تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۱۷: خط ۲۱۷:
و بعضى از مفسّران، به منظور جمع بين دو دسته روايات گفته اند: ممكن است دو نوبت نازل شده باشد؛ يكى در مكّه و بار ديگر در مدينه.
و بعضى از مفسّران، به منظور جمع بين دو دسته روايات گفته اند: ممكن است دو نوبت نازل شده باشد؛ يكى در مكّه و بار ديگر در مدينه.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۸ </center>
* «'''إِنَّا أَعْطيْنَك الْكَوْثَرَ'''»:
==اقوال مختلف درباره مراد از «كوثر»==
«'''إِنَّا أَعْطيْنَك الْكَوْثَرَ'''»:


* اقوال مختلف درباره مراد از «'''كوثر'''»:
در مجمع البيان مى گويد: كلمۀ «كوثر» بر وزن «فوعل»، به معناى چيزى است كه شأنش آن است كه «كثير» باشد و «كوثر»، به معناى خير كثير است.
 
در مجمع البيان مى گويد: كلمۀ «'''كوثر'''» بر وزن «'''فوعل '''»، به معناى چيزى است كه شأنش آن است كه «كثير» باشد و «كوثر»، به معناى خير كثير است.


ولى مفسّران در تفسير كوثر و اين كه كوثر چيست، اختلافى عجيب كرده اند: بعضى گفته اند: «خير كثير» است. و بعضى معانى ديگرى كرده اند كه فهرست وار از نظر خواننده مى گذرد:
ولى مفسّران در تفسير كوثر و اين كه كوثر چيست، اختلافى عجيب كرده اند: بعضى گفته اند: «خير كثير» است. و بعضى معانى ديگرى كرده اند كه فهرست وار از نظر خواننده مى گذرد:
خط ۲۲۹: خط ۲۲۸:
صاحبان دو قول اول استدلال كرده اند به بعضى روايات؛ و اما باقى اقوال، هيچ دليلى ندارند، به جز تحكّم و بى دليل حرف زدن.  
صاحبان دو قول اول استدلال كرده اند به بعضى روايات؛ و اما باقى اقوال، هيچ دليلى ندارند، به جز تحكّم و بى دليل حرف زدن.  


و به هر حال اين كه: در آخر سوره فرمود: «'''إنّ شانئك هو الأبتر'''»، با در نظر گرفتن اين كه كلمۀ «'''أبتر'''» در ظاهر به معناى «اجاق كور» است، و نيز با در نظر گرفتن اين كه جملۀ مذكور از باب قصر قلب است، چنين به دست مى آيد كه:  
و به هر حال اين كه: در آخر سوره فرمود: «إنّ شانئك هُوَ الأبتَر»، با در نظر گرفتن اين كه كلمۀ «أبتر» در ظاهر به معناى «اجاق كور» است، و نيز با در نظر گرفتن اين كه جملۀ مذكور از باب قصر قلب است، چنين به دست مى آيد كه:  


منظور از «كوثر»، تنها و تنها، كثرت ذرّيه اى است كه خداى تعالى، به آن جناب ارزانى داشته؛ (و بركتى است كه در نسل آن جناب قرار داده)؛ و يا مراد، هم «خير كثير» است و هم، «كثرت ذريّه». چيزى كه هست، كثرت ذريّه، يكى از مصاديق خير كثير است. و اگر مراد مسأله ذريّه به استقلال و يا به طور ضمنى نبود، آوردن كلمه «'''إنّ '''» در جملۀ «'''إنّ شانئك هو الأبتر'''»، فايده اى نداشت. زيرا كلمۀ «'''إنّ '''» علاوه بر تحقيق، تعليل را هم مى رساند و معنا ندارد بفرمايد: «ما به تو حوض داديم»، چون كه بدگوى تو اجاق كور است و يا بى خبر است.
منظور از «كوثر»، تنها و تنها، كثرت ذرّيه اى است كه خداى تعالى، به آن جناب ارزانى داشته؛ (و بركتى است كه در نسل آن جناب قرار داده)؛ و يا مراد، هم «خير كثير» است و هم، «كثرت ذريّه». چيزى كه هست، كثرت ذريّه، يكى از مصاديق خير كثير است. و اگر مراد مسأله ذريّه به استقلال و يا به طور ضمنى نبود، آوردن كلمه «إنّ» در جملۀ «إنّ شَانِئَكَ هُوَ الأبتَر»، فايده اى نداشت. زيرا كلمۀ «إنّ» علاوه بر تحقيق، تعليل را هم مى رساند و معنا ندارد بفرمايد: «ما به تو حوض داديم»، چون كه بدگوى تو اجاق كور است و يا بى خبر است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۹ </center>
و روايات هم بسيار زياد رسيده كه: سورۀ مورد بحث، در پاسخ كسى نازل شده كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را به «اجاق كورى» زخم زبان زد و اين زخم زبان، هنگامى بود كه «قاسم» و «عبد اللّه» - دو فرزندان رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» - از دنيا رفتند.  
و روايات هم بسيار زياد رسيده كه: سورۀ مورد بحث، در پاسخ كسى نازل شده كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را به «اجاق كورى» زخم زبان زد و اين زخم زبان، هنگامى بود كه «قاسم» و «عبد اللّه» - دو فرزندان رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» - از دنيا رفتند.  


پس با اين بيان روشن شد كه: سخن آن مفسّر كه گفته: «'''منظور صاحب اين زخم زبان، از كلمۀ «أبتر'''»، بريدگى از مردم يا انقطاع از خير بوده و خداى تعالى، در رد گفتارش فرموده: او خودش منقطع از هر چيز است»؛ سخن بى وجهى است.
پس با اين بيان روشن شد كه: سخن آن مفسّر كه گفته: «منظور صاحب اين زخم زبان، از كلمۀ «أبتر»، بريدگى از مردم يا انقطاع از خير بوده و خداى تعالى، در ردّ گفتارش فرموده: او خودش منقطع از هر چيز است»؛ سخن بى وجهى است.


و چون جملۀ «'''إنّا أعطيناك ...'''» در مقام منت نهادن بود، با سياق متكلم مع الغير «ما» آمد كه بر عظمت دلالت مى كند. و چون منظور از آن، خوشدل ساختن رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بود، مطلب را با واژۀ «إعطاء»  - كه ظاهر در تمليك است - بيان داشت و فرمود: «ما به تو كوثر عطا كرديم».
و چون جملۀ «إنّا أعطَينَاكَ...» در مقام منت نهادن بود، با سياق متكلم مع الغير «ما» آمد كه بر عظمت دلالت مى كند. و چون منظور از آن، خوشدل ساختن رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بود، مطلب را با واژۀ «إعطاء»  - كه ظاهر در تمليك است - بيان داشت و فرمود: «ما به تو كوثر عطا كرديم».


و اين جمله، از اين دلالت خالى نيست كه فرزندان فاطمه «عليهاالسلام» ذريّه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» هستند، و اين خود يكى از خبرهاى غيبى قرآن كريم است. چون همان طور كه مى بينيم خداى تعالى، بعد از درگذشت آن حضرت، بركتى در نسل آن جناب قرار داد، به طورى كه در همه عالَم، هيچ نسلى معادل آن ديده نمى شود. آن هم، با آن همه بلاها كه بر سرِ ذريّه آن جناب آوردند و گروه گروه از ايشان را كشتند.
و اين جمله، از اين دلالت خالى نيست كه فرزندان فاطمه «عليهاالسلام» ذريّه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» هستند، و اين خود يكى از خبرهاى غيبى قرآن كريم است. چون همان طور كه مى بينيم خداى تعالى، بعد از درگذشت آن حضرت، بركتى در نسل آن جناب قرار داد، به طورى كه در همه عالَم، هيچ نسلى معادل آن ديده نمى شود. آن هم، با آن همه بلاها كه بر سرِ ذريّه آن جناب آوردند و گروه گروه از ايشان را كشتند.
<span id='link445'><span>
<span id='link445'><span>


* «'''فَصلِّ لِرَبِّك وَ انحَرْ'''»:
==مراد از امر به صلاة و نحر، بعد از منت گذاردن به إعطا «كوثر»==
«'''فَصلِّ لِرَبِّك وَ انحَرْ'''»:


«'''مراد از امر به صلاة و نحر، بعد از منت گذاردن به إعطا كوثر'''»
از ظاهر سياق و ظاهر اين كه حرف «فاء» بر سرِ اين جمله درآمده، استفاده مى شود كه: امر به نماز و نحر شتر - كه متفرّع بر جملۀ «إنّا أعطَينَاكَ الكَوثَر» شده - از باب شكر نعمت است. و چنين معنا مى دهد: حال كه ما بر تو منّت نهاديم و خير كثيرت داديم، اين نعمت بزرگ را با نماز و نحر شكرگزارى كن.


از ظاهر سياق و ظاهر اين كه حرف «'''فاء'''» بر سرِ اين جمله درآمده، استفاده مى شود كه: امر به نماز و نحر شتر - كه متفرّع بر جملۀ «'''إنّا أعطيناك الكوثر'''» شده - از باب شكر نعمت است. و چنين معنا مى دهد: حال كه ما بر تو منّت نهاديم و خير كثيرت داديم، اين نعمت بزرگ را با نماز و نحر شكرگزارى كن.
و مراد از «نحر»، بنابر رواياتى كه از طرق شيعه و سنّى از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» و از على «عليه السلام» رسيده؛ و نيز رواياتى كه شيعه از امام صادق و ساير ائمّه اهل بيت «عليهم السلام» روايت كرده، «دست بلند كردن به طرف گردن» در هنگام تكبير گفتن براى نماز است.
 
و مراد از «'''نحر'''»، بنابر رواياتى كه از طرق شيعه و سنّى از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» و از على «عليه السلام» رسيده؛ و نيز رواياتى كه شيعه از امام صادق و ساير ائمّه اهل بيت «عليهم السلام» روايت كرده، «دست بلند كردن به طرف گردن» در هنگام تكبير گفتن براى نماز است.


ولى بعضى گفته اند: معنايش اين است كه نماز عيد قربان بخوان، و شتر هم قربانى كن. ( چون كلمۀ «نحر» به معناى سر بريدن شتر به آن نحو خاص است، همچنان كه كلمۀ «ذبح»، به معناى سر بريدن ساير حيوانات است).
ولى بعضى گفته اند: معنايش اين است كه نماز عيد قربان بخوان، و شتر هم قربانى كن. ( چون كلمۀ «نحر» به معناى سر بريدن شتر به آن نحو خاص است، همچنان كه كلمۀ «ذبح»، به معناى سر بريدن ساير حيوانات است).
خط ۲۵۴: خط ۲۵۲:
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه: براى پروردگارت نماز بخوان، و وقتى سر از ركوع بر مى دارى، به طور كامل بايست. بعضى ديگر، معانى ديگرى هم ذكر كرده اند.
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه: براى پروردگارت نماز بخوان، و وقتى سر از ركوع بر مى دارى، به طور كامل بايست. بعضى ديگر، معانى ديگرى هم ذكر كرده اند.


* «'''إِنَّ شانِئَك هُوَ الاَبْترُ'''»:
«'''إِنَّ شانِئَك هُوَ الاَبْترُ'''»:


كلمۀ «'''شانئ'''» به معناى دشمن خشمگين، و كلمۀ «'''أبتر'''» به معناى اجاق كور است، و اين كسى كه چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود، «عاص بن وائل» بوده.
كلمۀ «شانئ» به معناى دشمن خشمگين، و كلمۀ «أبتر» به معناى اجاق كور است، و اين كسى كه چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود، «عاص بن وائل» بوده.


بعضى گفته اند: مراد از «أبتر» منقطع از خير، و يا منقطع از قوم خويش ‍ است، كه خواننده توجه فرمود، اين قول با روايات شأن نزول نمى سازد.
بعضى گفته اند: مراد از «أبتر» منقطع از خير، و يا منقطع از قوم خويش ‍ است، كه خواننده توجه فرمود، اين قول با روايات شأن نزول نمى سازد.


* «'''بحث روایى'''»:
==بحث روایى==
 
در الدرّ المنثور است كه: بخارى، ابن جرير و حاكم، از طريق ابى بشر، از سعيد بن جبير، از ابن عبّاس روايت كرده اند كه گفت: «كوثر» آن خيرى است كه خداى تعالى به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» داد.


در الدرّ المنثور است كه: بخارى، ابن جرير و حاكم، از طريق ابى بشر، از سعيد بن جبير، از ابن عبّاس روايت كرده اند كه گفت: «كوثر» آن خيرى است كه خداى تعالى به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» داد. ابوبشر مى گويد: به سعيد بن جبير گفتم: جمعى از مردم معتقدند كه «كوثر» نام نهرى در بهشت است. سعيد گفت: نهرى هم كه در بهشت است، يكى از خيرهايى است كه خداى تعالى، به آن جناب ارزانى داشته.
ابوبشر مى گويد: به سعيد بن جبير گفتم: جمعى از مردم معتقدند كه «كوثر» نام نهرى در بهشت است. سعيد گفت: نهرى هم كه در بهشت است، يكى از خيرهايى است كه خداى تعالى، به آن جناب ارزانى داشته.