۱۴٬۱۱۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<span id='link178'><span> | <span id='link178'><span> | ||
==پاسخ دوم به اشكال | ==پاسخ دوم به اشكال مشركان == | ||
«'''وَ مَا أَرْسلْنَا قَبْلَك مِنَ الْمُرْسلِينَ | «'''وَ مَا أَرْسلْنَا قَبْلَك مِنَ الْمُرْسلِينَ إِلّا إِنَّهُمْ لَيَأْكلُونَ الطعَامَ وَ يَمْشونَ فى الاَسوَاقِ...'''»: | ||
در اين | در اين آيه، خداى تعالى از آن سؤالى كه مشركان در چند آيه قبل كرده بودند، كه: «اين، چه رسولى است كه غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود»، پاسخ مى دهد، و در واقع، اين پاسخ دوم آنان است. پاسخ اول را آيه: «تَبَارَكَ الَّذِى إن شَاءَ جَعَلَ لَكَ خَيراً مِن ذَلِكَ...» و ملحقات آن، يعنى جملۀ «بَل كَذَّبُوا بِالسَّاعَة...» متضمن بود، و اين جواب دوم است كه حاصلش اين مى شود كه: | ||
اين | اين رسول، اولين رسولى نيست كه خدا به سوى خلق فرستاده، بلكه قبل از وى، عدۀ بسيارى از مرسلين را فرستاده كه همه عادت بشرى و جارى در بين مردم را داشتند. يعنى طعام مى خوردند، و در بازارها راه مى رفتند، و باغى هم بر ايشان خلق نشده بود تا از آن بخورند، و گنجى هم از آسمان بر ايشان نيفتاده، و فرشته اى همراهشان نبود. اين رسول هم، مثل آن همه رسولان. پس چيز نوظهورى نياورده، تا شما از او توقعاتى داشته باشيد، كه از سايرين نداريد. | ||
پس آيه | پس آيه شريفه، در معناى آيه: «قُل مَا كُنتُ بِدعاً مِنَ الرُّسُل وَ مَا أدرِى مَا يُفعَلُ بِى وَ لَا بِكُم إن أتَّبِعُ إلّا مَا يُوحَى إلَىَّ»، و قريب المعنا با آيه: «قُل إنَّمَا أنَا بَشَرٌ مِثلُكُم يُوحَى إلِىَّ» مى باشد. | ||
حال اگر كسى بگويد: اين جواب، در حقيقت پاسخى است از اعتراضى كه به خصوص رسول خدا كردند، و اگر قرآن آن را متوجه تمام رسولان كرد، كفار نيز مى توانند اعتراض خود را متوجه رسالت همه رسولان كنند، و رسالت همه را انكار نمايند. همچنان كه امت هاى گذشته، همين كار را كردند و قرآن كريم، اعتراضشان را حكايت نموده، و فرموده است: «فَقَالُوا أبَشَرٌ يَهدُونَنَا»، و نيز فرموده: «قَالُوا إن أنتُم إلّا بَشَرٌ مِثلُنَا». و نيز فرموده: «مَا هَذَا إلّا بَشَرٌ مِثلُكُم يَأكُلُ مِمَّا تَأكُلُونَ مِنهُ وَ يَشرَبُ مِمَّا تَشرَبُون». پس اين جواب، قانع كننده نيست. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۶۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۶۷ </center> | ||
در پاسخ مى گوييم : جواب مطابق اعتراض است | در پاسخ مى گوييم: جواب مطابق اعتراض است. زيرا آن ها بدون اشكال درباره خصوص رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» اعتراض كردند، كه اين چه رسولى است كه طعام مى خورد و راه مى رود؟ و اما اين كه گفتيد اگر جواب را تعميم مى داد، آن ها نيز اعتراضشان را تعميم مى دادند، جملۀ «بَل كَذَّبُوا بِالسَّاعَة»، و آيه اى كه قبل از آن است. يعنى: «قُل أنزَلَهُ الَّذِى يَعلَمُ السِّرَّ» به بيانى كه گذشت، اين اشكال را دفع مى كند. چون مى فرمايد: منشأ اين اعتراض، چيز ديگرى است، نه منطوق خود كلام. | ||
و از جمله | و از جمله حرف هاى عجيبى كه در اين آيه زده شده، اين است كه از بعضى از مفسران حكايت شده كه گفته است آيه شريفه، تسليت براى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» است، و گويا فرموده: رسولان قبل از تو نيز حال تو را داشتند. پس در بين آنان، اسوۀ حسنه اى دارى، و اما اين كه جواب از گفتار مسخره آميز كفار باشد، سياق و نظم آيه با آن مساعد نيست. چون جواب سخن آن ها در جملۀ «أُنظُر كَيفَ ضَرَبُوا لَكَ الأمثَال» داده شد، و اين خود اشتباهى است از اين مفسّر. | ||
جملۀ «وَ جَعَلنَا بَعضُكُم لِبَعضٍ فِتنَةً أتَصبِرُون»، متمم جواب سابق، و به منزله تعليل است. براى اين كه رسولان در خواص بشرى، مثل ساير مردم اند، بدون اين كه زندگى و يا دعوتشان خاصيت آسمانى پيدا كند، كه هر كس آن را ببيند، قطع و يقين كند به اين كه از طرف خدا حامل رسالت شده است. مانند نازل شدن فرشته بر آنان، يا القاى گنج بر ايشان، يا آفريدن باغى بر ايشان. | |||
پس گويا فرموده است | پس گويا فرموده است: علت اين كه انبياء در زندگی شان مانند ساير مردم هستند، اين است كه ما بعضى از مردم را امتحان براى بعضى ديگر كرديم، از آن جمله، رسولان مايه امتحان مردم اند، و به وسيله ايشان اهل شك از اهل ايمان، و پيروان هوا، كه صبر بر تلخى حق ندارند، از طالبان حق و خويشتنداران در طاعت خدا و جويندگان راه او متمايز مى شوند. | ||
<span id='link179'><span> | <span id='link179'><span> | ||
از آنچه | از آنچه گذشت، دو نكته روشن گرديد: | ||
اول | اول اين كه: مراد از «صبر»، همه اقسام صبر است. يعنى صبر بر «اطاعت خدا»، و صبر بر «تلخى مصائب»، و صبر بر «تلخى ترك گناهان». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۶۸ </center> | ||
حكم خاص | دوم اين كه: جملۀ «وَ جَعَلنَا بَعضُكُم لِبَعضٍ فِتنَةً»، از باب به كار بردن حكم عام در جاى حكم خاص است، و منظور، تنها اشاره به مسأله مذكور (قرار دادن انبياء مانند ساير مردم، براى فتنه و آزمايش) است. | ||
در | و معناى جملۀ «وَ كَانَ رَبُّكَ بَصِيراً»، اين است كه پروردگار تو، داناى به صواب و صحيح هر امرى است. و در نتيجه، هر چيزى را در جاى مناسب خود قرار مى دهد، و نظام اتم عالَمى هم، به همين منوال جريان يافته. پس هدف از نظام انسانى، كمال هر فردى است، اگر در راه سعادت است، كمال در سعادت، و اگر در راه شقاوت است، كمال در شقاوت، تا ببينى استعداد و استحقاق كداميك را دارد، و لازمه آن، اين است كه نظام امتحان در ميان همه افراد گسترش يابد و انبياء و هيچ كس ديگرى از آن مستثنا نباشد. | ||
در جمله مورد بحث، التفاتى از تكلم با غير، به غيبت به كار رفته. (زيرا قبلا مى فرمود: ما چنين و چنان كرديم، و چون به اين جمله مى رسد، نمى فرمايد «و ما بصيريم»، بلكه مى فرمايد: پروردگارت، بصير است)، و نكته آن، نظير آن نكته اى است كه در جمله قبلى «تَبَارَكَ الَّذِى إن شَاَءَ...» گذشت. | |||
روايتى | ==بحث روايتى== | ||
در الدرالمنثور است كه ابن اسحاق و ابن جرير و ابن منذر از ابن عباس روايت كرده اند كه عتبه و شيبه پسران ربيعه ، و ابوسفيان پسر حرب ، و نضر بن حارث ، و ابو البخترى ، و اسود بن مطلب ، و زمعه بن اسود، و وليد بن مغيره ، و ابو جهل بن هشام ، و عبد اللّه بن اميه ، و اميه بن خلف ، و عاص بن وائل ، و نبيه بن حجاج ، اجتماعى تشكيل داده و گفتند: بفرستيد نزد محمد، وبا او گفتگو و مخاصمه كنيد تا عذرتان موجه باشد، پس كسى را نزد آن جناب فرستادند كه اشراف قومت اجتماعى تشكيل داده اند تا با تو گفتگو كنند | در الدرالمنثور است كه ابن اسحاق و ابن جرير و ابن منذر از ابن عباس روايت كرده اند كه عتبه و شيبه پسران ربيعه ، و ابوسفيان پسر حرب ، و نضر بن حارث ، و ابو البخترى ، و اسود بن مطلب ، و زمعه بن اسود، و وليد بن مغيره ، و ابو جهل بن هشام ، و عبد اللّه بن اميه ، و اميه بن خلف ، و عاص بن وائل ، و نبيه بن حجاج ، اجتماعى تشكيل داده و گفتند: بفرستيد نزد محمد، وبا او گفتگو و مخاصمه كنيد تا عذرتان موجه باشد، پس كسى را نزد آن جناب فرستادند كه اشراف قومت اجتماعى تشكيل داده اند تا با تو گفتگو كنند |
ویرایش