تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
«'''فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَىْءٍ نُّكُرٍ'''»:
«'''فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَىْءٍ نُّكُرٍ'''»:


كلمه «تَوَلّى» كه مصدر فعل «تَوَلّ» است، به معناى اعراض است. و حرف «فاء» كه بر سرش در آمده، فاى تفريع است. مى فهماند جمله، فرع و نتيجه مطالب قبلى است كه حال كفار را توصيف مى كرد،
كلمه «تَوَلّى» كه مصدر فعل «تَوَلّ» است، به معناى اعراض است. و حرف «فاء» كه بر سرش در آمده، فاى تفريع است. مى فهماند جمله، فرع و نتيجه مطالب قبلى است كه حال كفار را توصيف مى كرد، و می فرماید:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۲ </center>
و مى فرمايد:


وقتى مكذبين به تو، پيرو هواهاى نفسانى باشند، و در نتيجه انذارها سودى به حالشان ندهد و عبرت ها و مواعظ به خرجشان نرود، تو هم از ايشان روى بگردان و اصرارى بر دعوتشان مورز.
وقتى مكذّبين به تو، پيرو هواهاى نفسانى باشند، و در نتيجه انذارها سودى به حالشان ندهد و عبرت ها و مواعظ به خرجشان نرود، تو هم از ايشان روى بگردان و اصرارى بر دعوتشان مورز.


راغب مى گويد: انكار، ضد عرفان است، و براى اظهار اين كه من فلانى را نمى شناسم، هم گفته مى شود: «أنكَرتُ فُلاناً»، و هم گفته مى شود: «نَكرتُ فُلاناً»، و اصل معناى اين كلمه، اين است كه چيزى وارد بر قلب شود كه قلب تصورش را نكرده باشد، و اين خود نوعى جهل است، و در قرآن كريم آمده: «فَلَمّا رَاى أيدِيَهُم لا تَصِلُ إلَيه نَكِرَهُم - وقتى ديد دستشان به غذا نمى رسد، ناشناس تشخيص شان داد».  
راغب مى گويد: انكار، ضد عرفان است، و براى اظهار اين كه من فلانى را نمى شناسم، هم گفته مى شود: «أنكَرتُ فُلاناً»، و هم گفته مى شود: «نَكرتُ فُلاناً»، و اصل معناى اين كلمه، اين است كه چيزى وارد بر قلب شود كه قلب تصورش را نكرده باشد، و اين خود نوعى جهل است، و در قرآن كريم آمده: «فَلَمّا رَاى أيدِيَهُم لا تَصِلُ إلَيه نَكِرَهُم - وقتى ديد دستشان به غذا نمى رسد، ناشناس تشخيص شان داد».  
خط ۱۵۴: خط ۱۵۳:
و نيز مى گويد: كلمۀ «نُكُر»، هم به معناى زيركى است و هم به معناى امرى دشوار است، كه اذهان آن را نمى شناسد.
و نيز مى گويد: كلمۀ «نُكُر»، هم به معناى زيركى است و هم به معناى امرى دشوار است، كه اذهان آن را نمى شناسد.


گفتار در بيان حال مكذّبين در برابر حكمت بالغه اى كه به ايشان القاء مى شود، و مواعظى كه به عنوان انذار گوشزدشان مى گردد، در جملۀ «فَتَوَلّ عَنهُم» تمام مى شود. و از جملۀ «يَومَ يَدعُ الدّاعِ»، مجددا به قسمتى ديگر از آن مواعظى كه قبلا داشت پرداخته، حال و وضع مكذبين در قيامت و حال و روز امت هاى مكذب گذشته را، در لحن عتاب و توبيخ شديد ذكر مى كند. در لحنى كه دل ها را براى تنبّه تكان مى دهد، و ديگر عذرى براى اعراض اعراض كنندگان باقى نمى گذارد.
گفتار در بيان حال مكذّبين در برابر حكمت بالغه اى كه به ايشان القاء مى شود، و مواعظى كه به عنوان انذار گوشزدشان مى گردد، در جملۀ «فَتَوَلّ عَنهُم» تمام مى شود. و از جملۀ «يَومَ يَدعُ الدّاعِ»، مجددا به قسمتى ديگر از آن مواعظى كه قبلا داشت پرداخته، حال و وضع مكذّبين در قيامت و حال و روز امت هاى مكذّب گذشته را، در لحن عتاب و توبيخ شديد ذكر مى كند. در لحنى كه دل ها را براى تنبّه تكان مى دهد، و ديگر عذرى براى اعراض اعراض كنندگان باقى نمى گذارد.


پس بنابراين، جملۀ «يَومَ يَدعُ الدّاعِ...»، كلامى است جداى از ما قبل خود. كلامى است كه مى خواهد دوباره آن مواعظى را كه قبلا ذكر كرده بود، در مقام جواب از سؤالى تقديرى از سر گيرد. گويا بعد از آن كه فرمود: «فَتَوَلّ عَنهُم»، شخصى پرسيده: خوب وقتى پيامبر از ايشان روى بگردانيد، مآل كار آنان چه بود؟
پس بنابراين، جملۀ «يَومَ يَدعُ الدّاعِ...»، كلامى است جداى از ما قبل خود. كلامى است كه مى خواهد دوباره آن مواعظى را كه قبلا ذكر كرده بود، در مقام جواب از سؤالى تقديرى از سر گيرد. گويا بعد از آن كه فرمود: «فَتَوَلّ عَنهُم»، شخصى پرسيده: خوب وقتى پيامبر از ايشان روى بگردانيد، مآل كار آنان چه بود؟
خط ۱۶۰: خط ۱۵۹:
فرمود: «يَومَ يَدعُ...». يعنى حال عاقبت دنيايشان را كه گفتيم كه همان حال امثال آنان از قوم نوح و عاد و ثمود و ديگران بود. چون اين ها بهتر از آن ها نيستند. و اما حال آخرتشان در روزى كه دعوت كننده دعوت مى كند...
فرمود: «يَومَ يَدعُ...». يعنى حال عاقبت دنيايشان را كه گفتيم كه همان حال امثال آنان از قوم نوح و عاد و ثمود و ديگران بود. چون اين ها بهتر از آن ها نيستند. و اما حال آخرتشان در روزى كه دعوت كننده دعوت مى كند...


و بنابراين، ظرف در جملۀ «يَومَ يَدعُ»، متعلق است به جمله اى كه به زودى مى آيد، و مى فرمايد: «يَخرُجُونَ»، و معنايش اين است كه: روزى كه دعوت كننده به چيزى نديده و نشناخته دعوت مى كند، همه از قبرها خارج مى شوند... و ممكن هم هست متعلق به جمله اى تقديرى باشد، و تقدير كلام «أذكُر يَومَ يَدعُ الدّاعِى - به ياد آر روزی را كه دعوت كننده دعوت مى كند». و حاصل كلام اين باشد كه: به ياد آر آن روز را و حال ايشان را در آن روز.
و بنابراين، ظرف در جملۀ «يَومَ يَدعُ»، متعلق است به جمله اى كه به زودى مى آيد، و مى فرمايد: «يَخرُجُونَ»، و معنايش اين است كه: «روزى كه دعوت كننده به چيزى نديده و نشناخته دعوت مى كند، همه از قبرها خارج مى شوند... و ممكن هم هست متعلق به جمله اى تقديرى باشد، و تقدير كلام «أذكُر يَومَ يَدعُ الدّاعِى - به ياد آر روزی را كه دعوت كننده دعوت مى كند». و حاصل كلام اين باشد كه: به ياد آر آن روز را و حال ايشان را در آن روز.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۳ </center>
و اين آيه در معناى آيه شريفه «هَل يَنظُرُونَ إلّا السّاعَة أن تَأتِيَهُم»، و آيه شريفه «فَهَل يَنتَظِرُونَ إلّا مِثلِ أيّامِ الّذِينَ خَلَوا مِن قَبلِهِم» مى باشد.
و اين آيه در معناى آيه شريفه «هَل يَنظُرُونَ إلّا السّاعَة أن تَأتِيَهُم»، و آيه شريفه «فَهَل يَنتَظِرُونَ إلّا مِثلِ أيّامِ الّذِينَ خَلَوا مِن قَبلِهِم» مى باشد.