تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵: خط ۵:




و اينكه فرمود: (( فادعوه بها(( يا از دعوت به معناى نام نهادن است همچنانكه مى گوييم : (( من او را زيد خواندم و تو را اباعبدالله (( خواندم يعنى او را به آن اسم و تو را به اين اسم نام نهادم ؛ و يا از دعوت به معناى ندا است ، و معنايش اين است كه خدا را به اسماء حسنايش ندا كنيد مثلا بگوييد: (( اى رحمان اى رحيم و...(( و يا از دعوت به معناى عبادت است و معنايش اين است كه خدا را عبادت كنيد با اعتقاد به اينكه او متصف به اوصاف حسنه و معانى جميله اى است كه اين اسماء دلالت بر آن دارد.
و اين كه فرمود: «فادعوه بها»، يا از دعوت به معناى نام نهادن است، همچنان كه مى گوييم: «من، او را زيد خواندم و تو را اباعبدالله» خواندم. يعنى: او را به آن اسم و تو را به اين اسم نام نهادم. و يا از دعوت به معناى ندا است، و معنايش اين است كه: خدا را به اسماء حسنايش ندا كنيد. مثلا بگوييد: «اى رحمان، اى رحيم و...». و يا از دعوت به معناى عبادت است و معنايش اين است كه: خدا را عبادت كنيد، با اعتقاد به اين كه او، متصف به اوصاف حسنه و معانى جميله اى است، كه اين اسماء دلالت بر آن دارد.


مفسرين همه اين چند معنا را براى دعوت احتمال داده اند، و ليكن كلام خود خداى تعالى در موارد مختلفى كه دعاى خود او را ذكر مى كند مويد همين معناى اخير است ، مانند: (( قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن اياما تدعوا فله الاسماء الحسنى (( و آيه (( و قال ربكم ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين (( وجه تاييد اين است كه اول دعا را ذكر كرده و در بعد همان دعا را به عبادت بدل آورده و فهمانده كه عبادت و دعا يكى است .
مفسران، همه اين چند معنا را براى دعوت احتمال داده اند، وليكن كلام خود خداى تعالى، در موارد مختلفى كه دعاى خود او را ذكر مى كند، مؤيد همين معناى اخير است. مانند: «قل ادعوا الله أو ادعوا الرحمان أيّا ما تدعوا فله الأسماء الحسنى»، و آيه: «و قال ربّكم ادعونى أستجب لكم إنّ الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين». وجه تأييد اين است كه اول، دعا را ذكر كرده و در بعد، همان دعا را به عبادت بدل آورده و فهمانده كه عبادت و دعا، يكى است.


و همچنين آيه (( و من اضل ممن يدعوا من دون الله من لا يستجيب له الى يوم القيمه و هم عن دعائهم غافلون ، و اذا حشر الناس كانوا لهم اعداء و كانوا بعبادتهم كافرين (( و آيه (( هو الحى لا اله الا هو فادعوه مخلصين له الدين (( كه دعا را به معناى اخلاص در عبادت گرفته است .
و همچنين، آيه: «و من أضلّ ممن يدعوا من دون الله من لا يستجيب له إلى يوم القيامة و هم عن دعائهم غافلون * و إذا حشر الناس كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم كافرين»، و آيه: «هو الحى لا إله إلا هو فادعوه مخلصين له الدين»، كه دعا را به معناى اخلاص در عبادت گرفته است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۵۱ </center>
ظاهر ذيل آيه (( و ذروا الذين يلحدون فى اسمائه سيجزون ما كانوا يعملون (( نيز اين معنا را تاييد مى كند، براى اينكه اگر مراد از دعا نام نهادن و يا نداء مى بود، نه عبادت مناسب تر اين بود كه بفرمايد: (( بما كانوا يصفون (( بخاطر آن وصف هاكه از خدا مى كردند(( همچنانكه در جاى ديگر همينطور تعبير كرده و فرموده : (( سيجزيهم وصفهم به زودى وصف كردنشان را جزا خواهد داد((
ظاهر ذيل آيه: «و ذروا الذين يلحدون فى أسمائه سيجزون ما كانوا يعملون» نيز، اين معنا را تأييد مى كند. براى اين كه اگر مراد از «دعا»، نام نهادن و يا نداء مى بود، نه عبادت، مناسب تر اين بود كه بفرمايد: «بما كانوا يصفون». به خاطر آن وصف ها، كه از خدا مى كردند. همچنان كه در جاى ديگر، همين طور تعبير كرده و فرموده: «سيجزيهم وصفهم: به زودى، وصف كردنشان را جزا خواهد داد».


بنابرآنچه گذشت معناى آيه مورد ب حث چنين مى شود و خدا داناتر است : (( براى خدا است تمامى اسمائى كه بهترين اسماء است پس او را عبادت كنيد و با آنها بسويش توجه نماييد(( البته معلوم است كه اين معنا شامل تسميه و نداء هم مى شود چون اين دو از لواحق عبادت است .
بنابر آنچه گذشت، معناى آيه مورد بحث، چنين مى شود: و خدا داناتر است: «براى خدا است تمامى أسمائى كه بهترين أسماء است. پس او را عبادت كنيد و با آن ها به سويش توجه نماييد». البته معلوم است كه اين معنا، شامل تسميه و نداء هم مى شود> چون اين دو، از لواحق عبادت است.  


«'''ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فى أَسمَائهِ ...'''»:
«'''ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فى أَسمَائهِ ...'''»:


كلمه (( لحد(( و (( الحاد(( هر دو به يك معنا مى باشد، و آن ميل از حد وسط به يكى از دو طرف افراط و تفريط است ، لحد قبر را هم به همين مناسبت لحد مى گويند، چون لحد هم در يك طرف قبر قرار دارد به خلاف (( ضريح (( كه در وسط قبر است و (( يلحدون (( چه از ثلاثى مجرد بوده و به فتح (( يا(( قرائت شود، و چه به ضم (( يا(( و از باب افعال به يك معنا است ، و از بعضى از لغويين نقل شده كه گفته اند به يك معنا نيست بلكه از ثلاثى مجرد به معناى ميل به يكى از دو طرف ، و از باب افعال به معناى جدال و مغلوب ساختن طرف است .
كلمه «لحد» و «إلحاد»، هر دو به يك معنا مى باشد، و آن، ميل از حد وسط به يكى از دو طرف افراط و تفريط است. لحد قبر را هم به همين مناسبت، «لحد» مى گويند. چون «لحد» هم، در يك طرف قبر قرار دارد، به خلاف «ضريح»، كه در وسط قبر است. و «يُلحدون»، چه از ثلاثى مجرد بوده و به فتح «يا» قرائت شود، و چه به ضمّ «يا»، و از باب إفعال به يك معنا است.  


«'''سيجزون ...'''» - اگر در صدر اين جمله واو عاطفه به كار برده نشده براى اين است كه اين جمله به منزله جواب از سؤ ال مقدر است ، كانه وقتى فرمود: (( و واگذار آن كسانى را كه در اسماى او الحاد مى ورزند(( كسى پرسيده است سرانجام حال ايشان چه مى شود؟ جواب مى دهد به اينكه : (( سيجزون ما كانوا يعملون (( . راجع به بحث در اسماء حسنى تتمه اى باقى مانده كه در گفتار آينده بعد از فراغ از تفسير آيات خواهد آمد ان شاء الله -.
و از بعضى از لغويين نقل شده كه گفته اند: به يك معنا نيست، بلكه از ثلاثى مجرد، به معناى ميل به يكى از دو طرف، و از باب إفعال، به معناى جدال و مغلوب ساختن طرف است.
 
«'''سيجزون...'''» - اگر در صدر اين جمله، «واو» عاطفه به كار برده نشده، براى اين است كه اين جمله، به منزله جواب از سؤال مقدر است. كأنّه وقتى فرمود: «و واگذار آن كسانى را كه در أسماى او، إلحاد مى ورزند»، كسى پرسيده است: سرانجام حال ايشان چه مى شود؟  
 
جواب مى دهد به اين كه: «سيجزون ما كانوا يعملون». راجع به بحث در أسماء حُسنى، تتمه اى باقى مانده كه در گفتار آينده، بعد از فراغ از تفسير آيات خواهد آمد، إن شاء الله.


«'''وَ مِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ'''»:
«'''وَ مِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ'''»:


در سابق يعنى در تفسير آيه (( و من قوم موسى امه يهدون بالحق و به يعدلون (( مقدارى در پيرامون اين مطلب بحث شد، خصوصيتى كه در اين آيه است اين است كه در سياق تقسيم مردم به دو قسم گمراه و مهتدى (و بيان اينكه ملاك در دو قسم شدن مردم دعوت خدا به اسماء حسنى و الحاد در آن است ) قرار گرفته ،
در سابق، يعنى در تفسير آيه: «و من قوم موسى أمة يهدون بالحق و به يعدلون»، مقدارى در پيرامون اين مطلب بحث شد. خصوصيتى كه در اين آيه است، اين است كه در سياق تقسيم مردم، به دو قسم گمراه و مهتدى (و بيان اين كه ملاك در دو قسم شدن مردم، دعوت خدا به أسماء حسنى و إلحاد در آن است) قرار گرفته،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۵۲ </center>
و همين قرار گرفتن در اين سياق دلالت مى كند بر اينكه در نوع انسانى افرادى كم و يا زياد وجود دارند كه بطور حقيقت مهتدى شده اند، چون كلام در اهتداء و ضلالت حقيقى و مستند به صنع خدا است ، و معلوم است كه خداوند وقتى كسى را هدايت كرد آن كس مهتدى حقيقى است.  
و همين قرار گرفتن در اين سياق، دلالت مى كند بر اين كه در نوع انسانى، افرادى كم و يا زياد وجود دارند كه به طور حقيقت مهتدى شده اند. چون كلام در إهتداء و ضلالت حقيقى و مستند به صنع خدا است، و معلوم است كه خداوند، وقتى كسى را هدايت كرد، آن كس مهتدى حقيقى است.  


آرى: (( من يهدى الله فهو المهتدى و من يضلل فاولئك هم الخاسرون (( و اهتداء حقيقى جز بوسيله هدايت حقيقى كه منحصرا كار خداى سبحان است صورت نمى گيرد، و در تفسير آيه (( فان يكفر بها هؤ لاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكافرين (( و مواردى ديگر گذرانديم كه هدايت حقيقى الهى به هيچ وجه از مقتضاى خود تخلف ننموده و مستلزم عصمت از گمراهى است ، همچنانكه ترديدى كه در آيه (( افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى (( دلالت دارد بر اينكه كسى كه به سوى حق هدايت شود واجب مى شود كه با كس ديگر جز خدا هدايت نشود دقت بفرماييد -.
آرى: (( من يهدى الله فهو المهتدى و من يضلل فاولئك هم الخاسرون (( و اهتداء حقيقى جز بوسيله هدايت حقيقى كه منحصرا كار خداى سبحان است صورت نمى گيرد، و در تفسير آيه (( فان يكفر بها هؤ لاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكافرين (( و مواردى ديگر گذرانديم كه هدايت حقيقى الهى به هيچ وجه از مقتضاى خود تخلف ننموده و مستلزم عصمت از گمراهى است ، همچنانكه ترديدى كه در آيه (( افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى (( دلالت دارد بر اينكه كسى كه به سوى حق هدايت شود واجب مى شود كه با كس ديگر جز خدا هدايت نشود دقت بفرماييد -.