تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
«'''هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض ذَلُولاً فَامْشوا فى مَنَاكِبهَا وَ كلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشورُ'''»:
«'''هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض ذَلُولاً فَامْشوا فى مَنَاكِبهَا وَ كلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشورُ'''»:


كلمه «ذَلُول» در مركب ها، به معناى مركب رام و راهوار است. مركبى كه به آسانى مى توان سوارش شد، و اضطراب و چموشى ندارد. و كلمه «مَنَاكِب»، جمع منكب است، كه نام محل برخورد استخوان بازو با شانه است. و اگر نقاط مختلف زمين را منكب ها خوانده، استعاره است. راغب مى گويد: استعاره آوردن منكب براى زمين، مثل استعاره آوردن «ظهر - پشت» براى زمين در آيه ۴۵ سوره فاطر است: «مَا تَرَكَ عَلى ظَهرِهَا مِن دَابّة - هيچ جنبنده اى بر پشت زمين زنده و باقى نمى گذاشت». و اگر زمين را - چون اسبى - رام خواند، و قطعات آن را «پشت»، (گُرده) و منكب (شانه) ناميد، به اين اعتبار بود كه زمين براى انواع تصرفات انسان رام است. نه چموشی - زلزله - دارد، و نه از تصرفات بشر  
كلمه «ذَلُول» در مركب ها، به معناى مركب رام و راهوار است. مركبى كه به آسانى مى توان سوارش شد، و اضطراب و چموشى ندارد. و كلمه «مَنَاكِب»، جمع منكب است، كه نام محل برخورد استخوان بازو با شانه است. و اگر نقاط مختلف زمين را منكب ها خوانده، استعاره است.  
 
راغب مى گويد: استعاره آوردن منكب براى زمين، مثل استعاره آوردن «ظهر - پشت» براى زمين در آيه ۴۵ سوره فاطر است: «مَا تَرَكَ عَلى ظَهرِهَا مِن دَابّة - هيچ جنبنده اى بر پشت زمين زنده و باقى نمى گذاشت». و اگر زمين را - چون اسبى - رام خواند، و قطعات آن را «پشت»، (گُرده) و منكب (شانه) ناميد، به اين اعتبار بود كه زمين براى انواع تصرفات انسان رام است. نه چموشی - زلزله - دارد، و نه از تصرفات بشر امتناع می ورزد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۹۹ </center>
امتناع مى ورزد.


مفسران ديگر، در توجيه ذلول بودن و منكب داشتن زمين، توجيهات مختلفى دارند كه تمام آن ها به همين توجيه ما بر مى گردد.
مفسران ديگر، در توجيه ذلول بودن و منكب داشتن زمين، توجيهات مختلفى دارند كه تمام آن ها به همين توجيه ما بر مى گردد.