تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۳۱: خط ۳۱:
<span id='link117'><span>
<span id='link117'><span>


==بت ها (اصنام) چه بوده اند؟ ==
==بت ها، از چه چیزی ساخته شده بودند؟ ==
«'''أَ تَتَّخِذُ أَصنَاماً ءَالِهَةً إِنى أَرَاك وَ قَوْمَك فى ضلَالٍ مُّبِينٍ'''»:
«'''أَ تَتَّخِذُ أَصنَاماً ءَالِهَةً إِنى أَرَاك وَ قَوْمَك فى ضلَالٍ مُّبِينٍ'''»:


خط ۴۰: خط ۴۰:
بهر حال ، اين بتها مجسمه هايى بودند كه يا از موضوعات اعتقادى از قبيل معبود آسمان و زمين و اله عدل و امثال آن و يا از موضوعاتى محسوس و مادى از قبيل آفتاب و ماه حكايت مى كردند، از آيات مورد بحث استفاده مى شود كه قوم ابراهيم نيز از اين دو نوع بت داشته اند،
بهر حال ، اين بتها مجسمه هايى بودند كه يا از موضوعات اعتقادى از قبيل معبود آسمان و زمين و اله عدل و امثال آن و يا از موضوعاتى محسوس و مادى از قبيل آفتاب و ماه حكايت مى كردند، از آيات مورد بحث استفاده مى شود كه قوم ابراهيم نيز از اين دو نوع بت داشته اند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۳۹ </center>
آثار باستانى خرابههاى بابل نيز اين معنا را تاييد مى كند.
آثار باستانى خرابه هاى بابل نيز اين معنا را تاييد مى كند.


قوم ابراهيم اين بتها را براى اين می پرستيده اند كه بدان وسيله به درگاه ارباب آنها تقرب جسته ، و به وسيله تقرب و نزديكى به آنها به درگاه خداى تعالى نزديك شوند. و اين خود نمونه بارزى از سفاهت بشر است كه عالی ترين مرحله خضوع را كه همان «خضوع بنده در برابر پروردگار» است، در برابر مجسمه چيزى كه در نظرش بزرگ جلوه كرده ، به كار ببرد، غافل از اينكه چنين خضوعى را در برابر كسى انجام داده كه خود، آن را ساخته است مگر نه اين است كه او خود، به دست خودش همين چوب را تراشيده و اسم آنرا معبود نهاده و پرستش كرده و در برابرش خاضع گرديده؟
قوم ابراهيم اين بتها را براى اين می پرستيده اند كه بدان وسيله به درگاه ارباب آنها تقرب جسته ، و به وسيله تقرب و نزديكى به آنها به درگاه خداى تعالى نزديك شوند. و اين خود نمونه بارزى از سفاهت بشر است كه عالی ترين مرحله خضوع را كه همان «خضوع بنده در برابر پروردگار» است، در برابر مجسمه چيزى كه در نظرش بزرگ جلوه كرده ، به كار ببرد، غافل از اينكه چنين خضوعى را در برابر كسى انجام داده كه خود، آن را ساخته است مگر نه اين است كه او خود، به دست خودش همين چوب را تراشيده و اسم آنرا معبود نهاده و پرستش كرده و در برابرش خاضع گرديده؟
خط ۴۶: خط ۴۶:
و لذا در آيه مورد بحث، اصنام را به لفظ نكره (اصناما) آورد، تا اشاره به حقارت آن كند، همچنانكه گفتار ابراهيم (عليه السلام) خطاب به قوم خود كه فرمود: «اتعبدون ما تنحتون» نيز اشاره به اين معنا داشته و آيه «اذ قال لابيه يا ابت لم تعبد ما لا يسمع و لا يبصر و لا يغنى عنك شيئا» نيز حقارت بتها را از جهت نداشتن روشن ترين صفات ربوبيت كه همان علم و قدرت است ، مى رساند.
و لذا در آيه مورد بحث، اصنام را به لفظ نكره (اصناما) آورد، تا اشاره به حقارت آن كند، همچنانكه گفتار ابراهيم (عليه السلام) خطاب به قوم خود كه فرمود: «اتعبدون ما تنحتون» نيز اشاره به اين معنا داشته و آيه «اذ قال لابيه يا ابت لم تعبد ما لا يسمع و لا يبصر و لا يغنى عنك شيئا» نيز حقارت بتها را از جهت نداشتن روشن ترين صفات ربوبيت كه همان علم و قدرت است ، مى رساند.


پس اينكه فرمود: «اتتخذ اصناما...» معنايش اين است كه آيا بتهايى چنين بى ارزش را خدايان خود اتخاذ مى كنيد؟ و مقام و مرتبه خدايى را كه عاليترين مقامات است براى يك مشت سنگ و چوب قائل مى شويد؟ راستى كه تو و قومت در گمراهى آشكارى بسر مى بريد، و راستى چگونه گمراهى به اين واضحى را تشخيص نمى دهيد؟ و چطور نمی فهميد كه بتپرستى عبارت است از: خضوع ، تذلل و عبوديت كسى كه خود صانع و داراى علم و قدرت است در برابر مصنوع خود، كه از علم و قدرت ، بوئى و اثرى در آن نيست؟
پس اينكه فرمود: «اتتخذ اصناما...» معنايش اين است كه آيا بتهايى چنين بى ارزش را خدايان خود اتخاذ مى كنيد؟ و مقام و مرتبه خدايى را كه عالی ترين مقامات است براى يك مشت سنگ و چوب قائل مى شويد؟ راستى كه تو و قومت در گمراهى آشكارى بسر مى بريد، و راستى چگونه گمراهى به اين واضحى را تشخيص نمى دهيد؟ و چطور نمی فهميد كه بت پرستى عبارت است از: خضوع ، تذلل و عبوديت كسى كه خود صانع و داراى علم و قدرت است در برابر مصنوع خود، كه از علم و قدرت ، بوئى و اثرى در آن نيست؟


و اين احتجاج و استدلال گر چه به منزله خلاصه و فشرده احتجاجات متعددى است كه ابراهيم (عليه السلام) با پدر و قوم خود كرده ، و قرآن تفصيل آنها را در چند مورد حكايت نموده است ، وليكن اين احتجاج ، خود احتجاج جداگانه و اولين احتجاجى است كه آنجناب با قوم و پدر خود كرده است و احتجاجات ديگرش يكى مناظره اى است كه با قوم خويش در باره بتها نموده و ديگرى محاجه اى است كه در باره ربوبيت و خدايى ستاره ها و خورشيد و ماه كرده است ، يكى هم گفتگوئى است كه با پادشاه معاصرش داشته است.
و اين احتجاج و استدلال گر چه به منزله خلاصه و فشرده احتجاجات متعددى است كه ابراهيم (عليه السلام) با پدر و قوم خود كرده ، و قرآن تفصيل آنها را در چند مورد حكايت نموده است ، وليكن اين احتجاج ، خود احتجاج جداگانه و اولين احتجاجى است كه آنجناب با قوم و پدر خود كرده است و احتجاجات ديگرش يكى مناظره اى است كه با قوم خويش در باره بتها نموده و ديگرى محاجه اى است كه در باره ربوبيت و خدايى ستاره ها و خورشيد و ماه كرده است ، يكى هم گفتگوئى است كه با پادشاه معاصرش داشته است.
خط ۶۰: خط ۶۰:
با كمك اين اشاره و دلالت آيه بعد: «فلما جن عليه الليل» كه دلالت مى كند بر اينكه مابعد آن مرتبط به ماقبل آن است ، مى توان فهميد كه كلمه «نرى» در عين اينكه مضارع است مع ذلك حال گذشته را حكايت مى كند، نظير كلمه «نريد» در آيه «و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض» كه در عين مضارع بودن ، حكايت حال گذشته است.
با كمك اين اشاره و دلالت آيه بعد: «فلما جن عليه الليل» كه دلالت مى كند بر اينكه مابعد آن مرتبط به ماقبل آن است ، مى توان فهميد كه كلمه «نرى» در عين اينكه مضارع است مع ذلك حال گذشته را حكايت مى كند، نظير كلمه «نريد» در آيه «و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض» كه در عين مضارع بودن ، حكايت حال گذشته است.


بنابراين ، معناى آيه اين مى شود كه : ما ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم و همين معنا باعث شد كه پى به گمراهى پدر و قوم خود برده و به احتجاج با آنان بپردازد، و ما هم پيدرپى با همين ارائه ملكوت تاييدش كرديم تا آنكه شب فرا رسيد و چشمش به ستاره افتاد.
بنابراين ، معناى آيه اين مى شود كه : ما ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم و همين معنا باعث شد كه پى به گمراهى پدر و قوم خود برده و به احتجاج با آنان بپردازد، و ما هم پی درپى با همين ارائه ملكوت تاييدش كرديم تا آنكه شب فرا رسيد و چشمش به ستاره افتاد.


پس اينكه بعضى از مفسرين گفته اند جمله «و كذلك نرى...» نظير جمله معترضه اى است كه به ماقبل و مابعد خود ارتباط ندارد، و همچنين اينكه بعضى ديگر گفته اند كه مساله ارائه ملكوت اولين ظهورش در كار ابراهيم آن شبى بود كه ستاره را ديد، صحيح نبوده و نبايد به آن اعتنا كرد.
پس اينكه بعضى از مفسرين گفته اند جمله «و كذلك نرى...» نظير جمله معترضه اى است كه به ماقبل و مابعد خود ارتباط ندارد، و همچنين اينكه بعضى ديگر گفته اند كه مساله ارائه ملكوت اولين ظهورش در كار ابراهيم آن شبى بود كه ستاره را ديد، صحيح نبوده و نبايد به آن اعتنا كرد.