تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴: خط ۱۴:
و مشركان از اين پاسخ اهل كتاب ناراحت شده، به مشاجره و درشتگويى با آنان پرداختند و گفته اند كه: اين قرآن، سحر و تورات شما هم، مثل آن سحر است. «سِحرَانِ تَظَاهَرَا: هر دو سحرند، كه يكدگر را كمك مى كنند». «وَ إنّا بِكُلٍّ كَافِرُون: و ما به هر دو كافريم». در نتيجه، اهل كتاب از مشركان اعراض نموده، و گفته اند: «سَلاَمٌ عَلَيكُم لَا نَبتَغِى الجَاهِلِين».
و مشركان از اين پاسخ اهل كتاب ناراحت شده، به مشاجره و درشتگويى با آنان پرداختند و گفته اند كه: اين قرآن، سحر و تورات شما هم، مثل آن سحر است. «سِحرَانِ تَظَاهَرَا: هر دو سحرند، كه يكدگر را كمك مى كنند». «وَ إنّا بِكُلٍّ كَافِرُون: و ما به هر دو كافريم». در نتيجه، اهل كتاب از مشركان اعراض نموده، و گفته اند: «سَلاَمٌ عَلَيكُم لَا نَبتَغِى الجَاهِلِين».


اين، آن چيزى است كه از سياق آيات مورد بحث به دست مى آيد. و خداى سبحان، وقتى داستان موسى را بيان كرده، خبر داده كه: چگونه مردمى زيردست و برده و ضعيف و زير شكنجه فرعونيان - كه پسرانشان را ذبح مى كرد و دختران آنان را زنده مى گذاشت را، بر آن ياغيان خونخوار و طاغيان تبهكار پيروز كرد. آن هم به دست كودكى از همان ستم كشان، كه در دامن همان دشمن خون آشامش بپروريد. دشمنى كه به فرمان او، هزاران كودك از دودمان وى را سر بريدند، و بعد از پرورش يافتنش، او را از ميان دشمن بيرون كرد، و دوباره به ميان آنان فرستاد، و بر آنان غالب ساخت، تا همه را غرق كرده، و دودمان بنى اسرائيل را نجات بخشيد و وارث آنان كرد.
اين، آن چيزى است كه از سياق آيات مورد بحث به دست مى آيد. و خداى سبحان، وقتى داستان موسى را بيان كرده، خبر داده كه: چگونه مردمى زيردست و برده و ضعيف و زير شكنجه فرعونيان - كه پسرانشان را ذبح مى كرد و دختران آنان را زنده مى گذاشت را، بر آن ياغيان خونخوار و طاغيان تبهكار پيروز كرد. آن هم به دست كودكى از همان ستم كشان، كه در دامن همان دشمن خون آشامش بپروريد.  
 
دشمنى كه به فرمان او، هزاران كودك از دودمان وى را سر بريدند، و بعد از پرورش يافتنش، او را از ميان دشمن بيرون كرد، و دوباره به ميان آنان فرستاد، و بر آنان غالب ساخت، تا همه را غرق كرده، و دودمان بنى اسرائيل را نجات بخشيد و وارث آنان كرد.


خداى سبحان، بعد از ذكر اين ماجرا، روى سخن را متوجه كتاب هاى آسمانى كه متضمن دعوت به دين توحيد است، و بدان وسيله حجت بر خلق تمام مى شود، و هم حامل تذكرهايى براى مردم است نموده و مى فرمايد: خداى سبحان، تورات را كه در آن بصيرت ها و هدايت و رحمت براى مردم بود، بر موسى نازل كرد، تا شايد از يادآورى قرون گذشته، و هلاكت امت هاى گذشته، به جرم نافرمانى ها، متذكر شوند، و از نافرمانى خدا دست بردارند.
خداى سبحان، بعد از ذكر اين ماجرا، روى سخن را متوجه كتاب هاى آسمانى كه متضمن دعوت به دين توحيد است، و بدان وسيله حجت بر خلق تمام مى شود، و هم حامل تذكرهايى براى مردم است نموده و مى فرمايد: خداى سبحان، تورات را كه در آن بصيرت ها و هدايت و رحمت براى مردم بود، بر موسى نازل كرد، تا شايد از يادآورى قرون گذشته، و هلاكت امت هاى گذشته، به جرم نافرمانى ها، متذكر شوند، و از نافرمانى خدا دست بردارند.
خط ۲۲: خط ۲۴:
و آنچه بين موسى و شعيب «عليهما السلام» گذشته بود، براى آن جناب بيان داشت. با اين كه آن جناب در مَديَن نبود، تا جريان را براى مردم تعريف كند، وليكن خداى تعالى، از درِ رحمت، آن را برايش بيان كرد، تا با نقل كردن آن، انذار كند مردمى را كه قبل از او نذير نداشتند.  
و آنچه بين موسى و شعيب «عليهما السلام» گذشته بود، براى آن جناب بيان داشت. با اين كه آن جناب در مَديَن نبود، تا جريان را براى مردم تعريف كند، وليكن خداى تعالى، از درِ رحمت، آن را برايش بيان كرد، تا با نقل كردن آن، انذار كند مردمى را كه قبل از او نذير نداشتند.  


چون به خاطر كفرشان و فسوقشان، در معرض نزول عذاب و گرفتار شدن به مصيبت قرار گرفته بودند، و اگر اين كتاب را نازل نمى كرد، و دعوت را ابلاغ نمى كرد، هر آينه، آن وقت مى گفتند: «رَبّنَا لَولَا أرسَلتَ إلَينَا رَسُولاً فَنَتّبِعَ آيَاتِكَ: پروردگارا! چرا رسولى به سوى ما نفرستادى، تا آيات تو را پيروى كنيم، و حجت ايشان عليه خدا تمام بود.
چون به خاطر كفرشان و فسوقشان، در معرض نزول عذاب و گرفتار شدن به مصيبت قرار گرفته بودند، و اگر اين كتاب را نازل نمى كرد، و دعوت را ابلاغ نمى كرد، هر آينه، آن وقت مى گفتند: «رَبّنَا لَولَا أرسَلتَ إلَينَا رَسُولاً فَنَتّبِعَ آيَاتِكَ: پروردگارا! چرا رسولى به سوى ما نفرستادى، تا آيات تو را پيروى كنيم»؟ و حجت ايشان عليه خدا تمام بود.


ولى وقتى خداى تعالى، پيغمبر خود را مبعوث نموده، و قرآن نازل شد، و حق به سويشان آمد، گفتند: «لَولَا أُوتِىَ مِثلَ مَا أُوتِىَ مُوسَى، أوَلَم يَكفُرُوا بِمَا أُوتِىَ مُوسَى مِن قَبل». چرا به او آن معجزاتى را ندادند كه به موسى دادند، آيا همين ها نبودند كه به همان معجزات كه به موسى داده شد، در هنگامى كه به اهل كتاب مراجعه كردند، و اهل كتاب قرآن را تصديق كردند. كفر ورزيده گفتند: هم قرآن و هم تورات، سحر است كه يكديگر را كمك مى كنند، و مگر نگفتند ما به همه اين ها كافريم؟  
ولى وقتى خداى تعالى، پيغمبر خود را مبعوث نموده، و قرآن نازل شد، و حق به سويشان آمد، گفتند: «لَولَا أُوتِىَ مِثلَ مَا أُوتِىَ مُوسَى، أوَلَم يَكفُرُوا بِمَا أُوتِىَ مُوسَى مِن قَبل». چرا به او آن معجزاتى را ندادند كه به موسى دادند، آيا همين ها نبودند كه به همان معجزات كه به موسى داده شد، در هنگامى كه به اهل كتاب مراجعه كردند، و اهل كتاب قرآن را تصديق كردند. كفر ورزيده گفتند: هم قرآن و هم تورات، سحر است كه يكديگر را كمك مى كنند، و مگر نگفتند ما به همه اين ها كافريم؟  
خط ۲۸: خط ۳۰:
آنگاه به رسول گرامى خود حجت را مى آموزد، تا با آن عليه كفار احتجاج كند، مى فرمايد: «قُل فَأتُوا بِكِتَابٍ مِن عِندِ اللهِ هُوَ أهدَى مِنهُمَا أتّبِعهُ: به ايشان بگو اگر راست مى گوييد، پس شما كتابى از نزد خدا بياوريد كه بهتر از قرآن و تورات باشد، تا من آن را پيروى كنم».  
آنگاه به رسول گرامى خود حجت را مى آموزد، تا با آن عليه كفار احتجاج كند، مى فرمايد: «قُل فَأتُوا بِكِتَابٍ مِن عِندِ اللهِ هُوَ أهدَى مِنهُمَا أتّبِعهُ: به ايشان بگو اگر راست مى گوييد، پس شما كتابى از نزد خدا بياوريد كه بهتر از قرآن و تورات باشد، تا من آن را پيروى كنم».  


يعنى حكمت خدا واجب مى سازد كه بالاخره از ناحيه او كتابى به سوى خلق نازل شود، تا مردم را به سوى حق هدايت نموده، و بدان حجت بر مردم تمام شود، و مردم حق را بشناسند. ناگزير اگر تورات و قرآن كتاب هدايت نباشند، و براى هدايت مردم كافى نباشند، بايد كتابى كه بهتر از آن دو هدايت مى كند، بوده باشد، و حال آن كه چنين كتابى نيست. چون هادى تر از اين دو كتاب نمى شود، براى اين كه آنچه در اين دو كتاب از معارف حقه وجود دارد،
يعنى حكمت خدا واجب مى سازد كه بالاخره از ناحيه او كتابى به سوى خلق نازل شود، تا مردم را به سوى حق هدايت نموده، و بدان حجت بر مردم تمام شود، و مردم حق را بشناسند. ناگزير اگر تورات و قرآن كتاب هدايت نباشند، و براى هدايت مردم كافى نباشند، بايد كتابى كه بهتر از آن دو هدايت مى كند، بوده باشد، و حال آن كه چنين كتابى نيست. چون هادى تر از اين دو كتاب نمى شود، براى اين كه آنچه در اين دو كتاب از معارف حقه وجود دارد، مؤید به اعجاز است، و براهین عقلی نیز آن را تأیید می کند.
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۹ </center>
مؤيد به اعجاز است، و براهين عقلى نيز آن را تأييد مى كند.


علاوه بر اين، كتاب سماوى بهتر از آن دو نيست. پس آن دو، كتاب هدايت اند و اين مردم كه از آن دو اعراض مى كنند، به حكم برهان و دليل عقل اعراض نمى كنند، بلكه هواى نفس خود را پيروى مى كنند، و از صراط مستقيم گمراه شده اند، «فَإن لَم يَستَجِيبُوا لَكَ فَاعلَم أنّمَا يَتّبِعُونَ أهوَاءَهُم...».
علاوه بر اين، كتاب سماوى بهتر از آن دو نيست. پس آن دو، كتاب هدايت اند و اين مردم كه از آن دو اعراض مى كنند، به حكم برهان و دليل عقل اعراض نمى كنند، بلكه هواى نفس خود را پيروى مى كنند، و از صراط مستقيم گمراه شده اند، «فَإن لَم يَستَجِيبُوا لَكَ فَاعلَم أنّمَا يَتّبِعُونَ أهوَاءَهُم...».
خط ۶۴: خط ۶۶:
ما امر نبوت او را با نازل كردن تورات به وى، محكم كرديم. و اما اصل نبوتش را جملۀ «وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إذ نَادَينَا»، متعرض آن است، كه در دو آيه بعد قرار دارد. و جملۀ «وَ مَا كُنتَ مِنَ الشّاهِدِين»، تأكيد همان جمله قبل است. يعنى جملۀ «وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الغِربِىّ».
ما امر نبوت او را با نازل كردن تورات به وى، محكم كرديم. و اما اصل نبوتش را جملۀ «وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إذ نَادَينَا»، متعرض آن است، كه در دو آيه بعد قرار دارد. و جملۀ «وَ مَا كُنتَ مِنَ الشّاهِدِين»، تأكيد همان جمله قبل است. يعنى جملۀ «وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الغِربِىّ».


و معناى آيه، اين است كه: محمّد! تو حاضر و شاهد نبودى، آن هنگامى را كه ما تورات را بر موسى، در جانب غربى از وادى يا كوه، نازل كرديم.
و معناى آيه، اين است كه: ای محمّد! تو حاضر و شاهد نبودى، آن هنگامى را كه ما تورات را بر موسى، در جانب غربى از وادى يا كوه، نازل كرديم.


«'''وَ لَكِنَّا أَنشأْنَا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيهِمُ الْعُمُرُ'''»:
«'''وَ لَكِنَّا أَنشأْنَا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيهِمُ الْعُمُرُ'''»:
خط ۷۶: خط ۷۸:
كلمۀ «ثاوى»، به معناى مقيم (كسى كه در جايى مسكن و اقامت كند) مى باشد. و ضمير در «عليهم»، به مشركان مكه بر مى گردد. آنان كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آيات خدا را، كه داستان موسى در مَديَن را حكايت مى كند، بر آنان مى خواند.
كلمۀ «ثاوى»، به معناى مقيم (كسى كه در جايى مسكن و اقامت كند) مى باشد. و ضمير در «عليهم»، به مشركان مكه بر مى گردد. آنان كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آيات خدا را، كه داستان موسى در مَديَن را حكايت مى كند، بر آنان مى خواند.


«'''وَ لَكِنّا كُنّا مُرسلِين'''» - اين جمله، استدراك از نفى در اول آيه است، همان طور كه جملۀ «وَ لَكِنّا أنشَأنَا...» نيز، استدراك از آن بود. و معناى استدراك دومى، اين است كه: تو اى محمّد! در ميان اهل مَديَن، يعنى شعيب و قوم او نبودى، و آنچه بر موسى در «مَديَن» گذشت، ناظر نبودى، كه اينك آيات ما را كه بيانگر داستان او در آن جاست، بر مشركان بخوانى، وليكن ماييم كه تو را به سوى قومت فرستاديم، و اين آيات را بر تو نازل كرديم، تا بر آنان بخوانى.
«'''وَ لَكِنّا كُنّا مُرسلِين'''» - اين جمله، استدراك از نفى در اول آيه است، همان طور كه جملۀ «وَ لَكِنّا أنشَأنَا...» نيز، استدراك از آن بود.  
 
و معناى استدراك دومى، اين است كه: تو اى محمّد! در ميان اهل مَديَن، يعنى شعيب و قوم او نبودى، و آنچه بر موسى در «مَديَن» گذشت، ناظر نبودى، كه اينك آيات ما را كه بيانگر داستان او در آن جاست، بر مشركان بخوانى، وليكن ماييم كه تو را به سوى قومت فرستاديم، و اين آيات را بر تو نازل كرديم، تا بر آنان بخوانى.


«'''وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إذ نَادَينَا وَلَكِن رَحمَةً مِن رَبّك...'''»:
«'''وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إذ نَادَينَا وَلَكِن رَحمَةً مِن رَبّك...'''»:
خط ۸۲: خط ۸۶:
با توجه به ظاهر مقابله اين آيه با آيه قبلى كه فرمود: «وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الغَربِىّ إذ قَضَينَا...»، اين است كه: مراد از اين نداء، همان ندايى است كه از آن درخت، در شبى كه موسى از دور آتشى را در طور ديد، برخاست.
با توجه به ظاهر مقابله اين آيه با آيه قبلى كه فرمود: «وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الغَربِىّ إذ قَضَينَا...»، اين است كه: مراد از اين نداء، همان ندايى است كه از آن درخت، در شبى كه موسى از دور آتشى را در طور ديد، برخاست.


«'''وَ لَكِن رَحمَةً مِن رَبّك...'''» - اين جمله نيز، استدراك از همان نفى سابق است، و ظاهرا كلمۀ «رَحمَة»، مفعولٌ له است. (يعنى براى رحمت). و اگر در اين جمله از سياق سابق كه خدا در آن به عنوان متكلم مع الغير «ما» نامبرده مى شد، به سياق غيبت (پروردگارت) برگشت شده. براى اين است كه به كمال عنايت خدا به آن جناب دلالت كند.
«'''وَ لَكِن رَحمَةً مِن رَبّك...'''» - اين جمله نيز، استدراك از همان نفى سابق است، و ظاهرا كلمۀ «رَحمَة»، مفعولٌ له است. (يعنى براى رحمت). و اگر در اين جمله از سياق سابق كه خدا در آن به عنوان متكلم مع الغير «ما» نامبرده مى شد، به سياق غيبت (پروردگارت) برگشت شده، براى اين است كه به كمال عنايت خدا به آن جناب دلالت كند.


«'''لِتُنذِرَ قَوماً مَا أتَاهُم مِن نَذِيرٍ مِن قَبلِكَ'''» - ظاهرا مراد از اين «قوم»، اهل عصر رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است. و يا هم ايشان است و هم پدران نزديك ايشان. چون عرب قبل از آن جناب نيز، پيامبرانى چون هود، صالح، شعيب، و اسماعيل «عليهم السلام» داشت.
«'''لِتُنذِرَ قَوماً مَا أتَاهُم مِن نَذِيرٍ مِن قَبلِكَ'''» - ظاهرا مراد از اين «قوم»، اهل عصر رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است. و يا هم ايشان است و هم پدران نزديك ايشان. چون عرب قبل از آن جناب نيز، پيامبرانى چون هود، صالح، شعيب، و اسماعيل «عليهم السلام» داشت.