تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
<span id='link137'><span>
<span id='link137'><span>


==بيان آيات مربوط به محاجه هود «ع» با قوم خود ==
==احتجاج حضرت هود «ع»، با قوم خود ==
«'''وَ إِلى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ يَقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ...'''»:
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


(( اخ (( كه اصلش (( اخو(( است به معناى برادر است ، حال يا برادر تكوينى يعنى آن كسى كه در ولادت از پدر يا مادر و يا هر دو با انسان شريك است ، يا برادر رضاعى كه شرع او را برادر دانسته ، و يا برادرخواندگى ، كه بعضى از اجتماعات آن را معتبر شمرده اند، اين معناى اصلى كلمه مزبور است ، وليكن بطور استعاره به هر كسى كه با قومى يا شهرى ، يا صنعتى و سجيه اى نسبت داشته باشد نيز برادر آن چيز اطلاق مى كنند مثلا مى گويند: (( اخو بنى تميم برادر قبيله بنى تميم (( و يا (( اخو يثرب برادر يثرب (( و يا (( اخوالحياكه برادر پشم بافى (( و يا (( اخوالكرم برادر كرامت (( .
«'''وَ إِلى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ...'''»:


در آيه مورد بحث : (( و الى عاد اخاهم هودا(( برادر به همين معناى استعارى است . حرفهايى كه در پيرامون جمله (( قال يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره (( بايد زده شود همان حرفهايى است كه در ذيل همين جمله در داستان قبلى زده شد، تنها تفاوتى كه جمله مورد بحث با جمله مشابهش در داستان نوح (عليه السلام ) دارد اين است كه در آنجا داشت : (( فقال ...(( و در اينجا دارد (( قال (( و جاى اين هست كه كسى بپرسد چرا در آنجا حرف عطف (فاء) بر سر جمله در آمد و در اينجا در نيامد؟
«أخ» كه اصلش «أخو» است، به معناى برادر است. حال يا برادر تكوينى، يعنى آن كسى كه در ولادت از پدر يا مادر و يا هر دو با انسان شريك است. يا برادر رضاعى، كه شرع او را برادر دانسته. و يا برادرخواندگى، كه بعضى از اجتماعات آن را معتبر شمرده اند.


جوابش همانطورى كه زمخشرى نيز در كشاف گفته اين است كه: در آيه مورد بحث سؤالى در تقدير است،
اين معناى اصلى كلمه مزبور است، وليكن به طور استعاره، به هر كسى كه با قومى، يا شهرى، يا صنعتى و سجيه اى نسبت داشته باشد نيز، برادر آن چيز اطلاق مى كنند. مثلا مى گويند: «أخو بنى تميم: برادر قبيله بنى تميم». و يا «أخو يثرب: برادر يثرب». و يا «أخو الحياكه: برادر پشم بافى». و يا «أخو الكرم: برادر كرامت».
 
در آيه مورد بحث: «و إلى عاد أخاهم هودا»، برادر به همين معناى استعارى است. حرف هايى كه در پيرامون جمله «قال يا قوم اعبدوا الله ما لكم من إله غيره»، بايد زده شود، همان حرف هايى است كه در ذيل همين جمله، در داستان قبلى زده شد. تنها تفاوتى كه جمله مورد بحث، با جمله مشابهش در داستان نوح «عليه السلام» دارد، اين است كه در آن جا داشت: «فقال...»، و در اين جا دارد: «قال». و جاى اين هست كه كسى بپرسد: چرا در آن جا حرف عطف (فاء) بر سرِ جمله در آمد، و در اين جا، در نيامد؟
 
جوابش همان طورى كه زمخشرى نيز در كشاف گفته، اين است كه: در آيه مورد بحث، سؤالى در تقدير است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۲۳ </center>
گويا پس از آنكه فرمود: (( و الى عاد اخاهم هودا و هود را فرستاديم به سوى قوم عاد(( كسى پرسيده است : از كلام نوح با خبر شديم ، اينك بفرما ببينيم هود به قوم چه گفت ؟ در جواب فرمود: (( قال يا قوم ...(( .
گويا پس از آن كه فرمود: «و إلى عاد أخاهم هودا: و هود را فرستاديم به سوى قوم عاد»، كسى پرسيده است: از كلام نوح با خبر شديم، اينك بفرما ببينيم هود، به قوم چه گفت؟ در جواب فرمود: «قال يا قوم...».


و اين سؤ ال و جواب در داستان نوح (عليه السلام ) تصور ندارد، براى اينكه داستان مزبور، اولين داستانى است كه در اين آيات ايراد شده است .
و اين سؤال و جواب در داستان نوح «عليه السلام» تصور ندارد. براى اين كه داستان مزبور، اولين داستانى است كه در اين آيات ايراد شده است.


«'''قَالَ الْمَلاُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ ...'''»:
«'''قَالَ الْمَلاُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ ...'''»:


بطورى كه از داستان هود و قومش كه به زودى آن را نقل مى كنيم بر مى آيد عده اى از قوم وى ايمان داشته و از ترس سايرين ايمان خود را پنهان مى داشتند، بخلاف قوم نوح كه يا هيچ يك از آنها ايمان نداشتند، يا اگر داشتند ايمانشان را پنهان نمى كردند، و به داشتن ايمان ، معروف و انگشت نما بوده اند، لذا در آيه مربوط به قوم نوح فرمود: (( قال الملا من قومه همه بزرگان قومش گفتند...(( ، و ليكن در خصوص داستان هود فرمود: (( قال الملا الذين كفروا من قومه گروهى كه از بزرگان قوم وى كه كافر بودند، گفتند...(( . زمخشرى نيز در وجه فرق بين اين دو تعبير همين معنا را ذكر كرده است .
به طورى كه از داستان هود و قومش كه به زودى آن را نقل مى كنيم، بر مى آيد، عده اى از قوم وى ايمان داشته و از ترس سايرين، ايمان خود را پنهان مى داشتند. به خلاف قوم نوح كه يا هيچ يك از آن ها ايمان نداشتند، يا اگر داشتند، ايمانشان را پنهان نمى كردند، و به داشتن ايمان، معروف و انگشت نما بوده اند.  


(( انا لنريك فى سفاهه و انا لنظنك من الكاذبين (( - قوم هود از آنجايى كه بر سنت بت پرستى خو كرده بودند، و بت ها در دلهايشان ، مقدس و محترم بود، و با اين حال كسى جراءت نداشت سنت غلط آنان را مورد اعتراض قرار دهد لذا از كلام هود خيلى تعجب كرده ، با تاءكيد هر چه بيشتر (يعنى با بكار بردن لام در (( لنريك (( و استعمال لفظ (( ان (( در (( انا(( و لام در (( لنظنك (( ) اولا او را مردى سفيه و كم عقل ، و راءى او را راءيى غلط خوانده ، و ثانيا او را به ظن بسيار قوى از دروغگويان پنداشتند.
لذا در آيه مربوط به قوم نوح فرمود: «قال الملأ من قومه: همه بزرگان قومش گفتند...»، وليكن در خصوص داستان هود فرمود: «قال الملأ الذين كفروا من قومه: گروهى كه از بزرگان قوم وى كه كافر بودند، گفتند...». زمخشرى نيز در وجه فرق بين اين دو تعبير، همين معنا را ذكر كرده است.


از لفظ (( كاذبين (( و همچنين از لفظ (( رسل (( كه در جمله (( و تلك عاد جحدوا بايات ربهم و عصوا رسله (( بر مى آيد كه قوم هود غير از آن جناب ، پيغمبران ديگرى را هم تكذيب و نافرمانى كرده اند.
«'''إنا لنريك فى سفاهة و إنا لنظنك من الكاذبين'''» - قوم هود، از آن جايى كه بر سنت بت پرستى خو كرده بودند، و بت ها در دل هايشان، مقدس و محترم بود، و با اين حال كسى جرأت نداشت سنت غلط آنان را مورد اعتراض قرار دهد. لذا از كلام هود خيلى تعجب كرده، با تأكيد هرچه بيشتر (يعنى با به كار بردن لام در «لنريك» و استعمال لفظ «إنّ» در «إنّا» و لام در «لنظنك»)، اولا، او را مردى سفيه و كم عقل، و رأى او را، رأيى غلط خوانده، و ثانيا او را به ظن بسيار قوى، از دروغگويان پنداشتند.
 
از لفظ «كاذبين» و همچنين از لفظ «رسل» كه در جمله «و تلك عاد جحدوا بآيات ربهم و عصوا رسله»، بر مى آيد كه قوم هود، غير از آن جناب، پيغمبران ديگرى را هم تكذيب و نافرمانى كرده اند.
<span id='link138'><span>
<span id='link138'><span>


«'''قَالَ يَقَوْمِ لَيْس بى سفَاهَةٌ...'''»:
«'''قَالَ يَا قَوْمِ لَيْس بى سفَاهَةٌ...'''»:


حرفى كه در تفسير اين آيه بايد گفته شود، همان حرفى است كه در آيه مشابه آن در داستان نوح گفتيم ، تنها چيزى كه در خصوص اين جمله بايد بگوييم اين است كه قوم هود بيشتر از قوم نوح بى شرمى و وقاحت كردند،
حرفى كه در تفسير اين آيه بايد گفته شود، همان حرفى است كه در آيه مشابه آن، در داستان نوح گفتيم. تنها چيزى كه در خصوص اين جمله بايد بگوييم، اين است كه قوم هود، بيشتر از قوم نوح، بى شرمى و وقاحت كردند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۲۴ </center>
چه آنان نوح (عليه السلام ) را تنها مردى گمراه دانستند، واينان هود را مردى سفيه خواندند، و در عين حال هود (عليه السلام ) وقار نبوت را از دست نداد و ادبى را كه انبياء در دعوت الهى خود بايد رعايت كنند فراموش نفرمود، و با كمال ادب فرمود: (( يا قوم (( و اين لحن ، لحن كسى است كه نهايت درجه مهربانى و حرص بر نجات مردمش را دارد.
چه آنان نوح «عليه السلام» را، تنها مردى گمراه دانستند، و اينان هود را مردى سفيه خواندند، و در عين حال، هود «عليه السلام»، وقار نبوت را از دست نداد و ادبى را كه انبياء در دعوت الهى خود بايد رعايت كنند، فراموش نفرمود، و با كمال ادب فرمود: «يا قوم»، و اين لحن، لحن كسى است كه نهايت درجه مهربانى و حرص بر نجات مردمش را دارد.


«'''ليس بى سفاهة و لكنى رسول من رب العالمين'''» - و به طورى كه مى بينيد در رد تهمت سفاهت از خود و اثبات ادعاى رسالت خويش ، هيچ تاءكيدى به كار نبرد، براى اينكه اولا در مقابل مردمى لجوج ، لجبازى و اصرار نكرده باشد، و در ثانى بفهماند كه ادعايش آنقدر روشن است كه هيچ احتياجى به تاءكيد ندارد.
«'''ليس بى سفاهة و لكنّى رسول من ربّ العالمين'''» - و به طورى كه مى بينيد، در رد تهمت سفاهت از خود و اثبات ادعاى رسالت خويش، هيچ تأكيدى به كار نبرد. براى اين كه اولا در مقابل مردمى لجوج، لجبازى و اصرار نكرده باشد، و در ثانى بفهماند كه ادعايش آن قدر روشن است كه هيچ احتياجى به تأكيد ندارد.


«'''أُبَلِّغُكمْ رِسالَاتِ رَبى وَ أَنَا لَكمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ'''»:
«'''أُبَلِّغُكمْ رِسالَاتِ رَبّى وَ أَنَا لَكمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ'''»:


يعنى من از جهت اينكه فرستاده اى هستم به سوى شما، كارى جز تبليغ پيام هاى پروردگارم ندارم ، و از آنچه شما درباره ام مى پنداريد، بكلى منزه هستم . آرى ، من در آنچه شما را به سوى آن مى خوانم حيله گر نبوده ، نسبت به آن دين حقى كه به آن مبعوث شده ام ، خائن نيستم ، و چيزى از آن را زير و رو نكرده ، جز تدين شما را به دين توحيد يعنى دينى كه نفع و خير شما در آن است چيز ديگرى نمى خواهم. و در برابر اينكه آنان او را دروغگو شمردند، خود را (( امين (( ناميد.
يعنى: من از جهت اين كه فرستاده اى هستم به سوى شما، كارى جز تبليغ پيام هاى پروردگارم ندارم، و از آنچه شما درباره ام مى پنداريد، بكلى منزه هستم.  
 
آرى، من در آنچه شما را به سوى آن مى خوانم، حيله گر نبوده، نسبت به آن دين حقى كه به آن مبعوث شده ام، خائن نيستم، و چيزى از آن را زير و رو نكرده، جز تدين شما را به دين توحيد، يعنى دينى كه نفع و خير شما در آن است، چيز ديگرى نمى خواهم. و در برابر اين كه آنان او را دروغگو شمردند، خود را «امين» ناميد.


«'''أَوَ عجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكرٌ مِّن رَّبِّكُمْ ...'''»:
«'''أَوَ عجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكرٌ مِّن رَّبِّكُمْ ...'''»:


كلمه (( بصطه (( همان (( بسطه (( با سين است ، و از آنجايى كه پهلوى (( طا(( كه از حروف اطباق است قرار گرفته ، مبدل به (( صاد(( شده همچنانكه (( صراط(( را با اينكه اصلش (( سراط(( است، به همين خاطر با (( صاد(( مى نويسند. كلمه (( آلاء(( جمع : (( اءلى (( - به فتح همزه - و (( الى (( - له كسر آن - له معناى نعمت است ، همچنانكه (( آناء(( جمع (( اءنى (( و (( انى (( است .
كلمه «بصطه»، همان «بسطه» با سين است، و از آن جايى كه پهلوى «طاء» - كه از حروف اطباق است - قرار گرفته، مبدل به «صاد» شده، همچنان كه «صراط» را با اين كه اصلش «سراط» است، به همين خاطر با «صاد» مى نويسند.  
 
كلمه «آلاء»، جمع «ألى» - به فتح همزه - و «إلى» - به كسر آن - به معناى نعمت است، همچنان كه «آناء»، جمع «أنى» و «انى» است.


هود (عليه السلام ) در اين جمله مانند نوح (عليه السلام ) تعجب قوم را بى مورد دانسته و از نعمتهاى الهى دو نعمت را كه بسيار روشن بوده ، ذكر فرموده است ، يكى اينكه خداوند آنان را پس از انقراض قوم نوح ، خليفه خود قرار داده ، و ديگر اينكه به آنها درشتى هيكل و نيروى بدنى فراوان ارزانى داشته است.
هود «عليه السلام» در اين جمله، مانند نوح «عليه السلام»، تعجب قوم را بى مورد دانسته و از نعمت هاى الهى، دو نعمت را كه بسيار روشن بوده، ذكر فرموده است. يكى اين كه: خداوند آنان را پس از انقراض قوم نوح، خليفه خود قرار داده. و ديگر اين كه: به آن ها درشتى هيكل و نيروى بدنى فراوان ارزانى داشته است.


از همين جا معلوم مى شود كه قوم هود، داراى تمدن بوده و تقدم بر ساير اقوام داشته ، و قوه و قدرت بيشترى را دارا بودند. هود (عليه السلام ) بعد از ذكر اين دو نعمت اشاره به ساير نعمت هاى الهى نموده و فرموده : (( فاذ كروا آلا الله لعلكم تفلحون ...(( .
از همين جا معلوم مى شود كه قوم هود، داراى تمدن بوده و بر ساير اقوام تقدم داشته، و قوه و قدرت بيشترى را دارا بودند. هود «عليه السلام» بعد از ذكر اين دو نعمت، به ساير نعمت هاى الهى اشاره نموده و فرموده: «فاذكروا آلاء الله لعلكم تفلحون...».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۲۵ </center>
«'''قَالُوا أَ جِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ مَا كانَ يَعْبُدُ ءَابَاؤُنَا'''»:
«'''قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ مَا كانَ يَعْبُدُ ءَابَاؤُنَا'''»:


قوم هود براى اينكه او را به نوعى از استهزاء ساكت كنند، مساءله تقليد از پدران را به رخ او كشيدند.
قوم هود، براى اين كه او را به نوعى از استهزاء ساكت كنند، مسأله تقليد از پدران را به رُخ او كشيدند.


«'''قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضبٌ ...'''»:
«'''قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضبٌ ...'''»:


(( رحبس (( و (( رجز(( چيزى است كه اگر با چيزى ديگر برخورد بكند بايد از آن چيز صرفنظر نموده ، آن را دور انداخت . مدفوع انسان را هم از همين جهت رحبس و رجز گفته اند، هود (عليه السلام) نيز در اين كلام خود، عذاب را رحبس خوانده ، چون طبعا انسان از عذاب تنفر داشته و شخص معذب خود را از اشخاص ايمن از عذاب دور مى سازد.
«رحبس» و «رجز»، چيزى است كه اگر با چيزى ديگر برخورد بكند، بايد از آن چيز صرف نظر نموده، آن را دور انداخت. مدفوع انسان را هم از همين جهت، رحبس و رجز گفته اند. هود «عليه السلام» نيز در اين كلام خود، عذاب را رحبس خوانده، چون طبعا انسان از عذاب تنفر داشته و شخص معذب خود را از اشخاص ايمن از عذاب دور مى سازد.


هود (عليه السلام ) در جواب قوم گفت : اين اصرارى كه شما در پرستش بت ها و تقليد كور كورانه از پدران خود مى ورزيد، باعث دورى شما از خدا و غضب خدا بر شما گشت ، و سبب شد آن عذابى كه از در انكار مى گفتيد: چه وقت نازل مى شود؟ به همين زودى بر شما نازل گردد، پس منتظر آن باشيد و من هم با شما انتظار آن را دارم .
هود «عليه السلام» در جواب قوم گفت: اين اصرارى كه شما در پرستش بت ها و تقليد كور كورانه از پدران خود مى ورزيد، باعث دورى شما از خدا و غضب خدا بر شما گشت، و سبب شد آن عذابى كه از در انكار مى گفتيد: چه وقت نازل مى شود؟ به همين زودى بر شما نازل گردد. پس منتظر آن باشيد و من هم با شما انتظار آن را دارم.
<span id='link139'><span>
<span id='link139'><span>