گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۱}}
__TOC__
__TOC__


خط ۶: خط ۸:
دوم اينكه انزال كتاب و حكم و نبوت امرى نوظهور نيست ، چون خداى تعالى به بنى اسرائيل نيز كتاب و حكم و نبوت داد، و معجزات روشنى برايشان اظهار كرد، كه با آن معجزات ديگر جاى شكى در دين خدا باقى نماند، چيزى كه هست علماى بنى اسرائيل از راه ستم و ياغى گرى در آن دين اختلاف راه انداختند كه به زودى خداى تعالى بين آنان داورى خواهد كرد.
دوم اينكه انزال كتاب و حكم و نبوت امرى نوظهور نيست ، چون خداى تعالى به بنى اسرائيل نيز كتاب و حكم و نبوت داد، و معجزات روشنى برايشان اظهار كرد، كه با آن معجزات ديگر جاى شكى در دين خدا باقى نماند، چيزى كه هست علماى بنى اسرائيل از راه ستم و ياغى گرى در آن دين اختلاف راه انداختند كه به زودى خداى تعالى بين آنان داورى خواهد كرد.
آنگاه بعد از ذكر اين دو مقدمه مساءله تشريع شريعت براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را بيان نموده و آن جناب را دستور مى دهد تا از شريعت خود پيروى كند، و از پيروى هوى و هوسهاى مردم جاهل دورى نمايد.
آنگاه بعد از ذكر اين دو مقدمه مساءله تشريع شريعت براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را بيان نموده و آن جناب را دستور مى دهد تا از شريعت خود پيروى كند، و از پيروى هوى و هوسهاى مردم جاهل دورى نمايد.
قُل لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ ...
قُل لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ ...
در اين آيه شريفه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) دستور مى دهد كه به مؤ منين امر كند كه از بدى هاى كفار چشم پوشى كند. در نتيجه تقدير آيه اين طور مى شود: ((قل للذين امنوا اغفروا يغفروا((، يعنى به مؤ منين بگو ببخشيد تا ببخشند. همچنان كه در آيه ((قل لعبادى الذين امنوا يقيموا الصلوه (( نيز كلمه ((اقيموا(( در تقدير است .
در اين آيه شريفه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) دستور مى دهد كه به مؤ منين امر كند كه از بدى هاى كفار چشم پوشى كند. در نتيجه تقدير آيه اين طور مى شود: ((قل للذين امنوا اغفروا يغفروا((، يعنى به مؤ منين بگو ببخشيد تا ببخشند. همچنان كه در آيه ((قل لعبادى الذين امنوا يقيموا الصلوه (( نيز كلمه ((اقيموا(( در تقدير است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۴۹ </center>
خط ۱۹: خط ۲۱:
و در جمله ((ليجزى قوما((، اسم ظاهر ((قوما(( به جاى ضمير به كار رفته . به تعبير ديگر: مقتضاى سياق اين بود كه بفرمايد ((ليجزيهم ((، ولى به جاى ضمير مرجع ضمير را آورد، و آن را نكره هم آورد، نكره اى كه هيچ وصفى برايش ذكر نكرد، و اين بدان جهت است كه امر ايشان را تحقير كرده باشد، و بفهماند كه خدا هيچ عنايتى به شاءن و كار آنان ندارد، تو گويى قومى ناشناخته اند، و كسى آنان را به عنوان اينكه قوم معينى هستند نمى شناسد، و اعتنايى به هيچ يك از شؤ ون آنان ندارد.
و در جمله ((ليجزى قوما((، اسم ظاهر ((قوما(( به جاى ضمير به كار رفته . به تعبير ديگر: مقتضاى سياق اين بود كه بفرمايد ((ليجزيهم ((، ولى به جاى ضمير مرجع ضمير را آورد، و آن را نكره هم آورد، نكره اى كه هيچ وصفى برايش ذكر نكرد، و اين بدان جهت است كه امر ايشان را تحقير كرده باشد، و بفهماند كه خدا هيچ عنايتى به شاءن و كار آنان ندارد، تو گويى قومى ناشناخته اند، و كسى آنان را به عنوان اينكه قوم معينى هستند نمى شناسد، و اعتنايى به هيچ يك از شؤ ون آنان ندارد.
و با بيانى كه در معناى آيه گذشت اتصال و ارتباط آيه شريفه به ما قبل و ما بعدش روشن مى گردد. و نيز روشن مى شود كه معناهاى مختلفى كه مفسرين براى آيه كرده اند صحيح نيست ، و اگر خواننده عزيز بخواهد به آن معانى واقف گردد، بايد به تفاسير مفصل مراجعه كند.
و با بيانى كه در معناى آيه گذشت اتصال و ارتباط آيه شريفه به ما قبل و ما بعدش روشن مى گردد. و نيز روشن مى شود كه معناهاى مختلفى كه مفسرين براى آيه كرده اند صحيح نيست ، و اگر خواننده عزيز بخواهد به آن معانى واقف گردد، بايد به تفاسير مفصل مراجعه كند.
مَنْ عَمِلَ صلِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيهَا ثمَّ إِلى رَبِّكمْ تُرْجَعُونَ
مَنْ عَمِلَ صلِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيهَا ثمَّ إِلى رَبِّكمْ تُرْجَعُونَ
اين آيه به منزله تعليلى است براى جمله ((ليجزى قوما...(( و به همين جهت واو عاطفه بر سرش در نيامده ، و استينافى - يعنى جمله اى و - نيز نيست .
اين آيه به منزله تعليلى است براى جمله ((ليجزى قوما...(( و به همين جهت واو عاطفه بر سرش در نيامده ، و استينافى - يعنى جمله اى و - نيز نيست .
در نتيجه اگر به منزله تعليل باشد، معنايش اين مى شود: خداى تعالى ايشان را به آنچه كردند جزاء مى دهد، براى اينكه اعمال هرگز بى اثر رها نمى شود، بلكه هر كس عملى صالح كند از آن بهره مند مى شود، و هر كس عملى زشت كند از آن متضرر مى گردد. و بعد همگى شما بسوى پروردگارتان مراجعه خواهيد نمود، و او بر حسب اعمالى كه كرده ايد جزايتان مى دهد؛ اگر اعمالتان خير باشد جزاى خير، و اگر شر باشد جزاى شر مى دهد.
در نتيجه اگر به منزله تعليل باشد، معنايش اين مى شود: خداى تعالى ايشان را به آنچه كردند جزاء مى دهد، براى اينكه اعمال هرگز بى اثر رها نمى شود، بلكه هر كس عملى صالح كند از آن بهره مند مى شود، و هر كس عملى زشت كند از آن متضرر مى گردد. و بعد همگى شما بسوى پروردگارتان مراجعه خواهيد نمود، و او بر حسب اعمالى كه كرده ايد جزايتان مى دهد؛ اگر اعمالتان خير باشد جزاى خير، و اگر شر باشد جزاى شر مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۵۱ </center>
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا بَنى إِسرءِيلَ الْكِتَب وَ الحُْكمَ وَ النُّبُوَّةَ ...
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا بَنى إِسرءِيلَ الْكِتَب وَ الحُْكمَ وَ النُّبُوَّةَ ...
بعد از آنكه بيان كرد كه براى هر عملى چه نيك و چه شر آثارى نيك و بد است كه به صاحب عمل مى رسد، در اينجا خواسته اين هشدار را به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بدهد كه به زودى براى او نيز شريعتى تشريع مى كند، چون بر عهده خدا است كه بندگان خود را به سوى آنچه خير و سعادت آنان است هدايت كند، همانطور كه خودش ‍ در جاى ديگر فرموده : ((و على اللّه قصد السبيل و منها جائر((.
بعد از آنكه بيان كرد كه براى هر عملى چه نيك و چه شر آثارى نيك و بد است كه به صاحب عمل مى رسد، در اينجا خواسته اين هشدار را به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بدهد كه به زودى براى او نيز شريعتى تشريع مى كند، چون بر عهده خدا است كه بندگان خود را به سوى آنچه خير و سعادت آنان است هدايت كند، همانطور كه خودش ‍ در جاى ديگر فرموده : ((و على اللّه قصد السبيل و منها جائر((.
و به همين جهت دنباله جمله مورد بحث فرمود: ((ثم جعلناك على شريعه من الامر...(( و قبل از گفتن اين جمله اشاره كرد به شريعت ، يعنى به كتاب و حكم و نبوتى كه به بنى اسرائيل داد، و از طيبات روزيشان نمود، و بر ديگران برتريشان بخشيد، و معجزات بين و روشن ارزانيشان داشت ، تا فهمانده باشد كه افاضه الهيه به شريعت و نبوت و كتاب ، يك امر نو ظهور و بى سابقه نيست ، بلكه نظائرى دارد كه يكى از آنها در بنى اسرائيل بود. و اينك شريعت اسرائيليان پيش چشم و بيخ گوش مشركين عرب است .
و به همين جهت دنباله جمله مورد بحث فرمود: ((ثم جعلناك على شريعه من الامر...(( و قبل از گفتن اين جمله اشاره كرد به شريعت ، يعنى به كتاب و حكم و نبوتى كه به بنى اسرائيل داد، و از طيبات روزيشان نمود، و بر ديگران برتريشان بخشيد، و معجزات بين و روشن ارزانيشان داشت ، تا فهمانده باشد كه افاضه الهيه به شريعت و نبوت و كتاب ، يك امر نو ظهور و بى سابقه نيست ، بلكه نظائرى دارد كه يكى از آنها در بنى اسرائيل بود. و اينك شريعت اسرائيليان پيش چشم و بيخ گوش مشركين عرب است .
خط ۳۴: خط ۳۶:
((و رزقناهم من الطيبات (( - طيبات يعنى رزق طيب كه از آن جمله است ((من (( و ((سلوى ((.
((و رزقناهم من الطيبات (( - طيبات يعنى رزق طيب كه از آن جمله است ((من (( و ((سلوى ((.
((و فضلناهم على العالمين (( - اگر مراد از كلمه ((عالمين (( تمام عالميان باشد معناى برترى بنى اسرائيل بر تمامى عالميان اين خواهد بود كه ما آنان را در پاره اى جهات بر همه عالميان برترى داديم ، مانند كثرت پيغمبرانى كه در آنان مبعوث شدند، و كثرت معجزاتى كه به دست انبياء آنها جارى شد. و اگر مراد از اين كلمه عالميان آن عصر باشد، در اين صورت مراد از برترى ، برترى از همه جهات خواهد بود، چون بنى اسرائيل در عصر خود از هر جهت بر ساير اقوام و ملل برترى داشتند.
((و فضلناهم على العالمين (( - اگر مراد از كلمه ((عالمين (( تمام عالميان باشد معناى برترى بنى اسرائيل بر تمامى عالميان اين خواهد بود كه ما آنان را در پاره اى جهات بر همه عالميان برترى داديم ، مانند كثرت پيغمبرانى كه در آنان مبعوث شدند، و كثرت معجزاتى كه به دست انبياء آنها جارى شد. و اگر مراد از اين كلمه عالميان آن عصر باشد، در اين صورت مراد از برترى ، برترى از همه جهات خواهد بود، چون بنى اسرائيل در عصر خود از هر جهت بر ساير اقوام و ملل برترى داشتند.
وَ ءَاتَيْنَهُم بَيِّنَتٍ مِّنَ الاَمْرِ ...
وَ ءَاتَيْنَهُم بَيِّنَتٍ مِّنَ الاَمْرِ ...
مراد از ((بينات (( آيات بيناتى است كه هر شك و ريبى را از چهره حق زايل مى سازد. شاهد بر اين معنا تفريع و نتيجه گيريى است كه از اين جمله نموده و دنبالش فرموده : ((در نتيجه اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه به حقانيت دعوت يقين پيدا كردند((.
مراد از ((بينات (( آيات بيناتى است كه هر شك و ريبى را از چهره حق زايل مى سازد. شاهد بر اين معنا تفريع و نتيجه گيريى است كه از اين جمله نموده و دنبالش فرموده : ((در نتيجه اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه به حقانيت دعوت يقين پيدا كردند((.
و مراد از كلمه ((امر(( به قول بعضى از مفسرين امر دين است ، و حرف ((من (( كه بر سر آن درآمده به معناى ((فى (( است . و معناى جمله اين است : ما به ايشان دلائلى روشن در امر دين داديم . و بنابراين معنا، معجزات موسى (عليه السلام ) هم مصاديقى از اين دلائل است .
و مراد از كلمه ((امر(( به قول بعضى از مفسرين امر دين است ، و حرف ((من (( كه بر سر آن درآمده به معناى ((فى (( است . و معناى جمله اين است : ما به ايشان دلائلى روشن در امر دين داديم . و بنابراين معنا، معجزات موسى (عليه السلام ) هم مصاديقى از اين دلائل است .
خط ۴۱: خط ۴۳:
((فما اختلفوا الا من بعد ما جاهم العلم بغيا بينهم (( - اين جمله به اختلافهاى دينى كه به در هم شدن حق و باطل در بين مردم جاهليت انجاميد اشاره نموده ، مى فرمايد: آن اختلافها و اين اختلاط حق و باطل از جهت شبهه و جهل نبود، بلكه علماى ايشان آن را ايجاد كردند، چون در بين خود حسادت و دشمنى داشتند.
((فما اختلفوا الا من بعد ما جاهم العلم بغيا بينهم (( - اين جمله به اختلافهاى دينى كه به در هم شدن حق و باطل در بين مردم جاهليت انجاميد اشاره نموده ، مى فرمايد: آن اختلافها و اين اختلاط حق و باطل از جهت شبهه و جهل نبود، بلكه علماى ايشان آن را ايجاد كردند، چون در بين خود حسادت و دشمنى داشتند.
((ان ربك يقضى بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون (( - اين جمله اشاره است به اينكه اختلاف اهل كتاب ، و اختلاط حق و باطل در بين آنان بى اثر نيست ، و به زودى اثرش را خواهد كرد، و خداى تعالى در روز قيامت بين آنان داورى نموده ، بر حسب آنچه كه اعمالشان اقتضاء دارد جزايشان مى دهد.
((ان ربك يقضى بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون (( - اين جمله اشاره است به اينكه اختلاف اهل كتاب ، و اختلاط حق و باطل در بين آنان بى اثر نيست ، و به زودى اثرش را خواهد كرد، و خداى تعالى در روز قيامت بين آنان داورى نموده ، بر حسب آنچه كه اعمالشان اقتضاء دارد جزايشان مى دهد.
ثُمَّ جَعَلْنَك عَلى شرِيعَةٍ مِّنَ الاَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ
ثُمَّ جَعَلْنَك عَلى شرِيعَةٍ مِّنَ الاَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ
خطاب در اين جمله به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است كه امتش نيز با او در آن خطاب شريكند. و كلمه ((شريعه (( به معناى طريق و راهى است كه آدمى را به لب آب مى رساند. و كلمه ((امر(( در اينجا به معناى امر دين است . و معناى جمله اين است كه : بعد از آنكه به بنى اسرائيل داديم آنچه را كه داديم ، تو را بر طريقه خاصى از امر دين الهى قرار داديم ، و آن عبارت است از شريعت اسلام كه رسول اسلام و امتش بدان اختصاص يافتند.
خطاب در اين جمله به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است كه امتش نيز با او در آن خطاب شريكند. و كلمه ((شريعه (( به معناى طريق و راهى است كه آدمى را به لب آب مى رساند. و كلمه ((امر(( در اينجا به معناى امر دين است . و معناى جمله اين است كه : بعد از آنكه به بنى اسرائيل داديم آنچه را كه داديم ، تو را بر طريقه خاصى از امر دين الهى قرار داديم ، و آن عبارت است از شريعت اسلام كه رسول اسلام و امتش بدان اختصاص يافتند.
((فاتبعها...(( - در اين جمله رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را ماءمور مى كند كه تنها پيرو دين و فرامينى باشد كه به وى وحى مى شود، و از هواهاى جاهلان كه مخالف دين الهى هستند پيروى نكند.
((فاتبعها...(( - در اين جمله رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را ماءمور مى كند كه تنها پيرو دين و فرامينى باشد كه به وى وحى مى شود، و از هواهاى جاهلان كه مخالف دين الهى هستند پيروى نكند.
از اين آيه دو نكته استفاده مى شود: اول اينكه پيامبر اسلام هم مانند ساير امت مكلف به دستورات دينى بوده است .
از اين آيه دو نكته استفاده مى شود: اول اينكه پيامبر اسلام هم مانند ساير امت مكلف به دستورات دينى بوده است .
دوم اينكه هر حكم و عملى كه مستند به وحى الهى نباشد، و يا بالاخره منتهى به وحى الهى نباشد، هوائى نفسانى از هواهاى جاهلان است ، و نمى توان آن را علم ناميد.
دوم اينكه هر حكم و عملى كه مستند به وحى الهى نباشد، و يا بالاخره منتهى به وحى الهى نباشد، هوائى نفسانى از هواهاى جاهلان است ، و نمى توان آن را علم ناميد.
إِنهُمْ لَن يُغْنُوا عَنك مِنَ اللَّهِ شيْئاً ...
إِنهُمْ لَن يُغْنُوا عَنك مِنَ اللَّهِ شيْئاً ...
اين جمله نهى از پيروى از اهواء مردم نادان را تعليل مى كند. كلمه ((يغنوا(( از مصدر ((اغناء(( است كه به معناى بردن حاجت به نزد ديگرى است . و حاصل معناى جمله اين است كه : تو به درگاه خداى سبحان حوائج ضرورى دارى كه غير او هيچ كس نمى تواند آن را بر آورد، و وسيله برآورده شدن آنها همين است كه دين او را پيروى كنى ، پس اين كفار كه انتظار دارند تو هواهايشان را پيروى كنى هيچ حاجتى از حاجات تو را برنمى آورند. و يا تو را به هيچ مرتبه از مراتب ، اغناء و بى نياز از خدا نمى كنند.
اين جمله نهى از پيروى از اهواء مردم نادان را تعليل مى كند. كلمه ((يغنوا(( از مصدر ((اغناء(( است كه به معناى بردن حاجت به نزد ديگرى است . و حاصل معناى جمله اين است كه : تو به درگاه خداى سبحان حوائج ضرورى دارى كه غير او هيچ كس نمى تواند آن را بر آورد، و وسيله برآورده شدن آنها همين است كه دين او را پيروى كنى ، پس اين كفار كه انتظار دارند تو هواهايشان را پيروى كنى هيچ حاجتى از حاجات تو را برنمى آورند. و يا تو را به هيچ مرتبه از مراتب ، اغناء و بى نياز از خدا نمى كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۵۴ </center>
خط ۵۵: خط ۵۷:
<span id='link175'><span>
<span id='link175'><span>
==آيات ۲۰ - ۳۷ سوره جاثيه ==
==آيات ۲۰ - ۳۷ سوره جاثيه ==
هَذَا بَصئرُ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ(۲۰)
هَذَا بَصئرُ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ(۲۰)
أَمْ حَسِب الَّذِينَ اجْترَحُوا السيِّئَاتِ أَن نجْعَلَهُمْ كالَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ سوَاءً محْيَاهُمْ وَ مَمَاتهُمْ ساءَ مَا يحْكُمُونَ(۲۱)
أَمْ حَسِب الَّذِينَ اجْترَحُوا السيِّئَاتِ أَن نجْعَلَهُمْ كالَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ سوَاءً محْيَاهُمْ وَ مَمَاتهُمْ ساءَ مَا يحْكُمُونَ(۲۱)
وَ خَلَقَ اللَّهُ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ وَ لِتُجْزَى كلُّ نَفْسِ بِمَا كسبَت وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ(۲۲)
وَ خَلَقَ اللَّهُ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ وَ لِتُجْزَى كلُّ نَفْسِ بِمَا كسبَت وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ(۲۲)
أَ فَرَءَيْت مَنِ اتخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَ أَضلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصرِهِ غِشوَةً فَمَن يهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ(۲۳)
أَ فَرَءَيْت مَنِ اتخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَ أَضلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصرِهِ غِشوَةً فَمَن يهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ(۲۳)
وَ قَالُوا مَا هِىَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوت وَ نحْيَا وَ مَا يهْلِكُنَا إِلا الدَّهْرُ وَ مَا لهَُم بِذَلِك مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا يَظنُّونَ(۲۴)
وَ قَالُوا مَا هِىَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوت وَ نحْيَا وَ مَا يهْلِكُنَا إِلا الدَّهْرُ وَ مَا لهَُم بِذَلِك مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا يَظنُّونَ(۲۴)
وَ إِذَا تُتْلى عَلَيهِمْ ءَايَتُنَا بَيِّنَتٍ مَّا كانَ حُجَّتهُمْ إِلا أَن قَالُوا ائْتُوا بِئَابَائنَا إِن كُنتُمْ صدِقِينَ(۲۵)
وَ إِذَا تُتْلى عَلَيهِمْ ءَايَتُنَا بَيِّنَتٍ مَّا كانَ حُجَّتهُمْ إِلا أَن قَالُوا ائْتُوا بِئَابَائنَا إِن كُنتُمْ صدِقِينَ(۲۵)
قُلِ اللَّهُ يحْيِيكمْ ثمَّ يُمِيتُكمْ ثمَّ يجْمَعُكمْ إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ لا رَيْب فِيهِ وَ لَكِنَّ أَكْثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ(۲۶)
قُلِ اللَّهُ يحْيِيكمْ ثمَّ يُمِيتُكمْ ثمَّ يجْمَعُكمْ إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ لا رَيْب فِيهِ وَ لَكِنَّ أَكْثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ(۲۶)
وَ للَّهِ مُلْك السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ يَوْمَ تَقُومُ الساعَةُ يَوْمَئذٍ يخْسرُ الْمُبْطِلُونَ(۲۷)
وَ للَّهِ مُلْك السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ يَوْمَ تَقُومُ الساعَةُ يَوْمَئذٍ يخْسرُ الْمُبْطِلُونَ(۲۷)
وَ تَرَى كلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلى كِتَبهَا الْيَوْمَ تجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۲۸)
وَ تَرَى كلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلى كِتَبهَا الْيَوْمَ تجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۲۸)
هَذَا كِتَبُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَستَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۲۹)
هَذَا كِتَبُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَستَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۲۹)
فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبهُمْ فى رَحْمَتِهِ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ(۳۰)
فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبهُمْ فى رَحْمَتِهِ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ(۳۰)
وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَ فَلَمْ تَكُنْ ءَايَتى تُتْلى عَلَيْكمْ فَاستَكْبرْتمْ وَ كُنتُمْ قَوْماً مجْرِمِينَ(۳۱)
وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَ فَلَمْ تَكُنْ ءَايَتى تُتْلى عَلَيْكمْ فَاستَكْبرْتمْ وَ كُنتُمْ قَوْماً مجْرِمِينَ(۳۱)
وَ إِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ الساعَةُ لا رَيْب فِيهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِى مَا الساعَةُ إِن نَّظنُّ إِلا ظنًّا وَ مَا نحْنُ بِمُستَيْقِنِينَ(۳۲)
وَ إِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ الساعَةُ لا رَيْب فِيهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِى مَا الساعَةُ إِن نَّظنُّ إِلا ظنًّا وَ مَا نحْنُ بِمُستَيْقِنِينَ(۳۲)
وَ بَدَا لهَُمْ سيِّئَات مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بهِم مَّا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ(۳۳)
وَ بَدَا لهَُمْ سيِّئَات مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بهِم مَّا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ(۳۳)
وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنساشْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكمْ هَذَا وَ مَأْوَاشُ النَّارُ وَ مَا لَكم مِّن نَّصِرِينَ(۳۴)
وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنساشْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكمْ هَذَا وَ مَأْوَاشُ النَّارُ وَ مَا لَكم مِّن نَّصِرِينَ(۳۴)
ذَلِكم بِأَنَّكمُ اتخَذْتمْ ءَايَتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْكمُ الحَْيَوةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لا يخْرَجُونَ مِنهَا وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ(۳۵)
ذَلِكم بِأَنَّكمُ اتخَذْتمْ ءَايَتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْكمُ الحَْيَوةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لا يخْرَجُونَ مِنهَا وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ(۳۵)
فَللَّهِ الحَْمْدُ رَب السمَوَتِ وَ رَب الاَرْضِ رَب الْعَلَمِينَ(۳۶)
فَللَّهِ الحَْمْدُ رَب السمَوَتِ وَ رَب الاَرْضِ رَب الْعَلَمِينَ(۳۶)
وَ لَهُ الْكِبرِيَاءُ فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(۳۷)
وَ لَهُ الْكِبرِيَاءُ فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(۳۷)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۵۶ </center>
خط ۹۹: خط ۱۰۱:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۵۸ </center>
به همين جهت خداى تعالى بر بطلان پندار آنان و اثبات معاد اقامه برهان مى كند، و سپس به شرح جزئيات پرداخته شمه اى از پاداشهاى صالحان و عقابهاى طالحان و منكرين و مجرمين را بيان نموده ، و سوره را با حمد و تسبيح خدا ختم مى كند.
به همين جهت خداى تعالى بر بطلان پندار آنان و اثبات معاد اقامه برهان مى كند، و سپس به شرح جزئيات پرداخته شمه اى از پاداشهاى صالحان و عقابهاى طالحان و منكرين و مجرمين را بيان نموده ، و سوره را با حمد و تسبيح خدا ختم مى كند.
هَذَا بَصئرُ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ
هَذَا بَصئرُ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ
اشاره با كلمه ((هذا(( يا به شريعت است كه قبلا از آن گفتگو كرد، و يا اشاره به قرآنى است كه مشتمل بر شريعت است . و كلمه ((بصائر(( جمع بصيرت است ، و بصيرت عبارت است از درك اشخاصى كه به واقع اصابت مى كنند، و مراد از بصيرت وسيله بصيرت است ، و اگر شريعت را بصيرتها خوانده ، بدين جهت است كه شريعت متضمن احكام و قوانينى است كه يك يك آنها راهنماى سعادت آدمى است ، پس شريعت عبارت است از بصيرتهايى چند، نه يك بصيرت .
اشاره با كلمه ((هذا(( يا به شريعت است كه قبلا از آن گفتگو كرد، و يا اشاره به قرآنى است كه مشتمل بر شريعت است . و كلمه ((بصائر(( جمع بصيرت است ، و بصيرت عبارت است از درك اشخاصى كه به واقع اصابت مى كنند، و مراد از بصيرت وسيله بصيرت است ، و اگر شريعت را بصيرتها خوانده ، بدين جهت است كه شريعت متضمن احكام و قوانينى است كه يك يك آنها راهنماى سعادت آدمى است ، پس شريعت عبارت است از بصيرتهايى چند، نه يك بصيرت .
و معناى آيه اين است كه : اين شريعتى كه تشريع شده ، و يا اين قرآنى كه مشتمل بر شريعت است ، وظائف عمليه اى است كه اگر مردم به آن عمل كنند يك يك آنها مردم را بينا مى سازد، و مردم به وسيله آن به راه حق هدايت مى شوند، راه حقى كه همان راه خدا و راه سعادت است . پس ‍ اينكه بعد از ذكر تشريع شريعت فرمود ((هذا بصائر للناس (( در حقيقت نظير جمله ((هذا هدى و الذين كفروا...(( است كه در اول سوره بعد از ذكر آيات توحيد قرار گرفته است .
و معناى آيه اين است كه : اين شريعتى كه تشريع شده ، و يا اين قرآنى كه مشتمل بر شريعت است ، وظائف عمليه اى است كه اگر مردم به آن عمل كنند يك يك آنها مردم را بينا مى سازد، و مردم به وسيله آن به راه حق هدايت مى شوند، راه حقى كه همان راه خدا و راه سعادت است . پس ‍ اينكه بعد از ذكر تشريع شريعت فرمود ((هذا بصائر للناس (( در حقيقت نظير جمله ((هذا هدى و الذين كفروا...(( است كه در اول سوره بعد از ذكر آيات توحيد قرار گرفته است .
خط ۱۰۹: خط ۱۱۱:
و رحمت خدا درجاتى بسيار دارد كه از نظر سعه و ضيق مختلفند، و همچنين رحمت خاصه به اهل ايمان نيز مراتب مختلفى دارد كه اختلاف آن ناشى از اختلاف مراتب ايمان است ، پس صاحب هر مرتبه از ايمان رحمتى مناسب با آن مرتبه دارد.
و رحمت خدا درجاتى بسيار دارد كه از نظر سعه و ضيق مختلفند، و همچنين رحمت خاصه به اهل ايمان نيز مراتب مختلفى دارد كه اختلاف آن ناشى از اختلاف مراتب ايمان است ، پس صاحب هر مرتبه از ايمان رحمتى مناسب با آن مرتبه دارد.
و اما رحمت به معناى مطلق خيرى كه از ناحيه خداى تعالى به سوى بندگانش افاضه مى شود، آن نيز مى تواند قرآن باشد، چون قرآن كريم بدان جهت كه مشتمل بر شريعت است ، رحمتى است براى عموم مردم ، همچنان كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نيز به حكم آيه شريفه و ((ما ارسلناك الا رحمه للعالمين (( رحمتى است مبعوث براى همه مردم . و ما در بعضى از مباحث گذشته سخنى در باره اختلاف مراتب رحمت ايراد كرديم .
و اما رحمت به معناى مطلق خيرى كه از ناحيه خداى تعالى به سوى بندگانش افاضه مى شود، آن نيز مى تواند قرآن باشد، چون قرآن كريم بدان جهت كه مشتمل بر شريعت است ، رحمتى است براى عموم مردم ، همچنان كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نيز به حكم آيه شريفه و ((ما ارسلناك الا رحمه للعالمين (( رحمتى است مبعوث براى همه مردم . و ما در بعضى از مباحث گذشته سخنى در باره اختلاف مراتب رحمت ايراد كرديم .
أَمْ حَسِب الَّذِينَ اجْترَحُوا السيِّئَاتِ أَن نجْعَلَهُمْ كالَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ سوَاءً محْيَاهُمْ وَ مَمَاتهُمْ ...
أَمْ حَسِب الَّذِينَ اجْترَحُوا السيِّئَاتِ أَن نجْعَلَهُمْ كالَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ سوَاءً محْيَاهُمْ وَ مَمَاتهُمْ ...
در مجمع البيان مى گويد: كلمه ((اجتراح (( به معناى اكتساب است . مى گويند ((جرح (( يعنى كسب كرد، و ((اجترح (( يعنى اكتساب كرد. و اصل اين لغت ((جراح (( است زيرا جراح و اجتراح اثر مشابه دارند آنگاه مى گويد: و كلمه ((سيئه (( به معناى عمل زشتى است كه صاحبش را به خاطر استحقاق مذمت ناراحت مى كند.
در مجمع البيان مى گويد: كلمه ((اجتراح (( به معناى اكتساب است . مى گويند ((جرح (( يعنى كسب كرد، و ((اجترح (( يعنى اكتساب كرد. و اصل اين لغت ((جراح (( است زيرا جراح و اجتراح اثر مشابه دارند آنگاه مى گويد: و كلمه ((سيئه (( به معناى عمل زشتى است كه صاحبش را به خاطر استحقاق مذمت ناراحت مى كند.
و كلمه ((جعل (( به معناى قرار دادن چيزى است به صورتى معين . و جمله ((كالذين آمنوا و عملوا الصالحات (( در محل مفعول دوم است براى جعل ، و تقدير كلام ((كائنين كالذين آمنوا...(( است .
و كلمه ((جعل (( به معناى قرار دادن چيزى است به صورتى معين . و جمله ((كالذين آمنوا و عملوا الصالحات (( در محل مفعول دوم است براى جعل ، و تقدير كلام ((كائنين كالذين آمنوا...(( است .
خط ۱۲۵: خط ۱۲۷:
و خداى سبحان در كلمات سابقش به اين معنا اشاره نموده ، مى فرمايد: ((كذلك يحيى اللّه الموتى (( و نيز فرموده ((ثم الى ربكم ترجعون (( و كلماتى ديگر از اين قبيل . و نيز در كلمات آينده اش متعرض آن شده مى فرمايد: ((و خلق اللّه السموات و الارض بالحق ....((
و خداى سبحان در كلمات سابقش به اين معنا اشاره نموده ، مى فرمايد: ((كذلك يحيى اللّه الموتى (( و نيز فرموده ((ثم الى ربكم ترجعون (( و كلماتى ديگر از اين قبيل . و نيز در كلمات آينده اش متعرض آن شده مى فرمايد: ((و خلق اللّه السموات و الارض بالحق ....((
و آيه مورد بحث از نظر تركيب الفاظش ، و از نظر معنايى كه از آن فهميده مى شود، مورد اختلاف مفسرين واقع شده و هر يك براى آن وجهى درست كرده اند ولى آنچه ما از سياق آن مى فهميم همان بود كه در بيان قبلى مان گذشت ، و چون فائده اى در نقل وجوه ديگران نديديم از نقل آن صرفنظر كرديم ، و اگر خواننده عزيز بخواهد به آنها اطلاع يابد بايد به تفاسير مفصل مراجعه كند.
و آيه مورد بحث از نظر تركيب الفاظش ، و از نظر معنايى كه از آن فهميده مى شود، مورد اختلاف مفسرين واقع شده و هر يك براى آن وجهى درست كرده اند ولى آنچه ما از سياق آن مى فهميم همان بود كه در بيان قبلى مان گذشت ، و چون فائده اى در نقل وجوه ديگران نديديم از نقل آن صرفنظر كرديم ، و اگر خواننده عزيز بخواهد به آنها اطلاع يابد بايد به تفاسير مفصل مراجعه كند.
وَ خَلَقَ اللَّهُ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ وَ لِتُجْزَى كلُّ نَفْسِ بِمَا كسبَت وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ
وَ خَلَقَ اللَّهُ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ وَ لِتُجْزَى كلُّ نَفْسِ بِمَا كسبَت وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ
ظاهرا مراد از ((سماوات و ارض (( مجموعه عالم محسوس است ، و حرف باء در كلمه بالحق ملابست را مى رساند، و مى فهماند كه خلقت عالم در جامه حق صورت گرفت و خلاصه باطل و بازيچه نبوده ، و حق بودن اين عالم كون و فساد به اين است كه براى خلقت آن غايت و هدفى ثابت و باقى در ماوراى آن باشد.
ظاهرا مراد از ((سماوات و ارض (( مجموعه عالم محسوس است ، و حرف باء در كلمه بالحق ملابست را مى رساند، و مى فهماند كه خلقت عالم در جامه حق صورت گرفت و خلاصه باطل و بازيچه نبوده ، و حق بودن اين عالم كون و فساد به اين است كه براى خلقت آن غايت و هدفى ثابت و باقى در ماوراى آن باشد.
و جمله ((و لتجزى ...(( عطف است بر كلمه ((بالحق ((. و ((باء(( در جمله ((بما كسبت (( براى متعدى كردن فعل ، و يا براى مقابله است و معنايش اين است كه : خداوند آسمان و زمين را به حق خلق كرد و تا هر نفسى در مقابل آنچه كسب و ارتكاب كرده جزاء داده شود، اگر طاعت بوده ثواب ، و اگر معصيت بوده عقاب داده شود. و جمله ((و هم لا يظلمون (( حال از جمله ((كل نفس (( است و معنايش اين است كه : تا هر نفسى به آنچه كرده به عدالت جزاء داده شود.
و جمله ((و لتجزى ...(( عطف است بر كلمه ((بالحق ((. و ((باء(( در جمله ((بما كسبت (( براى متعدى كردن فعل ، و يا براى مقابله است و معنايش اين است كه : خداوند آسمان و زمين را به حق خلق كرد و تا هر نفسى در مقابل آنچه كسب و ارتكاب كرده جزاء داده شود، اگر طاعت بوده ثواب ، و اگر معصيت بوده عقاب داده شود. و جمله ((و هم لا يظلمون (( حال از جمله ((كل نفس (( است و معنايش اين است كه : تا هر نفسى به آنچه كرده به عدالت جزاء داده شود.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۱}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش