تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۹: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
«'''فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَ أَسرُّوا النَّجْوَى ...مَنِ استَعْلى'''»: | «'''فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَ أَسرُّوا النَّجْوَى ...مَنِ استَعْلى'''»: | ||
كلمۀ «تنازع»، قريب المعنا با كلمه اختلاف است، و از ماده «نَزع» گرفته شده، كه به معناى جذب چيزى از جايگاه آن است تا جايى كه از جايش كنده شود. و تنازع هم، به خودى خود متعدى مى شود، چنانچه در آيه مورد بحث شده است، و هم با كلمۀ «فِى»، متعدى مى شود. مانند آيه «فَإن تَنَازَعتُم فِى شَئ». | |||
كلمۀ «نَجوَى»، به معناى سخن سرّى است و اصل آن، مصدر به معناى مناجات يعنى بيخ گوشى با يكديگر سخن گفتن است. | |||
كلمۀ «مُثلَى»، مؤنث أمثل است، همچنان كه «فَضلَى» و «كُبرى»، مؤنث أفضل و أكبر است، و كلمۀ «مُثلَى»، به معناى شبيه تر است، و «طريقۀ مُثلَى»، آن سنتى است كه به حق نزديكتر باشد و يا به بر آوردن آرزوهاى مردم نزديكتر باشد. و مقصود فرعون از اين طريقه، كه به خيال خودش به حق نزديكتر است، طريقه وثنيت است كه مذهب رسمى مصر آن روز بوده است و آن، عبارت است از پرستش آلهه و قبل از همه آن ها خود فرعون، كه اله قبط بود. | |||
و در | و در جملۀ «أجمِعُوا»، اجماع به طورى كه راغب گفته، جمع آورى چيزى با فكر و تأمل است. و كلمۀ «صف»، به معناى اين است كه چند چيز را مثلا چند درخت و يا چند انسان را در خطى مستقيم بچينند. اين كلمه، هم مصدر استعمال مى شود و هم اسم مصدر. (هم عمل كسى را كه مى چيند، صف گويند و هم آن چيده شده را). | ||
و از تفريع | و در جملۀ «ثُمّ ائتُوا صَفّاً»، احتمال دارد مصدر باشد، يا به معناى صافّين (صف ايستادگان) باشد. يعنى بياييد در حالى كه صف بسته باشيد، و خلاصه در حالى كه با اتحاد و اتفاق باشيد، نه مختلف و متفرق تا ضعيف شويد، بلكه عليه او كيد واحدى باشيد. | ||
و از تفريع جملۀ «فَتَنَازَعُوا أمرَهُم»، بر مضمون آيه قبلى كه داشت «قَالَ مُوسَى...»، معلوم مى شود كه اين تنازع و اختلاف به خاطر موعظه اى در ميان آنان بپاشد، كه موسى با آن وعظ شان كرده، و تا حدّى اثر خود را در ايشان گذاشته است، و بايد هم همين طور باشد. براى اين كه موعظه موسى كلمۀ حقى بوده كه كسى نمى توانست به آن اشكال و خرده اى بگيرد و | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۴ </center> | ||
خلاصۀ آن، اين بوده كه شما نسبت به آنچه ادعاء مى كنيد - يعنى الوهيت آلهه و شفاعتش - علمى نداريد و اين كه آن ها را از شريكان و شفيعان خدا مى ناميد، افترايى است كه به خدا مى بنديد و معلوم است كه هر كس افتراء ببندد، زيانكار مى شود، و اين برهان بسيار روشن است، و هيچ پرده و غبارى بر آن نيست. | |||
و از | و از جملۀ بعدى كه در حكايت كلام ساحران فرموده: «إنّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَ مَا أكرَهتَنَا عَلَيهِ مِنَ السِّحر»، معلوم مى شود كه اختلاف مزبور در همان اولين بارى كه پيدا شد، در ميان همين ساحران پيدا شده و از ناحيه ايشان بوده، و چه بسا از جمله آينده كه گفت: «ثُمَّ ائتُوا صَفّاً» فهميده شود كه آن عده اى كه در كار معارضه با موسى ترديد كردند و يا تصميم گرفتند كه معارضه نكنند، بعضى از همين ساحران بودند. البته اين در صورتى است كه خطاب فرعون در جمله مذكور، متوجه ايشان باشد، و بعيد نيست كه سياق هم، همين احتمال را تأييد كند. | ||
<span id='link184'><span> | <span id='link184'><span> | ||