تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۵: خط ۷۵:
و جملۀ «إنَّ ذَلِكَ عَلَى اللّه يَسِير»، معنايش اين است كه ثبت و نگهدارى آنچه مى داند، در كتابى محفوظ براى او آسان است.
و جملۀ «إنَّ ذَلِكَ عَلَى اللّه يَسِير»، معنايش اين است كه ثبت و نگهدارى آنچه مى داند، در كتابى محفوظ براى او آسان است.


==احتجاج بر اينكه مشركان برهان و علمى بر خدايى ((شركاء(( ندارند==
==احتجاج بر اين كه مشركان، بر خدايى «شُرَكاء»، برهان و علمی ندارند==


«'''وَ يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنزِّلْ بِهِ سلْطاناً وَ مَا لَيْس لهَُم بِهِ عِلْمٌ...'''»:
«'''وَ يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَا لَيْس لهَُم بِهِ عِلْمٌ...'''»:


حرف ((باء(( در ((به (( به معناى ((مع (( است و كلمه ((سلطان (( به معناى برهان و حجت است. و معناى آيه اين است كه : مشركين به جاى خدا چيزى - همان بتى كه شريك خدا مى گيرند - را مى پرستند كه خداوند هيچ حجت و دليلى نازل نكرده كه آنها بدان متمسك شوند و مشركين به چنين حجتى علم ندارند.
حرف «باء» در «بِهِ»، به معناى «مَعَ» است و كلمۀ «سُلطان»، به معناى برهان و حجت است. و معناى آيه اين است كه: مشركان به جاى خدا، چيزى - همان بتى كه شريك خدا مى گيرند - را مى پرستند كه خداوند هيچ حجت و دليلى نازل نكرده، كه آن ها بدان متمسك شوند و مشركان به چنين حجتى، علم ندارند.


بعضى از مفسرين گفته اند: اگر جمله ((و مشركين به چنين حجتى علم ندارند(( را اضافه كرد براى اين است كه آدمى بسيارى از چيزها را مى داند و به آن علم دارد، با اينكه هيچ حجتى بر آن ندارد مانند ضروريات بديهى .
بعضى از مفسران گفته اند: اگر جملۀ «و مشركان به چنين حجتى علم ندارند» را اضافه كرد، براى اين است كه آدمى بسيارى از چيزها را مى داند و به آن علم دارد، با اين كه هيچ حجتى بر آن ندارد. مانند ضروريات بديهى.


و چه بسا نزول سلطان را به دليل نقلى تفسير كرده اند. و مراد از ((علم (( را دليل عقلى گرفته ، آيه را چنين معنا كرده اند: مشركين به جاى خدا چيزهايى مى پرستند كه نه دليل نقلى بر آن دارند و نه دليل عقلى. ولى اين تفسير خودش تفسيرى است بى دليل ، و ((تنزيل سلطان (( همانطور كه شامل دليل نقلى ، يعنى وحى و نبوت مى شود، شامل ادله عقلى هم هست ، چون ادله عقلى را نيز خدا بر دلها نازل كرده .
و چه بسا «نزول سلطان» را به دليل نقلى تفسير كرده اند. و مراد از «علم» را دليل عقلى گرفته، آيه را چنين معنا كرده اند: مشركان به جاى خدا چيزهايى مى پرستند كه نه دليل نقلى بر آن دارند و نه دليل عقلى. ولى اين تفسير، خودش تفسيرى است بى دليل، و «تنزيل سلطان»، همان طور كه شامل دليل نقلى، يعنى وحى و نبوت مى شود، شامل ادله عقلى هم هست. چون ادله عقلى را نيز خدا بر دل ها نازل كرده.


در خصوص جمله ((و ما للظالمين من نصير(( بعضى از مفسرين گفته اند: تهديد مشركين است و مراد اين است كه مشركين ياورى ندارند كه ايشان را از عذاب محافظت نمايد. ولى به طورى كه از سياق بر مى آيد ظاهرا جمله مذكور در مقام احتجاج بر اين است كه مشركين برهان و علمى به خدايى شركائشان ندارند، به اين بيان كه اگر چنين حجتى و علمى مى داشتند، آن برهان ياور ايشان مى شد، چون برهان ياور صاحب برهان است ، و علم ياور عالم است ، ليكن مشركين ظالمند و براى ظالمان ياورى نيست . پس به همين دليل برهان و علمى هم ندارند و اين از لطيف ترين احتجاجات قرآنى است .
در خصوص جملۀ «وَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَصِير»، بعضى از مفسران گفته اند: تهديد مشركان است، و مراد اين است كه مشركان ياورى ندارند كه ايشان را از عذاب محافظت نمايد.  
 
ولى به طورى كه از سياق بر مى آيد، ظاهرا جمله مذكور در مقام احتجاج بر اين است كه مشركان، برهان و علمى به خدايى شركائشان ندارند. به اين بيان كه: اگر چنين حجتى و علمى مى داشتند، آن برهان ياور ايشان مى شد. چون برهان ياور صاحب برهان است، و علم ياور عالَم است، ليكن مشركان ظالم اند، و براى ظالمان ياورى نيست. پس به همين دليل، برهان و علمى هم ندارند و اين، از لطيف ترين احتجاجات قرآنى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۷۷ </center>
وَ إِذَا تُتْلى عَلَيْهِمْ ءَايَتُنَا بَيِّنَتٍ تَعْرِف فى وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنكرَ يَكادُونَ يَسطونَ...
«'''وَ إِذَا تُتْلى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فى وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنكرَ يَكادُونَ يَسطُونَ...'''»:
كلمه ((منكر(( مصدر ميمى به معناى انكار است و مراد از ((شناختن انكار در روى كفار(( شناختن اثر انكار و كراهت است . و كلمه ((يسطون (( از ((سطوت (( است كه - بنا به آنچه در مجمع البيان آمده - به معناى اظهار حالتى خشمگين و وحشت آور است . مى گويند: ((سطا عليه ، يسطو، سطوه و سطاوة (( يعنى خشم گرفت بر او و ((و الانسان مسطو عليه (( يعنى انسان مورد خشم قرار گرفت . و كلمه ((سطوت (( و ((بطش (( هر دو به يك معنا است .
 
كلمۀ «مُنكَر»، مصدر ميمى به معناى انكار است، و مراد از «شناختن انكار در روى كفار»، شناختن اثر انكار و كراهت است.  
 
و كلمۀ «يَسطُون»، از «سَطوَت» است كه - بنابه آنچه در مجمع البيان آمده - به معناى اظهار حالتى خشمگين و وحشت آور است. مى گويند: «سطا عليه، يسطو، سطوه و سطاوة». يعنى: خشم گرفت بر او. و «الإنسَانُ مسطو عليه». يعنى: انسان مورد خشم قرار گرفت. و كلمۀ «سَطوَت» و «بَطش»، هر دو به يك معنا است.


و معناى آيه اين است كه : چون آيات مرا برايشان تلاوت كنى ، در حالى كه آيات ما واضح الدلاله است در عين حال آثار انكار را در چهره هاى كفار مشاهده مى كنى ، آنقدر كه گويى از شدت خشم نزديك است بر خوانندگان قرآن بشورند.
و معناى آيه، اين است كه: چون آيات مرا بر ايشان تلاوت كنى، در حالى كه آيات ما، واضح الدلاله است، در عين حال آثار انكار را در چهره هاى كفار مشاهده مى كنى، آن قدر كه گويى از شدت خشم نزديك است بر خوانندگان قرآن بشورند.


جمله ((قل افانبئكم بشر من ذلكم (( تفريع بر انكار مشركين و احترازشان از شنيدن قرآن است ، يعنى به آنان بگو: پس مى خواهيد خبر دهم شما را به چيزى كه از شنيدن قرآن برايتان ناگوارتر است ، اگر مى خواهيد بگوييد شما را از آن خبر دهم كه مواظب خود باشيد و از آن بپرهيزيد اگر اهل پرهيز هستيد.
جملۀ «قُل أفَأُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِن ذَلِكُم»، تفريع بر انكار مشركان و احترازشان از شنيدن قرآن است. يعنى به آنان بگو: پس مى خواهيد خبر دهم شما را به چيزى كه از شنيدن قرآن برايتان ناگوارتر است، اگر مى خواهيد بگوييد، شما را از آن خبر دهم كه مواظب خود باشيد و از آن بپرهيزيد، اگر اهل پرهيز هستيد.


و جمله ((النار وعدها اللّه الذين كفروا و بئس المصير(( بيان همان بدتر است ، يعنى آنكه گفتيم برايتان ناگوارتر است . و جمله ((وعدها اللّه ...(( بيان شر بودن آن است .
و جملۀ «النَّارُ وَعَدَهَا اللّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ بِئسَ المَصِير»، بيان همان بدتر است. يعنى آن كه گفتيم، برايتان ناگوارتر است. و جملۀ «وَعَدَهَا اللّه...»، بيان شر بودن آن است.


تمثيلى براى نفى الوهيت آلهه مشركين و بيان عدم دخالت آنها در خلق و تدبير موجودات
==تمثيلى براى نفى الوهيت آلهه مشركان و بيان عدم دخالت آن ها در خلق و تدبير موجودات==


«'''يَا أَيُّهَا النَّاس ضرِب مَثَلٌ فَاستَمِعُوا لَهُ'''»:
«'''يَا أَيُّهَا النَّاس ضرِب مَثَلٌ فَاستَمِعُوا لَهُ'''»:
خط ۱۴۸: خط ۱۵۳:
از ظاهر سياق بر مى آيد كه ضمير جمع در هر دو كلمه ((ايديهم (( و ((خلفهم (( به رسولان از ملك و انس برگردد و آياتى ديگر هست كه شهادت مى دهد بر اينكه چنين تعبيرى درباره رسولان شده يكى آيه سوره مريم است كه از ملائكه وحى حكايت مى كند كه گفته اند: ((و ما نتنزل الا بامر ربك له ما بين ايدينا و ما خلفنا(( و يكى ديگر آيه ((فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لديهم (( است
از ظاهر سياق بر مى آيد كه ضمير جمع در هر دو كلمه ((ايديهم (( و ((خلفهم (( به رسولان از ملك و انس برگردد و آياتى ديگر هست كه شهادت مى دهد بر اينكه چنين تعبيرى درباره رسولان شده يكى آيه سوره مريم است كه از ملائكه وحى حكايت مى كند كه گفته اند: ((و ما نتنزل الا بامر ربك له ما بين ايدينا و ما خلفنا(( و يكى ديگر آيه ((فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لديهم (( است
<span id='link397'><span>
<span id='link397'><span>
==تقرير حجت و برهانى كه از آيه :(يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم ...) براى عصمت انبياء«ع» استفاده مى شود ==
==تقرير حجت و برهانى كه از آيه :(يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم ...) براى عصمت انبياء«ع» استفاده مى شود ==
و اين آيه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد به بانگ بلند مى فهماند كه منظور از اينكه فرمود: ((عالم به ما بين ايدى و ما خلف ايشان است (( دلالت بر اين نكته است كه خداى تعالى مراقب روش انبياى خويش است كه مبادا دچار اختلالى گردد نه فى نفسه دچار فراموشى يا تغيير و يا به و سيله كيدهاى شيطانى و تسويلات او دستخوش فساد شود و نه ميان
و اين آيه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد به بانگ بلند مى فهماند كه منظور از اينكه فرمود: ((عالم به ما بين ايدى و ما خلف ايشان است (( دلالت بر اين نكته است كه خداى تعالى مراقب روش انبياى خويش است كه مبادا دچار اختلالى گردد نه فى نفسه دچار فراموشى يا تغيير و يا به و سيله كيدهاى شيطانى و تسويلات او دستخوش فساد شود و نه ميان