استعمال شود معناى جدا شدن قسمتى از آن را مى دهد، و كلمه «'''واهيه '''» از ماده «'''وهى '''» است ، كه به معناى ضعف . و به قولى به معناى پاره شدن چرم و جامه و امث ال آن است .
كلمه «'''انشقاق '''» در هر چيز استعمال شود معناى جدا شدن قسمتى از آن را مى دهد، و كلمه «'''واهيه '''» از ماده «'''وهى '''» است ، كه به معناى ضعف . و به قولى به معناى پاره شدن چرم و جامه و امث ال آن است .
ممكن هم هست آيه شريفه «'''و انشقت السماء فهى يومئذ واهيه و الملك على ارجائها'''» در معناى آيه زير باشد كه مى فرمايد: «'''و يوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائكه تنزيلا.
ممكن هم هست آيه شريفه «'''و انشقت السماء فهى يومئذ واهيه و الملك على ارجائها'''» در معناى آيه زير باشد كه مى فرمايد: «'''و يوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائكه تنزيلا.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۶۴ </center>
وَ الْمَلَك عَلى أَرْجَائهَا وَ يحْمِلُ عَرْش رَبِّك فَوْقَهُمْ يَوْمَئذٍ ثمَنِيَةٌ
وَ الْمَلَك عَلى أَرْجَائهَا وَ يحْمِلُ عَرْش رَبِّك فَوْقَهُمْ يَوْمَئذٍ ثمَنِيَةٌ
راغب مى گويد: ((رجاى چاه '''» و «'''رجاى آسمان '''» و رجاى هر چيز ديگر به معناى كناره آن است ، و جمع آن ارجاء مى آيد، يعنى اطراف ، همچنان كه در قرآن آمده : «'''و الملك على ارجائها'''» و كلمه «'''ملك '''» به طورى كه گفته شده ، هم در مورد يك نفر اطلاق مى شود، و هم در مورد جمع ، و مراد از آن در اين آيه جمع است ،
راغب مى گويد: ((رجاى چاه '''» و «'''رجاى آسمان '''» و رجاى هر چيز ديگر به معناى كناره آن است ، و جمع آن ارجاء مى آيد، يعنى اطراف ، همچنان كه در قرآن آمده : «'''و الملك على ارجائها'''» و كلمه «'''ملك '''» به طورى كه گفته شده ، هم در مورد يك نفر اطلاق مى شود، و هم در مورد جمع ، و مراد از آن در اين آيه جمع است ،
<span id='link448'><span>
<span id='link448'><span>
خط ۱۱۳: خط ۱۱۵:
<span id='link450'><span>
<span id='link450'><span>
==وصف حال كسى در آنروز كتابش به دست راستش داده مى شود ونقل آنچه مى گويد ==
==وصف حال كسى در آنروز كتابش به دست راستش داده مى شود ونقل آنچه مى گويد ==
فَأَمَّا مَنْ أُوتىَ كِتَبَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَبِيَهْ
فَأَمَّا مَنْ أُوتىَ كِتَبَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَبِيَهْ
در مجمع البيان گفته : كلمه «'''هاوم '''» امر به چند نفر است و به منزله «'''هاكم '''» است ، و اگر طرف مرد باشد، مى گويى «'''هاء يا رجل '''»، و به دو مرد مى گويى «'''هاوما يا رجلان '''»، و به جمعيتى مى گويى «'''هاوم يا رجال '''»، و به يك زن مى گويى «'''هاء يا امراه '''» - و همره را كسره مى دهى و بعد از همره حرف «'''ياء'''» نمى آورى - و به دو زن مى گويى «'''هاوما'''»، و به چند زن مى گويى «'''هاون '''»، ولغت اهل حجاز است .
در مجمع البيان گفته : كلمه «'''هاوم '''» امر به چند نفر است و به منزله «'''هاكم '''» است ، و اگر طرف مرد باشد، مى گويى «'''هاء يا رجل '''»، و به دو مرد مى گويى «'''هاوما يا رجلان '''»، و به جمعيتى مى گويى «'''هاوم يا رجال '''»، و به يك زن مى گويى «'''هاء يا امراه '''» - و همره را كسره مى دهى و بعد از همره حرف «'''ياء'''» نمى آورى - و به دو زن مى گويى «'''هاوما'''»، و به چند زن مى گويى «'''هاون '''»، ولغت اهل حجاز است .
و اهل نميم و قيس ، در مفرد مذكر مثل اهل حجاز مى گويند: «'''هاء'''» و به دو نفر مى گويند: «'''هاءا'''» و به جماعت مردان مى گويند: «'''هاوا'''»، و به يك زن «'''هاءى '''»، و به چند زن «'''هارون '''».
و اهل نميم و قيس ، در مفرد مذكر مثل اهل حجاز مى گويند: «'''هاء'''» و به دو نفر مى گويند: «'''هاءا'''» و به جماعت مردان مى گويند: «'''هاوا'''»، و به يك زن «'''هاءى '''»، و به چند زن «'''هارون '''».
خط ۱۲۳: خط ۱۲۵:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۶۷ </center>
و عمل خود را اصلاح كردم .
و عمل خود را اصلاح كردم .
فَهُوَ فى عِيشةٍ رَّاضِيَةٍ
فَهُوَ فى عِيشةٍ رَّاضِيَةٍ
يعنى چنين كسى زندگى مى كند به عيش راضيه ، به عيشى كه خودش آن را بپسندد، پس اگر رضايت را به عيش نسبت داده از باب مجاز عقلى است .
يعنى چنين كسى زندگى مى كند به عيش راضيه ، به عيشى كه خودش آن را بپسندد، پس اگر رضايت را به عيش نسبت داده از باب مجاز عقلى است .
فى جَنَّةٍ عَالِيَةٍ ... الخَْالِيَةِ
فى جَنَّةٍ عَالِيَةٍ ... الخَْالِيَةِ
يعنى او در بهشتى است كه داراى مقامى عالى است ، و او در آن بهشت لذاتى دارد، كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده باشد، و نه بر قلب كسى خطور كرده باشد.
يعنى او در بهشتى است كه داراى مقامى عالى است ، و او در آن بهشت لذاتى دارد، كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده باشد، و نه بر قلب كسى خطور كرده باشد.
«'''قطوفها دانيه '''» - كلمه «'''قطوف '''» جمع قطف - به كسره قاف و سكون طاء - است ، كه به معناى ميوه اى است كه به حد چيدن رسيده باشد، و معناى جمله اين است كه ميوه هاى آن بهشت به وى نزديك است ، به طورى كه هر جور بخواهد مى تواند بچيند.
«'''قطوفها دانيه '''» - كلمه «'''قطوف '''» جمع قطف - به كسره قاف و سكون طاء - است ، كه به معناى ميوه اى است كه به حد چيدن رسيده باشد، و معناى جمله اين است كه ميوه هاى آن بهشت به وى نزديك است ، به طورى كه هر جور بخواهد مى تواند بچيند.
خط ۱۳۱: خط ۱۳۳:
<span id='link451'><span>
<span id='link451'><span>
==آنكه كتابش به دست چپش داده مى شود، و نقل آنچه مى گويند ==
==آنكه كتابش به دست چپش داده مى شود، و نقل آنچه مى گويند ==
وَ أَمَّا مَنْ أُوتىَ كِتَبَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَلَيْتَنى لَمْ أُوت كِتَبِيَهْ وَ لَمْ أَدْرِ مَا حِسابِيَهْ
وَ أَمَّا مَنْ أُوتىَ كِتَبَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَلَيْتَنى لَمْ أُوت كِتَبِيَهْ وَ لَمْ أَدْرِ مَا حِسابِيَهْ
صاحبان اين سخن طايفه دومند، يعنى اشقياى مجرم كه نامه اعمالشان را به دست چپشان مى دهند، و معناى اينكه چرا نامه اعمال مجرمين را به دست چپشان مى دهند، در سوره اسراء گذشت ، اين طايفه در قيامت آرزو مى كنند كه اى كاش نامه اعمال خود را نمى ديدند، و نمى فهميدند حسابشان چيست ، و اين آرزويشان از اين جهت است كه مى بينند چه عذاب اليمى برايشان آماده شده .
صاحبان اين سخن طايفه دومند، يعنى اشقياى مجرم كه نامه اعمالشان را به دست چپشان مى دهند، و معناى اينكه چرا نامه اعمال مجرمين را به دست چپشان مى دهند، در سوره اسراء گذشت ، اين طايفه در قيامت آرزو مى كنند كه اى كاش نامه اعمال خود را نمى ديدند، و نمى فهميدند حسابشان چيست ، و اين آرزويشان از اين جهت است كه مى بينند چه عذاب اليمى برايشان آماده شده .
يَلَيْتهَا كانَتِ الْقَاضِيَةَ
يَلَيْتهَا كانَتِ الْقَاضِيَةَ
مفسرين گفته اند: ضمير در «'''ليتها'''» به «'''موته الاولى '''»ٍّى تقديرى برمى گردد، آن مرگ اولى كه انسان را از دنيا خارج مى كند.
مفسرين گفته اند: ضمير در «'''ليتها'''» به «'''موته الاولى '''»ٍّى تقديرى برمى گردد، آن مرگ اولى كه انسان را از دنيا خارج مى كند.
و معناى آيه اين است كه : اى كاش همان مرگ اول كه ما آن را چشيديم و از دنيا خارج شديم كار ما را يكسره كرده بود، و ما را نابود مى ساخت و ديگر مبعوث نمى شديم ، و در اين ورطه عذاب هميشگى قرار نمى گرفتيم و آنچه را مى بينيم نمى ديديم .
و معناى آيه اين است كه : اى كاش همان مرگ اول كه ما آن را چشيديم و از دنيا خارج شديم كار ما را يكسره كرده بود، و ما را نابود مى ساخت و ديگر مبعوث نمى شديم ، و در اين ورطه عذاب هميشگى قرار نمى گرفتيم و آنچه را مى بينيم نمى ديديم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۶۸ </center>
مَا أَغْنى عَنى مَالِيَهْ هَلَك عَنى سلْطنِيَهْ
مَا أَغْنى عَنى مَالِيَهْ هَلَك عَنى سلْطنِيَهْ
اين دو جمله دو كلمه حسرت است كه در آن روز بعد از بى نتيجه ديدن كوشش هاى دنيايى خود مى گويد، چون او تا در دنيا بود مى پنداشت كليد سعادتش در زندگى مال و قدرت است ، و اين دو تمامى ناملايمات احتمالى را از او دفع مى كنند، و بر هر محبوب و لذتى مسلطش مى سازند، و به همين خيال خام بود كه تمامى سعى و توان خود را صرف به دست آوردن مال و قدرت كرد، و قهرا از ياد پروردگار خود و از هر سخن حقى كه به سوى آن دعوت مى شد اعراض نمود، و دعوت كننده را تكذيب مى كرد، همين كه سر از قبر برداشت ، و ديد كه تمامى سبب ها از كار افتاده اند، و امروز ديگر مال و فرزندان بكار نمى آيند، مى فهمد كه مالش فايده اى نداشت ، و قدرتش هم باطل شد، لذا از در حسرت و درد اين دو جمله را مى گويد، اما چه سودى از گفتن ؟!
اين دو جمله دو كلمه حسرت است كه در آن روز بعد از بى نتيجه ديدن كوشش هاى دنيايى خود مى گويد، چون او تا در دنيا بود مى پنداشت كليد سعادتش در زندگى مال و قدرت است ، و اين دو تمامى ناملايمات احتمالى را از او دفع مى كنند، و بر هر محبوب و لذتى مسلطش مى سازند، و به همين خيال خام بود كه تمامى سعى و توان خود را صرف به دست آوردن مال و قدرت كرد، و قهرا از ياد پروردگار خود و از هر سخن حقى كه به سوى آن دعوت مى شد اعراض نمود، و دعوت كننده را تكذيب مى كرد، همين كه سر از قبر برداشت ، و ديد كه تمامى سبب ها از كار افتاده اند، و امروز ديگر مال و فرزندان بكار نمى آيند، مى فهمد كه مالش فايده اى نداشت ، و قدرتش هم باطل شد، لذا از در حسرت و درد اين دو جمله را مى گويد، اما چه سودى از گفتن ؟!
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ... فَاسلُكُوهُ
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ... فَاسلُكُوهُ
اين جملات دستور خدا به ملائكه را حكايت مى كند، كه بگيريد او را و در آتش بيفكنيد. پس تقدير كلام «'''يقال للملا ئكه خذوه ...'''» است ، يعنى «'''به ملائكه گفته مى شود بگيريد او را...'''» و كلمه «'''غلوه '''» امر از مصدر «'''غل '''» است ، كه به معناى بستن با غل و زنجير است كه دست و پاى اسير را به گردنش مى بندد.
اين جملات دستور خدا به ملائكه را حكايت مى كند، كه بگيريد او را و در آتش بيفكنيد. پس تقدير كلام «'''يقال للملا ئكه خذوه ...'''» است ، يعنى «'''به ملائكه گفته مى شود بگيريد او را...'''» و كلمه «'''غلوه '''» امر از مصدر «'''غل '''» است ، كه به معناى بستن با غل و زنجير است كه دست و پاى اسير را به گردنش مى بندد.
«'''ثم الجحيم صلوة '''» - يعنى او را داخل آتش عظيم كنيد، چون جحيم به معناى آتش عظيم است ، و «'''صلوا'''» امر از ماده «'''صلو'''» است ، كه به معناى ملازم قرار دادن آدمى است با آتش .
«'''ثم الجحيم صلوة '''» - يعنى او را داخل آتش عظيم كنيد، چون جحيم به معناى آتش عظيم است ، و «'''صلوا'''» امر از ماده «'''صلو'''» است ، كه به معناى ملازم قرار دادن آدمى است با آتش .
«'''ثم فى سلسله ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه '''» - كلمه «'''سلسله '''» به معناى زنجير و قيد است ، و كلمه «'''ذرع '''» به معناى طول است ، و كلمه «'''ذراع '''» به معناى فاصله بين آرنج و نوك انگشتان است ، كه خود يك واحد طولى است ، و سلوك مجرم در سلسله اى كه طولش هفتاد ذراع باشد به معناى آن است كه وى را در چنين زنجيرى بپيچند. و حاصل كلام اين است كه او را در چنين قيدى مقيد كنيد.
«'''ثم فى سلسله ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه '''» - كلمه «'''سلسله '''» به معناى زنجير و قيد است ، و كلمه «'''ذرع '''» به معناى طول است ، و كلمه «'''ذراع '''» به معناى فاصله بين آرنج و نوك انگشتان است ، كه خود يك واحد طولى است ، و سلوك مجرم در سلسله اى كه طولش هفتاد ذراع باشد به معناى آن است كه وى را در چنين زنجيرى بپيچند. و حاصل كلام اين است كه او را در چنين قيدى مقيد كنيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۶۹ </center>
إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لا يحُض عَلى طعَامِ الْمِسكِينِ
إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لا يحُض عَلى طعَامِ الْمِسكِينِ
مصدر «'''حض '''» كه فعل «'''يحض '''» مضارع از آن است ، به معناى تحريك و تشويق كردن است ، و دو آيه مورد بحث در مقام بيان علت دستور قبلى (بگيريد و ببنديد و در آتش بيفكنيد) است ، مى فرمايد بدين علت چنين دستور داديم كه وى به خداى عظيم ايمان نمى آورد، و مردم را به اطعام مسكينان تشويق نمى كرد، بلكه در اين باره مسامحه مى كرد، و از رنج بينوايان احساس ناراحتى نمى نمود.
مصدر «'''حض '''» كه فعل «'''يحض '''» مضارع از آن است ، به معناى تحريك و تشويق كردن است ، و دو آيه مورد بحث در مقام بيان علت دستور قبلى (بگيريد و ببنديد و در آتش بيفكنيد) است ، مى فرمايد بدين علت چنين دستور داديم كه وى به خداى عظيم ايمان نمى آورد، و مردم را به اطعام مسكينان تشويق نمى كرد، بلكه در اين باره مسامحه مى كرد، و از رنج بينوايان احساس ناراحتى نمى نمود.
فَلَيْس لَهُ الْيَوْمَ هَهُنَا حَمِيمٌ ... الخَْطِئُونَ
فَلَيْس لَهُ الْيَوْمَ هَهُنَا حَمِيمٌ ... الخَْطِئُونَ
كلمه «'''حميم '''» به معناى دوست است ، و آيه شريفه به خاطر حرف «'''فاء'''» كه در آغاز آن آمده نتيجه گيرى از جمله «'''انه كان لا يومن ...'''» است . و حاصل كلام اين است كه او از آنجا كه به خدا ايمان نمى آورد در نتيجه امروز در عرصه ، دوستى كه سودش ببخشد يعنى شفيعى كه برايش شفاعت كند ندارد، چون آمرزش ندارد، در نتيجه شفاعتى هم نخواهد داشت .
كلمه «'''حميم '''» به معناى دوست است ، و آيه شريفه به خاطر حرف «'''فاء'''» كه در آغاز آن آمده نتيجه گيرى از جمله «'''انه كان لا يومن ...'''» است . و حاصل كلام اين است كه او از آنجا كه به خدا ايمان نمى آورد در نتيجه امروز در عرصه ، دوستى كه سودش ببخشد يعنى شفيعى كه برايش شفاعت كند ندارد، چون آمرزش ندارد، در نتيجه شفاعتى هم نخواهد داشت .
«'''و لا طعام الا من غسلين '''» - كلمه «'''غسلين '''» به معناى چركاب است ، و گويا مراد از آن چرك و كثافاتى است كه از تن اهل دوزخ مى ريزد، و آيه شريفه عطف است به كلمه «'''حميم '''» در آيه قبلى ، و نتيجه گيرى از جمله «'''و لا يحض ...'''» است ، و حاصل معنايش اين است كه او از آنجا كه كسى را به اطعام مسكينان تشويق نمى كرد، امروز طعامى به جز غسلين اهل دوزخ ندارد، و جمله «'''لا ياكله الا الخاطون '''» كلمه «'''غسلين '''» را تعريف مى كند، و خاطون عبارتند از كسانى كه گناه و خطا كارى ، عادتشان شده باشد.
«'''و لا طعام الا من غسلين '''» - كلمه «'''غسلين '''» به معناى چركاب است ، و گويا مراد از آن چرك و كثافاتى است كه از تن اهل دوزخ مى ريزد، و آيه شريفه عطف است به كلمه «'''حميم '''» در آيه قبلى ، و نتيجه گيرى از جمله «'''و لا يحض ...'''» است ، و حاصل معنايش اين است كه او از آنجا كه كسى را به اطعام مسكينان تشويق نمى كرد، امروز طعامى به جز غسلين اهل دوزخ ندارد، و جمله «'''لا ياكله الا الخاطون '''» كلمه «'''غسلين '''» را تعريف مى كند، و خاطون عبارتند از كسانى كه گناه و خطا كارى ، عادتشان شده باشد.
خط ۱۶۵: خط ۱۶۷:
و در تفسير برهان از ابن بابويه نقل كرده كه در كتاب «'''الدروع الواقعيه '''» از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: اگر يك ذراع از آن سلسله اى كه خدا در كتاب خود يادآور شده بر روى همه كوههاى دنيا بگذارند، از شدت حرارت آن آب مى شوند.
و در تفسير برهان از ابن بابويه نقل كرده كه در كتاب «'''الدروع الواقعيه '''» از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: اگر يك ذراع از آن سلسله اى كه خدا در كتاب خود يادآور شده بر روى همه كوههاى دنيا بگذارند، از شدت حرارت آن آب مى شوند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۵۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۵۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش