تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۶: خط ۵۶:
<span id='link123'><span>
<span id='link123'><span>


==سخن ديگر مفسرين در تفسير آيه شريفه ==
==سخن ديگر مفسران در تفسير آيه شريفه ==
زمخشرى در تفسير كشاف و عده زيادى ديگر از مفسرين از ابن عباس و ديگران نقل كرده اند كه در تفسير آيه گفته اند: وقتى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آيه ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم (( كه عليه قريش است تلاوت كرد، قريش سخت در خشم شدند. و ابن الزبعرى گفت : اى محمد تنها ما و خدايان ما هيزم جهنمند، و يا خدايان همه امت ها؟ فرمود: هم شما و هم خدايان شما، و هم همه امت ها مشمول اين آيه اند. ابن الزبعرى گفت : به پروردگار كعبه سوگند كه الان در بحث بر تو غلبه مى كنم براى اينكه گفتى تمامى خدايان همه امت ها هيزم جهنمند، آيا تو عيسى بن مريم را پيغمبر نمى دانى و بر او و بر امتش ‍ ثناى خير نمى گويى ؟
زمخشرى، در تفسير كشّاف و عده زيادى ديگر از مفسران، از ابن عباس و ديگران نقل كرده اند كه در تفسير آيه گفته اند:  
 
وقتى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، آيه «إنّكُم وَ مَا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّه حَصَبُ جَهَنّم» - كه عليه قريش است - تلاوت كرد، قريش سخت در خشم شدند. و ابن الزبعرى گفت: اى محمّد! تنها ما و خدايان ما هيزم جهنم اند، و يا خدايان همۀ امت ها؟ فرمود: هم شما و هم خدايان شما، و هم همۀ امت ها، مشمول اين آيه اند.  
 
ابن الزبعرى گفت: به پروردگار كعبه سوگند، كه الان در بحث بر تو غلبه مى كنم، براى اين كه گفتى تمامى خدايان همۀ امت ها، هيزم جهنم اند. آيا تو عيسى بن مريم را پيغمبر نمى دانى و بر او و بر امّتش، ثناى خير نمى گويى؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۷۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۷۲ </center>
با اينكه اين را هم مى دانى كه امت نصارى او را مى پرستند، و نيز عزيز و ملائكه پرستيده مى شوند، اگر بگويى همه اينها در آتش دوزخ قرار مى گيرند، ما هم هيچ حرفى نداريم كه با خدايان خود در آتش باشيم . مشركين از اين احتجاج خوشحال شدند و خنديدند، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) همچنان ساكت بود تا آنكه اين آيه نازل شد: ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى اولئك عنها مبعدون (( و همچنين آيه مورد بحث در اين زمينه نازل شد.
با اين كه اين را هم مى دانى كه امت نصارا، او را مى پرستند. و نيز «عزيز» و «ملائكه» پرستيده مى شوند. اگر بگويى همۀ اين ها در آتش دوزخ قرار مى گيرند، ما هم هيچ حرفى نداريم كه با خدايان خود در آتش باشيم.  
 
مشركان از اين احتجاج خوشحال شدند و خنديدند، و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، همچنان ساكت بود تا آن كه اين آيه نازل شد: «إنّ الّذِينَ سَبَقَت لَهُم مِنّا الحُسنَى أُولئِكَ عَنهَا مُبعَدُونَ»، و همچنين آيه مورد بحث، در اين زمينه نازل شد.


و معناى آن اين است كه : وقتى ابن الزبعرى عيسى بن مريم را مثل زد، و مسيح پرستى نصارى را دليل بر رد كلام تو گرفت ، ((اذا قومك (( ناگهان قريش كه قوم تواند از اين مثل ((يصدون (( فريادشان به خوشحالى و خنده بلند شد، چون به خيال خود تو را مجاب كردند، و آنگاه گفتند: ءآلهتنا خير ام هو(( يعنى آيا خدايان ما بهتر است يا مسيح ؟ و مسلما عيسى به نظر تو از خدايان ما بهتر است ، و وقتى او هيزم جهنم باشد ديگر جهنمى بودن خدايان ما سهل است ، و اين مثل را برايت نزدند مگر از راه جدل ، و صرف غلبه كردن در بحث ، نه به منظور تشخيص حق از باطل .
و معناى آن اين است كه: وقتى ابن الزبعرى، عيسى بن مريم را مَثَل زد، و مسيح پرستىِ نصارا را، دليل بر ردّ كلام تو گرفت، «إذَا قَومُكَ» ناگهان قريش كه قوم تواند، از اين مَثَل «يَصِدُّون»، فريادشان به خوشحالى و خنده بلند شد. چون به خيال خود تو را مجاب كردند، و آنگاه گفتند: ءآلِهَتُنَا خَيرٌ أم هُوَ». يعنى: آيا خدايان ما بهتر است، يا مسيح؟ و مسلّماً، عيسى به نظر تو، از خدايان ما بهتر است. و وقتى او هيزم جهنم باشد، ديگر جهنمى بودن خدايان ما سهل است، و اين مَثَل را برايت نزدند مگر از راه جدل ، و صرف غلبه كردن در بحث، نه به منظور تشخيص حق از باطل.
<span id='link124'><span>
<span id='link124'><span>
==نقد و بررسى روايت مذكور ==
==نقد و بررسى روايت مذكور ==
و ما در بحث روايتى كه بعد از آيه ۹۸ سوره انبياء ايراد كرديم گفتيم كه اين روايت به خاطر اينكه از چند جهت موهون و سست است ، و نيز به خاطر خللى كه در مضمون آن هست ، ضعيف است و نمى توان به آن اعتماد كرد، حتى از حافظ ابن حجر هم نقل شده كه گفته اين حديث اصلى ندارد، و در هيچ يك از كتب حديث ديده نشده نه با سند و نه بدون سند.
و ما در بحث روايتى كه بعد از آيه ۹۸ سوره انبياء ايراد كرديم گفتيم كه اين روايت به خاطر اينكه از چند جهت موهون و سست است ، و نيز به خاطر خللى كه در مضمون آن هست ، ضعيف است و نمى توان به آن اعتماد كرد، حتى از حافظ ابن حجر هم نقل شده كه گفته اين حديث اصلى ندارد، و در هيچ يك از كتب حديث ديده نشده نه با سند و نه بدون سند.