تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۸: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۳۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۳۹ </center> | ||
<span id='link212'><span> | <span id='link212'><span> | ||
==بحث روايتى ( | ==بحث روايتى (رواياتی از ائمه «ع»، در معناى رؤيت قلب) == | ||
در اين | در اين بحث، پاره اى از روايات را كه در معناى «رؤيت قلب»، از ائمه اهل بيت «عليهم السلام» وارد شده، نقل مى كنيم. | ||
مرحوم | مرحوم صدوق، در كتاب توحيد و امالى، به سند خود، از حضرت رضا «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن خطبه اى از خطبه هاى خود فرمود: | ||
خداوند يگانه است، اما نه يگانه عددى، و او ظاهر است، اما ظهورش مانند ظهور ساير موجودات نيست، كه ما به مباشرت خود آن ها را مى بينيم، و او متجلى است، اما تجلی اش، مانند تجلى و طلوع خورشيد و ماه نيست، تا در انتظار طلوعش به جستجو برآييم، و او باطن است، اما باطن بودنش مانند غروب آفتاب و يا غيبت ساير موجودات به مفارقت و جدا شدن نيست. | |||
مؤلف: داستان تجلى دائمى خداى تعالى، براى تمامى موجودات و مخلوقات خود، در كلمات اميرالمؤمنين و ساير ائمه «عليهم السلام» مكرر آمده، و ما در مباحث توحيد، در ذيل آيه: «لقد كفر الذين قالوا إن الله ثالث ثلاثة»، پاره اى از آن كلمات را ايراد نموديم. | |||
و نيز در كتاب توحيد، به سند خود، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن مطالبى كه درباره توحيد ايراد نموده، چنين فرموده است: | |||
خداى تعالى، واحد و صمد است. ازلى و صمدى است. او را ظلّى نيست تا نگاهش بدارد، بلكه او است كه هر چيزى را به ظلّش نگاه مى دارد. او، عارف به هر مجهول و خودش معروف در نزد هر جاهل است، نه او در خلق خويش است و نه خلقش در او است. | |||
مؤلف: ظاهر اين كه فرمود: «معروف در نزد هر جاهل است»، اين است كه او را در نزد مخلوقاتش معرفتى است، كه هيچ گاه دستخوش غفلت نمى شود، و در پس پرده جهل قرار نمى گيرد. به خلاف معرفتى كه از طريق استدلال حاصل مى شود، و در نتيجه، وقتى صورت برهان از صفحه ذهن محو شود، معرفت نيز از بين مى رود. اين در صورتى است كه مقصود از جمله مذكور، اين باشد كه انسان درباره هر چيز جاهل باشد، نسبت به پروردگارش جاهل نيست. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۴۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۴۰ </center> | ||
و اما اگر مقصود از آن اين باشد كه خداى | و اما اگر مقصود از آن اين باشد كه خداى سبحانف نزد هر جاهلى معروف استف هر چند خودش از معرفت خود غافل باشدف گفتار ما كه منظور از معرفت، معرفت حاصله از استدلال نيست، روشن تر خواهد بود. | ||
و كلمه «ظل» در آن جا كه فرمود: «او را ظلّى نيست، تا نگاهش بدارد...»، اصطلاحى است در ميان ائمه هدى «عليهم السلام»، و مقصود از ظلّ چيزى، حد آن چيز است، و به همين جهت، آن را از خداى سبحان نفى و درباره غير او اثبات كردند. امام باقر «عليه السلام»، آن را در پاره اى از احاديث «ذر» و احاديث «طينت» تفسير نموده و از آن جمله فرموده: | |||
«خداى تعالى، طايفه اى از بندگان خود را از طينت بهشت، و طايفه ديگرى را از طينت آتش خلق فرمود. آنگاه همه آنان را در ظلال قرار داد. پرسيدند: ظلال چيست؟ فرمود: هيچ سايه خود را در آفتاب نديده ايد، سايه شما چيزی است، ولى چيزى نيست». | |||
خواسته اند بفرمايند: «ظل»، همان حدود وجودى موجودات است كه به نظر مى رسد چيزى غير وجود آن ها است و حال آن كه نيست. مانند سايه كه به نظر مى رسد غير خود انسان است و حال آن كه نيست. | |||
آرى، حدود وجودى موجودات غير از تعينات آن ها، چيز ديگرى نيست، ليكن در عين اين كه چيزى نيست، اگر نباشد موجودى به وجود در نمى آيد، و بعيد نيست كه ائمه «عليهم السلام»، اين اصطلاح را از آيه «ظلال» اقتباس كرده باشند. | |||
و در كتاب ارشاد و غير | و در كتاب ارشاد و غير آن، از اميرالمؤمنين «عليه السلام» روايت شده، كه در ضمن يكى از كلمات خود، فرموده است: خداوند بزرگتر از آن است كه از چيزى پوشيده و پنهان شود، و يا چيزى از او پوشيده بماند. | ||
و نيز از همان جناب روايت شده كه فرمود: من هيچ چيزى را | و نيز از همان جناب روايت شده كه فرمود: من هيچ چيزى را نديدم، مگر آن كه قبل از ديدن آن، خدا را ديدم. و نيز فرموده: من هرگز پروردگارى را كه نديده باشم، عبادت نمى كنم. | ||
و در نهج | و در نهج البلاغه، از آن جناب نقل شده كه فرمود: ديدگان، او را به رؤيت بصرى نديده، وليكن دل هاست كه او را به حقيقت ايمان، ديدار كرده است. | ||
<span id='link214'><span> | <span id='link214'><span> | ||
==همانطور كه مقصود از رؤ يت ، ديدن به چشم نيست ، مقصود ايمان قلبى از راهاستدلال هم نيست == | ==همانطور كه مقصود از رؤ يت ، ديدن به چشم نيست ، مقصود ايمان قلبى از راهاستدلال هم نيست == | ||
و در كتاب توحيد به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم آيا مؤ من در روز قيامت خدا را مى بيند؟ فرمود: آرى قبل از قيامت او را ديده اند. | و در كتاب توحيد به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم آيا مؤ من در روز قيامت خدا را مى بيند؟ فرمود: آرى قبل از قيامت او را ديده اند. |