تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:


==تهديد تكذيب گران نبوت رسول خدا «ص»==
==تهديد تكذيب گران نبوت رسول خدا «ص»==
آيات مورد بحث، يعنى آيه «إنّا بَلَونَاهُم» تا هفده آيه، تكذيب گران نبوت رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را كه به آن جناب تهمت جنون مى زدند، تهديد مى كند. و تشبيهى كه در آن آمده، دلالت دارد بر اين كه اين تكذيب گران هم، به طور قطع عذاب خواهند شد، و بلكه هم اكنون يعنى در ايام نزول آيات، عذاب در راه بوده. چيزى كه هست، خود كفار از آن غافل بودند، و به زودى مى فهمند. امروز سرگرم و حريص در جمع مال و زياد كردن فرزندانند، و به يكديگر به كثرت مال و اولادشان فخر مى فروشند، و همه اعتمادشان به مال و فرزندان و سائر اسباب ظاهرى است، كه فعلا به كام آنان و طبق هواهايشان در جريان است. بدون اين كه در برابر اين نعمت ها، شكر پروردگارشان را به جاى آورده، راه حق را پيش گيرند و پروردگارشان را عبادت كنند.  
آيات مورد بحث، يعنى آيه «إنّا بَلَونَاهُم» تا هفده آيه، تكذيب گران نبوت رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را كه به آن جناب تهمت جنون مى زدند، تهديد مى كند. و تشبيهى كه در آن آمده، دلالت دارد بر اين كه اين تكذيب گران هم، به طور قطع عذاب خواهند شد، و بلكه هم اكنون يعنى در ايام نزول آيات، عذاب در راه بوده.  


و همچنين، به اين وضع خود ادامه مى دهند تا عذاب آخرتشان و يا عذاب دنيايی شان به ناگهانى و بى خبر از ناحيه خدا برسد. همچنان كه در روز جنگ بدر رسيد، و به چشم خود ديدند كه همه آن اسباب هاى ظاهرى بى خاصيت شد، و اموال و فرزندان، كمترين سودى به حالشان نبخشيد. و در آخرت هم، اهل بهشت نظير این وضع را مى بينند. آن وقت، كفّار از كرده هاى خود پشيمان مى شوند، و به سوى پروردگار خود متمايل مى گردند. اما اين رغبت و تمايل، عذاب خدا را بر نمى گرداند. و اين پشيمانى، نظير پشيمانى صاحبان باغ است، كه پشيمان شدند، و يكديگر را ملامت نمودند و به سوى پروردگارشان متمايل شدند، و اين تمايل به درد ايشان هم نخورد. عذاب خدا اين چنين است، و عذاب آخرت، سخت عظيم تر است، اگر بناى فهميدن داشته باشند.
چيزى كه هست، خود كفار از آن غافل بودند، و به زودى مى فهمند. امروز سرگرم و حريص در جمع مال و زياد كردن فرزندانند، و به يكديگر به كثرت مال و اولادشان فخر مى فروشند، و همه اعتمادشان به مال و فرزندان و سائر اسباب ظاهرى است، كه فعلا به كام آنان و طبق هواهايشان در جريان است. بدون اين كه در برابر اين نعمت ها، شكر پروردگارشان را به جاى آورده، راه حق را پيش گيرند و پروردگارشان را عبادت كنند.
 
و همچنين، به اين وضع خود ادامه مى دهند تا عذاب آخرتشان و يا عذاب دنيايی شان به ناگهانى و بى خبر از ناحيه خدا برسد. همچنان كه در روز جنگ بدر رسيد، و به چشم خود ديدند كه همه آن اسباب هاى ظاهرى بى خاصيت شد، و اموال و فرزندان، كمترين سودى به حالشان نبخشيد. و در آخرت هم، اهل بهشت نظير این وضع را مى بينند.  
 
آن وقت، كفّار از كرده هاى خود پشيمان مى شوند، و به سوى پروردگار خود متمايل مى گردند. اما اين رغبت و تمايل، عذاب خدا را بر نمى گرداند. و اين پشيمانى، نظير پشيمانى صاحبان باغ است، كه پشيمان شدند، و يكديگر را ملامت نمودند و به سوى پروردگارشان متمايل شدند، و اين تمايل به درد ايشان هم نخورد. عذاب خدا اين چنين است، و عذاب آخرت، سخت عظيم تر است، اگر بناى فهميدن داشته باشند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۲۵ </center>
اين معنايى كه كرديم، در صورت اتصال آيه به ماقبل خود، و در فرضى بود كه با آن ها يكباره نازل شده باشد.
اين معنايى كه كرديم، در صورت اتصال آيه به ماقبل خود، و در فرضى بود كه با آن ها يكباره نازل شده باشد.
<span id='link425'><span>
<span id='link425'><span>
و اما بنابر آنچه در روايات آمده، كه آيات مورد بحث، در مورد نفرينی نازل شد كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» عليه مشركان كرد، و عرضه داشت :«پروردگارا! رفتار ملايمت را عليه قبيله مُضَر مبدّل به شدت فرما، و آن را به صورت قحطى بنما، نظير قحطى يوسف». در اين صورت، منظور از بلاء در جمله «إنّا بَلَونَاهُم» خصوص قحطى خواهد بود. و اين كه بلاى آنان را تشبيه كرد به بلاى صاحبان باغ، براى همين بوده كه باغ مذكور دراثر بلاء خشك شد. اما مطلبى كه هست، اين است كه آخر داستان صاحبان باغ كه يكديگررا ملامت كردند، و قرآن فرمود: «فَأقبَلَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ يَتَلاوَمُون» با داستان قحطى مكّه، آن طور كه بايد، منطبق نيست.
 
و اما بنابر آنچه در روايات آمده، كه آيات مورد بحث، در مورد نفرينی نازل شد كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» عليه مشركان كرد، و عرضه داشت :«پروردگارا! رفتار ملايمت را عليه قبيله مُضَر مبدّل به شدت فرما، و آن را به صورت قحطى بنما، نظير قحطى يوسف». در اين صورت، منظور از بلاء در جمله «إنّا بَلَونَاهُم» خصوص قحطى خواهد بود.  
 
و اين كه بلاى آنان را تشبيه كرد به بلاى صاحبان باغ، براى همين بوده كه باغ مذكور دراثر بلاء خشك شد. اما مطلبى كه هست، اين است كه آخر داستان صاحبان باغ كه يكديگررا ملامت كردند، و قرآن فرمود: «فَأقبَلَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ يَتَلاوَمُون» با داستان قحطى مكّه، آن طور كه بايد، منطبق نيست.


و به هرحال، معناى جمله «إنّا بَلَونَاهُم» اين شد كه ما ايشان را به بلاء مبتلا كرديم، «كَمَا بَلَونَا»، همچنان كه مبتلا كرديم «أصحاب الجنّة» صاحبان باغ را، كه مردمى يمنى بودند، و باغى در آن جا داشتند كه داستانشان در بحث روايتى آينده مى آيد، إن شاء اللّه.
و به هرحال، معناى جمله «إنّا بَلَونَاهُم» اين شد كه ما ايشان را به بلاء مبتلا كرديم، «كَمَا بَلَونَا»، همچنان كه مبتلا كرديم «أصحاب الجنّة» صاحبان باغ را، كه مردمى يمنى بودند، و باغى در آن جا داشتند كه داستانشان در بحث روايتى آينده مى آيد، إن شاء اللّه.
خط ۱۳۶: خط ۱۴۳:
كلمه «تنادى» كه مصدر فعل «تَنَادُوا» است، به معناى ندا كردن يكديگر است. اين، او را ندا كند و او، اين را.
كلمه «تنادى» كه مصدر فعل «تَنَادُوا» است، به معناى ندا كردن يكديگر است. اين، او را ندا كند و او، اين را.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۲۶ </center>
و كلمه «إصباح» - كه مصدر اسم فاعل «مُصبِحِين» است، به معناى داخل در صبح شدن است. و كلمه «صَارِمِين» از ماده «صَرم» است كه به معناى چيدن ميوه از درخت است. و مراد از اين كلمه در آيه، خود چيدن نيست، بلكه اراده چيدن است. و جمله «فَتَنَادَوا مُصبِحِين» به معناى اين است كه چون داخل صبح شدند، يكديگر را به قصد رفتن به باغ و چيدن ميوه صدا كردند. و كلمه «حَرث» به معناى زرع، و نيز به معناى درخت است. و كلمه «خفت» كه مصدر «تخافت» باب تفاعل آن است، به معناى كتمان و پنهان كردن چيزى است. و كلمه «حَرد» به معناى منع و كلمه «قَادِرين» از ماده قَدر است كه به معناى تقدير و اندازه گيرى است.
و كلمه «إصباح» - كه مصدر اسم فاعل «مُصبِحِين» است، به معناى داخل در صبح شدن است. و كلمه «صَارِمِين» از ماده «صَرم» است كه به معناى چيدن ميوه از درخت است. و مراد از اين كلمه در آيه، خود چيدن نيست، بلكه اراده چيدن است.  
 
و جمله «فَتَنَادَوا مُصبِحِين» به معناى اين است كه چون داخل صبح شدند، يكديگر را به قصد رفتن به باغ و چيدن ميوه صدا كردند. و كلمه «حَرث» به معناى زرع، و نيز به معناى درخت است. و كلمه «خفت» كه مصدر «تخافت» باب تفاعل آن است، به معناى كتمان و پنهان كردن چيزى است. و كلمه «حَرد» به معناى منع و كلمه «قَادِرين» از ماده قَدر است كه به معناى تقدير و اندازه گيرى است.
 
و معناى آيه اين است كه: «فَتَنَادَوا» يكديگر را صدا زدند، «مُصبِحين» در حالى كه داشتند داخل صبح مى شدند. «أن اغدُوا عَلى حَرثِكُم» - اين جمله نداى طرفينى را معنا مى كند، و مى فهماند كه در ندا چه مى گفتند؟ - مى گفتند: صبح شد، برخيزيد به سوى باغ خود روان شويد.  


و معناى آيه اين است كه: «فَتَنَادَوا» يكديگر را صدا زدند، «مُصبِحين» در حالى كه داشتند داخل صبح مى شدند. «أن اغدُوا عَلى حَرثِكُم» - اين جمله نداى طرفينى را معنا مى كند، و مى فهماند كه در ندا چه مى گفتند؟ - مى گفتند: صبح شد، برخيزيد به سوى باغ خود روان شويد. و بنابراين، كلمه «اغدُوا» - كه صيغه امر و به معناى صبح زود به طرف كار و كسب رفتن است - متضمن معناى «اقبِلُوا - روى آوريد» نيز هست. و به همين جهت بود كه با حرف «عَلى» متعدى شده، و گرنه با حرف «إلى» متعدى مى شد - همچنان كه زمخشرى نيز به اين نكته اشاره كرده است - «إن كُنتُم صَارِمين» يعنى اگر قصد و تصميم بر صرم و چيدن ميوه داريد.
بنابراين، كلمه «اغدُوا» - كه صيغه امر و به معناى صبح زود به طرف كار و كسب رفتن است - متضمن معناى «اقبِلُوا - روى آوريد» نيز هست. و به همين جهت بود كه با حرف «عَلى» متعدى شده، و گرنه با حرف «إلى» متعدى مى شد - همچنان كه زمخشرى نيز به اين نكته اشاره كرده است - «إن كُنتُم صَارِمين» يعنى اگر قصد و تصميم بر صرم و چيدن ميوه داريد.


«فَانطَلَقُوا» - يعنى روانه شدند و به سوى باغشان رفتند، «وَ هُم يَتَخَافَتُون» در حالى كه به طور آهسته و مخفيانه با يكديگر مشورت مى كردند، و مى گفتند: «أن لا يَدخُلَنّهَا اليَومَ عَليكم مسكين»، امروز رفتنتان به باغ را از انظار مخفى بداريد، تا فقرا و مساكين خبردار نشوند، و گرنه آن ها هم داخل باغ مى شوند، و ناچارتان مى كنند سهمى از ميوه ها را به آنان اختصاص دهيد، «وَ غَدَوا» صبح زود به طرف باغ روان شدند، «عَلى حَردٍ» در حالى كه قرارشان بر اين بود كه مسكينان را منع كنند، «قَادِرين»، در دل هاى خود چنين فرض و تقدير مى كردند كه به زودى ميوه ها را خواهند چيد، و حتى يك دانه آن را به مسكينان نخواهند داد.
«فَانطَلَقُوا» - يعنى روانه شدند و به سوى باغشان رفتند، «وَ هُم يَتَخَافَتُون» در حالى كه به طور آهسته و مخفيانه با يكديگر مشورت مى كردند، و مى گفتند: «أن لا يَدخُلَنّهَا اليَومَ عَليكم مسكين»، امروز رفتنتان به باغ را از انظار مخفى بداريد، تا فقرا و مساكين خبردار نشوند، و گرنه آن ها هم داخل باغ مى شوند، و ناچارتان مى كنند سهمى از ميوه ها را به آنان اختصاص دهيد، «وَ غَدَوا» صبح زود به طرف باغ روان شدند، «عَلى حَردٍ» در حالى كه قرارشان بر اين بود كه مسكينان را منع كنند، «قَادِرين»، در دل هاى خود چنين فرض و تقدير مى كردند كه به زودى ميوه ها را خواهند چيد، و حتى يك دانه آن را به مسكينان نخواهند داد.
خط ۱۵۴: خط ۱۶۵:
«'''قَالَ أَوْسطهُمْ أَ لَمْ أَقُل لَكُمْ لَوْلا تُسبِّحُونَ ...رَاغِبُونَ'''»:
«'''قَالَ أَوْسطهُمْ أَ لَمْ أَقُل لَكُمْ لَوْلا تُسبِّحُونَ ...رَاغِبُونَ'''»:


«قَالَ أوسَطُهُم»، آن كه از سايرين ميانه روتر و معتدل تر بود، چون او همواره مردم خود را به حق يادآورى مى كرد، هرچند كه در مقام عمل از آنان پيروى مى نمود. بعضى از مفسران گفته اند: منظور از «اوسط» كسى است كه سن و سال متوسطى داشته، ليكن اين حرف درست نيست - «ألَم أقُل لَكُم» آيا به شما نگفتم - معلوم مى شود قبلا به آنان نصيحت كرده بود. و اگر قرآن كريم آن را نقل نكرده، براى بود كه جمله مورد بحث به خواننده مى فهمانيد كه چنين نصيحتى قبلا شده بوده، ديگر احتياج به ذكر آن نبود - «لَولا تُسَبّحُون»، چرا تسبيح خدا نمى گوييد، و او را از داشتن شريك ها منزه نمى داريد؟ و چرا بر قدرت خود و ساير اسباب ظاهرى اعتماد مى كنيد و سوگند مى خوريد، كه حتما فردا ميوه ها را مى چينيم، و إن شاء اللّه نمى گوييد و خدا را به كلّى از دخالت و سببيت و تأثير معزول مى كنيد و همه تأثيرها را به خود و ساير اسباب ظاهرى منسوب مى كنيد؟ اين همان شرك است، كه شما را از ارتكابش زنهار دادم.
«قَالَ أوسَطُهُم»، آن كه از سايرين ميانه روتر و معتدل تر بود، چون او همواره مردم خود را به حق يادآورى مى كرد، هرچند كه در مقام عمل از آنان پيروى مى نمود. بعضى از مفسران گفته اند: منظور از «اوسط» كسى است كه سن و سال متوسطى داشته، ليكن اين حرف درست نيست - «ألَم أقُل لَكُم» آيا به شما نگفتم - معلوم مى شود قبلا به آنان نصيحت كرده بود.  
 
و اگر قرآن كريم آن را نقل نكرده، براى بود كه جمله مورد بحث به خواننده مى فهمانيد كه چنين نصيحتى قبلا شده بوده، ديگر احتياج به ذكر آن نبود - «لَولا تُسَبّحُون»، چرا تسبيح خدا نمى گوييد، و او را از داشتن شريك ها منزه نمى داريد؟ و چرا بر قدرت خود و ساير اسباب ظاهرى اعتماد مى كنيد و سوگند مى خوريد، كه حتما فردا ميوه ها را مى چينيم، و إن شاء اللّه نمى گوييد و خدا را به كلّى از دخالت و سببيت و تأثير معزول مى كنيد و همه تأثيرها را به خود و ساير اسباب ظاهرى منسوب مى كنيد؟ اين همان شرك است، كه شما را از ارتكابش زنهار دادم.


آرى، اگر گفته بودند «لَيَصرِمُنّهَا مُصبِحين إلّا أن يَشَاءَ اللّه»، معنايش اين مى شد كه خدا هيچ شريكى ندارد، اگر به چيدن ميوه موفق مى شدند به اذن خدا شده بودند، و اگر نمى شدند، باز به مشيت خدا نشده بودند. پس همه امور به دست خداست، و او را شريكى نيست.
آرى، اگر گفته بودند «لَيَصرِمُنّهَا مُصبِحين إلّا أن يَشَاءَ اللّه»، معنايش اين مى شد كه خدا هيچ شريكى ندارد، اگر به چيدن ميوه موفق مى شدند به اذن خدا شده بودند، و اگر نمى شدند، باز به مشيت خدا نشده بودند. پس همه امور به دست خداست، و او را شريكى نيست.
خط ۱۸۰: خط ۱۹۳:
«'''كَذَلِك الْعَذَابُ وَ لَعَذَابُ الاَخِرَةِ أَكْبرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ'''»:
«'''كَذَلِك الْعَذَابُ وَ لَعَذَابُ الاَخِرَةِ أَكْبرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ'''»:


كلمه «العَذَاب» مبتداى مؤخر، و كلمه «كَذلِك» خبر مقدم است و تقديرش «العَذَابُ كَذَلِك» است. يعنى نمونه عذابى كه ما بشر را از آن زنهار مى دهيم، عذاب اصحاب باغ است. و حاصلش اين شد كه: خداى تعالى، انسان را با مال و اولاد امتحان مى كند، و انسان به وسيله همين مال و اولاد، طغيان نموده مغرور مى شود و خود را بى نياز از پروردگار احساس نموده، در نتيجه اصلا پروردگار خويش را فراموش مى كند، و اسباب ظاهرى و قدرت خود را شريك خدا مى گيرد، و قهرا جرأت بر معصيت پيدا مى كند. در حالى كه غافل است از اين كه عذاب و وبال عملش دورا دور او را گرفته،
كلمه «العَذَاب» مبتداى مؤخر، و كلمه «كَذلِك» خبر مقدم است و تقديرش «العَذَابُ كَذَلِك» است. يعنى نمونه عذابى كه ما بشر را از آن زنهار مى دهيم، عذاب اصحاب باغ است.  
 
و حاصلش اين شد كه: خداى تعالى، انسان را با مال و اولاد امتحان مى كند، و انسان به وسيله همين مال و اولاد، طغيان نموده مغرور مى شود و خود را بى نياز از پروردگار احساس نموده، در نتيجه اصلا پروردگار خويش را فراموش مى كند، و اسباب ظاهرى و قدرت خود را شريك خدا مى گيرد، و قهرا جرأت بر معصيت پيدا مى كند. در حالى كه غافل است از اين كه عذاب و وبال عملش دورا دور او را گرفته،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۲۹ </center>
و اين طور عذابش آماده شده، تا ناگهان بر سرش بتازد، و با هول انگيزترين و تلخ ‌ترين شكل رُخ بنمايد. آن وقت از خواب غفلتش بيدار مى شود، و به ياد نصيحت هايى مى افتد كه به او مى كردند و او گوش نمى داد. آن وقت نسبت به كوتاهى هاى خود اظهار ندامت مى كند، از ظلم و طغيان خود شرمنده مى شود، و از پروردگارش درخواست برگشتن نعمت مى كند، تا اين بار شكر او را به جاى آورد. عينا همان طور كه سرگذشت صاحبان باغ به آن انجاميد. بنابراين، قرآن مى خواهد با نقل اين داستان، يك قاعده كلّى براى همه انسان ها بيان كند.
و اين طور عذابش آماده شده، تا ناگهان بر سرش بتازد، و با هول انگيزترين و تلخ ‌ترين شكل رُخ بنمايد. آن وقت از خواب غفلتش بيدار مى شود، و به ياد نصيحت هايى مى افتد كه به او مى كردند و او گوش نمى داد. آن وقت نسبت به كوتاهى هاى خود اظهار ندامت مى كند، از ظلم و طغيان خود شرمنده مى شود، و از پروردگارش درخواست برگشتن نعمت مى كند، تا اين بار شكر او را به جاى آورد. عينا همان طور كه سرگذشت صاحبان باغ به آن انجاميد. بنابراين، قرآن مى خواهد با نقل اين داستان، يك قاعده كلّى براى همه انسان ها بيان كند.