گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۰}}
__TOC__
__TOC__


خط ۷: خط ۹:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۲ </center>
اما به خاطر اينكه در سياق آيات بعدى قرار دارد، كه داستان ازدواج رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با همسر پسر خوانده اش زيد را بيان مى كند، مى توان گفت به منزله مقدمه براى بيان همين داستان است ، و مى خواهد به كسانى كه به آن جناب اعتراض و سرزنش ‍ مى كردند، كه داستانش در بحث روايتى اين فصل خواهد آمد، پاسخ دهد، كه اين مساله ربطى به شما ندارد، و شما نمى توانيد در آنچه خدا و رسول حكم مى كند مداخله كنيد
اما به خاطر اينكه در سياق آيات بعدى قرار دارد، كه داستان ازدواج رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با همسر پسر خوانده اش زيد را بيان مى كند، مى توان گفت به منزله مقدمه براى بيان همين داستان است ، و مى خواهد به كسانى كه به آن جناب اعتراض و سرزنش ‍ مى كردند، كه داستانش در بحث روايتى اين فصل خواهد آمد، پاسخ دهد، كه اين مساله ربطى به شما ندارد، و شما نمى توانيد در آنچه خدا و رسول حكم مى كند مداخله كنيد
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِى أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْت عَلَيْهِ أَمْسِك عَلَيْك زَوْجَك وَ اتَّقِ اللَّهَ ... وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِى أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْت عَلَيْهِ أَمْسِك عَلَيْك زَوْجَك وَ اتَّقِ اللَّهَ ... وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً
توضيح آيه : ((و اذ تقول للذى انعم الله عليه و انعمت عليه ...(( كه راجعه بهازدواج پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) با همسر پسر خوانده اش مى باشد
توضيح آيه : ((و اذ تقول للذى انعم الله عليه و انعمت عليه ...(( كه راجعه بهازدواج پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) با همسر پسر خوانده اش مى باشد
اين كسى كه خدا و رسول او به وى انعام كرده اند، زيد بن حارثه است ، كه قبلا برده رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، سپس آن جناب آزادش كرد و او را فرزند خود گرفت ، و اين يك انعامى بود كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به وى كرد، انعام ديگرش اين بود كه دختر عمه خود - زينب دختر جحش - را همسر او كرد، حالا آمده نزد رسول خدا مشورت مى كند، كه اگر صلاح بدانيد من او را طلاق دهم ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را از اين كار نهى مى كند، ولى سرانجام زيد همسرش را طلاق داد، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با او ازدواج كرد، و اين آيه در بيان اين قصه نازل شد
اين كسى كه خدا و رسول او به وى انعام كرده اند، زيد بن حارثه است ، كه قبلا برده رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، سپس آن جناب آزادش كرد و او را فرزند خود گرفت ، و اين يك انعامى بود كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به وى كرد، انعام ديگرش اين بود كه دختر عمه خود - زينب دختر جحش - را همسر او كرد، حالا آمده نزد رسول خدا مشورت مى كند، كه اگر صلاح بدانيد من او را طلاق دهم ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را از اين كار نهى مى كند، ولى سرانجام زيد همسرش را طلاق داد، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با او ازدواج كرد، و اين آيه در بيان اين قصه نازل شد
خط ۲۶: خط ۲۸:
از اينجا روشن مى شود كه آنچه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در دل پنهان مى داشته همين حكم بوده ، و معلوم مى شود اين عمل قبلا براى آن جناب واجب شده بود، نه اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آنطورى كه بعضى از مفسرين گفته اند عاشق زينب شده باشد، و عشق خود را پنهان كرده باشد، بلكه وجوب اين عمل را پنهان مى كرده
از اينجا روشن مى شود كه آنچه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در دل پنهان مى داشته همين حكم بوده ، و معلوم مى شود اين عمل قبلا براى آن جناب واجب شده بود، نه اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آنطورى كه بعضى از مفسرين گفته اند عاشق زينب شده باشد، و عشق خود را پنهان كرده باشد، بلكه وجوب اين عمل را پنهان مى كرده
مفسرين در اثر اين اشتباه به حيص وبيص افتاده و در مقام توجيه عشق رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر آمده اند، كه او هم بشر بوده ، و عشق هم يك حالت جبلى و فطرى است ، كه هيچ بشرى از آن مستثنى نيست ، غافل از اينكه اولا با اين توجيه نيروى تربيت الهى را از نيروى جبلت و طبيعت بشرى كمتر دانسته اند، و حال آنكه نيروى تربيت الهى قاهر بر هر نيروى ديگر است ، و ثانيا در چنين فرضى ديگر معنا ندارد كه آن جناب را عتاب كند، كه چرا عشق خودت را پنهان كرده اى ، چون معنايش اين مى شود كه تو بايد عشق خود را نسبت به زن مردم اظهار مى كردى ، و چرا نكردى ؟ و رسوايى اين حرف از آفتاب روشن تر است ، چون از يك فرد عادى پسنديده نيست كه دنبال ناموس مردم حرفى بزند، و به ياد آنان باشد، و براى بچنگ آوردن آنان تثبيت كند، تا چه رسد به خاتم انبياء (صلوات الله عليه )
مفسرين در اثر اين اشتباه به حيص وبيص افتاده و در مقام توجيه عشق رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر آمده اند، كه او هم بشر بوده ، و عشق هم يك حالت جبلى و فطرى است ، كه هيچ بشرى از آن مستثنى نيست ، غافل از اينكه اولا با اين توجيه نيروى تربيت الهى را از نيروى جبلت و طبيعت بشرى كمتر دانسته اند، و حال آنكه نيروى تربيت الهى قاهر بر هر نيروى ديگر است ، و ثانيا در چنين فرضى ديگر معنا ندارد كه آن جناب را عتاب كند، كه چرا عشق خودت را پنهان كرده اى ، چون معنايش اين مى شود كه تو بايد عشق خود را نسبت به زن مردم اظهار مى كردى ، و چرا نكردى ؟ و رسوايى اين حرف از آفتاب روشن تر است ، چون از يك فرد عادى پسنديده نيست كه دنبال ناموس مردم حرفى بزند، و به ياد آنان باشد، و براى بچنگ آوردن آنان تثبيت كند، تا چه رسد به خاتم انبياء (صلوات الله عليه )
مَّا كانَ عَلى النَّبىِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَض اللَّهُ لَهُ ...مَّقْدُوراً
مَّا كانَ عَلى النَّبىِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَض اللَّهُ لَهُ ...مَّقْدُوراً
كلمه ((فرض (( به معناى تعيين و سهم دادن است ، وقتى مى گويند: فلانى فلان مقدار را براى فلان كس فرض كرده ،
كلمه ((فرض (( به معناى تعيين و سهم دادن است ، وقتى مى گويند: فلانى فلان مقدار را براى فلان كس فرض كرده ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۵ </center>
خط ۳۳: خط ۳۵:
كلمه ((سنه (( در جمله ((سنه الله فى لذين خلوا من قبل (( اسمى است كه در جاى مصدر به كار رفته ، و در نتيجه مفعول مطلقى است براى فعل مقدر، و تقدير آن چنين است : ((سن الله ذلك سنه ((، و مراد از ((الذين خلوا من قبل (( انبياى گذشته ، و رسولان قبل از آن جناب است ، به قرينه اينكه بعدش مى فرمايد: ((الذين يبلغون رسالات الله - همان گذشتگانى كه رسالتهاى خدا را ابلاغ مى كردند((
كلمه ((سنه (( در جمله ((سنه الله فى لذين خلوا من قبل (( اسمى است كه در جاى مصدر به كار رفته ، و در نتيجه مفعول مطلقى است براى فعل مقدر، و تقدير آن چنين است : ((سن الله ذلك سنه ((، و مراد از ((الذين خلوا من قبل (( انبياى گذشته ، و رسولان قبل از آن جناب است ، به قرينه اينكه بعدش مى فرمايد: ((الذين يبلغون رسالات الله - همان گذشتگانى كه رسالتهاى خدا را ابلاغ مى كردند((
((و كان امر الله قدرا مقدورا(( - يعنى خدا از ناحيه خود براى هر فردى چيزى را كه سازگار حال اوست مقدر مى كند، و انبياء هم از آنچه خدا برايشان مقدر كرده استثناء نشده ، و ممنوع نگشته اند، همان چيزهايى كه براى ساير مردم مباح است ، براى يشان نيز مباح است ، بدون اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ازاره اى از آن مقدرات ممنوع و محروم باشد
((و كان امر الله قدرا مقدورا(( - يعنى خدا از ناحيه خود براى هر فردى چيزى را كه سازگار حال اوست مقدر مى كند، و انبياء هم از آنچه خدا برايشان مقدر كرده استثناء نشده ، و ممنوع نگشته اند، همان چيزهايى كه براى ساير مردم مباح است ، براى يشان نيز مباح است ، بدون اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ازاره اى از آن مقدرات ممنوع و محروم باشد
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسلَتِ اللَّهِ وَ يخْشوْنَهُ وَ لا يخْشوْنَ أَحَداً إِلا اللَّهَ ...
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسلَتِ اللَّهِ وَ يخْشوْنَهُ وَ لا يخْشوْنَ أَحَداً إِلا اللَّهَ ...
كلمه ((الذين (( بيانگر موصول قبلى ، يعنى ((الذين خلوا من قبل (( است ،
كلمه ((الذين (( بيانگر موصول قبلى ، يعنى ((الذين خلوا من قبل (( است ،
=== اشاره به فرق بين ===
=== اشاره به فرق بين ===
خط ۴۵: خط ۴۷:
<span id='link311'><span>
<span id='link311'><span>
==پاسخ به اعتراض مردم درباره ازدواج پيامبر با همسر پسرخوانده اش ==
==پاسخ به اعتراض مردم درباره ازدواج پيامبر با همسر پسرخوانده اش ==
مَّا كانَ محَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَ لَكِن رَّسولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ ...
مَّا كانَ محَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَ لَكِن رَّسولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ ...
شكى نيست در اينكه آيه شريفه در اين مقام است كه اعتراضى را كه مردم به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كردند كه چرا همسر پسر خوانده اش را گرفت ؟ جواب گويد، و حاصل آن اين است كه رسول گرامى ما پدر هيچ يك از مردان موجود و فعلى شما نيست ، تا ازدواجش با همسر يكى از شما، ازدواج با همسر پسرش باشد، و بنابر اين خطاب در ((من رجالكم (( به مردم موجود در زمان نزول آيه است ، و مراد از رجال ، مقابل زنان و فرزندان است ، و نفى پدرى ، نفى تكوينى است ، يعنى هيچ يك از مردان شما از صلب او متولد نشده اند، نه نفى تشريعى ، و جمله مورد بحث ، هيچ بويى از تشريع ندارد
شكى نيست در اينكه آيه شريفه در اين مقام است كه اعتراضى را كه مردم به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كردند كه چرا همسر پسر خوانده اش را گرفت ؟ جواب گويد، و حاصل آن اين است كه رسول گرامى ما پدر هيچ يك از مردان موجود و فعلى شما نيست ، تا ازدواجش با همسر يكى از شما، ازدواج با همسر پسرش باشد، و بنابر اين خطاب در ((من رجالكم (( به مردم موجود در زمان نزول آيه است ، و مراد از رجال ، مقابل زنان و فرزندان است ، و نفى پدرى ، نفى تكوينى است ، يعنى هيچ يك از مردان شما از صلب او متولد نشده اند، نه نفى تشريعى ، و جمله مورد بحث ، هيچ بويى از تشريع ندارد
و معنايش اين است كه محمد پدر حدى از اين مردان كه همان مردان شما باشند نيست ، تا آنكه ازدواجش با همسر يكى از آنان ، بعد از جدايى ، ازدواج با همسر فرزندش باشد، و زيد بن حارثه هم يكى از همين مردان شماست ، پس ازدواج رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )
و معنايش اين است كه محمد پدر حدى از اين مردان كه همان مردان شما باشند نيست ، تا آنكه ازدواجش با همسر يكى از آنان ، بعد از جدايى ، ازدواج با همسر فرزندش باشد، و زيد بن حارثه هم يكى از همين مردان شماست ، پس ازدواج رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )
خط ۸۰: خط ۸۲:
<span id='link313'><span>
<span id='link313'><span>
==آيات ۴۱ - ۴۸، سوره احزاب ==
==آيات ۴۱ - ۴۸، سوره احزاب ==
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً(۴۱)
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً(۴۱)
وَ سبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً(۴۲)
وَ سبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً(۴۲)
هُوَ الَّذِى يُصلى عَلَيْكُمْ وَ مَلَئكَتُهُ لِيُخْرِجَكم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً(۴۳)
هُوَ الَّذِى يُصلى عَلَيْكُمْ وَ مَلَئكَتُهُ لِيُخْرِجَكم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً(۴۳)
تحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سلَمٌ وَ أَعَدَّ لهَُمْ أَجْراً كَرِيماً(۴۴)
تحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سلَمٌ وَ أَعَدَّ لهَُمْ أَجْراً كَرِيماً(۴۴)
يَأَيهَا النَّبىُّ إِنَّا أَرْسلْنَك شهِداً وَ مُبَشراً وَ نَذِيراً(۴۵)
يَأَيهَا النَّبىُّ إِنَّا أَرْسلْنَك شهِداً وَ مُبَشراً وَ نَذِيراً(۴۵)
وَ دَاعِياً إِلى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُّنِيراً(۴۶)
وَ دَاعِياً إِلى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُّنِيراً(۴۶)
وَ بَشرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لهَُم مِّنَ اللَّهِ فَضلاً كَبِيراً(۴۷)
وَ بَشرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لهَُم مِّنَ اللَّهِ فَضلاً كَبِيراً(۴۷)
وَ لا تُطِع الْكَفِرِينَ وَ الْمُنَفِقِينَ وَ دَعْ أَذَاهُمْ وَ تَوَكلْ عَلى اللَّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ وَكيلاً(۴۸)
وَ لا تُطِع الْكَفِرِينَ وَ الْمُنَفِقِينَ وَ دَعْ أَذَاهُمْ وَ تَوَكلْ عَلى اللَّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ وَكيلاً(۴۸)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ياد آوريد خدا را، ياد بسيار (۴۱)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ياد آوريد خدا را، ياد بسيار (۴۱)
خط ۱۰۰: خط ۱۰۲:
بيان آيات  
بيان آيات  
اين آيات مؤ منين را به ذكر و تسبيح دعوت نموده و به ايشان بشارت و وعده جميل مى دهد، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با صفات كريم خود خطاب نموده و به او دستور مى دهد كه به مؤ منين بشارت دهد، و كفار و منافقين را اطاعت نكند، احتمال اين نيز هست ، كه گفتار درباره مؤ منين در ايامى و گفتار درباره كفار و منافقين در ايامى ديگر نازل شده باشد
اين آيات مؤ منين را به ذكر و تسبيح دعوت نموده و به ايشان بشارت و وعده جميل مى دهد، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با صفات كريم خود خطاب نموده و به او دستور مى دهد كه به مؤ منين بشارت دهد، و كفار و منافقين را اطاعت نكند، احتمال اين نيز هست ، كه گفتار درباره مؤ منين در ايامى و گفتار درباره كفار و منافقين در ايامى ديگر نازل شده باشد
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً
<span id='link314'><span>
<span id='link314'><span>
==معنى و مراد از ذكر و تسبيحى كه مؤ منان بدان امر شده اند و وجه اينكه فرمود: ((==
==معنى و مراد از ذكر و تسبيحى كه مؤ منان بدان امر شده اند و وجه اينكه فرمود: ((==
سبحوهبكرة و اصيلا((
سبحوهبكرة و اصيلا((
كلمه ((ذكر(( در مقابل ((نسيان (( به معناى به ياد داشتن است ، و آن عبارت است از اينكه آدمى نيروى ادراك خود را متوجه ياد شده كند، حالا يا به اينكه نام آن را ببرد، و يا صفات او را به زبان جارى كند، خلاصه چيزى به زبان بگويد، كه حكايت از آن مذكور كند، اين يكى از مصاديق ذكر است ، (و گر نه مصداق مهم تر از آن اين است كه در قلب به ياد او باشى )
كلمه ((ذكر(( در مقابل ((نسيان (( به معناى به ياد داشتن است ، و آن عبارت است از اينكه آدمى نيروى ادراك خود را متوجه ياد شده كند، حالا يا به اينكه نام آن را ببرد، و يا صفات او را به زبان جارى كند، خلاصه چيزى به زبان بگويد، كه حكايت از آن مذكور كند، اين يكى از مصاديق ذكر است ، (و گر نه مصداق مهم تر از آن اين است كه در قلب به ياد او باشى )
وَ سبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً
وَ سبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً
كلمه ((تسبيح (( به معناى منزه داشتن است ، و اين كلمه نيز مانند كلمه ذكر بستگى به لفظ ندارد، هر چند تسبيح به لفظ يعنى گفتن سبحان الله نيز يكى از مصاديق آن است (و گرنه تسبيح در سويداى دل از آن مهم تر است ). كلمه ((بكره (( به معناى اول روز و كلمه ((اصيل (( به معناى آخر روز و بعد از عصر است ، و اگر تسبيح را مقيد به ((بكره (( و ((اصيل (( كرده ، براى اين است كه اين دو هنگام ، هنگام تحول احوال افق است ، در صبح ، افق تاريك روشن مى شود، و در غروب دوباره رو به تاريكى مى گذارد، و اين تغيير و دگرگونى مناسب با اين است كه خداى را منزه از تغير و تحول ، و معرض دگرگونى بودن بدانيم ، ممكن هم هست دو كلمه بكره و اصيل كنايه باشد از دوام ، مانند شب و روز در آيه ((يسبحون له بالليل و النهار((.
كلمه ((تسبيح (( به معناى منزه داشتن است ، و اين كلمه نيز مانند كلمه ذكر بستگى به لفظ ندارد، هر چند تسبيح به لفظ يعنى گفتن سبحان الله نيز يكى از مصاديق آن است (و گرنه تسبيح در سويداى دل از آن مهم تر است ). كلمه ((بكره (( به معناى اول روز و كلمه ((اصيل (( به معناى آخر روز و بعد از عصر است ، و اگر تسبيح را مقيد به ((بكره (( و ((اصيل (( كرده ، براى اين است كه اين دو هنگام ، هنگام تحول احوال افق است ، در صبح ، افق تاريك روشن مى شود، و در غروب دوباره رو به تاريكى مى گذارد، و اين تغيير و دگرگونى مناسب با اين است كه خداى را منزه از تغير و تحول ، و معرض دگرگونى بودن بدانيم ، ممكن هم هست دو كلمه بكره و اصيل كنايه باشد از دوام ، مانند شب و روز در آيه ((يسبحون له بالليل و النهار((.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۹۳ </center>
هُوَ الَّذِى يُصلى عَلَيْكُمْ وَ مَلَئكَتُهُ لِيُخْرِجَكم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ
هُوَ الَّذِى يُصلى عَلَيْكُمْ وَ مَلَئكَتُهُ لِيُخْرِجَكم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ
<span id='link315'><span>
<span id='link315'><span>
==مقصود از درود فرستادن خدا بربندگان كه بسيار ياد خدا مى كنند ==
==مقصود از درود فرستادن خدا بربندگان كه بسيار ياد خدا مى كنند ==
خط ۱۱۸: خط ۱۲۰:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۹۴ </center>
و او به شما مهربان است (( چون قبلا نام مؤ منين ذكر شده بود، ولى اين طور نفرمود، بلكه نام مؤ منين را دوباره تكرار كرد، تا دلالت كند بر اينكه سبب رحمت خدا همانا صفت ايمان ايشان است
و او به شما مهربان است (( چون قبلا نام مؤ منين ذكر شده بود، ولى اين طور نفرمود، بلكه نام مؤ منين را دوباره تكرار كرد، تا دلالت كند بر اينكه سبب رحمت خدا همانا صفت ايمان ايشان است
تحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سلَمٌ وَ أَعَدَّ لهَُمْ أَجْراً كَرِيماً
تحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سلَمٌ وَ أَعَدَّ لهَُمْ أَجْراً كَرِيماً
از ظاهر سياق بر مى آيد كه كلمه ((تحيتهم (( مصدرى است كه به مفعول خود اضافه شده است ، و معنايش اين است كه ايشان تحيت گفته مى شوند، يعنى روزى كه پروردگارشان را ملاقات مى كنند از ناحيه او و از ناحيه ملائكه او، به ايشان تحيت و سلام گفته مى شود، به اين معنا كه ايشان در روز لقاى خدا در امنيت و سلامتى هستند، و هيچ مكروهى و عذابى به ايشان نمى رسد
از ظاهر سياق بر مى آيد كه كلمه ((تحيتهم (( مصدرى است كه به مفعول خود اضافه شده است ، و معنايش اين است كه ايشان تحيت گفته مى شوند، يعنى روزى كه پروردگارشان را ملاقات مى كنند از ناحيه او و از ناحيه ملائكه او، به ايشان تحيت و سلام گفته مى شود، به اين معنا كه ايشان در روز لقاى خدا در امنيت و سلامتى هستند، و هيچ مكروهى و عذابى به ايشان نمى رسد
((و اعد لهم اجرا كريما(( - يعنى اجرى بسيار بزرگ و آبرومند براى ايشان آماده كرده است
((و اعد لهم اجرا كريما(( - يعنى اجرى بسيار بزرگ و آبرومند براى ايشان آماده كرده است
يَأَيهَا النَّبىُّ إِنَّا أَرْسلْنَك شهِداً وَ مُبَشراً وَ نَذِيراً
يَأَيهَا النَّبىُّ إِنَّا أَرْسلْنَك شهِداً وَ مُبَشراً وَ نَذِيراً
 


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۰}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش