گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۸}}
__TOC__
__TOC__




قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكرُ يُوسف حَتى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَلِكِينَ
قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكرُ يُوسف حَتى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَلِكِينَ
كلمه «'''حرض و حارض '''» به معناى مشرف بر هلاكت است ، و بعضى گفته اند: به معناى كسى است كه نه ، مرده تا از يادها برود، و نه ، زنده است تا اميد چيزى در او باشد ولى معناى اولى از نظر اينكه اين كلمه در آيه در مقابل هلاكت قرار گرفته مناسب تر به نظر مى رسد، و كلمه مذكور نه تثنيه مى شود و نه جمع ، چون مصدر است و مصدر هم جمع و تثنيه ندارد.
كلمه «'''حرض و حارض '''» به معناى مشرف بر هلاكت است ، و بعضى گفته اند: به معناى كسى است كه نه ، مرده تا از يادها برود، و نه ، زنده است تا اميد چيزى در او باشد ولى معناى اولى از نظر اينكه اين كلمه در آيه در مقابل هلاكت قرار گرفته مناسب تر به نظر مى رسد، و كلمه مذكور نه تثنيه مى شود و نه جمع ، چون مصدر است و مصدر هم جمع و تثنيه ندارد.
معناى آيه اين است كه به خدا سوگند كه تو دائما و لا يزال به ياد يوسف هستى و سالها است كه خاطره او را از ياد نمى برى و دست از او برنمى دارى ، تا حدى كه خود را مشرف به هلاكت رسانده و يا هلاك كنى . و ظاهر اين گفتار اين است كه ايشان از در محبت و دلسوزى اين حرف را زده اند و خلاصه به وضع پدر رقت كرده اند، و شايد هم از اين باب باشد كه از زيادى گريه او به ستوه آمده بودند و مخصوصا از اين جهت كه يعقوب ايشان را در امر يوسف تكذيب كرده بود، و ظاهر گريه و تاسف او هم اين بود كه مى خواست درد دل خود را به خود ايشان شكايت كند، همچنانكه چه بسا جمله «'''انما اشكو...'''» هم اين را تاييد مى كند.
معناى آيه اين است كه به خدا سوگند كه تو دائما و لا يزال به ياد يوسف هستى و سالها است كه خاطره او را از ياد نمى برى و دست از او برنمى دارى ، تا حدى كه خود را مشرف به هلاكت رسانده و يا هلاك كنى . و ظاهر اين گفتار اين است كه ايشان از در محبت و دلسوزى اين حرف را زده اند و خلاصه به وضع پدر رقت كرده اند، و شايد هم از اين باب باشد كه از زيادى گريه او به ستوه آمده بودند و مخصوصا از اين جهت كه يعقوب ايشان را در امر يوسف تكذيب كرده بود، و ظاهر گريه و تاسف او هم اين بود كه مى خواست درد دل خود را به خود ايشان شكايت كند، همچنانكه چه بسا جمله «'''انما اشكو...'''» هم اين را تاييد مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱۹ </center>
قَالَ إِنَّمَا أَشكُوا بَثى وَ حُزْنى إِلى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ
قَالَ إِنَّمَا أَشكُوا بَثى وَ حُزْنى إِلى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ
در مجمع البيان گفته است : كلمه «'''بث '''» به معناى اندوهى است كه صاحبش نتواند آنرا كتمان كند و ناگزير آنرا مى پراكند، و هر چيزيرا كه پراكنده و متفرق كنى آنرا بث كرده اى ، و بهمين معنا است در آيه «'''و بث فيها من كل دابه '''».
در مجمع البيان گفته است : كلمه «'''بث '''» به معناى اندوهى است كه صاحبش نتواند آنرا كتمان كند و ناگزير آنرا مى پراكند، و هر چيزيرا كه پراكنده و متفرق كنى آنرا بث كرده اى ، و بهمين معنا است در آيه «'''و بث فيها من كل دابه '''».
پس در آيه مورد بحث كلمه مذكور، مصدرى است در معناى اسم مفعول .
پس در آيه مورد بحث كلمه مذكور، مصدرى است در معناى اسم مفعول .
و حصرى كه در جمله «'''انما اشكو...'''» است از باب قصر قلب است و در نتيجه مفادش اين مى شود كه من اندوه فراوان و حزن خود را به شما و فرزندان و خانواده ام شكايت ، نمى كنم و اگر شكايت كنم در اندك زمانى تمام مى شود و بيش از يك يا دو بار نمى شود تكرار كرد همچنانكه عادت مردم در شكايت از مصائب و اندوه هاشان چنين است ، بلكه من تنها و تنها اندوه و حزنم را به خداى سبحان شكايت مى كنم ، كه از شنيدن ناله و شكايتم هرگز خسته و ناتوان نمى شود، نه شكايت من او را خسته مى كند و نه شكايت و اصرار نيازمندان از بندگانش ، «'''و اعلم من اللّه ما لاتعلمون - و من از خداوند چيرهايى سراغ دارم كه شما نمى دانيد'''»، و بهمين جهت بهيچ وجه از روح او ماءيوس و از رحمتش نااميد نمى شوم .
و حصرى كه در جمله «'''انما اشكو...'''» است از باب قصر قلب است و در نتيجه مفادش اين مى شود كه من اندوه فراوان و حزن خود را به شما و فرزندان و خانواده ام شكايت ، نمى كنم و اگر شكايت كنم در اندك زمانى تمام مى شود و بيش از يك يا دو بار نمى شود تكرار كرد همچنانكه عادت مردم در شكايت از مصائب و اندوه هاشان چنين است ، بلكه من تنها و تنها اندوه و حزنم را به خداى سبحان شكايت مى كنم ، كه از شنيدن ناله و شكايتم هرگز خسته و ناتوان نمى شود، نه شكايت من او را خسته مى كند و نه شكايت و اصرار نيازمندان از بندگانش ، «'''و اعلم من اللّه ما لاتعلمون - و من از خداوند چيرهايى سراغ دارم كه شما نمى دانيد'''»، و بهمين جهت بهيچ وجه از روح او ماءيوس و از رحمتش نااميد نمى شوم .
و در اينكه گفت «'''و اعلم من الله ما لا تعلمون '''» اشاره اى است اجمالى به علم يعقوب به خداى تعالى ، و اما اينكه اين چگونه علمى بوده ؟ از عبارت قرآن استفاده نمى شود، مگر همان مقدارى كه مقام ، مساعدت كند، همچنانكه در سابق هم اشاره كرديم .
و در اينكه گفت «'''و اعلم من الله ما لا تعلمون '''» اشاره اى است اجمالى به علم يعقوب به خداى تعالى ، و اما اينكه اين چگونه علمى بوده ؟ از عبارت قرآن استفاده نمى شود، مگر همان مقدارى كه مقام ، مساعدت كند، همچنانكه در سابق هم اشاره كرديم .
يَبَنىَّ اذْهَبُوا فَتَحَسسوا مِن يُوسف وَ أَخِيهِ وَ لا تَايْئَسوا مِن رَّوْح اللَّهِ إِنَّهُ لا يَايْئَس مِن رَّوْح اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَفِرُونَ
يَبَنىَّ اذْهَبُوا فَتَحَسسوا مِن يُوسف وَ أَخِيهِ وَ لا تَايْئَسوا مِن رَّوْح اللَّهِ إِنَّهُ لا يَايْئَس مِن رَّوْح اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَفِرُونَ
در مجمع البيان مى گويد: «'''تحسس '''» - با حاء - به معناى طلب چيزى است به حس ، و تجسس - با جيم - هم نظير آنست و در حديث آمده : «'''لا تحسسوا و لا تجسسوا'''»،
در مجمع البيان مى گويد: «'''تحسس '''» - با حاء - به معناى طلب چيزى است به حس ، و تجسس - با جيم - هم نظير آنست و در حديث آمده : «'''لا تحسسوا و لا تجسسوا'''»،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۰ </center>
خط ۲۶: خط ۲۸:
==بازگشت پسران يعقوب (عليه السلام ) به مصر و اظهار عجز و خضوع در برابر عزيزمصر (يوسف ==
==بازگشت پسران يعقوب (عليه السلام ) به مصر و اظهار عجز و خضوع در برابر عزيزمصر (يوسف ==
(عليه السلام ))
(عليه السلام ))
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَأَيهَا الْعَزِيزُ مَسنَا وَ أَهْلَنَا الضرُّ وَ جِئْنَا بِبِضعَةٍ مُّزْجَاةٍ ...
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَأَيهَا الْعَزِيزُ مَسنَا وَ أَهْلَنَا الضرُّ وَ جِئْنَا بِبِضعَةٍ مُّزْجَاةٍ ...
«'''بضاعت مزجاه '''» به معناى متاع اندك است ، و در اين گفتار چند جمله حذف شده ، و تقدير آن اين است كه فرزندان يعقوب به مصر وارد شده و وقتى بر يوسف رسيدند گفتند...
«'''بضاعت مزجاه '''» به معناى متاع اندك است ، و در اين گفتار چند جمله حذف شده ، و تقدير آن اين است كه فرزندان يعقوب به مصر وارد شده و وقتى بر يوسف رسيدند گفتند...
بطورى كه از سياق استفاده مى شود در اين سفر دو تا خواهش از عزيز داشته اند، كه بر حسب ظاهر هيچ وسيله اى براى برآوردن آنها بنظرشان نمى رسيده :
بطورى كه از سياق استفاده مى شود در اين سفر دو تا خواهش از عزيز داشته اند، كه بر حسب ظاهر هيچ وسيله اى براى برآوردن آنها بنظرشان نمى رسيده :
خط ۳۸: خط ۴۰:
==اينك كه وعده الهى تحقق يافته ، يوسف (عليه السلام ) خود را معرفى مى نمايد ==
==اينك كه وعده الهى تحقق يافته ، يوسف (عليه السلام ) خود را معرفى مى نمايد ==
اينجا بود كه كلمه الهى و وعده او كه بزودى يوسف و برادرش را بلند و ساير فرزندان يعقوب را بخاطر ظلمشان خوار مى كند تمام شد، و بهمين جهت يوسف بدون درنگ در پاسخ ‌شان گفت : هيچ يادتان هست كه با يوسف و برادرش چه كرديد؟ و با اين عبارت خود را معرفى كرد، و اگر بخاطر آن وعده الهى نبود ممكن بود خيلى جلوتر از اين بوسيله نامه و يا پيغام ، پدر و برادران را از جايگاه خود خبر دهد و به ايشان خبر دهد كه من در مصر هستم ، و ليكن در همه اين مدت كه مدت كمى هم نبود چنين كارى را نكرد، چون خداى سبحان خواسته بود روزى برادران حسود او را در برابر او و برادر محسودش در موقف ذلت و مسكنت قرار داده و او را در برابر ايشان بر سرير سلطنت و اريكه قدرت قرار دهد.
اينجا بود كه كلمه الهى و وعده او كه بزودى يوسف و برادرش را بلند و ساير فرزندان يعقوب را بخاطر ظلمشان خوار مى كند تمام شد، و بهمين جهت يوسف بدون درنگ در پاسخ ‌شان گفت : هيچ يادتان هست كه با يوسف و برادرش چه كرديد؟ و با اين عبارت خود را معرفى كرد، و اگر بخاطر آن وعده الهى نبود ممكن بود خيلى جلوتر از اين بوسيله نامه و يا پيغام ، پدر و برادران را از جايگاه خود خبر دهد و به ايشان خبر دهد كه من در مصر هستم ، و ليكن در همه اين مدت كه مدت كمى هم نبود چنين كارى را نكرد، چون خداى سبحان خواسته بود روزى برادران حسود او را در برابر او و برادر محسودش در موقف ذلت و مسكنت قرار داده و او را در برابر ايشان بر سرير سلطنت و اريكه قدرت قرار دهد.
قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسف وَ أَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَهِلُونَ
قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسف وَ أَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَهِلُونَ
يوسف برادران را به خطابى مخاطب ساخت كه معمولا يك فرد مجرم و خطاكار را با آن مخاطب مى سازند و با اينكه مى دانند مخاطب چه كرده مى گويند: هيچ مى دانى ؟ و يا هيچ يادت هست ؟ و يا هيچ مى فهمى كه چه كردى ؟ و امثال اينها، چيزى كه هست يوسف (عليه السلام ) دنبال اين خطاب ، جمله اى را آورد كه بوسيله آن راه عذرى به مخاطب ياد دهد و به او تلقين كند كه در جوابش چه بگويد، و به چه عذرى متعذر شود، و آن اين بود كه گفت : «'''اذ انتم جاهلون '''».
يوسف برادران را به خطابى مخاطب ساخت كه معمولا يك فرد مجرم و خطاكار را با آن مخاطب مى سازند و با اينكه مى دانند مخاطب چه كرده مى گويند: هيچ مى دانى ؟ و يا هيچ يادت هست ؟ و يا هيچ مى فهمى كه چه كردى ؟ و امثال اينها، چيزى كه هست يوسف (عليه السلام ) دنبال اين خطاب ، جمله اى را آورد كه بوسيله آن راه عذرى به مخاطب ياد دهد و به او تلقين كند كه در جوابش چه بگويد، و به چه عذرى متعذر شود، و آن اين بود كه گفت : «'''اذ انتم جاهلون '''».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۳ </center>
بنابراين جمله «'''هل علمتم ما فعلتم بيوسف و اخيه '''» تنها يادآورى اعمال زشت ايشان است بدون اينكه خواسته باشد توبيخ و يا مواخذه اى كرده باشد تا منت و احسانى را كه خدا به او و برادرش كرده خاطرنشان سازد، و اين از فتوت و جوانمردى هاى عجيبى است كه از يوسف سرزد، و راستى چه فتوت عجيبى .
بنابراين جمله «'''هل علمتم ما فعلتم بيوسف و اخيه '''» تنها يادآورى اعمال زشت ايشان است بدون اينكه خواسته باشد توبيخ و يا مواخذه اى كرده باشد تا منت و احسانى را كه خدا به او و برادرش كرده خاطرنشان سازد، و اين از فتوت و جوانمردى هاى عجيبى است كه از يوسف سرزد، و راستى چه فتوت عجيبى .
قَالُوا أَ ءِنَّك لاَنت يُوسف قَالَ أَنَا يُوسف وَ هَذَا أَخِى قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا ...
قَالُوا أَ ءِنَّك لاَنت يُوسف قَالَ أَنَا يُوسف وَ هَذَا أَخِى قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا ...
در جايى جمله استفهاميه را با ابزار تاءكيد موكد مى كنند كه دخالت كند بر اينكه شواهد قطعى همه بر تحقق مضمون جمله شهادت مى دهند، و اگر جمله ، استفهاميه آمده بمنظور اين است كه مخاطب خودش هم اعتراف كند، و گرنه گوينده نسبت به مضمون ، يقين دارد.
در جايى جمله استفهاميه را با ابزار تاءكيد موكد مى كنند كه دخالت كند بر اينكه شواهد قطعى همه بر تحقق مضمون جمله شهادت مى دهند، و اگر جمله ، استفهاميه آمده بمنظور اين است كه مخاطب خودش هم اعتراف كند، و گرنه گوينده نسبت به مضمون ، يقين دارد.
در آيه مورد بحث هم ، شواهد قطعى همه دلالت مى كرد بر اينكه عزيز مصر همان برادرشان يوسف است ، و لذا در سوالشان ابزار تاءكيد يعنى «'''ان '''» و «'''لام '''» و «'''ضمير فصل '''» بكار برده گفتند «'''انك لانت يوسف '''»؟ يوسف هم در جواب شان فرمود «'''انا يوسف و هذا اخى '''» در اينجا برادر خود را هم ضميمه خود كرد، و با اينكه درباره برادرش ‍ سوالى نكرده بودند، و بعلاوه اصلا نسبت به او جاهل نبودند فرمود خداوند بر ما منت نهاد، و نفرمود بر من منت نهاد، با اينكه هم منت خداى را به ايشان بفهماند و هم بفهماند كه ما همان دو تن برادرى بوديم كه مورد حسد شما قرار داشتيم ، و لذا فرمود «'''قد من اللّه علينا'''».
در آيه مورد بحث هم ، شواهد قطعى همه دلالت مى كرد بر اينكه عزيز مصر همان برادرشان يوسف است ، و لذا در سوالشان ابزار تاءكيد يعنى «'''ان '''» و «'''لام '''» و «'''ضمير فصل '''» بكار برده گفتند «'''انك لانت يوسف '''»؟ يوسف هم در جواب شان فرمود «'''انا يوسف و هذا اخى '''» در اينجا برادر خود را هم ضميمه خود كرد، و با اينكه درباره برادرش ‍ سوالى نكرده بودند، و بعلاوه اصلا نسبت به او جاهل نبودند فرمود خداوند بر ما منت نهاد، و نفرمود بر من منت نهاد، با اينكه هم منت خداى را به ايشان بفهماند و هم بفهماند كه ما همان دو تن برادرى بوديم كه مورد حسد شما قرار داشتيم ، و لذا فرمود «'''قد من اللّه علينا'''».
خط ۴۸: خط ۵۰:
<span id='link226'><span>
<span id='link226'><span>
==برادران به خطاى خود اعتراف مى كنند و يوسف برادران خود را بخشيده و برايشان دعامى كند ==
==برادران به خطاى خود اعتراف مى كنند و يوسف برادران خود را بخشيده و برايشان دعامى كند ==
قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَك اللَّهُ عَلَيْنَا وَ إِن كنَّا لَخَطِئِينَ
قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَك اللَّهُ عَلَيْنَا وَ إِن كنَّا لَخَطِئِينَ
كلمه «'''آثرك '''» از ايثار است ، كه به معناى برترى دادن و برگزيدن است . و «'''خطاء'''»، ضد صواب و خاطى و مخطى از خطا خطا و اخطا اخطاء به يك معنا است ، و معناى آيه واضح است كه برادران اعتراف به خطاكارى خود نموده و نيز اعتراف مى كنند كه خداوند او را بر ايشان برترى بخشيده است .
كلمه «'''آثرك '''» از ايثار است ، كه به معناى برترى دادن و برگزيدن است . و «'''خطاء'''»، ضد صواب و خاطى و مخطى از خطا خطا و اخطا اخطاء به يك معنا است ، و معناى آيه واضح است كه برادران اعتراف به خطاكارى خود نموده و نيز اعتراف مى كنند كه خداوند او را بر ايشان برترى بخشيده است .
<span id='link227'><span>
<span id='link227'><span>
==يوسف برادران خود را بخشيده برايشان دعا مى كند ==
==يوسف برادران خود را بخشيده برايشان دعا مى كند ==
قَالَ لا تَثرِيب عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّحِمِينَ
قَالَ لا تَثرِيب عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّحِمِينَ
كلمه «'''تثريب '''» به معناى توبيخ و مبالغه در ملامت و شمردن يك يك گناهان است ، او اگر ملامت نكردن را مقيد به امروز كرده و فرموده امروز تثريبى بر شما نيست ، (من گناهانتان را نمى شمارم كه چه كرديد) براى اين بوده كه عظمت گذشت و اغماض خود را از انتقام برساند زيرا در چنين موقعيتى كه او عزيز مصر است و مقام نبوت و حكمت و علم به احاديث به او داده شده و برادر مادريش هم همراه است ،
كلمه «'''تثريب '''» به معناى توبيخ و مبالغه در ملامت و شمردن يك يك گناهان است ، او اگر ملامت نكردن را مقيد به امروز كرده و فرموده امروز تثريبى بر شما نيست ، (من گناهانتان را نمى شمارم كه چه كرديد) براى اين بوده كه عظمت گذشت و اغماض خود را از انتقام برساند زيرا در چنين موقعيتى كه او عزيز مصر است و مقام نبوت و حكمت و علم به احاديث به او داده شده و برادر مادريش هم همراه است ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۴ </center>
خط ۱۱۳: خط ۱۱۵:
و در مجمع در ذيل جمله «'''فاللّه خير حافظا...'''»، در خبرى آمده كه خداى سبحان فرموده : به عزّت خودم سوگند بعد از آنكه تو بر من توكل و اعتماد كردى من هم بطور قطع آن دو را بتو باز مى گردانم .
و در مجمع در ذيل جمله «'''فاللّه خير حافظا...'''»، در خبرى آمده كه خداى سبحان فرموده : به عزّت خودم سوگند بعد از آنكه تو بر من توكل و اعتماد كردى من هم بطور قطع آن دو را بتو باز مى گردانم .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۸}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش