تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:
<span id='link159'><span>
<span id='link159'><span>


==استجابت دعاهای يه موسى «ع» و یادآوری منت پيشين خدا بر او  ==
==استجابت دعاهای موسى «ع» و یادآوری منت پيشين خدا بر او  ==
«'''قَالَ قَدْ أُوتِيت سؤْلَك يَمُوسى'''»:
«'''قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَك يَا مُوسى'''»:


در اين جمله همه دعاهاى موسى (عليه السلام ) اجابت شده ، و جمله ، جمله اى است انشايى ، به همان بيانى كه در جمله ((و انا اخترتك فاستمع لما يوحى (( گذشت .
در اين جمله، همه دعاهاى موسى «عليه السلام» اجابت شده، و جمله، جمله اى است انشايى، به همان بيانى كه در جملۀ «وَ أنَا أختَرتُكَ فَاستَمِع لِمَا يُوحَى» گذشت.


«'''وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْك مَرَّةً أُخْرَى ...كىْ تَقَرَّ عَيْنهَا وَ لا تحْزَنَ'''»:
«'''وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْك مَرَّةً أُخْرَى ...كىْ تَقَرَّ عَيْنهَا وَ لا تحْزَنَ'''»:


در اين آيات او را به منت ديگرى كه قبل از برگزيدنش به نبوت و رسالت واجابت خواسته هايش بر او نهاده تذكر مى دهد، و آن عبارت است از منت دوران ولادتش ، كه بعضى از كاهنان ، به فرعون خبر داده بودند كه فرزندى در بنى اسرائيل متولد مى شود، كه زوال ملك او به دست وى صورت مى گيرد، ناگزير فرعون فرمان داد تا هر فرزندى كه در بنى اسرائيل متولد مى شود به قتل برسانند،
در اين آيات، او را به منت ديگرى كه قبل از برگزيدنش به نبوت و رسالت و اجابت خواسته هايش بر او نهاده، تذكر مى دهد، و آن، عبارت است از: منت دوران ولادتش، كه بعضى از كاهنان، به فرعون خبر داده بودند كه فرزندى در بنى اسرائيل متولد مى شود، كه زوال مُلك او به دست وى صورت مى گيرد. ناگزير فرعون فرمان داد تا هر فرزندى كه در بنى اسرائيل متولد مى شود، به قتل برسانند.


از آن به بعد، تمامى فرزندان ذكور بنى اسرائيل كشته مى شدند، تا آنكه موسى (عليه السلام ) به دنيا آمد، خداى عز و جل به مادرش وحى كرد كه : مترس ، او را شير بده ، هر وقت از عمال فرعون و جلادانش احساس خطر كردى فرزندت را در جعبه اى بگذار، و او را در رود نيل بينداز، كه آب او را به ساحل نزديك قصر فرعون مى برد، و او به عنوان فرزند خود نگهداريش مى كند، چون او اجاق كور است ، به همين جهت او را نمى كشد، و خدا دوباره او را به تو باز مى گرداند.
از آن به بعد، تمامى فرزندان ذكور بنى اسرائيل كشته مى شدند، تا آن كه موسى «عليه السلام» به دنيا آمد، خداى عزوجل به مادرش وحى كرد كه: مترس، او را شير بده، هر وقت از عمّال فرعون و جلادانش احساس خطر كردى، فرزندت را در جعبه اى بگذار، و او را در رود نيل بينداز، كه آب او را به ساحل نزديك قصر فرعون مى برد، و او به عنوان فرزند خود نگهداری اش مى كند. چون او، اجاق كور است. به همين جهت او را نمى كشد، و خدا دوباره او را به تو باز مى گرداند.


مادر موسى نيز چنين كرد، همين كه آب نيل صندوق را به نزديكى قصر فرعون برد، مادر موسى دختر خود را كه همان خواهر موسى بود فرستاد تا از سرنوشت برادرش خبردار شود، دختر، پيرامون قصر گردش مى كرد، ديد چند نفر از قصر بيرون شدند از زن شير دهى سراغ مى گيرند، كه موسى را شير دهد، دختر، ايشان را به مادر خود راهنمايى كرد و ايشان را نزد مادر خود برد، ماءمورين او را براى شير دادن موسى اجير كردند، مادر موسى وقتى فرزند خود را در بر گرفت چشمش روشن گرديد، و وعده خدا را صادق ، و منت او را بر موسى عظيم يافت .
مادر موسى نيز چنين كرد. همين كه آب نيل صندوق را به نزديكى قصر فرعون برد، مادر موسى دختر خود را كه همان خواهر موسى بود، فرستاد تا از سرنوشت برادرش خبردار شود. دختر، پيرامون قصر گردش مى كرد. ديد چند نفر از قصر بيرون شدند، از زن شيردهى سراغ مى گيرند، كه موسى را شير دهد. دختر، ايشان را به مادر خود راهنمايى كرد و ايشان را نزد مادر خود برد. مأموران، او را براى شير دادن موسى اجير كردند. مادر موسى، وقتى فرزند خود را در بر گرفت، چشمش روشن گرديد، و وعده خدا را صادق، و منت او را بر موسى عظيم يافت.


پس اينكه فرمود: ((و لقد مننا عليك مره اخرى (( امتنان به همان منتى است كه در كودكى وى بر وى نهاد، و اگر در اين جمله سياق از تكلم وحده به تكلم با غير تغيير يافت ، براى اين بود كه در اينجا مقام ، مقام اظهار عظمت است و از ظهور قدرت تامه الهى خبر مى دهد، كه چگونه سعى و كوشش فرعون طاغى را در خاموش كردن نور خدا بى اثر نمود،
پس اين كه فرمود: «وَ لَقَد مَنَنَّا عَلَيكَ مَرَّةً أُخرَى»، امتنان به همان منتى است كه در كودكى وى، بر وى نهاد، و اگر در اين جمله، سياق از تكلم وحده به تكلم با غير تغيير يافت، براى اين بود كه در اين جا مقام، مقام اظهار عظمت است و از ظهور قدرت تامّه الهى خبر مى دهد، كه چگونه سعى و كوشش فرعون طاغى را در خاموش كردن نور خدا بى اثر نمود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۷ </center>
و چگونه مكر او را به خود او برگردانيد، و دشمنش را در دامن خود او پرورش داد، به خلاف سياق قبلى كه موسى را ندا مى كرد ((يا موسى انى انا ربك ...(( كه در آن سياق تكلم وحده مناسب تر بود.
و چگونه مكر او را به خود او برگردانيد، و دشمنش را در دامن خود او پرورش داد. به خلاف سياق قبلى كه موسى را ندا مى كرد: «يَا مُوسَى إنّى أنَا رَبُّك...»، كه در آن سياق تكلم وحده مناسب تر بود.


و در جمله ((اذ اوحينا الى امك ما يوحى (( مراد از وحى ، الهام است كه نوعى احساس ناخود آگاه است ، كه يا در بيدارى و يا در خواب دست مى دهد، و كلمه وحى در كلام خداى تعالى منحصر در وحى نبوت نيست ، چنانچه مى بينيم آنچه را خدا به زنبور عسل الهام كرده وحى خوانده و فرموده ((و اوحى ربك الى النحل ((
و در جملۀ «إذ أوحَينَا إلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى»، مراد از وحى، الهام است كه نوعى احساس ناخود آگاه است، كه يا در بيدارى و يا در خواب دست مى دهد. و كلمه «وحى» در كلام خداى تعالى، منحصر در وحى نبوت نيست. چنانچه مى بينيم آنچه را خدا به زنبور عسل الهام كرده، وحى خوانده و فرموده: «وَ أوحَى رَبُّكَ إلَى النَّحل».


و از سوى ديگر مى دانيم كه زنان از وحى نبوت بهره اى ندارند، يعنى هيچ وقت خداى تعالى يك زن را پيغمبر نكرده ، چون فرموده ((و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحى اليهم من اهل القرى ((
و از سوى ديگر مى دانيم كه زنان از وحى نبوت بهره اى ندارند. يعنى هيچ وقت خداى تعالى، يك زن را پيغمبر نكرده. چون فرموده: «وَ مَا أرسَلنَا مِن قَبلِكَ إلّا رِجَالاً نُوحِى إلَيهِم مِن أهلِ القُرَى».
جمله ((ان اقذ فيه فى التابوت ...(( همان مضمونى است كه به مادر موسى وحى شد، و كلمه ((ان (( براى تفسير آن است ، بعضى گفته اند: اين كلمه مصدريه ، و متعلق به ((اوحى (( است ، كه تقدير كلام چنين شود ((وحى كرد به انداختن او(( بعضى ديگر كلمه را مصدريه گرفته و گفته اند جمله مدخول آن بدل از جمله ((ما يوحى (( است .


كلمه ((تابوت (( به معناى صندوق و شبه آن است ، و كلمه ((قذف (( به معناى نهادن و سپس انداختن است ، گويا قذف اول در آيه به معناى نهادن ، و قذف دوم به معناى انداختن است ، و معنا اين است كه او را در صندوق بگذار و به دريا بينداز، ممكن هم هست هر دو با هم به معناى دوم باشد، به اين عنايت كه بچه را در صندوق نهادن ، و به دريا افكندن ، او را طرح كردن ، و نسبت به او بى اعتنايى نمودن است ، كلمه ((يم (( به معناى دريا است ، و بعضى گفته اند به معناى درياى گوارا است ، و كلمه ((ساحل (( به معناى لب دريا، و كناره خشكى آن است ، و صنع و صنيعه به معناى احسان است .
جملۀ «أن اقذِ فِيهِ فِى التَّابُوت...»، همان مضمونى است كه به مادر موسى وحى شد. و كلمۀ «أن»، براى تفسير آن است.  


جمله ((فليلقه اليم - دريا بايد او را بيرون افكند(( به صورت امر است ، تا به تحقق وقوع آن اشاره كند، و مفادش اين است كه ما به دريا امر كرده ايم امرى تكوينى ، پس اين قضيه حتما واقع خواهد شد،
بعضى گفته اند: اين كلمه مصدريه، و متعلق به «أوحَى» است، كه تقدير كلام چنين شود: «وحى كرد به انداختن او». بعضى ديگر كلمه را مصدريه گرفته و گفته اند: جملۀ مدخول آن، بدل از جملۀ «مَا يُوحَى» است.
 
كلمۀ «تابوت»، به معناى صندوق و شبه آن است، و كلمۀ «قذف»، به معناى نهادن و سپس انداختن است. گويا قذف اول در آيه به معناى نهادن، و قذف دوم، به معناى انداختن است، و معنا اين است كه: او را در صندوق بگذار و به دريا بينداز.
 
ممكن هم هست هر دو با هم، به معناى دوم باشد. به اين عنايت كه بچه را در صندوق نهادن، و به دريا افكندن، او را طرح كردن، و نسبت به او بى اعتنايى نمودن است. كلمۀ «يَمّ» به معناى دريا است. و بعضى گفته اند: به معناى درياى گوارا است. و كلمۀ «ساحل»، به معناى لب دريا، و كناره خشكى آن است، و «صنع» و «صنيعه»، به معناى احسان است.
 
جملۀ «فَليُلقِهِ اليَمُّ: دريا بايد او را بيرون افكند»، به صورت امر است، تا به تحقق وقوع آن اشاره كند، و مفادش اين است كه ما به دريا امر كرده ايم، امرى تكوينى. پس اين قضيه حتما واقع خواهد شد. و همچنين جملۀ «يَأخُذهُ عَدُوٌّ لِى...» كه جزائى است مترتب بر اين امر.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۸ </center>
و همچنين جمله ياخذه ((عدو لى ...(( كه جزائى است مترتب بر اين امر.
معناى دو آيه اين است كه ((زمانى كه ما به مادرت وحى و الهام كرديم ، به وحى و الهامى كه ممكن است به يك زن بشود، و آن اين است كه طفل را بگذار (و يا بينداز) در يك صندوق ، و پس از آن صندوق را به دريا (كه همان نيل است ) بينداز، كه قضاى رانده شده از درگاه ما اين است كه دريا او را به ساحل و كناره بيندازد، و آنگاه شخصى كه دشمن من و دشمن او است او را بگيرد (آرى فرعون با ادعاى الوهيت ، با خدا، و با كشتن اطفال با موسى دشمنى مى كرد كه او نيز طفلى بود) اين آن الهامى بود كه به مادرت كرديم.


«'''و القيت عليك محبه منى و لتصنع على عينى'''» - ظاهر سياق اين است كه اين قسمت از داستان تا جمله ((و لا تحزن (( فصل دوم و متمم فصل سابق است و مجموع اين دو فصل بيان همان منتى است كه جمله ((و لقد مننا عليك مره اخرى (( به آن اشاره مى كرد.
معناى دو آيه، اين است كه: «زمانى كه ما به مادرت وحى و الهام كرديم، به وحى و الهامى كه ممكن است به يك زن بشود، و آن اين است كه طفل را بگذار (و يا بينداز) در يك صندوق، و پس از آن صندوق را به دريا (كه همان نيل است) بينداز، كه قضاى رانده شده از درگاه ما اين است كه دريا او را به ساحل و كناره بيندازد، و آنگاه شخصى كه دشمن من و دشمن او است، او را بگيرد.
 
(آرى، فرعون با ادعاى الوهيت، با خدا، و با كشتن اطفال با موسى دشمنى مى كرد، كه او نيز طفلى بود). اين آن الهامى بود كه به مادرت كرديم.
 
«'''وَ ألقَيتُ عَلَيكَ مَحَبَّةً مِنِّى وَ لِتُصنَعَ عَلَى عِينِى'''» - ظاهر سياق، اين است كه اين قسمت از داستان تا جملۀ «وَ لَا تَحزَن»، فصل دوم و متمم فصل سابق است و مجموع اين دو فصل، بيان همان منتى است كه جملۀ «وَ لَقَد مَنَنَّا عَلَيكَ مَرَّةً أُخرَى»، به آن اشاره مى كرد.
 
پس فصل اول، وحى به مادر موسى، و داستان در صندوق نهادن و به دريا انداختن آن و رسيدنش به دست فرعون، كه دشمن خدا و دشمن خود او بود را حكايت كرد. و فصل دوم، محبوب شدن موسى در دل فرعون را نقل مى كند، كه ما اين محبت را در دل او انداختيم تا از كشتن موسى صرف نظر نموده، دوباره موسى به مادرش برگردد و در دامن او قرار گيرد، و ديدگان او روشن شود و غمگين نگردد.  


پس فصل اول ، وحى به مادر موسى ، و داستان در صندوق نهادن و به دريا انداختن آن و رسيدنش به دست فرعون كه دشمن خدا و دشمن خود او بود را حكايت كرد، و فصل دوم محبوب شدن موسى در دل فرعون را نقل مى كند، كه ما اين محبت را در دل او انداختيم تا از كشتن موسى صرفنظر نموده ، دوباره موسى به مادرش برگردد و در دامن او قرار گيرد، و ديدگان او روشن شود و غمگين نگردد، و اين سرنوشت را خداى تعالى به او وعده داده بود، همچنانكه در سوره قصص به آن وعده تصريح نموده ، فرموده است ((فرددناه الى امه كى تقرعينها ولا تحزن و لتعلم ان وعد اللّه حق ((
و اين سرنوشت را خداى تعالى به او وعده داده بود، همچنان كه در سوره «قصص»، به آن وعده تصريح نموده، فرموده است: «فَرَدَدنَاهُ إلَى أُمِّه كَى تَقَرَّ عَينُهَا وَ لَا تَحزَن وَ لِتَعلَمَ أنَّ وَعدَ اللّه حَقٌّ».


و لازمه اين معنا اين است كه جمله ((و القيت عليك ...((، عطف باشد بر جمله ((اوحينا الى امك (( و معناى القاى محبت بر او، اين است كه خداوند او را طورى قرار داده بود كه هر كس او را مى ديد دوستش مى داشت ، و قلبش را به سوى موسى جذب مى كرد، پس در كلام استعاره اى تخييليه به كار رفته است ، و اگر محبت را نكره آورد، و فرمود ((محبتى بر تو افكندم (( براى اين بود كه به عظمت و فخامت و عجيب بودن آن اشاره كند.
و لازمه اين معنا، اين است كه جملۀ «وَ ألقَيتُ عَلَيكَ...»، عطف باشد بر جملۀ «أوحَينَا إلَى أُمِّكَ»، و معناى القاى محبت بر او، اين است كه خداوند او را طورى قرار داده بود كه هر كس او را مى ديد، دوستش مى داشت، و قلبش را به سوى موسى جذب مى كرد. پس در كلام، استعاره اى تخييليه به كار رفته است. و اگر محبت را نكره آورد، و فرمود: «محبتى بر تو افكندم»، براى اين بود كه به عظمت و فخامت و عجيب بودن آن اشاره كند.