تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۲: خط ۳۲:
و نيز در تفسير عياشى، از ابى بصير، از امام صادق «عليه السلام» روايت شده، كه در ذيل جمله: «ألستُ بربكم»، از آن جناب پرسيد: آيا اين كلام را به زبان هاى خود ادا كردند؟  
و نيز در تفسير عياشى، از ابى بصير، از امام صادق «عليه السلام» روايت شده، كه در ذيل جمله: «ألستُ بربكم»، از آن جناب پرسيد: آيا اين كلام را به زبان هاى خود ادا كردند؟  


فرمود: آرى، و هم با دل هاى خود گفتند. ابى بصير مى گويد: پرسيدم در آن روز، اين ذرات كجا بودند؟ فرمود: آن روز، خداوند در آن ذرات كارى كرد و آن ذرات، عكس العملى نشان دادند كه همان، جوابشان بود.
فرمود: آرى، و هم با دل هاى خود گفتند. ابوبصير مى گويد: پرسيدم در آن روز، اين ذرات كجا بودند؟ فرمود: آن روز، خداوند در آن ذرات كارى كرد و آن ذرات، عكس العملى نشان دادند كه همان، جوابشان بود.


مؤلف: جواب امام «عليه السلام» كه فرمود: (( آرى به زبانها و هم با دلهايشان (( مبنى بر اين است كه وجود ذرات در آن روز طورى بوده كه اگر به دنيا منتقل مى شدند همان نحوه وجودشان جواب زبانى و دنيائى مى شد، ليكن در آن عالم زبان و دل يكى بوده و از اين رو امام (عليه السلام ) فرمود: (( آرى و با دلهايشان (( و با اين تعبير جواب زبانى را تصديق كرده و جواب با دلها را اضافه كرده است .
مؤلف: جواب امام «عليه السلام» كه فرمود: «آرى، به زبان ها و هم با دل هايشان»، مبنى بر اين است كه وجود ذرات در آن روز، طورى بوده كه اگر به دنيا منتقل مى شدند، همان نحوه وجودشان، جواب زبانى و دنيایى مى شد، ليكن در آن عالَم، زبان و دل يكى بوده، و از اين رو امام «عليه السلام» فرمود: «آرى، و با دل هايشان»، و با اين تعبير، جواب زبانى را تصديق كرده و جواب با دل ها را اضافه كرده است.


سپس از آنجايى كه در ذهن راوى بوده كه اين داستان در دنيا و نشاءت طبيعت واقع شده ، و بعضى از روايات داستان اخراج ذريه از صلب آدم و مكان وقوع اين داستان را هم ذكر كرده ، و بعضى از آنها را همين راوى يعنى ابا بصير روايت كرده لذا در اين روايت از محل و وقوع اين قصه پرسيد، و امام (عليه السلام ) هم با جمله (( صنع منهم ما اكتفى به (( جوابش داد، و در جواب تعيين مكانى نكرد، بلكه فرمود: خداوند ذريه را طورى آفريد كه سؤ ال و جواب از او صحيح و ممكن باشد.
سپس از آن جايى كه در ذهن راوى بوده كه اين داستان در دنيا و نشأت طبيعت واقع شده، و بعضى از روايات، داستان إخراج ذريه از صلب آدم و مكان وقوع اين داستان را هم ذكر كرده، و بعضى از آن ها را همين راوى، يعنى ابابصير روايت كرده، لذا در اين روايت از محل و وقوع اين قصه پرسيد. و امام «عليه السلام» هم، با جملۀ «صنع منهم ما اكتفى به» جوابش داد، و در جواب تعيين مكانى نكرد، بلكه فرمود: خداوند ذريه را طورى آفريد، كه سؤال و جواب از او صحيح و ممكن باشد.


و همه اين تعبيرات ، بيان سابق ما را درباره وصف عالم ذر تاييد مى كند، و علاوه بر اين ، روايت مورد بحث مانند ساير روايات در افاده اينكه سؤ ال و جواب واقع در آن نشاءت به نحو حقيقت بوده نه بنحو مجاز صراحت داشته و يا نزديك به صريح است .
و همه اين تعبيرات، بيان سابق ما را درباره وصف «عالَم ذَر» تاييد مى كند. و علاوه بر اين، روايت مورد بحث مانند ساير روايات، در افاده اين كه سؤال و جواب واقع در آن نشأت به نحو حقيقت بوده، نه به نحو مجاز، صراحت داشته و يا نزديك به صريح است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۶ </center>
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد و حكيم ترمذى در كتاب نوادر الاصول و ابو شيخ در عظمت و ابن مردويه از ابى امامه روايت كرده اند كه گفت:  
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد و حكيم ترمذى، در كتاب نوادر الاصول، و أبوشيخ در عظمت و ابن مردويه، از ابى امامه روايت كرده اند كه گفت:  


رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرمود خداوند خلق را آفريد و كار خلقت تمام شد، و در آن موقع كه عرشش بر روى آب بود ميثاق انبياء را گرفته و اصحاب يمين را به دست راست خود و اصحاب شمال را به دست چپ خود گرفت گر چه هر دو دست خدا راست است آنگاه اصحاب يمين را صدا زد، ايشان جواب دادند و گفتند: پروردگار ما لبيك و سعديك ، فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم ؟ گفتند آرى . اصحاب شمال را صدا زد، ايشان نيز جواب دادند و گفتند پروردگار ما لبيك و سعديك ، فرمود آيا من پروردگار شما نيستم ؟ گفتند: آرى.
رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: خداوند خلق را آفريد و كار خلقت تمام شد، و در آن موقع كه عرشش بر روى آب بود، ميثاق انبياء را گرفته و أصحاب يمين را به دست راست خود، و أصحاب شمال را به دست چپ خود گرفت، گرچه هر دو دست خدا راست است. آنگاه اصحاب يمين را صدا زد، ايشان جواب دادند و گفتند: پروردگار ما، لبيك و سعديك! فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى. اصحاب شمال را صدا زد، ايشان نيز جواب دادند و گفتند: پروردگار ما، لبيك و سعديك! فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى.


آنگاه همه را به يكديگر آميخت يكى از ايشان گفت : پروردگارا چرا ما را بهم مخلوط كردى ؟ فرمود: ايشان غير اين اعمال ديگرى دارند كه مرتكب خواهند شد، بهمين جهت اينكار را كردم تا روز قيامت نگويند پروردگارا ما از اين امر غفلت داشتيم ، آنگاه همه ذريه را دوباره به صلب آدم برگردانيد، پس اهل بهشت بهشتيان آن روز و اهل آتش دوزخيان آن روزند.
آنگاه همه را به يكديگر آميخت. يكى از ايشان گفت: پروردگارا! چرا ما را به هم مخلوط كردى؟ فرمود: ايشان غير اين اعمال ديگرى دارند، كه مرتكب خواهند شد. به همين جهت اين كار را كردم، تا روز قيامت نگويند: پروردگارا! ما از اين امر غفلت داشتيم. آنگاه همه ذريه را دوباره به صلب آدم برگردانيد. پس اهل بهشت، بهشتيان آن روز و اهل آتش، دوزخيان آن روزند.


وقتى سخنان رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله ) به اينجا رسيد شخصى پرسيد يا رسول اللّه پس خاصيت اعمال چيست ؟ حضرت فرمود: هر قومى براى سر منزل مقصودش عمل مى كند عمر بن خطاب وقتى اين را شنيد گفت : حال كه مطلب چنين است براى آن منزل تلاش مى كنيم .
وقتى سخنان رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله» به اين جا رسيد، شخصى پرسيد: يا رسول اللّه! پس خاصيت اعمال چيست؟ حضرت فرمود: هر قومى براى سرمنزل مقصودش، عمل مى كند. عمر بن خطاب، وقتى اين را شنيد، گفت: حال كه مطلب چنين است، براى آن منزل تلاش مى كنيم.


مؤ لف : از اينكه فرمود: (( عرشش بر روى آب بود(( كنايه است از اينكه مساءله اخذ ميثاق مقدم بر خلقت بوده ، و مقصود از آن ، تقدم خلقت ارواح ، بر خلقت اجسام نيست ، زيرا اگر مقصود اين باشد همه آن اشكالاتى كه بر عالم ذر به آن معنا كه مثبتين آن فهميده بودند وارد مى شد بر اين روايت نيز وارد مى شود.
مؤلف: از اين كه فرمود: «عرشش بر روى آب بود»، كنايه است از اين كه مسأله أخذ ميثاق، مقدم بر خلقت بوده. و مقصود از آن، تقدم خلقت ارواح، بر خلقت اجسام نيست. زيرا اگر مقصود اين باشد، همه آن اشكالاتى كه بر عالَم ذَر، به آن معنا كه مثبتين آن فهميده بودند، وارد مى شد، بر اين روايت نيز وارد مى شود.


و اينكه فرمود: (( هر قومى براى سر منزل مقصودش عمل مى كند(( معنايش اين است كه هر يك از دو منزل محتاج به عمل دنيوى مناسب با خودش است ، اگر عامل اهل بهشت باشد لاجرم عمل خير انجام مى دهد، و اگر اهل دوزخ باشد خواه ناخواه عمل شر مرتكب مى شود، و دعوت انبياء بسوى بهشت و بسوى عمل خير براى اين است كه عمل خير منزل صاحبش را در بهشت معين و مشخص مى كند، همچنانكه عمل شر منزل صاحبش را در آتش معلوم مى سازد، چنانچه فرموده : (( و لكل وجهه هو موليها فاستبقوا الخيرات (( .
و اين كه فرمود: «هر قومى براى سرمنزل مقصودش عمل مى كند»، معنايش اين است كه: هر يك از دو منزل، محتاج به عمل دنيوى مناسب با خودش است. اگر عامل اهل بهشت باشد، لاجرم عمل خير انجام مى دهد، و اگر اهل دوزخ باشد، خواه ناخواه عمل شر مرتكب مى شود، و دعوت انبياء به سوى بهشت و به سوى عمل خير، براى اين است كه عمل خير، منزل صاحبش را در بهشت معين و مشخص مى كند، همچنان كه عمل شر، منزل صاحبش را در آتش معلوم مى سازد. چنانچه فرموده: «و لكل وجهة هو موليها فاستبقوا الخيرات».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۷ </center>
و صرف تعيين وجهه ، مانع از دعوت بسوى سبقت جستن در خيرات نيست ، و منافات ندارد كه سعادت و شقاوت انسان از نظر علل تامه آن معين باشد و در عين حال از نظر اختيار انسان در تعيين سرنوشت خود معلوم و معين نباشد، چون اختيار انسان نسبت به سعادت و شقاوتش ‍ جزء علت تامه است نه تمام آن ، و جزء علت هر چيزى وجود و عدم آنچيز را معين نمى سازد، به خلاف علت تامه ، و بحث مفصل اين مطلب در چند جاى از اين كتاب گذشت كه آخرى آنها در ذيل آيه (( كما بداكم تعودون فريقا هدى و فريقا حق عليهم الضلاله (( است ، اخبار طينت هم كه در سابق ايراد شد به يك معنا اخبار اين بحث نيز هست.
و صرف تعيين وجهه، مانع از دعوت به سوى سبقت جستن در خيرات نيست، و منافات ندارد كه سعادت و شقاوت انسان از نظر علل تامه آن معين باشد و در عين حال، از نظر اختيار انسان در تعيين سرنوشت خود، معلوم و معين نباشد.  


و در همان كتاب است كه عبد بن حميد، ابن جرير، ابن المنذر، ابن ابى حاتم و ابو الشيخ از ابن عباس روايت كرده اند كه در تفسير (( و اذ اخذ ربك من بنى آدم ...(( گفته است : خداوند آدم را خلق كرد و از او ميثاق گرفت به اينكه پروردگار او است ، و مقدرات او را از قبيل اجل ، رزق و مصيبت تعيين نموده ، آنگاه فرزندان او را كه به شكل ذره هايى بودند از صلب او بيرون كشيده از ايشان نيز ميثاق گرفت به اينكه پروردگار ايشان است ، و اجل ، رزق و مصيبت هر يك از ايشان را تعيين نمود.
چون اختيار انسان نسبت به سعادت و شقاوتش، جزء علت تامه است، نه تمام آن، و جزء علت هر چيزى، وجود و عدم آن چيز را معين نمى سازد. به خلاف علت تامه، و بحث مفصل اين مطلب، در چند جاى از اين كتاب گذشت، كه آخرى آن ها، در ذيل آيه: «كما بدأكم تعودون فريقا هدى و فريقا حق عليهم الضلالة» است. اخبار طينت هم كه در سابق ايراد شد، به يك معنا، اخبار اين بحث نيز هست.


مؤ لف : اين معنا به طرق بسيار و به عبارات مختلفى از ابن عباس روايت شده ليكن همه آنها در اصل معنا شريكند، و آن مساءله اخراج ذريه از صلب آدم و گرفتن ميثاق از ايشان است .
و در همان كتاب است كه عبد بن حميد، ابن جرير، ابن المنذر، ابن ابى حاتم و ابوالشيخ، از ابن عباس روايت كرده اند، كه در تفسير: «و إذ أخذ ربك من بنى آدم...» گفته است:


و نيز در الدر المنثور است كه ابن عبد البر در كتاب تمهيد از طريق سدى از ابى مالك و از ابى صالح از ابن عباس و از مره همدانى از ابن مسعود و عده ديگرى از صحابه روايت كرده كه در ذيل آيه (( و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم (( گفته اند:
خداوند آدم را خلق كرد و از او ميثاق گرفت به اين كه پروردگار او است، و مقدرات او را، از قبيل اجل، رزق و مصيبت تعيين نموده، آنگاه فرزندان او را كه به شكل ذره هايى بودند، از صلب او بيرون كشيده، از ايشان نيز ميثاق گرفت به اين كه پروردگار ايشان است، و اجل، رزق و مصيبت هر يك از ايشان را تعيين نمود.


وقتى كه خداى تعالى آدم را از بهشت راند قبل از اينكه به زمين فرودش فرستد صفحه طرف راست پشتش را مسح كرد و از همانجا ذريه سفيد رنگى مانند لولو و به صورت مورچه هاى ريز بيرون آورد و فرمود: به رحمت من به بهشت درآييد، آنگاه صفحه طرف چپ پشتش را مسح كرد و ذريه سياه رنگى به صورت مورچه هاى خرد بيرون آورد و فرمود: به دوزخ اندر شويد كه از اين كار باكى ندارم ، اين است معناى اصحاب يمين و اصحاب شمال كه در قرآن آمده .
مؤلف: اين معنا به طرق بسيار و به عبارات مختلفى، از ابن عباس روايت شده، ليكن همه آن ها در اصل معنا شريك اند، و آن، مسأله إخراج ذريه از صلب آدم و گرفتن ميثاق از ايشان است.
 
و نيز در الدر المنثور است كه ابن عبدالبر، در كتاب تمهيد، از طريق سدى، از ابى مالك و از ابى صالح، از ابن عباس و از مره همدانى، از ابن مسعود، و عده ديگرى از صحابه روايت كرده، كه در ذيل آيه: «و إذ أخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم» گفته اند:
 
وقتى كه خداى تعالى آدم را از بهشت راند، قبل از اين كه به زمين فرودش فرستد، صفحه طرف راست پشتش را مسح كرد و از همان جا، ذريه سفيد رنگى، مانند لؤلؤ و به صورت مورچه هاى ريز بيرون آورد و فرمود: به رحمت من به بهشت در آييد. آنگاه صفحه طرف چپ پشتش را مسح كرد و ذريه سياه رنگى، به صورت مورچه هاى خرد بيرون آورد و فرمود: به دوزخ اندر شويد، كه از اين كار باكى ندارم. اين است معناى «اصحاب يمين» و «اصحاب شمال» كه در قرآن آمده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۸ </center>
آنگاه از هر دو فرقه ميثاق گرفت و فرمود: (( الست بربكم قالوا بلى (( ب عضى به طوع و رغبت عهد كردند و بعضى به كراهت و بر وجه تقيه ، در اينجا خداى تعالى و ملائكه گفتند كه ما شاهديم تا در روز قيامت نگوييد ما از اين امر غافل بوديم ، و يا پدران ما قبل از ما مشرك شدند.
آنگاه از هر دو فرقه ميثاق گرفت و فرمود: «ألستُ بربكم قالوا بلى». بعضى به طوع و رغبت عهد كردند، و بعضى به كراهت و بر وجه تقيه. در اين جا، خداى تعالى و ملائكه گفتند كه: ما شاهديم، تا در روز قيامت نگوييد ما از اين امر غافل بوديم، و يا پدران ما، قبل از ما مشرك شدند.


اين عده از اصحاب اضافه كردند كه احدى از فرزندان آدم نيست مگر اينكه مى داند كه خداى تعالى پروردگار او است ، و اين گفته خدا است كه مى فرمايد: (( و له اسلم من فى السموات و الارض طوعا و كرها : و براى او به رغبت و يا به كراهت تسليم شده است آنكه در آسمانها و زمين است (( و نيز مى فرمايد: (( فلله الحجه البالغه فلو شاء لهديكم اجمعين : پس براى خدا است حجت بالغه ، و اگر مى خواست همه شما را هدايت مى كرد(( يعنى در روز اخذ ميثاق .
اين عده از اصحاب اضافه كردند كه احدى از فرزندان آدم نيست، مگر اين كه مى داند كه خداى تعالى، پروردگار او است، و اين گفته خدا است كه مى فرمايد: «و له أسلم من فى السماوات و الأرض طوعا و كرها: و براى او، به رغبت و يا به كراهت تسليم شده است، آن كه در آسمان ها و زمين است». و نيز مى فرمايد: «فلله الحجة البالغة فلو شاء لهديكم اجمعين: پس براى خدا است حجت بالغه، و اگر مى خواست، همه شما را هدايت مى كرد». يعنى در روز اخذ ميثاق.
<span id='link268'><span>
<span id='link268'><span>


مؤ لف : حديث ذر به تفصيلى كه در اين روايت آمده به سند موقوف و سند موصول از عده اى از اصحاب رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ابن عباس ، عمر بن خطاب ، عبداللّه بن عمر، سلمان ، ابى هريره ، ابى امامه ، ابى سعيد خدرى ، عبداللّه بن مسعود، عبد الرحمن بن قتاده ، ابى الدرداء، انس ، معاويه و ابى موسى اشعرى روايت شده است .
مؤلف: حديث ذر، به تفصيلى كه در اين روايت آمده، به سند موقوف و سند موصول، از عده اى از اصحاب رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، ابن عباس، عمر بن خطاب، عبداللّه بن عمر، سلمان، ابوهريره، ابى امامه، ابوسعيد خدرى، عبداللّه بن مسعود، عبدالرحمن بن قتاده، ابى الدرداء، انس، معاويه و ابوموسى اشعرى روايت شده است.


همچنانكه از طرق شيعه از على بن ابيطالب ، على بن الحسين ، محمد بن على ، جعفر بن محمد و حسن بن على العسكرى (عليهماالسلام ) و از طرف اهل سنت نيز از على بن الحسين ، محمد بن على و جعفر بن محمد به طريق كثيره اى روايت شده . پس بنابراين ، مى توان درباره اين حديث ادعاى تواتر معنوى كرد.
همچنان كه از طرق شيعه، از على بن ابی طالب، على بن الحسين، محمد بن على، جعفر بن محمد و حسن بن على العسكرى «عليهم السلام»، و از طرف اهل سنت نيز، از على بن الحسين، محمد بن على و جعفر بن محمد، به طريق كثيره اى روايت شده. پس بنابراين، مى توان درباره اين حديث ادعاى تواتر معنوى كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۹ </center>
و نيز در الدر المنثور است كه ابن سعد و احمد از عبدالرحمن بن قتاده سلمى كه از اصحاب رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بوده روايت كرده اند كه گفت : از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) شنيدم كه مى فرمود: خداى تبارك و تعالى آدم را خلق كرد و سپس خلائق را از پشتش بيرون آورد و فرمود: اين عده در بهشت ، و پروائى ندارم و اين عده در جهنم ، و پروائى ندارم ، مردى پرسيد: يا رسول الله ما بر چه پايه و اساس عمل كنيم ؟ حضرت فرمود: بر طبق مقدر زمان .
و نيز در الدر المنثور است كه ابن سعد و احمد، از عبدالرحمن بن قتاده سلمى، كه از اصحاب رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بوده، روايت كرده اند كه گفت: از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» شنيدم كه مى فرمود:  
 
خداى تبارك و تعالى، آدم را خلق كرد و سپس خلائق را از پشتش بيرون آورد و فرمود: اين عده در بهشت، و پروایى ندارم، و اين عده در جهنم، و پروایى ندارم. مردى پرسيد: يا رسول الله! ما بر چه پايه و اساس عمل كنيم؟ حضرت فرمود: بر طبق مقدر زمان.
 
مؤلف: كلامى كه در ذيل اين روايت است، نظير كلامى است كه در ذيل روايت ابى امامه است، كه قبلا نقل شد، و معلوم مى شود سائل، از جمله اين عده در بهشت، و پروایى ندارم و اين عده در جهنم، و پروایى ندارم، جبر و بى اختيارى انسان را فهميده بوده. و لذا رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، در جواب سؤالش فرمود:
 
اين تقدير خداى تعالى است، و اعمال ما، در عين اين كه عمل ما و منسوب به ما است، در عين حال، همه بر وفق قدر انجام يافته و قدر هم با آن ها منطبق است. زيرا خداى تعالى آنچه را كه مقدر كرده، همه را مقدر كرده، كه به اختيار ما صورت گيرد. پس ما بر وفق قدر آنچه را كه مى كنيم، به اختيار خود مى كنيم، و در انجام و يا ترك اعمالمان مجبور نيستيم، و در عين حال، با اعمال ما، مقدر خداى تعالى هم واقع مى شود.  


مؤ لف : كلامى كه در ذيل اين روايت است نظير كلامى است كه در ذيل روايت ابى امامه است كه قبلا نقل شد، و معلوم مى شود سائل از جمله اين عده در بهشت ، و پروائى ندارم و اين عده در جهنم ، و پروائى ندارم جبر و بى اختيارى انسان را فهميده بوده ، و لذا رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) در جواب سؤ الش فرمود: اين تقدير خداى تعالى است ، و اعمال ما در عين اينكه عمل ما و منسوب به ما است در عين حال همه بر وفق قدر انجام يافته و قدر هم با آنها منطبق است ، زيرا خداى تعالى آنچه را كه مقدر كرده همه را مقدر كرده كه به اختيار ما صورت گيرد، پس ما بر وفق قدر آنچه را كه مى كنيم به اختيار خود مى كنيم و در انجام و يا ترك اعمالمان مجبور نيستيم ، و در عين حال با اعمال ما مقدر خداى تعالى هم واقع مى شود، اين است معناى كلام آن حضرت ، نه اينكه خداى تعالى با تقديرش اختيار را از ما سلب كرده و اراده ما را از كار انداخته باشد، و روايات به اين معنى بسيار است .
اين است معناى كلام آن حضرت، نه اين كه خداى تعالى با تقديرش، اختيار را از ما سلب كرده و اراده ما را از كار انداخته باشد، و روايات به اين معنى بسيار است.
<span id='link269'><span>
<span id='link269'><span>