تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۷: خط ۴۷:
<span id='link30'><span>
<span id='link30'><span>


==بحثی دیگر (تقسيم جزئيات مربوط به معراج به چهار قسم ، از نظر معنى وسند) ==
==بحثی دیگر پیرامون معراج ==
در مجمع البيان مى گويد: موضعى كه آنجناب بدانجا سير داده شد مورد اختلاف است كه كجا بوده ، نظر ما اين است كه بيت المقدس بوده چون قرآن كريم اين مطلب را به آن صراحت بيان نموده كه هيچ مسلمانى نمى تواند آن را انكار نمايد. واينكه بعضى ها گفته اند: اين جريان در خواب واقع شده كلامى است ظاهر البطلان ، زيرا اگر خواب مى بود ديگر معجزه وبرهان نبود.
در مجمع البيان مى گويد: موضعى كه آن جناب بدان جا سير داده شد، مورد اختلاف است كه كجا بوده. نظر ما اين است كه بيت المقدس بوده، چون قرآن كريم اين مطلب را به آن صراحت بيان نموده كه هيچ مسلمانى نمى تواند آن را انكار نمايد. و اين كه بعضى ها گفته اند: اين جريان در خواب واقع شده، كلامى است ظاهر البطلان. زيرا اگر خواب مى بود، ديگر معجزه و برهان نبود.
وحال آنكه در روايات دارد كه پيغمبر ما به آسمان عروج كرد واين مضمون را بسيارى از صحابه از قبيل ابن عباس وابن مسعود وجابر بن عبد اللّه وحذيفه وعايشه وام هانى وديگران روايت كرده اند چيزى كه هست در نقل جزئيات آن كم وزياد دارند.
 
واگر همه آن جزئيات را به دقت مورد نظر قرار دهيم خواهيم ديد كه از يكى از چهار وجه خالى نيستند.
و حال آن كه در روايات دارد كه پيغمبر ما به آسمان عروج كرد و اين مضمون را بسيارى از صحابه از قبيل ابن عباس و ابن مسعود و جابر بن عبداللّه و حذيفه و عايشه و أمّ هانى و ديگران روايت كرده اند. چيزى كه هست در نقل جزئيات آن، كم و زياد دارند.
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲ </center>
۱ - يا خصوصياتى هستند كه هم اخبار متضمن آنها، متواتر است وبه هيچ وجه نمى توان انكارش نمود وهم اينكه علم ما مى تواند به صحت آنها حكم كند.
و اگر همه آن جزئيات را به دقت مورد نظر قرار دهيم، خواهيم ديد كه از يكى از چهار وجه خالى نيستند:
۲ - ويا جزئيات وخصوصياتى هستند كه هر چند اخبار در دلالت بر آنها به حد تواتر نمى رسد وليكن از آنجائى كه امورى غير معقول و مخالف با اصول نيستند، وخلاصه عقل حكم به امكان آنها مى كند، كه ما نيز آنها را انكار ننموده ، وتجويزش مى كنيم ، ومى گوئيم ممكن است چنين وقايعى اتفاق افتاده باشد وبا فرض تواتر حكم قطعى مى كنيم كه اينگونه امور در بيدارى اتفاق افتاده .
 
۳ - ويا امورى است كه ظاهرش با اصول مسلمه ما مخالفت دارند و ليكن وضع رواياتى كه بر آنها دلالت مى كند طورى است كه مى توان ظاهرش را تاءويل نمود ومحمل معقولى برايش درست كرد، دراين صورت از ظاهر آن روايات صرفنظر نموده بر آن معانى معقول حمل مى كنيم ، حملى كه هم با حق بسازد وهم با دليل وروايت .
۱ - يا خصوصياتى هستند كه هم اخبار متضمن آن ها، متواتر است و به هيچ وجه نمى توان انكارش نمود، و هم اين كه علم ما مى تواند به صحت آن ها حكم كند.
۴ - ويا امورى است كه نه ظاهرش معقول وصحيح است ونه ممكن است بر محمل صحيحى حملشان نمود، وحمل نمودن آنها به اصطلاح بدون سريش صورت نمى گيرد، اينگونه جزئيات وخصوصيات راجع به معراج را قبول ننموده ادله آنها را رد مى كنيم .
 
از جمله مطالبى كه در باره معراج جزء دسته اول است ، يعنى مورد يقين است اصل معراج است واينكه اجمالاآن جناب را به معراج برده اند.
۲ - و يا جزئيات و خصوصياتى هستند كه هر چند اخبار در دلالت بر آن ها به حد تواتر نمى رسد، وليكن از آن جایى كه امورى غير معقول و مخالف با اصول نيستند، و خلاصه عقل حكم به امكان آن ها مى كند، كه ما نيز آن ها را انكار ننموده، و تجويزش مى كنيم، و مى گویيم ممكن است چنين وقايعى اتفاق افتاده باشد، و با فرض تواتر، حكم قطعى مى كنيم كه اين گونه امور در بيدارى اتفاق افتاده.
واز جمله مطالبى كه جزء دسته دوم است اين است كه آنجناب آسمانها را گشته وانبياء وعرش وسدرة المنتهى وبهشت ودوزخ را ديده است .
 
ومطالب جزء دسته سوم از قبيل ديدن اهل بهشت وتنعم آنان واهل دوزخ وكيفيت عذاب ايشان است كه مى توان بر اين معنا حمل كرد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) اسماء وصفات ايشان را ديده و به اصطلاح ليست بهشتيان ودوزخيان را قرائت فرموده است .
۳ - و يا امورى است كه ظاهرش با اصول مسلمه ما مخالفت دارند، وليكن وضع رواياتى كه بر آن ها دلالت مى كند، طورى است كه مى توان ظاهرش را تأويل نمود و محمل معقولى برايش درست كرد. در اين صورت از ظاهر آن روايات صرف نظر نموده، بر آن معانى معقول حمل مى كنيم، حملى كه هم با حق بسازد و هم با دليل و روايت.
ومطالبى كه جزء دسته چهارم است وچاره اى جز طرح وطرد روايات آن نيست ، مطالبى است كه از ظاهر ادله آن تشبيه بر مى آيد مثل سخن گفتن علنى با خدا وديدن خدا وبا اوبر تخت نشستن وامثال آن كه ظاهرش جسمانيت وشباهت خدا به خلق را مى رساند، وخدا از آنها منزه است ، واز همين دسته است آن روايتى كه دارد شكم رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) را شكافته ودل اورا شستند. چون دل آنجناب از هر بدى وعيبى طاهر ومطهر بوده وچنان دلى كه مركز آن همه معارف وعقائد حقه است چگونه احتياج به شستشودارد.
 
۴ - و يا امورى است كه نه ظاهرش معقول و صحيح است و نه ممكن است بر محمل صحيحى حملشان نمود، و حمل نمودن آن ها به اصطلاح بدون سريش صورت نمى گيرد. اين گونه جزئيات و خصوصيات راجع به معراج را قبول ننموده، ادله آن ها را رد مى كنيم.
 
از جمله مطالبى كه در باره معراج جزء دسته اول است، يعنى مورد يقين است، اصل معراج است و اين كه اجمالاآن جناب را به معراج برده اند.
 
و از جمله مطالبى كه جزء دسته دوم است، اين است كه آن جناب آسمان ها را گشته و انبياء وعرش و سدرة المنتهى و بهشت و دوزخ را ديده است.
 
و مطالب جزء دسته سوم از قبيل ديدن اهل بهشت و تنعم آنان و اهل دوزخ و كيفيت عذاب ايشان است كه مى توان بر اين معنا حمل كرد كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» اسماء و صفات ايشان را ديده و به اصطلاح ليست بهشتيان و دوزخيان را قرائت فرموده است.
 
و مطالبى كه جزء دسته چهارم است و چاره اى جز طرح و طرد روايات آن نيست، مطالبى است كه از ظاهر ادله آن تشبيه بر مى آيد، مثل سخن گفتن علنى با خدا و ديدن خدا و با او بر تخت نشستن و امثال آن كه ظاهرش جسمانيت و شباهت خدا به خلق را مى رساند، و خدا از آن ها منزه است. و از همين دسته است آن روايتى كه دارد شكم رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را شكافته و دل او را شستند. چون دل آن جناب از هر بدى و عيبى طاهر و مطهر بوده و چنان دلى كه مركز آن همه معارف و عقاید حقه است، چگونه احتياج به شستشو دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۳ </center>
وبسيار خوب گفته است ، جز اينكه بيشتر مثالهائى كه آورده مورد اشكال است ، مثلا گردش در آسمانها وديدن انبياء وامثال آن وهمچنين شكافتن سينه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) وشستشوى آن را از دسته چهارم شمرده وحال آنكه از نظر عقل هيچ اشكالى ندارد. زيرا مى توان گفت همه آنها از باب تمثلات برزخى ويا روحى بوده است ، وروايات معراج پر است از اين نوع تمثلات ، مانند مجسم شدن دنيا در هياءت زنى كه همه رقم زيور دنيائى به خود بسته وتمثل دعوت يهوديت ونصرانيت وديدن انواع نعمت ها وعذابها براى بهشتيان ودوزخيان وامثال اينها.
و بسيار خوب گفته است، جز اين كه بيشتر مثال هایى كه آورده، مورد اشكال است. مثلا گردش در آسمان ها و ديدن انبياء و امثال آن و همچنين شكافتن سينه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و شستشوى آن را از دسته چهارم شمرده و حال آن كه از نظر عقل هيچ اشكالى ندارد. زيرا مى توان گفت همه آن ها از باب تمثلات برزخى و يا روحى بوده است، و روايات معراج پر است از اين نوع تمثلات. مانند مجسم شدن دنيا در هيئت زنى كه همه رقم زيور دنيایى به خود بسته و تمثل دعوت يهوديت و نصرانيت و ديدن انواع نعمت ها و عذاب ها براى بهشتيان و دوزخيان و امثال اين ها.
از جمله مؤ يداتى كه گفتار ما را تاءييد مى كند اختلاف لحن اخبار اين باب است در بيان يك مطلب ، مثلا در بعضى از آنها در باره صعود رسول خدا به آسمان مى گويد كه به وسيله براق صورت گرفته ودر بعضى ديگر بال جبرئيل مده ودر بعضى نردبانى كه يكسرش روى صخره بيت المقدس وسر ديگرش به بام فلك وآسمانها رفته است ، واز اين قبيل اختلاف تعبير در بيان يك حقيقت بسيار است كه اگر كسى بخواهد دقت كند در خلال روايات اين باب بسيار خواهد ديد.
 
بنابراين از همين جا مى توان حدس زد كه منظور از اين بيانات مجسم ساختن امرى غير جسمى وغير مادى است به صورت امرى مادى به نحوتمثيل ويا تمثيل ووقوع اينگونه تمثيلات در ظواهر كتاب وسنت امرى است واضح كه به هيچ وجه نمى شود انكارش كرد.
از جمله مؤيداتى كه گفتار ما را تأييد مى كند، اختلاف لحن اخبار اين باب است در بيان يك مطلب، مثلا در بعضى از آن ها در باره صعود رسول خدا به آسمان مى گويد كه به وسيله براق صورت گرفته، و در بعضى ديگر بال جبرئيل آمده، و در بعضى نردبانى كه يك سرش روى صخره بيت المقدس و سرِ ديگرش به بام فلك و آسمان ها رفته است، و از اين قبيل اختلاف تعبير در بيان يك حقيقت بسيار است كه اگر كسى بخواهد دقت كند، در خلال روايات اين باب بسيار خواهد ديد.
 
بنابراين، از همين جا مى توان حدس زد كه منظور از اين بيانات، مجسم ساختن امرى غير جسمى و غير مادى است به صورت امرى مادى، به نحو تمثيل و يا تمثيل و وقوع اين گونه تمثيلات در ظواهر كتاب و سنت امرى است واضح كه به هيچ وجه نمى شود انكارش كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۴ </center>
<span id='link31'><span>
<span id='link31'><span>