گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۵}}
__TOC__
__TOC__


خط ۹: خط ۱۱:
((يا جبال اوبى معه و الطير(( - اين جمله بيان فضلى است كه خدا به داوود داد، و در اين جمله خطابى كه به كوهها و مرغان شده - كه به آن خطاب مسخر شدند - در جاى تسخير قرار گرفته ، و بيان مى كند: عطيه اى كه ما به داوود داديم اين بود كه با چنين خطابى كوهها و مرغان را مسخر وى كرديم ، و اين گونه تعبير از قبيل به كار بردن سبب در جاى مسبب است ، و معنايش اين است كه ما كوهها را مسخر او كرديم ، تا با او هم آواز شوند، و مرغان را نيز اين آن معنايى است كه از تسخير جبال و طير براى داوود به دست مى آيد، همچنان كه آيه ۱۹ سوره ص كه در بالا نقل شده نيز به آن اشاره مى كند
((يا جبال اوبى معه و الطير(( - اين جمله بيان فضلى است كه خدا به داوود داد، و در اين جمله خطابى كه به كوهها و مرغان شده - كه به آن خطاب مسخر شدند - در جاى تسخير قرار گرفته ، و بيان مى كند: عطيه اى كه ما به داوود داديم اين بود كه با چنين خطابى كوهها و مرغان را مسخر وى كرديم ، و اين گونه تعبير از قبيل به كار بردن سبب در جاى مسبب است ، و معنايش اين است كه ما كوهها را مسخر او كرديم ، تا با او هم آواز شوند، و مرغان را نيز اين آن معنايى است كه از تسخير جبال و طير براى داوود به دست مى آيد، همچنان كه آيه ۱۹ سوره ص كه در بالا نقل شده نيز به آن اشاره مى كند
((و النا له الحديد(( - يعنى ما آهن را با همه صلابت و سختى اش ‍ براى او نرم كرديم
((و النا له الحديد(( - يعنى ما آهن را با همه صلابت و سختى اش ‍ براى او نرم كرديم
أَنِ اعْمَلْ سبِغَتٍ وَ قَدِّرْ فى السرْدِ ...
أَنِ اعْمَلْ سبِغَتٍ وَ قَدِّرْ فى السرْدِ ...
كلمه ((سابغات (( جمع سابغه است ، كه به معناى زره فراخ است . و كلمه ((سرد(( به معناى بافتن زره است . و اينكه فرمود: ((قدر فى السرد - در بافتن زره تقديرى بگير(( معنايش اين است كه حلقه هاى زره را اندازه گيرى كن ، تا با هم مناسب شوند. و جمله ((ان اعمل ...(( يك نوع تفسير است براى جمله ((و النا له الحديد((
كلمه ((سابغات (( جمع سابغه است ، كه به معناى زره فراخ است . و كلمه ((سرد(( به معناى بافتن زره است . و اينكه فرمود: ((قدر فى السرد - در بافتن زره تقديرى بگير(( معنايش اين است كه حلقه هاى زره را اندازه گيرى كن ، تا با هم مناسب شوند. و جمله ((ان اعمل ...(( يك نوع تفسير است براى جمله ((و النا له الحديد((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۷ </center>
خط ۱۵: خط ۱۷:
<span id='link353'><span>
<span id='link353'><span>
==بيان موهبت هاى الهى به حضرت سليمان (ع ) ==
==بيان موهبت هاى الهى به حضرت سليمان (ع ) ==
وَ لِسلَيْمَنَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شهْرٌ ...
وَ لِسلَيْمَنَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شهْرٌ ...
يعنى ما براى سليمان باد را در شعاع يك ماه راهى كه انسانها طى مى كنند مسخر كرديم ، به طورى كه مسير ((غدو(( يعنى از اول روز تا ظهر آن يك ماه باشد، و مسير ((رواح (( يعنى از ظهر تا به عصرش نيز يك ماه باشد، و در نتيجه از صبح تا به غروب دو ماه مسافت را طى كند
يعنى ما براى سليمان باد را در شعاع يك ماه راهى كه انسانها طى مى كنند مسخر كرديم ، به طورى كه مسير ((غدو(( يعنى از اول روز تا ظهر آن يك ماه باشد، و مسير ((رواح (( يعنى از ظهر تا به عصرش نيز يك ماه باشد، و در نتيجه از صبح تا به غروب دو ماه مسافت را طى كند
((و اسلنا له عين القطر(( - كلمه ((اسلنا(( از مصدر اساله است كه باب افعال از سيلان به معناى جريان است ، و كلمه ((قطر(( به معناى مس است . و معناى جمله اين است كه ما معدن مس را مانند آب براى او روان و جارى كرديم
((و اسلنا له عين القطر(( - كلمه ((اسلنا(( از مصدر اساله است كه باب افعال از سيلان به معناى جريان است ، و كلمه ((قطر(( به معناى مس است . و معناى جمله اين است كه ما معدن مس را مانند آب براى او روان و جارى كرديم
((و من الجن من يعمل بين يديه باذن ربه (( - يعنى و جمعى از طايفه جن - چون بعدا فعل جمع به آنها نسبت داده ، مى فرمايد: ((يعملون له ((، پس معلوم مى شود جمعى از جن بوده اند - كه نزد او و به اذن پروردگار او كار مى كردند، چون خدا آنها را مسخر وى كرده بود. ((و من يزغ عن امرنا(( - يعنى و هر يك كه از امر ما منحرف مى شدند، و اطاعت سليمان نمى كردند، ((نذقه من عذاب السعير(( از عذاب آتش به وى مى چشانديم . از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از عذاب سعير عذاب آتش دنيا بوده ، نه آخرت ، و از ظاهر الفاظ آيه بر مى آيد كه : همه طوايف جن مسخر وى نبوده اند، بلكه بعضى از جن مسخرش ‍ بوده اند
((و من الجن من يعمل بين يديه باذن ربه (( - يعنى و جمعى از طايفه جن - چون بعدا فعل جمع به آنها نسبت داده ، مى فرمايد: ((يعملون له ((، پس معلوم مى شود جمعى از جن بوده اند - كه نزد او و به اذن پروردگار او كار مى كردند، چون خدا آنها را مسخر وى كرده بود. ((و من يزغ عن امرنا(( - يعنى و هر يك كه از امر ما منحرف مى شدند، و اطاعت سليمان نمى كردند، ((نذقه من عذاب السعير(( از عذاب آتش به وى مى چشانديم . از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از عذاب سعير عذاب آتش دنيا بوده ، نه آخرت ، و از ظاهر الفاظ آيه بر مى آيد كه : همه طوايف جن مسخر وى نبوده اند، بلكه بعضى از جن مسخرش ‍ بوده اند
يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشاءُ مِن محَرِيب وَ تَمَثِيلَ وَ جِفَانٍ كالجَْوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِيَتٍ ...
يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشاءُ مِن محَرِيب وَ تَمَثِيلَ وَ جِفَانٍ كالجَْوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِيَتٍ ...
كلمه ((محاريب (( جمع محراب است ، كه به معناى نمازگاه و محل عبادت است . كلمه ((تماثيل (( جمع تمثال است ، كه به معناى مجسمه از هر چيز است و كلمه ((جفان (( جمع جفنه است ، كه به معناى كاسه طعام است ، و كلمه ((جواب - جوابى ((، جمع جابيه است ، كه به معناى حوضى است كه آب در آن جمع شود، و كلمه ((قدور(( جمع قدر است ، كه به معناى ديگ طعام است ، و ((راسيات (( به معناى ثابت و پا بر جا است . منظور اين است كه ديگهايى كه جن براى سليمان درست مى كرده اند، به قدرى بزرگ بوده اند كه قابل نقل و انتقال نبوده ، و هر يك در جاى خود ثابت بوده است
كلمه ((محاريب (( جمع محراب است ، كه به معناى نمازگاه و محل عبادت است . كلمه ((تماثيل (( جمع تمثال است ، كه به معناى مجسمه از هر چيز است و كلمه ((جفان (( جمع جفنه است ، كه به معناى كاسه طعام است ، و كلمه ((جواب - جوابى ((، جمع جابيه است ، كه به معناى حوضى است كه آب در آن جمع شود، و كلمه ((قدور(( جمع قدر است ، كه به معناى ديگ طعام است ، و ((راسيات (( به معناى ثابت و پا بر جا است . منظور اين است كه ديگهايى كه جن براى سليمان درست مى كرده اند، به قدرى بزرگ بوده اند كه قابل نقل و انتقال نبوده ، و هر يك در جاى خود ثابت بوده است
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۸ </center>
خط ۲۵: خط ۲۷:
<span id='link354'><span>
<span id='link354'><span>
==اشاره به مرگ سليمان (ع ) در حالى كه به عصاى خود تكيه داده بود ==
==اشاره به مرگ سليمان (ع ) در حالى كه به عصاى خود تكيه داده بود ==
فَلَمَّا قَضيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْت مَا دَلهَُّمْ عَلى مَوْتِهِ إِلا دَابَّةُ الاَرْضِ تَأْكلُ مِنسأَتَهُ
فَلَمَّا قَضيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْت مَا دَلهَُّمْ عَلى مَوْتِهِ إِلا دَابَّةُ الاَرْضِ تَأْكلُ مِنسأَتَهُ
مراد از ((دابه الارض (( - به طورى كه در روايت آمده - حشره معروف به موريانه است ، كه چوبها و پارچه ها را مى خورد، و مراد از ((منساه (( عصا است ، و اينكه فرموده : ((فلما خر تبينت الجن ان لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين (( كلمه ((خر(( از خرور است ، كه به معناى به خاك افتادن است
مراد از ((دابه الارض (( - به طورى كه در روايت آمده - حشره معروف به موريانه است ، كه چوبها و پارچه ها را مى خورد، و مراد از ((منساه (( عصا است ، و اينكه فرموده : ((فلما خر تبينت الجن ان لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين (( كلمه ((خر(( از خرور است ، كه به معناى به خاك افتادن است
از سياق استفاده مى شود كه سليمان در حالى كه تكيه به عصا داشته ، از دنيا رفته ، و كسى متوجه مردنش نشده ، و همچنان در حال تكيه به عصا بوده ، و از انس و جن كسى متوجه واقع مطلب نبوده ، تا آنكه خداوند موريانه اى را ماءمور مى كند، تا عصاى سليمان را بخورد، و عصا از كمر بشكند، و سليمان به زمين بيفتد، آن وقت مردم متوجه شدند، كه وى مرده است ، و جن به دست آورد و گفت اى كاش علم غيب مى داشت ، چون اگر علم به غيب مى داشت ، تا به امروز درباره مرگ سليمان در اشتباه نمى ماند، و اين عذاب خوار كننده را بيهوده تحمل نمى كرد
از سياق استفاده مى شود كه سليمان در حالى كه تكيه به عصا داشته ، از دنيا رفته ، و كسى متوجه مردنش نشده ، و همچنان در حال تكيه به عصا بوده ، و از انس و جن كسى متوجه واقع مطلب نبوده ، تا آنكه خداوند موريانه اى را ماءمور مى كند، تا عصاى سليمان را بخورد، و عصا از كمر بشكند، و سليمان به زمين بيفتد، آن وقت مردم متوجه شدند، كه وى مرده است ، و جن به دست آورد و گفت اى كاش علم غيب مى داشت ، چون اگر علم به غيب مى داشت ، تا به امروز درباره مرگ سليمان در اشتباه نمى ماند، و اين عذاب خوار كننده را بيهوده تحمل نمى كرد
داستان قوم ((سباء(( كه متنعم بودند و كفران نمودند و هلاك و نابود گشتند
داستان قوم ((سباء(( كه متنعم بودند و كفران نمودند و هلاك و نابود گشتند
لَقَدْ كانَ لِسبَإٍ فى مَسكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ ...
لَقَدْ كانَ لِسبَإٍ فى مَسكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ ...
مردم سبا قومى قديمى از عرب بودند، كه در يمن زندگى مى كردند، و نام سبا - به طورى كه گفته اند -: نام پدر بزرگ ايشان ، سبا پسر يشحب ، پسر يعرب پسر قحطان است ، و منظور از جمله ((عن يمين و شمال (( سمت راست و چپ آبادى ايشان است
مردم سبا قومى قديمى از عرب بودند، كه در يمن زندگى مى كردند، و نام سبا - به طورى كه گفته اند -: نام پدر بزرگ ايشان ، سبا پسر يشحب ، پسر يعرب پسر قحطان است ، و منظور از جمله ((عن يمين و شمال (( سمت راست و چپ آبادى ايشان است
((كلوا من رزق ربكم (( - در اين جمله امر مى كند رزق پروردگارتان را از اين دو مزرعه بخوريد، و اين كنايه است از اينكه اين دو مزرعه از جهت حاصلخيزى تمامى اقتصاد آن مردم را اداره مى كرده ، آنگاه بعد از امر به خوردن رزق ، امر به شكر پروردگار مى كند، كه چنين نعمتى و رزقى مرحمت كرده ، و چنين سرزمينى به آنها داده ((بلده طيبه و رب غفور(( شهرى پاكيزه و ملايم طبع ، و حاصلخيز، و پروردگارى آمرزنده ، كه بسيار مى آمرزد، و با يك گناه و دو گناه و ده گناه بنده خود را مواخذه نمى نمايد
((كلوا من رزق ربكم (( - در اين جمله امر مى كند رزق پروردگارتان را از اين دو مزرعه بخوريد، و اين كنايه است از اينكه اين دو مزرعه از جهت حاصلخيزى تمامى اقتصاد آن مردم را اداره مى كرده ، آنگاه بعد از امر به خوردن رزق ، امر به شكر پروردگار مى كند، كه چنين نعمتى و رزقى مرحمت كرده ، و چنين سرزمينى به آنها داده ((بلده طيبه و رب غفور(( شهرى پاكيزه و ملايم طبع ، و حاصلخيز، و پروردگارى آمرزنده ، كه بسيار مى آمرزد، و با يك گناه و دو گناه و ده گناه بنده خود را مواخذه نمى نمايد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۹ </center>
فَأَعْرَضوا فَأَرْسلْنَا عَلَيهِمْ سيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَهُم بجَنَّتَيهِمْ جَنَّتَينِ ذَوَاتىْ أُكلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شىْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ
فَأَعْرَضوا فَأَرْسلْنَا عَلَيهِمْ سيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَهُم بجَنَّتَيهِمْ جَنَّتَينِ ذَوَاتىْ أُكلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شىْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ
كلمه ((عرم (( به معناى سد در مقابل رودخانه است ، كه آب را حبس ‍ مى كند. بعضى ديگر گفته اند: به معناى باران سيل زا مى باشد، بعضى ديگر به معناى ديگرى گفته اند. و كلمه ((اكل (( - به دو ضمه - به معناى هر ميوه اى است كه براى انسان ماكول باشد. و كلمه ((خمط(( - به طورى كه گفته اند -: به معناى هر گياهى است كه كمى تلخ مره باشد، و هر چه بگذرد، تلخ ‌تر شود. و كلمه ((اثل (( به معناى گياه معروف طرفاء است و بعضى گفته اند شبيه طرفاء است ولى از آن بزرگتر است و بار و ميوه ندارد، و كلمه ((سدر(( هم معنايش معروف است . و دو كلمه ((اثل (( و ((شى ء(( عطف بر ((اكل (( هستند، نه عطف بر ((خمط((
كلمه ((عرم (( به معناى سد در مقابل رودخانه است ، كه آب را حبس ‍ مى كند. بعضى ديگر گفته اند: به معناى باران سيل زا مى باشد، بعضى ديگر به معناى ديگرى گفته اند. و كلمه ((اكل (( - به دو ضمه - به معناى هر ميوه اى است كه براى انسان ماكول باشد. و كلمه ((خمط(( - به طورى كه گفته اند -: به معناى هر گياهى است كه كمى تلخ مره باشد، و هر چه بگذرد، تلخ ‌تر شود. و كلمه ((اثل (( به معناى گياه معروف طرفاء است و بعضى گفته اند شبيه طرفاء است ولى از آن بزرگتر است و بار و ميوه ندارد، و كلمه ((سدر(( هم معنايش معروف است . و دو كلمه ((اثل (( و ((شى ء(( عطف بر ((اكل (( هستند، نه عطف بر ((خمط((
و معناى آيه اين است كه : مردم سبا از شكر خدا و عبادت او كه بدان ماءمور شده بودند، روى گردانيدند، و ما هم كيفرشان كرديم يعنى سيل عرم را فرستاديم تا همه شهر و باغات و مزارع آن را غرق كند، و به جاى آن دو بهشت ، دو سر زمين بگذارد، كه طرفاء و گياهان تلخ و بوته سدر از آن سر در آورد
و معناى آيه اين است كه : مردم سبا از شكر خدا و عبادت او كه بدان ماءمور شده بودند، روى گردانيدند، و ما هم كيفرشان كرديم يعنى سيل عرم را فرستاديم تا همه شهر و باغات و مزارع آن را غرق كند، و به جاى آن دو بهشت ، دو سر زمين بگذارد، كه طرفاء و گياهان تلخ و بوته سدر از آن سر در آورد
خط ۳۹: خط ۴۱:
كلمه ((ذلك (( اشاره به مطلبى است كه قبلا ذكر كرد، يعنى فرستادن سيل و تبديل دو بهشت به دو سر زمين كذايى ، و كلمه ((ذلك (( در تقدير و در محل نصب است ، تا مفعول دوم ((جزيناهم (( باشد، و تقدير آن ((جزيناهم ذلك (( است . و به طورى كه گفته اند -: فرق است بين جزاء، و مجازات ، چون مجازات تنها در شر استعمال مى شود، ولى جزاء در خير و شر هر دو استعمال مى شود
كلمه ((ذلك (( اشاره به مطلبى است كه قبلا ذكر كرد، يعنى فرستادن سيل و تبديل دو بهشت به دو سر زمين كذايى ، و كلمه ((ذلك (( در تقدير و در محل نصب است ، تا مفعول دوم ((جزيناهم (( باشد، و تقدير آن ((جزيناهم ذلك (( است . و به طورى كه گفته اند -: فرق است بين جزاء، و مجازات ، چون مجازات تنها در شر استعمال مى شود، ولى جزاء در خير و شر هر دو استعمال مى شود
و معناى آيه اين است كه ما به مردم سبا چون كافر شدند، و از شكر ما اعراض كردند، و يا در مقابل كفرشان اين چنين جزاء داديم و ما جزاى بد نمى دهيم ، مگر كسى را كه بسيار كفران نعمت هاى ما كند
و معناى آيه اين است كه ما به مردم سبا چون كافر شدند، و از شكر ما اعراض كردند، و يا در مقابل كفرشان اين چنين جزاء داديم و ما جزاى بد نمى دهيم ، مگر كسى را كه بسيار كفران نعمت هاى ما كند
وَ جَعَلْنَا بَيْنهُمْ وَ بَينَ الْقُرَى الَّتى بَرَكنَا فِيهَا قُرًى ظهِرَةً ...
وَ جَعَلْنَا بَيْنهُمْ وَ بَينَ الْقُرَى الَّتى بَرَكنَا فِيهَا قُرًى ظهِرَةً ...
ضمير ((بينهم (( به مردم سبابر مى گردد، و سياق كلام سياق تكميل داستان ايشان است ، و جمله مورد بحث عطف است بر جمله ((كان لسباء(( و مراد از قرائى كه فرموده (در آن بركت نهاديم ، قراى شام است ، و مراد از اينكه فرموده : قرائى ظاهره بود، اين است كه نزديك به هم و پشت سر هم قرار داشتند، به طورى كه از اين قريه آن قريه ديده مى شد
ضمير ((بينهم (( به مردم سبابر مى گردد، و سياق كلام سياق تكميل داستان ايشان است ، و جمله مورد بحث عطف است بر جمله ((كان لسباء(( و مراد از قرائى كه فرموده (در آن بركت نهاديم ، قراى شام است ، و مراد از اينكه فرموده : قرائى ظاهره بود، اين است كه نزديك به هم و پشت سر هم قرار داشتند، به طورى كه از اين قريه آن قريه ديده مى شد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۵۰ </center>
خط ۴۶: خط ۴۸:
<span id='link356'><span>
<span id='link356'><span>
==قوم سبا خود پيشنهاد عذاب مى دهند! ==
==قوم سبا خود پيشنهاد عذاب مى دهند! ==
فَقَالُوا رَبَّنَا بَعِدْ بَينَ أَسفَارِنَا وَ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ ...
فَقَالُوا رَبَّنَا بَعِدْ بَينَ أَسفَارِنَا وَ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ ...
يعنى ما اين نعمتها را در اختيار آنان قرار داديم ، ميوه هاى فراوان ، و نزديكى قريه ها به يكديگر و امنيت راهها و آسانى سير و فراخى زندگى ، از زيادى نعمت ملول شده ، و به تنگ آمدند و گفتند: پروردگارا بين سفرهاى ما دورى بينداز، يعنى سفرهايمان را طولانى كن ، تا مسافتهاى دور برويم ، و بار سفر دور ببنديم ، بيابانها و باديه ها بپيماييم ، و اين كفران و طغيانى بود از ايشان ، همان طور كه بنى اسرائيل كفران و طغيان كرده ، از من و سلوى به ستوه آمدند، و تقاضاى سير و پياز كردند
يعنى ما اين نعمتها را در اختيار آنان قرار داديم ، ميوه هاى فراوان ، و نزديكى قريه ها به يكديگر و امنيت راهها و آسانى سير و فراخى زندگى ، از زيادى نعمت ملول شده ، و به تنگ آمدند و گفتند: پروردگارا بين سفرهاى ما دورى بينداز، يعنى سفرهايمان را طولانى كن ، تا مسافتهاى دور برويم ، و بار سفر دور ببنديم ، بيابانها و باديه ها بپيماييم ، و اين كفران و طغيانى بود از ايشان ، همان طور كه بنى اسرائيل كفران و طغيان كرده ، از من و سلوى به ستوه آمدند، و تقاضاى سير و پياز كردند
كوتاه سخن اينكه خداوند نعمت را بر آنان تمام كرد، هم در سفر كه سفرهايشان را كوتاه و راههايشان را امن و نعمت را فراوان كرد، و هم در حضر، و انتظار داشت كه شكر نعمتهايش را به جا آورند، ولى آنان كفران نعمت كردند، هم در سفر، و هم در حضر، خداوند هم در عذابى كه خودشان خواستند شتاب نمود، شهرها و ديارشان را خراب ، و جمعشان را پراكنده ساخت
كوتاه سخن اينكه خداوند نعمت را بر آنان تمام كرد، هم در سفر كه سفرهايشان را كوتاه و راههايشان را امن و نعمت را فراوان كرد، و هم در حضر، و انتظار داشت كه شكر نعمتهايش را به جا آورند، ولى آنان كفران نعمت كردند، هم در سفر، و هم در حضر، خداوند هم در عذابى كه خودشان خواستند شتاب نمود، شهرها و ديارشان را خراب ، و جمعشان را پراكنده ساخت
و بنابراين جمله ((ربنا باعد بين اسفارنا(( پيشنهاد عذابى بود، كه خود آنان كردند، البته پيشنهاد ضمنى ، چون معناى كلامشان مستلزم همين بود كه شهرها و ديارشان ويران گرديد. ((و ظلموا انفسهم (( و با ارتكاب گناهان به خود ستم كردند
و بنابراين جمله ((ربنا باعد بين اسفارنا(( پيشنهاد عذابى بود، كه خود آنان كردند، البته پيشنهاد ضمنى ، چون معناى كلامشان مستلزم همين بود كه شهرها و ديارشان ويران گرديد. ((و ظلموا انفسهم (( و با ارتكاب گناهان به خود ستم كردند
فَجَعَلْنَهُمْ أَحَادِيث وَ مَزَّقْنَهُمْ كلَّ مُمَزَّقٍ
فَجَعَلْنَهُمْ أَحَادِيث وَ مَزَّقْنَهُمْ كلَّ مُمَزَّقٍ
يعنى ما عينى و اثرى از آنان باقى نگذاشتيم ، و جز داستان ها چيزى از ايشان باقى نگذاشتيم . اسمايى شدند، بدون مسمى ، و جز در وهم متوهم ، و خيال متخيل ، وجودى برايشان نماند، نه ديگر شهر سبائى ماند و نه قرائى و نه مردمى از آنان فقط سخنى و حكايتى از ايشان به جاى ماند، و حتى اجزاى وجودشان را هم متفرق كرديم ، به طورى كه دو جزء از اجزاى آنان متصل به هم باقى نماند، تكه هاى خرد و كلانشان از هم جدا شد، و بعد از آنكه مجتمعى نيرومند و داراى شوكت بودند، غبارى شدند، كه حتى شبحى هم از ايشان نماند، و براى نسلهاى بعدى ضرب المثل شدند، كه هر موجود نابود شده و تار و پود از دست داده را به آنان تشبيه كنند، و بگويند: ((تفرقوا ايادى سبا - آن چنان متلاشى شدند كه نعمت و قدرهاى مردم شهر سبا شد((
يعنى ما عينى و اثرى از آنان باقى نگذاشتيم ، و جز داستان ها چيزى از ايشان باقى نگذاشتيم . اسمايى شدند، بدون مسمى ، و جز در وهم متوهم ، و خيال متخيل ، وجودى برايشان نماند، نه ديگر شهر سبائى ماند و نه قرائى و نه مردمى از آنان فقط سخنى و حكايتى از ايشان به جاى ماند، و حتى اجزاى وجودشان را هم متفرق كرديم ، به طورى كه دو جزء از اجزاى آنان متصل به هم باقى نماند، تكه هاى خرد و كلانشان از هم جدا شد، و بعد از آنكه مجتمعى نيرومند و داراى شوكت بودند، غبارى شدند، كه حتى شبحى هم از ايشان نماند، و براى نسلهاى بعدى ضرب المثل شدند، كه هر موجود نابود شده و تار و پود از دست داده را به آنان تشبيه كنند، و بگويند: ((تفرقوا ايادى سبا - آن چنان متلاشى شدند كه نعمت و قدرهاى مردم شهر سبا شد((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۵۱ </center>
((ان فى ذلك لايات لكل صبار شكور(( - يعنى در اين داستانها كه از قوم سبا نقل كرديم ، اندرزها و آيت ها است ، براى هر كسى كه در راه خدا صبر بسيار داشته باشد، و شكرش در برابر نعمتهاى بى شمار خدا نيز زياد باشد، و از شنيدن و خواندن اين آيات استدلال كند بر اينكه بر انسان واجب است كه پروردگار خود را از در شكر عبادت كند، و نيز بر اينكه در ماوراى اين زندگى ، روز بعثى هست ، كه در آن روز زنده مى شود و به خاطر اعمالش مجازات مى شود
((ان فى ذلك لايات لكل صبار شكور(( - يعنى در اين داستانها كه از قوم سبا نقل كرديم ، اندرزها و آيت ها است ، براى هر كسى كه در راه خدا صبر بسيار داشته باشد، و شكرش در برابر نعمتهاى بى شمار خدا نيز زياد باشد، و از شنيدن و خواندن اين آيات استدلال كند بر اينكه بر انسان واجب است كه پروردگار خود را از در شكر عبادت كند، و نيز بر اينكه در ماوراى اين زندگى ، روز بعثى هست ، كه در آن روز زنده مى شود و به خاطر اعمالش مجازات مى شود
وَ لَقَدْ صدَّقَ عَلَيهِمْ إِبْلِيس ظنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلا فَرِيقاً مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ
وَ لَقَدْ صدَّقَ عَلَيهِمْ إِبْلِيس ظنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلا فَرِيقاً مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ
يعنى ابليس آرزو و پندار خود را درباره آنان محقق كرد و به كرسى نشاند، و يا معنايش اين است كه شيطان ظنى و پندارى كه درباره آنان داشت ، محقق يافت ، چون شيطان درباره تمامى ابناى بشر اين آرزو و اين پندار را دارد كه همگى آنان را گمراه كند، چون خودش گفته : ((لاغوينهم اجمعين - همه ايشان را گمراه مى كنم ((، و نيز گفته ((و لاضلنهم (( و باز وعده داد كه ((و لا تجد اكثرهم شاكرين - و اكثر آنان از شكرگزاران نباشند((. ((فاتبعوه الا فريقا من المومنين (( اين جمله بيان همان صدق ظن است
يعنى ابليس آرزو و پندار خود را درباره آنان محقق كرد و به كرسى نشاند، و يا معنايش اين است كه شيطان ظنى و پندارى كه درباره آنان داشت ، محقق يافت ، چون شيطان درباره تمامى ابناى بشر اين آرزو و اين پندار را دارد كه همگى آنان را گمراه كند، چون خودش گفته : ((لاغوينهم اجمعين - همه ايشان را گمراه مى كنم ((، و نيز گفته ((و لاضلنهم (( و باز وعده داد كه ((و لا تجد اكثرهم شاكرين - و اكثر آنان از شكرگزاران نباشند((. ((فاتبعوه الا فريقا من المومنين (( اين جمله بيان همان صدق ظن است
و از اينجا معلوم مى شود كه ضمير جمع در كلمه ((عليهم ((، در اين جمله ، و همچنين در آيه بعدى ، به عموم مردم بر مى گردد، نه تنها به قوم سبا، هر چند كه آيه شريفه به خصوص آنان منطبق است
و از اينجا معلوم مى شود كه ضمير جمع در كلمه ((عليهم ((، در اين جمله ، و همچنين در آيه بعدى ، به عموم مردم بر مى گردد، نه تنها به قوم سبا، هر چند كه آيه شريفه به خصوص آنان منطبق است
وَ مَا كانَ لَهُ عَلَيهِم مِّن سلْطنٍ إِلا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالاَخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فى شكٍ
وَ مَا كانَ لَهُ عَلَيهِم مِّن سلْطنٍ إِلا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالاَخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فى شكٍ
<span id='link357'><span>
<span id='link357'><span>
==پيروى از شيطان اختيارى بوده و معيارى براى تميز مؤ من به آخرت از شاك در آن است ==
==پيروى از شيطان اختيارى بوده و معيارى براى تميز مؤ من به آخرت از شاك در آن است ==
خط ۸۸: خط ۹۰:
<span id='link359'><span>
<span id='link359'><span>
==آيات ۲۲ - ۳۰، سوره سباء ==
==آيات ۲۲ - ۳۰، سوره سباء ==
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فى السمَوَتِ وَ لا فى الاَرْضِ وَ مَا لهَُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَ مَا لَهُ مِنهُم مِّن ظهِيرٍ(۲۲)
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فى السمَوَتِ وَ لا فى الاَرْضِ وَ مَا لهَُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَ مَا لَهُ مِنهُم مِّن ظهِيرٍ(۲۲)
وَ لا تَنفَعُ الشفَعَةُ عِندَهُ إِلا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَا ذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلىُّ الْكَبِيرُ(۲۳)
وَ لا تَنفَعُ الشفَعَةُ عِندَهُ إِلا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَا ذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلىُّ الْكَبِيرُ(۲۳)
* قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فى ضلَلٍ مُّبِينٍ(۲۴)
* قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فى ضلَلٍ مُّبِينٍ(۲۴)
قُل لا تُسئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَ لا نُسئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ(۲۵)
قُل لا تُسئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَ لا نُسئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ(۲۵)
قُلْ يجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ(۲۶)
قُلْ يجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ(۲۶)
قُلْ أَرُونىَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُم بِهِ شرَكاءََكلا بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(۲۷)
قُلْ أَرُونىَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُم بِهِ شرَكاءََكلا بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(۲۷)
وَ مَا أَرْسلْنَك إِلا كافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ(۲۸)
وَ مَا أَرْسلْنَك إِلا كافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ(۲۸)
وَ يَقُولُونَ مَتى هَذَا الْوَعْدُ إِن كنتُمْ صدِقِينَ(۲۹)
وَ يَقُولُونَ مَتى هَذَا الْوَعْدُ إِن كنتُمْ صدِقِينَ(۲۹)
قُل لَّكم مِّيعَادُ يَوْمٍ لا تَستَئْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَستَقْدِمُونَ(۳۰)
قُل لَّكم مِّيعَادُ يَوْمٍ لا تَستَئْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَستَقْدِمُونَ(۳۰)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
بگو: آن خدايان را كه به جاى خدا معبود خود پنداشته ايد بخوانيد، (آن وقت خواهيد ديد كه ) مالك حتى يك ذره در همه آسمانها و زمين نيستند، و در هيچ چيز شريك خدا نبوده ، و احدى از آنها پشتيبان وى نيستند (۲۲)
بگو: آن خدايان را كه به جاى خدا معبود خود پنداشته ايد بخوانيد، (آن وقت خواهيد ديد كه ) مالك حتى يك ذره در همه آسمانها و زمين نيستند، و در هيچ چيز شريك خدا نبوده ، و احدى از آنها پشتيبان وى نيستند (۲۲)
خط ۱۱۲: خط ۱۱۴:
<span id='link360'><span>
<span id='link360'><span>
==ابطال الوهيت آلهه مشركين با استدلال به اينكه آنها دعاى كسى را اجابت نمى كنند ==
==ابطال الوهيت آلهه مشركين با استدلال به اينكه آنها دعاى كسى را اجابت نمى كنند ==
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ...
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ...
رسول گرامى خود (صلى الله عليه و آله و سلم ) را امر مى كند: باز بر ابطال الوهيت آلهه آنان احتجاج و استدلال كند. به اينكه اينها قدرت ندارند دعاى كسى را مستجاب كنند، و بنابراين معناى جمله ((قل ادعوا الذين زعمتم من دون الله (( اين است كه به ايشان بگو: آن خدايانى را كه پنداشته ايد به جاى خدا معبود شمايند، بخوانيد. و بنابر اين ، دو مفعول كلمه ((زعمتم (( حذف شده ، چون سياق بر آن دو دلالت داشته ، (و تقدير آن پنداشتيد آنها را كه معبود مى باشند) و منظور از خواندن آنها حاجت خواستن از آنها است
رسول گرامى خود (صلى الله عليه و آله و سلم ) را امر مى كند: باز بر ابطال الوهيت آلهه آنان احتجاج و استدلال كند. به اينكه اينها قدرت ندارند دعاى كسى را مستجاب كنند، و بنابراين معناى جمله ((قل ادعوا الذين زعمتم من دون الله (( اين است كه به ايشان بگو: آن خدايانى را كه پنداشته ايد به جاى خدا معبود شمايند، بخوانيد. و بنابر اين ، دو مفعول كلمه ((زعمتم (( حذف شده ، چون سياق بر آن دو دلالت داشته ، (و تقدير آن پنداشتيد آنها را كه معبود مى باشند) و منظور از خواندن آنها حاجت خواستن از آنها است
و جمله ((لا يملكون مثقال ذره فى السموات و لا فى الارض (( در جاى جواب قرار گرفته ، گويا شخصى پرسيده : اگر مشركين خدايان خود را بخوانند، چه مى شود؟ فرموده : هيچ حاجتى از ايشان را استجابت نمى كنند، چون مالك حتى سنگينى و وزن يك ذره در همه آسمانها و زمين نيستند، و اگر مالك بودند، به همان مقدار مى توانستند استجابت كنند، و ربوبيت و الوهيت تمام نمى شود، مگر به مالك بودن رب و اله حوائج آدمى را، بايد خود معبود و اله مالك حاجت آدمى باشد، تا آن را به آدمى بدهد، و تمليك آدمى كند، و به آدمى انعام كند، و در مقابل مستحق عبادت و شكر نعمت شود، و آدمى او را عبادت كند، تا اداى شكرش كرده باشد، و اما وقتى مالك كوچكترين حاجت آدمى نباشد، پس نه رب مى تواند باشد، و نه اله
و جمله ((لا يملكون مثقال ذره فى السموات و لا فى الارض (( در جاى جواب قرار گرفته ، گويا شخصى پرسيده : اگر مشركين خدايان خود را بخوانند، چه مى شود؟ فرموده : هيچ حاجتى از ايشان را استجابت نمى كنند، چون مالك حتى سنگينى و وزن يك ذره در همه آسمانها و زمين نيستند، و اگر مالك بودند، به همان مقدار مى توانستند استجابت كنند، و ربوبيت و الوهيت تمام نمى شود، مگر به مالك بودن رب و اله حوائج آدمى را، بايد خود معبود و اله مالك حاجت آدمى باشد، تا آن را به آدمى بدهد، و تمليك آدمى كند، و به آدمى انعام كند، و در مقابل مستحق عبادت و شكر نعمت شود، و آدمى او را عبادت كند، تا اداى شكرش كرده باشد، و اما وقتى مالك كوچكترين حاجت آدمى نباشد، پس نه رب مى تواند باشد، و نه اله
خط ۱۲۲: خط ۱۲۴:
پس از آنچه تاكنون گفته شد معلوم شد كه : احتجاج آيه بر نفى مالك از راه مستجاب نكردن دعاى دعا كنندگان در همه صورتهاى سه گانه جريان دارد، يعنى صورتى كه آلهه خود مالك آسمانها و زمين باشند، و ملكشان مطلق باشد، و صورتى كه در مالكيت آسمانها و زمين با خدا شريك باشند، يعنى ملكشان مطلق نباشد، و صورتى كه اصلا مالك نباشند، ولى ظهير و ياور خدا باشند. مشرك درباره آلهه خود هر يك از اين سه صورت را قائل باشد، آيه شريفه آن را ابطال مى كند
پس از آنچه تاكنون گفته شد معلوم شد كه : احتجاج آيه بر نفى مالك از راه مستجاب نكردن دعاى دعا كنندگان در همه صورتهاى سه گانه جريان دارد، يعنى صورتى كه آلهه خود مالك آسمانها و زمين باشند، و ملكشان مطلق باشد، و صورتى كه در مالكيت آسمانها و زمين با خدا شريك باشند، يعنى ملكشان مطلق نباشد، و صورتى كه اصلا مالك نباشند، ولى ظهير و ياور خدا باشند. مشرك درباره آلهه خود هر يك از اين سه صورت را قائل باشد، آيه شريفه آن را ابطال مى كند


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۵}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش