تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:


==آيات ۱ - ۱۹  سوره اعلى ==
==آيات ۱ - ۱۹  سوره اعلى ==
سوره «اعلى»، مكّى است و نوزده آيه دارد.
* سوره «اعلى»، مكّى است و نوزده آيه دارد.


بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *  
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *  
سبِّح اسمَ رَبِّك الاَعْلى (۱)
سبِّح اسمَ رَبِّك الاَعْلى (۱)
الَّذِى خَلَقَ فَسوَّى (۲)
الَّذِى خَلَقَ فَسوَّى (۲)
وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى (۳)
وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى (۳)
وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى (۴)
وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى (۴)
فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى (۵)
فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى (۵)
سنُقْرِئُك فَلا تَنسى (۶)
سنُقْرِئُك فَلا تَنسى (۶)
إِلا مَا شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الجَْهْرَ وَ مَا يخْفَى (۷)
إِلا مَا شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الجَْهْرَ وَ مَا يخْفَى (۷)
وَ نُيَسرُك لِلْيُسرَى (۸)
وَ نُيَسرُك لِلْيُسرَى (۸)
فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى (۹)
فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى (۹)
سيَذَّكَّرُ مَن يخْشى (۱۰)
سيَذَّكَّرُ مَن يخْشى (۱۰)
وَ يَتَجَنَّبهَا الاَشقَى (۱۱)
وَ يَتَجَنَّبهَا الاَشقَى (۱۱)
الَّذِى يَصلى النَّارَ الْكُبرَى (۱۲)
الَّذِى يَصلى النَّارَ الْكُبرَى (۱۲)
ثمَّ لا يَمُوت فِيهَا وَ لا يحْيى (۱۳)
 
ثمَّ لا يَمُوتُ فِيهَا وَ لا يحْيى (۱۳)
 
قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكى (۱۴)
قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكى (۱۴)
وَ ذَكَرَ اسمَ رَبِّهِ فَصلى (۱۵)
وَ ذَكَرَ اسمَ رَبِّهِ فَصلى (۱۵)
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا(۱۶)
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا(۱۶)
وَ الاَخِرَةُ خَيرٌ وَ أَبْقَى (۱۷)
وَ الاَخِرَةُ خَيرٌ وَ أَبْقَى (۱۷)
إِنَّ هَذَا لَفِى الصحُفِ الاُولى (۱۸)
 
صحُفِ إِبْرَهِيمَ وَ مُوسى (۱۹)
إِنَّ هَذَا لَفِى الصُحُفِ الاُولى (۱۸)
 
صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسى (۱۹)


<center> «'''ترجمه آیات'''»  </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''»  </center>
خط ۲۰۸: خط ۲۲۷:
در اين آيات، به توحيد خداى تعالى امر شده. توحيدى كه لايق به ساحت مقدس او باشد. و نيز به تنزيه ذات متعاليه اش، از اين كه نام مقدسش، با نامى ديگر ذكر شود، و يا چيزى كه بايد به او مستند شود، به غير او نسبت دهند. مثلا كسى ديگر را در خلقت و تدبير و رزق، شريك او بدانند. و به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» وعده تأييد مى دهد. تأييد به وسيلۀ علم و حفظ؛ و نيز وعده مى دهد كه او را از آسان ترين طريق و مناسب ترين راه، به تبليغ و دعوت موفق بفرمايد.
در اين آيات، به توحيد خداى تعالى امر شده. توحيدى كه لايق به ساحت مقدس او باشد. و نيز به تنزيه ذات متعاليه اش، از اين كه نام مقدسش، با نامى ديگر ذكر شود، و يا چيزى كه بايد به او مستند شود، به غير او نسبت دهند. مثلا كسى ديگر را در خلقت و تدبير و رزق، شريك او بدانند. و به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» وعده تأييد مى دهد. تأييد به وسيلۀ علم و حفظ؛ و نيز وعده مى دهد كه او را از آسان ترين طريق و مناسب ترين راه، به تبليغ و دعوت موفق بفرمايد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۳۹ </center>
و سياق آيات اول سوره، سياق آيات مكّى است. و اما ذيل سوره، يعنى از جملۀ «قد أفلح من تزكّى...» مورد ترديد است. براى اين كه از طرق ائمۀ اهل بيت، و همچنين از طرق اهل سنت رواياتى رسيده كه منظور از «تزكّى»، دادن زكات فطره و خواندن نماز عيد است. و اين را هم مى دانيم كه روزه و توابعش، كه يكى زكات فطره است و همچنين نماز عيد، بعد از هجرت در مدينه تشريع شده. نتيجه مى گيريم كه: آيات ذيل سوره در مدينه نازل شده. پس سوره مورد بحث، مشتمل است بر آيات مكّى و مدنى هر دو. و اين با رواياتى كه مى گويد اين سوره مكّى است، منافاتى ندارد؛ براى اين كه مى توان آن را حمل كرد به اين كه منظور صدر سوره است.
و سياق آيات اول سوره، سياق آيات مكّى است. و اما ذيل سوره، يعنى از جملۀ «قد أفلح من تزكّى...» مورد ترديد است. براى اين كه از طرق ائمۀ اهل بيت، و همچنين از طرق اهل سنت رواياتى رسيده كه منظور از «تزكّى»، دادن زكات فطره و خواندن نماز عيد است. و اين را هم مى دانيم كه روزه و توابعش، كه يكى زكات فطره است و همچنين نماز عيد، بعد از هجرت در مدينه تشريع شده.  


'''توضيح معناى اين كه فرمود: «'''سبّح اسم ربّك'''»
نتيجه مى گيريم كه: آيات ذيل سوره در مدينه نازل شده. پس سوره مورد بحث، مشتمل است بر آيات مكّى و مدنى هر دو. و اين با رواياتى كه مى گويد اين سوره مكّى است، منافاتى ندارد؛ براى اين كه مى توان آن را حمل كرد به اين كه منظور صدر سوره است.


* «'''سبِّح اسمَ رَبِّك الاَعْلى'''»:
==توضيح معناى اين كه فرمود: «سبّح اسم ربّك»==
 
«'''سبِّح اسمَ رَبِّك الاَعْلى'''»:


در اين آيه، به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» دستور مى دهد اسم پروردگار خود را تقديس و تنزيه كند. و از اين كه نفرمود پروردگارت را تنزيه كن، فرمود اسم پروردگارت را تنزيه كن - و ظاهر لفظ «اسم» كلمه اى است كه بر مسمّى دلالت كند - و كلمه هم جايش در زبان است؛ مى فهميم كه منظور اين است كه: هر وقت نام پروردگارت را به زبان مى آورى، نام چيز ديگرى از قبيل آلهه و شركا و شفعا - كه خدا از آن منزّه است - با آن كلمه به زبان ميار، و نسبت ربوبيت به آن ها مده. يعنى امورى كه از شؤون ربوبيت است و مختص به خداى تعالى است، از قبيل خلقت، ايجاد، رزق، احياء، اماته و امثال آن را، به غير خدا نسبت مده.
در اين آيه، به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» دستور مى دهد اسم پروردگار خود را تقديس و تنزيه كند. و از اين كه نفرمود پروردگارت را تنزيه كن، فرمود اسم پروردگارت را تنزيه كن - و ظاهر لفظ «اسم» كلمه اى است كه بر مسمّى دلالت كند - و كلمه هم جايش در زبان است؛ مى فهميم كه منظور اين است كه: هر وقت نام پروردگارت را به زبان مى آورى، نام چيز ديگرى از قبيل آلهه و شركا و شفعا - كه خدا از آن منزّه است - با آن كلمه به زبان ميار، و نسبت ربوبيت به آن ها مده. يعنى امورى كه از شؤون ربوبيت است و مختص به خداى تعالى است، از قبيل خلقت، ايجاد، رزق، احياء، اماته و امثال آن را، به غير خدا نسبت مده.
خط ۲۱۸: خط ۲۳۹:
و يا معنايش اين است كه: امورى كه لايق ساحت مقدس خداى تعالى نيست، از قبيل عجز، جهل، ظلم، غفلت و نظائر آن از هر صفت نقص و عيب را، به خدا منسوب مكن.
و يا معنايش اين است كه: امورى كه لايق ساحت مقدس خداى تعالى نيست، از قبيل عجز، جهل، ظلم، غفلت و نظائر آن از هر صفت نقص و عيب را، به خدا منسوب مكن.


و كوتاه سخن اين كه: تنزيه نام خدا اين است كه وقتى سخن از خدا مى رود، بايد كلام از ذكر امورى كه مناسب با ذكر او نيست، خالى باشد. اين تنزيه خدا، در مرحلۀ زبان و سخن است كه بايد با تنزيه او در مرحلۀ عمل موافق باشد؛ و لازمۀ اين تنزيه، توحيد كامل و نفى شرك جلى است. و شرك جلى، درست عكس توحيد است و شخص مشرك، نه تنها خداى تعالى را منزه از نواقص مذكور نمى داند، بلكه از شنيدن نام خدا به تنهايى ناراحت مى شود. و دو آيه زير بر اين معنا ناطق است: «'''و إذا ذكر اللّه وحده اشمأزّت قلوب الّذين لا يؤمنون بالآخرة و إذا ذكر الّذين من دونه إذا هم يستبشرون'''»، «'''و إذا ذكرت ربّك فى القران وحده ولّوا على أدبارهم نفورا'''».
و كوتاه سخن اين كه: تنزيه نام خدا اين است كه وقتى سخن از خدا مى رود، بايد كلام از ذكر امورى كه مناسب با ذكر او نيست، خالى باشد. اين تنزيه خدا، در مرحلۀ زبان و سخن است كه بايد با تنزيه او در مرحلۀ عمل موافق باشد؛ و لازمۀ اين تنزيه، توحيد كامل و نفى شرك جلى است. و شرك جلى، درست عكس توحيد است و شخص مشرك، نه تنها خداى تعالى را منزه از نواقص مذكور نمى داند، بلكه از شنيدن نام خدا به تنهايى ناراحت مى شود.  
 
و دو آيه زير بر اين معنا ناطق است: «وَ إذَا ذُكِرَ اللّهُ وَحدَه اشمَأزّت قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤمِنُونَ بِالآخِرَة وَ إذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إذا هُم يَستَبشِرُون»، «وَ إذَا ذكرت رَبّك فِى القُران وَحدَهُ وَلَّوا عَلَى أدبَارِهِم نُفُورا».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۰ </center>
و در اين كه اسم را اضافه كرد به كلمۀ «ربّ» و رب را اضافه كرد به كاف خطاب، نكته اى است كه بيان قبلى ما را تأييد مى كند. چون معناى آن چنين مى شود: منزّه بدار نام پروردگارت را كه تو، او را پروردگار خود گرفته اى و مردم را به ربوبيّت و الوهيّت او مى خوانى. پس ديگر در كلام خود، آن جا كه نام او را به ربوبيّت مى برى، نبايد نام غير او به طورى ذكر شود كه با ربوبيت خداى تعالى - كه خودش نيز خود را بدان ناميده - منافات داشته باشد.
و در اين كه اسم را اضافه كرد به كلمۀ «ربّ» و رب را اضافه كرد به كاف خطاب، نكته اى است كه بيان قبلى ما را تأييد مى كند. چون معناى آن چنين مى شود: منزّه بدار نام پروردگارت را كه تو، او را پروردگار خود گرفته اى و مردم را به ربوبيّت و الوهيّت او مى خوانى. پس ديگر در كلام خود، آن جا كه نام او را به ربوبيّت مى برى، نبايد نام غير او به طورى ذكر شود كه با ربوبيت خداى تعالى - كه خودش نيز خود را بدان ناميده - منافات داشته باشد.
خط ۲۲۷: خط ۲۵۰:
<span id='link302'><span>
<span id='link302'><span>


* بعضى گفته اند: معناى «سبح اسم ربّك الأعلى» اين است كه: بايد بگويى «'''سبحان ربّى الأعلى'''». نقل از ابن عبّاس. البته اين نسبت را هم به وى داده اند كه گفته معنايش اين است كه نماز بخوان.
بعضى گفته اند: معناى «سبح اسم ربّك الأعلى» اين است كه: بايد بگويى «سُبحانَ ربّى الأعلى». نقل از ابن عبّاس. البته اين نسبت را هم به وى داده اند كه گفته معنايش اين است كه نماز بخوان.


* بعضى گفته اند: مراد از كلمۀ «'''اسم '''»، مسمّى، يعنى خود خداى تعالى است. و معناى آيه اين است كه: خدا را از هر فعل و صفتى كه لايق به ساحت قدس او نيست، منزّه بدار.
بعضى گفته اند: مراد از كلمۀ «اسم»، مسمّى، يعنى خود خداى تعالى است. و معناى آيه اين است كه: خدا را از هر فعل و صفتى كه لايق به ساحت قدس او نيست، منزّه بدار.


* بعضى گفته اند: منظور از آوردن كلمۀ «'''اسم '''»، تعظيم مسمّى است، و به گفتۀ لبيد شاعر استشهاد شده كه گفته است:
بعضى گفته اند: منظور از آوردن كلمۀ «اسم»، تعظيم مسمّى است، و به گفتۀ لبيد شاعر استشهاد شده كه گفته است:


«إلى الحول، ثمّ اسم السلام عليكما = تا سر يك سال، و سپس اسم سلام بر شما دو نفر باد». يعنى سلام بر شما باد. در اين جا هم، معنايش: «سبّح ربّك الأعلى» است.
«إلى الحول، ثمّ اسم السلام عليكما: تا سر يك سال، و سپس اسم سلام بر شما دو نفر باد». يعنى سلام بر شما باد. در اين جا هم، معنايش: «سبّح ربّك الأعلى» است.


* و بعضى گفته اند: مراد تنزيه اسماى خداى تعالى است از هر رفتارى كه لايق به ساحت قدس او نباشد. مثلا اگر لفظى از اسماى خدا عمومى باشد، هم به خداى تعالى اطلاق شود، هم به غير او، مانند عالم و قادر و امثال آن؛ در مورد خداى تعالى آن را تأويل نكند (و با اسماى خدا بازى ننمايد)؛ و اگر لفظى باشد كه معناى اصلى و لغوى آن در مورد خداى تعالى صادق نباشد،
و بعضى گفته اند: مراد تنزيه اسماى خداى تعالى است از هر رفتارى كه لايق به ساحت قدس او نباشد. مثلا اگر لفظى از اسماى خدا عمومى باشد، هم به خداى تعالى اطلاق شود، هم به غير او، مانند عالم و قادر و امثال آن؛ در مورد خداى تعالى آن را تأويل نكند (و با اسماى خدا بازى ننمايد)؛ و اگر لفظى باشد كه معناى اصلى و لغوى آن در مورد خداى تعالى صادق نباشد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۱ </center>
كلمه را بر معناى اصلی اش باقى نگذارد، و آن را تأويل نمايد. مانند «و جاء ربّك = پروردگار تو آمد»، كه حتما بايد تأويل شود. و اگر كلمه اى است كه جز در مورد خداى تعالى اطلاق نمى شود، مانند كلمۀ «'''الله '''»، بايد آن را بر غير خداى تعالى اطلاق نكند و در جاهاى نامناسب، از قبيل مستراح آن را به زبان نياورد، و به همين قياس، رعايت ادب را درباره اسم خدا بنمايد.
كلمه را بر معناى اصلی اش باقى نگذارد، و آن را تأويل نمايد. مانند «و جاء ربّك: پروردگار تو آمد»، كه حتما بايد تأويل شود. و اگر كلمه اى است كه جز در مورد خداى تعالى اطلاق نمى شود، مانند كلمۀ «الله»، بايد آن را بر غير خداى تعالى اطلاق نكند و در جاهاى نامناسب، از قبيل مستراح آن را به زبان نياورد، و به همين قياس، رعايت ادب را درباره اسم خدا بنمايد.
 
وليكن معنايى كه ما ارائه داديم، هم عمومى تر و وسيع تر است، و هم با سياق آيات بعدى كه مى فرمايد: «سنقرئك فلا تنسى» و «نُيَسّرك لِليُسرى فَذكّر»، مناسب تر است. چون سياق اين آيات، سياق تحريك و تشويق به تبليغ رسالت، و تذكر دادن و بيدار كردن مردم است.  


وليكن معنايى كه ما ارائه داديم، هم عمومى تر و وسيع تر است، و هم با سياق آيات بعدى كه مى فرمايد: «'''سنقرئك فلا تنسى'''» و «'''نُيَسّرك لِليُسرى فَذكّر'''»، مناسب تر است. چون سياق اين آيات، سياق تحريك و تشويق به تبليغ رسالت، و تذكر دادن و بيدار كردن مردم است.
و لذا نخست دستور مى دهد كه آن جناب، كلام خود را اصلاح كند و از هر چيزى كه بويى از شرك جلى و يا شرك خفى دارد، پاك نمايد، و اسم پروردگارش را منزّه بدارد. و در مرحلۀ دوم، او را وعده مى دهد به اين كه آن قدر وحى را برايش بخواند كه ديگر چيزى از آن را فراموش نكند. و در مرحلۀ سوم، وعده اش مى دهد كه طريقه تبليغ را بر او آسان سازد. و در آخر، دستور مى دهد مردم را تذكر دهد و تبليغ كند. (دقت بفرماييد)!
و لذا نخست دستور مى دهد كه آن جناب، كلام خود را اصلاح كند و از هر چيزى كه بويى از شرك جلى و يا شرك خفى دارد، پاك نمايد، و اسم پروردگارش را منزّه بدارد. و در مرحلۀ دوم، او را وعده مى دهد به اين كه آن قدر وحى را برايش بخواند كه ديگر چيزى از آن را فراموش نكند. و در مرحلۀ سوم، وعده اش مى دهد كه طريقه تبليغ را بر او آسان سازد. و در آخر، دستور مى دهد مردم را تذكر دهد و تبليغ كند. (دقت بفرماييد)!
<span id='link303'><span>
<span id='link303'><span>