تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


<span id='link359'><span>
<span id='link359'><span>
==مدت عده طلاق ==
==مدت عدّۀ طلاق ==
وَ الَّائِى يَئسنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسائكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشهُرٍ ...
«'''وَ الَّائِى يَئسنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسائكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشهُرٍ...'''»:


كلمه «'''ارتياب '''» كه مصدر فعل «'''ارتبتم '''» است به معناى شك و ترديد، و در خصوص آيه منظور شك در يائسه شدن است ، چون ممكن است زنى حيض نبيند، ولى شك داشته باشد كه حيض نديدنش به خاطر كبر سن است ، يا به خاطر عارضه اى مزاجى است . پس معناى آيه اين است كه آن زنانى كه از حيض يائسه مى شوند، اگر در علت يائسه شدنشان شك داشتيد كه آيا به خاطر رسيدن به حد يائسگى است ، يا به خاطر عارضه مزاجى است در صورتى كه طلاقشان داديد بايد سه ماه عده نگه بدارند.
كلمه «إرتياب» كه مصدر فعل «ارتَبتُم» است، به معناى شك و ترديد، و در خصوص آيه، منظور شك در يائسه شدن است. چون ممكن است زنى حيض نبيند، ولى شك داشته باشد كه حيض نديدنش به خاطر كبر سن است، يا به خاطر عارضه اى مزاجى است. پس معناى آيه اين است كه: آن زنانى كه از حيض يائسه مى شوند، اگر در علت يائسه شدنشان شك داشتيد كه آيا به خاطر رسيدن به حد يائسگى است، يا به خاطر عارضه مزاجى است، در صورتى كه طلاقشان داديد، بايد سه ماه عدّه نگه بدارند.


«'''و اللائى لم يحضن '''» - اين جمله عطف است بر جمله «'''و اللائى يئسن ...'''»، و معنايش اين است كه زنانى كه در سن حيض ديدن حيض نديدند نيز عده طلاقشان سه ماه است .
«'''وَ اللّائِى لَم يَحِضنَ '''» - اين جمله عطف است بر جملۀ «وَ اللّائِى يَئِسنَ...»، و معنايش اين است كه: زنانى كه در سن حيض ديدن حيض نديدند نيز، عدۀ طلاقشان سه ماه است.


«'''و اولات الاحمال اجلهن ان يضعن حملهن '''» - يعنى منتهاى زمان عده زنانى كه آبستن هستند و طلاق گرفته اند، روزى است كه وضع حمل كرده باشند.
«'''وَ أولَاتُ الأحمَالِ أجَلَهُنّ أن يَضَعنَ حَملَهُنّ'''» - يعنى منتهاى زمان عدّۀ زنانى كه آبستن هستند و طلاق گرفته اند، روزى است كه وضع حمل كرده باشند.


«'''و من يتق اللّه يجعل له من امره يسرا'''» - يعنى كسى كه از خدا بترسد، خداى تعالى برايش آسانى قرار مى دهد،
«'''وَ مَن يَتّقِ اللّهَ يَجعَل لَهُ مِن أمرِهِ يُسراً'''» - يعنى كسى كه از خدا بترسد، خداى تعالى برايش آسانى قرار مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۱ </center>
يعنى شدايد و مشقت هايى را كه برايش پيش مى آيد آسان مى سازد. و بعضى گفته اند: معنايش اين است كه امور دنيا و آخرت را برايش آسان نموده ، يا فرجى دنيايى برايش مى فرستد، و يا عوضى آخرتى به او مى دهد.
يعنى شدايد و مشقت هايى را كه برايش پيش مى آيد، آسان مى سازد. و بعضى گفته اند: معنايش اين است كه امور دنيا و آخرت را برايش آسان نموده، يا فرجى دنيايى برايش مى فرستد، و يا عوضى آخرتى به او مى دهد.


ذَلِك أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكمْ ...
«'''ذَلِك أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكُمْ ...'''»:


يعنى آنچه خداى تعالى در آيات قبلى بيان كرد احكامى است كه او به سوى شما نازل كرد، و در اينكه فرمود: «'''و من يتق اللّه يكفر عنه سيئاته و يعظم له اجرا'''» دلالتى هست بر اينكه پيروى اوامر خدا خود مرحله اى است از تقوى ، مانند اجتناب از محرمات كه آن هم مرحله اى ديگر از تقوى است ، و شايد اين دلالت براى آن باشد كه امتثال اوامر هم ملازم با اجتناب از حرام است ، و آن حرام عبارت است از ترك امتثال.
يعنى آنچه خداى تعالى در آيات قبلى بيان كرد، احكامى است كه او به سوى شما نازل كرد، و در اين كه فرمود: «وَ مَن يَتّقِ اللّهَ يُكَفّر عَنهُ سَيّئاتِهِ وَ يُعظِم لَهُ أجراً»، دلالتى هست بر اين كه پيروى اوامر خدا، خود مرحله اى است از تقوا. مانند اجتناب از محرّمات كه آن هم مرحله اى ديگر از تقواست. و شايد اين دلالت براى آن باشد كه امتثال اوامر هم ملازم با اجتناب از حرام است، و آن حرام عبارت است از ترك امتثال.


و معناى «'''تكفير سيئات '''» پوشاندن آن به وسيله مغفرت است ، و مراد از سيئات گناهان صغيره است ، در نتيجه تقوى تنها براى گناهان كبيره باقى مى ماند، و مجموع جمله «'''و من يتق اللّه يكفر عنه سيئاته و يعظم له اجرا'''» در معناى آيه شريفه زير مى باشد كه فرموده : «'''ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم و ندخلكم مدخلا كريما'''»، و از اين دو آيه شريفه بر مى آيد كه مراد معصوم (عليه السلام) هم كه در تعريف تقوى فرمود: «'''عبارت است از ورع از محارم خدا'''» همان گناهان كبيره است.
و معناى «تكفير سيئّات»، پوشاندن آن به وسيلۀ مغفرت است. و مراد از سيّئات، گناهان صغيره است. در نتيجه، تقوا تنها براى گناهان كبيره باقى مى ماند، و مجموع جملۀ «وَ مَن يَتّقِ اللّهَ يُكَفّر عَنهُ سَيّئاتِهِ وَ يُعظِم لَهُ أجراً» در معناى آيه شريفه زير مى باشد كه فرموده: «إن تَجتَنِبَوا كَبَائِرَ مَا تُنهَونَ عَنهُ نُكَفّر عَنكُم سَيّئاتِكُم وَ نُدخِلُكُم مُدخَلاً كَرِيماً». و از اين دو آيه شريفه بر مى آيد كه مراد معصوم «عليه السلام» هم كه در تعريف تقوا فرمود: «عبارت است از ورع از محارم خدا»، همان گناهان كبيره است.


و نيز بر مى آيد كه مخالفت با احكامى كه خداى تعالى درباره طلاق و عده نازل فرموده از گناهان كبيره است چون تقوايى كه در آيه شريفه ذكر شده مشتمل بر مسائل مذكور نيز مى شود، و ممكن نيست كه مسائل خود آيه را شامل نگردد، پس مخالفت مذكور جزو سيئات قابل تكفير نيست ، و گرنه نظم و معناى آيه مختل مى شود.
و نيز بر مى آيد كه مخالفت با احكامى كه خداى تعالى درباره طلاق و عدّۀ نازل فرموده، از گناهان كبيره است. چون تقوايى كه در آيه شريفه ذكر شده، مشتمل بر مسائل مذكور نيز مى شود، و ممكن نيست كه مسائل خود آيه را شامل نگردد. پس مخالفت مذكور جزو سيئات قابل تكفير نيست، و گرنه نظم و معناى آيه مختل مى شود.


أَسكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْث سكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ ...
«'''أَسكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ ...'''»:


راغب در مفردات مى گويد: كلمه «'''من وجدكم '''» به معناى تمكن و مقدار توانگريتان است ، چون غنى را «'''وجدان '''» و «'''جده '''» مى خوانند، و بعضى قرائت كلمه «'''وجد'''» را هم به فتحه واو حكايت كرده اند هم به ضمه و هم به كسره .
راغب در مفردات مى گويد: كلمۀ «مِن وُجدِكُم» به معناى تمكن و مقدار توانگريتان است. چون غنى را «وجدان» و «جدة» مى خوانند، و بعضى قرائت كلمۀ «وُجد» را، هم به فتحۀ واو حكايت كرده اند، هم به ضمّه و هم به كسره.


ضمير «'''هن '''» به مطلقات ، يعنى زنان طلاقى بر مى گردد، و اين معنا را سياق تاءييد مى كند.
ضمير «هُنّ» به مطلّقات، يعنى زنان طلاقى بر مى گردد. و اين معنا را سياق، تأييد مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۲ </center>
و معناى آيه اين كه زنانى را كه طلاق داده ايد بايد در همان مسكن كه خودتان ساكنيد سكنى بدهيد، البته هر كس به مقدار وجدش، آن كس كه توانگر است به قدر توانگريش، و آن كه فقير است باز به مقدار توانائيش.
و معناى آيه اين كه: زنانى را كه طلاق داده ايد، بايد در همان مسكن كه خودتان ساكنيد، سكنا بدهيد. البته هر كس به مقدار وُجدش. آن كس كه توانگر است، به قدر توانگری اش، و آن كه فقير است، باز به مقدار توانایی اش.


«'''و لا تضاروهن لتضيقوا عليهن '''» - يعنى حق نداريد ضررى متوجه آنان كنيد تا ماندن در آن سكنى برايشان دشوار شود، و از نظر لباس و نفقه در مضيقه شان قرار دهيد.
«'''وَ لَا تُضَارُّوهُنّ لِتُضَيّقُوا عَلَيهِنّ '''» - يعنى حق نداريد ضررى متوجه آنان كنيد تا ماندن در آن سكنا، برايشان دشوار شود، و از نظر لباس و نفقه در مضيقه شان قرار دهيد.
<span id='link360'><span>
<span id='link360'><span>
==تكليف بچه شيرخوار زن مطلقه ==
==تكليف بچۀ شيرخوار زن مطلّقه ==
«'''و ان كن اولات حمل فانفقوا عليهن حتى يضعن حملهن '''» - معناى اين قسمت از آيه روشن است. مى فرمايد: اگر زنان طلاقى حامله باشند، بايد نفقه آنان را بدهيد تا فرزند خود را بزايند.
«'''وَ إن كُنّ أولَاتُ حَملٍ فَأنفِقُوا عَلَيهِنّ حَتّى يَضَعنَ حَملَهُنّ '''» - معناى اين قسمت از آيه روشن است. مى فرمايد: اگر زنان طلاقى حامله باشند، بايد نفقه آنان را بدهيد، تا فرزند خود را بزايند.


«'''فان ارضعن لكم فاتوهن اجورهن '''» - يعنى اگر حاضر شدند نوزاد خود را شير دهند، بر شما است كه اجرت شير دادنشان را بدهيد، چون اجرت رضاعت در حقيقت نفقه فرزند است ، كه به گردن پدر است.
«'''فَإن أرضَعنَ لَكُم فَآتُوهُنّ أجُورُهِنّ '''» - يعنى اگر حاضر شدند نوزاد خود را شير دهند، بر شما است كه اجرت شير دادنشان را بدهيد. چون اجرت رضاعت در حقيقت نفقۀ فرزند است، كه به گردن پدر است.
«'''و اتمروا بينكم بمعروف '''» - «'''ائتمار'''» كه فعل «'''ائتمروا'''» از آن مشتق است ، وقتى در مورد چيزى استعمال مى شود، معناى مشورت كردن درباره آن چيز را مى دهد، به طورى كه طرفهاى مشورت به يكديگر امر كنند، و در آيه مورد بحث كه ائتمار به صيغه امر آمده و فرموده «'''ائتمار بكنيد'''»، خطابش به زن و مرد است ، مى فرمايد: درباره فرزند خود مشورت كنيد تا به نحوى پسنديده و عادى به توافق برسيد، به طورى كه هيچ يك از شما و فرزندتان متضرر نشويد، نه مرد با دادن اجرت زيادتر از حد معمول متضرر شود، و نه زن با كمتر گرفتن ، و نه فرزند با كمتر از دو سال شير خوردن متضرر گردد، و همچنين ضررهاى ديگرى كه ممكن است پيش آيد به هيچ يك از شما متوجه نشود.


«'''و ان تعاسرتم فسترضع له اخرى '''» - هر چند معناى تحت اللفظى اين جمله اين است كه اگر يكى از شما خواست به طرف ديگر ضرر برساند، و اختلافتان برطرف نگرديد، به زودى زنى ديگر غير از مادر طفل او را شير خواهد داد، ولى منظور اين است كه بايد به زودى وقبل از آنكه كودك گرسنه شود، زنى ديگر آن كودك را شير دهد.
«'''وَ اتَمِرُوا بَينَكُم بِمَعرُوفٍ '''» - «ائتمار» كه فعل «ائتمروا» از آن مشتق است، وقتى در مورد چيزى استعمال مى شود، معناى مشورت كردن درباره آن چيز را مى دهد، به طورى كه طرف هاى مشورت به يكديگر امر كنند. و در آيه مورد بحث كه ائتمار به صيغه امر آمده و فرموده «ائتمار بكنيد»، خطابش به زن و مرد است. مى فرمايد: درباره فرزند خود مشورت كنيد تا به نحوى پسنديده و عادى به توافق برسيد، به طورى كه هيچ يك از شما و فرزندتان متضرر نشويد. نه مرد با دادن اجرت زيادتر از حد معمول متضرر شود، و نه زن با كمتر گرفتن، و نه فرزند با كمتر از دو سال شير خوردن متضرر گردد. و همچنين ضررهاى ديگرى كه ممكن است پيش آيد، به هيچ يك از شما متوجه نشود.


لِيُنفِقْ ذُو سعَةٍ مِّن سعَتِهِ
«'''وَ إن تَعَاسَرتُم فَسَتُرضِعُ لَهُ أخرى '''» - هرچند معناى تحت اللفظى اين جمله اين است كه: اگر يكى از شما خواست به طرف ديگر ضرر برساند، و اختلافتان برطرف نگرديد، به زودى زنى ديگر غير از مادر طفل او را شير خواهد داد. ولى منظور اين است كه بايد به زودى و قبل از آن كه كودك گرسنه شود، زنى ديگر آن كودك را شير دهد.


بايد صاحب سعه از سعه خود انفاق كند. و انفاق از سعه به معناى توسعه دادن در انفاق است ، و امر در اين جمله متوجه توانگران است ، مى فرمايد مردان توانگر وقتى همسر بچه دار خود را طلاق مى دهند، بايد در ايام عده و ايام شيرخوارى كودكشان ، به زندگى مطلقه و كودك خود توسعه دهند.
«'''لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ'''»:
 
بايد صاحب سعه، از سعۀ خود انفاق كند. و انفاق از سعه، به معناى توسعه دادن در انفاق است. و امر در اين جمله متوجه توانگران است. مى فرمايد: مردان توانگر وقتى همسر بچه دار خود را طلاق مى دهند، بايد در ايام عدّه و ايام شيرخوارى كودكشان، به زندگى مطلّقه و كودك خود توسعه دهند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۳ </center>
«'''و من قدر عليه رزقه فلينفق مما اتيه اللّه '''» - «'''قدر رزق '''» به معناى تنگى روزى است ، و كلمه «'''ايتاء'''» به معناى عطا كردن است ، مى فرمايد: و كسى كه فقير و در تنگناى معيشت است ، و نمى تواند به زندگى همسر طلاقى و كودك شيرخوارش توسعه دهد، هر قدر كه مى تواند از مالى كه خداى تعالى به او عطا كرده به ايشان انفاق كند.
«'''وَ مَن قُدِرَ عَلَيهِ رِزقَهُ فَليُنفِق مِمّا آتَاهُ اللّه '''» - «قدر رزق» به معناى تنگى روزى است، و كلمۀ «ايتاء» به معناى عطا كردن است. مى فرمايد: و كسى كه فقير و در تنگناى معيشت است و نمى تواند به زندگى همسر طلاقى و كودك شيرخوارش توسعه دهد، هر قدر كه مى تواند از مالى كه خداى تعالى به او عطا كرده، به ايشان انفاق كند.


«'''لا يكلف اللّه نفسا الا ما اتيها'''» - يعنى خداى تعالى هيچ كسى را تكليف ما لا يطاق نمى كند، هر كسى را به قدر توانائيش تكليف مى فرمايد، در مساءله مورد بحث هم به مرد تهى دست تكليف توسعه نكرده است ، بنابراين ، جمله مورد بحث مى خواهد حرج را از تكاليف الهى كه يكى از آنها انفاق همسر مطلقه است نفى كند.
«'''لَا يُكَلّفُ اللّهُ نَفساً إلّا مَا آتاهَا'''» - يعنى خداى تعالى هيچ كسى را تكليف ما لايُطاق نمى كند. هر كسى را به قدر توانایی اش تكليف مى فرمايد. در مسأله مورد بحث هم، به مرد تهیدست تكليف توسعه نكرده است. بنابراين، جمله مورد بحث مى خواهد حَرَج را از تكاليف الهى - كه يكى از آن ها انفاق همسر مطلقه است - نفى كند.


«'''سيجعل اللّه بعد عسر يسرا'''» - در اين جمله به اشخاص تهى دست تسليت و دلدارى داده ، مژده مى دهد كه به زودى خداى عزوجل بعد از تنگدستى و سختى ، گشايش و رفاه مى دهد.
«'''سَيَجعَلُ اللّهُ بَعدَ عُسرٍ يُسراً'''» - در اين جمله به اشخاص تهیدست تسليت و دلدارى داده، مژده مى دهد كه به زودى خداى عزّوجلّ، بعد از تنگدستى و سختى، گشايش و رفاه مى دهد.
بحث روايتى
<span id='link361'><span>
<span id='link361'><span>
==(رواياتى در ذيل آيات طلاق ، راجع به احكام طلاق ، عده ، رجوع و....) ==
==بحث روایتی (رواياتى در ذيل آيات طلاق)==
در الدر المنثور است كه : ابن مردويه از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت : سوره نساء كوتاه ، هفت سال بعد از سوره نسائى كه جنب سوره بقره است نازل گرديد.
در الدر المنثور است كه: ابن مردويه، از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: سوره نساء كوتاه، هفت سال بعد از سوره نسائى كه جنب سوره بقره است، نازل گرديد.


مؤ لف : منظور از سوره نساء كوتاه ، همين سوره طلاق است .
مؤلف : منظور از سورۀ نساء كوتاه، همين سوره طلاق است.


و در همان كتاب آمده كه مالك ، شافعى ، عبد الرزاق ، (در كتاب المصنف )، احمد، عبد بن حميد، بخارى ، مسلم ، ابو داوود، ترمذى ، نسائى ، ابن ماجه ، ابن جرير، ابن منذر، ابو يعلى ، ابن مردويه ، و بيهقى ، (در كتاب سنن خود) همگى از پسر عمر روايت كرده اند كه خود او گفت : همسر خود را در حال حيض طلاق دادم ، و جريان را براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) گفتم ، حضرت در خشم شد و فرمود: بايد برگردى و او را نگه بدارى تا از حيض پاك شود، و دوباره حيض ببيند و باز پاك شود، آن وقت اگر خواستى طلاقش دهى ، يعنى در حال طهارتش و قبل از آنكه با او عمل زناشويى انجام دهى طلاق بدهى ، اين است آن عده اى كه خداى تعالى درباره اش فرمود: «'''فطلقوهن لعدتهن '''»، آن گاه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آيه را اينطور خواند كه : «'''يا ايها النبى اذا طلقتم النساء فطلقوهن فى قبل عدتهن .
و در همان كتاب آمده كه مالك، شافعى، عبد الرزاق، (در كتاب المصنف)، احمد، عبد بن حميد، بخارى، مسلم، ابوداوود، ترمذى، نسائى، ابن ماجه، ابن جرير، ابن منذر، ابويعلى، ابن مردويه، و بيهقى، (در كتاب سنن خود)، همگى از پسر عُمَر روايت كرده اند كه خود او گفت: همسر خود را در حال حيض طلاق دادم، و جريان را براى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» گفتم. حضرت در خشم شد و فرمود: بايد برگردى و او را نگه بدارى تا از حيض پاك شود، و دوباره حيض ببيند و باز پاك شود. آن وقت اگر خواستى، طلاقش دهى. يعنى در حال طهارتش و قبل از آن كه با او عمل زناشويى انجام دهى، طلاق بدهى. اين است آن عدّه اى كه خداى تعالى درباره اش فرمود: «فَطَلّقُوهُنّ لِعِدّتِهِنّ». آنگاه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، آيه را اين طور خواند كه: «يَا أيّهَا النّبِىّ إذَا طَلّقتُمُ النّسَاءَ فَطَلّقُوهُنّ فِى قَبلِ عِدّتِهِنّ.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۴ </center>
مؤ لف : اينكه آيه را ((فى قبل عدتهن نقل كرده '''»، قرائت خود ابن عمر است ، و در قرآن كريم «'''لعدتهن '''» آمده .
مؤلف: اين كه آيه را «فِى قَبلِ عِدّتِهِنّ» نقل كرده، قرائت خود ابن عُمَر است، و در قرآن كريم، «لِعِدّتِهِنّ» آمده.
 
و در همان كتاب آمده كه ابن منذر، از ابن سيرين نقل كرده كه درباره جملۀ «لَعَلّ اللّه يُحدِثُ بَعدَ ذَلِكَ أمراً» گفته: اين جمله درباره «حفصه»، دختر عُمَر نازل شد كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، او را يكبار طلاق داد، و آيه شريفه «يَا أيّهَا النّبِىّ إذَا طَلّقتُمُ النّسَاءَ... يُحدِثُ بَعدَ ذَلِكَ أمراً» نازل شد، و به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» دستور داد كه به طلاق خود رجوع كند.
 
و در كافى به سند خود، از زراره، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: هر طلاقى كه بر طبق سنت و يا بر عدّه نباشد، اعتبار ندارد.  


و در همان كتاب آمده كه ابن منذر، از ابن سيرين نقل كرده كه درباره جمله «'''لعل اللّه يحدث بعد ذلك امرا'''» گفته : اين جمله درباره حفصه دختر عمر نازل شد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) او را يكبار طلاق داد، و آيه شريفه «'''يا ايها النبى اذا طلقتم النساء... يحدث بعد ذلك امرا'''» نازل شد، و به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) دستور داد كه به طلاق خود رجوع كند.
زراره اضافه كرده كه به امام باقر عرض كردم: «طلاق سنّت» و «طلاق عدّه» را برايم تفسير كن.  


و در كافى به سند خود از زراره از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: هر طلاقى كه بر طبق سنت و يا بر عده نباشد اعتبار ندارد. زراره اضافه كرده كه به امام باقر عرض كردم «'''طلاق سنت '''» و «'''طلاق عده '''» را برايم تفسير كن ، فرمود: اما طلاق سنت اين است كه مردى كه مى خواهد همسرش را طلاق دهد، او را زير نظر بگيرد تا حيض شود، و سپس از حيض پاك گردد، آنگاه بدون اينكه با او جماع كرده باشد يك بار طلاق دهد، و دو نفر را هم بر طلاق دادن خود شاهد بگيرد، و سپس زير نظرش داشته باشد تا دو بار خون حيض ببيند و پاك شود، كه اگر براى بار سوم خون ببيند، عده اش تمام شده ، و رابطه زوجيت بين آن دو به كلى قطع گرديده ، به طورى كه اگر بخواهد دوباره با او ازدواج كند، مثل ساير مردان اجنبى خواستگارى است از خواستگاران ، اگر خواست مى تواند با او ازدواج كند، و اگر نخواست نمى كند، و در آن مدت كه او را زير نظر داشت تا از عده در آيد، نفقه و سكنايش را بايد بدهد، و نيز در آن مدت اگر مرد بميرد، زن (مطلقه در عده اش ) از او ارث مى برد، و اگر زن بميرد، مرد از او ارث مى برد، ولى بعد از تمام شدن عده نه ديگر نفقه اى هست ، و نه ارثى .  
فرمود: اما «طلاق سنّت»، اين است كه مردى كه مى خواهد همسرش را طلاق دهد، او را زير نظر بگيرد تا حيض شود، و سپس از حيض پاك گردد، آنگاه بدون اين كه با او جماع كرده باشد، يك بار طلاق دهد، و دو نفر را هم بر طلاق دادن خود شاهد بگيرد، و سپس زير نظرش داشته باشد تا دو بار خون حيض ببيند و پاك شود، كه اگر براى بار سوم خون ببيند، عدّه اش تمام شده، و رابطه زوجيت بين آن دو، به كلّى قطع گرديده، به طورى كه اگر بخواهد دوباره با او ازدواج كند، مثل ساير مردان اجنبى، خواستگارى است از خواستگاران. اگر خواست مى تواند با او ازدواج كند، و اگر نخواست، نمى كند. و در آن مدت كه او را زير نظر داشت تا از عده در آيد، نفقه و سكنايش را بايد بدهد. و نيز در آن مدت اگر مرد بميرد، زن (مطلّقه در عدّه اش) از او ارث مى برد. و اگر زن بميرد، مرد از او ارث مى برد، ولى بعد از تمام شدن عدّه، نه ديگر نفقه اى هست، و نه ارثى.  


سپس فرمود: و اما طلاق عده كه خداى تعالى درباره اش فرمود: «'''فطلقوهن لعدتهن و احصوا العده'''»، چنين است كه اگر مردى از شما خواست همسرش را طلاق عده دهد، بايد او را زير نظر بگيرد تا حيض شود، و سپس از حيض در آيد، آنگاه يكبار طلاقش دهد، بدون اينكه بعد از پاك شدن با او جماع كرده باشد، و دو نفر شاهد عادل هم گواه بر طلاق بگيرد، و اگر خواست همان روز يا بعد از چند روز البته قبل از آنكه همسرش حيض ببيند، به او رجوع كند، و بر رجوع خود شاهد هم بگيرد، و با او جماع كند، و نزد خود نگه بدارد، تا حيض ببيند، و بعد از حيض ديدن و از حيض خارج شدن ،
سپس فرمود: و اما «طلاق عدّه» كه خداى تعالى درباره اش فرمود: «فَطَلّقُوهُنّ لِعِدّتِهِنّ وَ أحصُوا العِدّة»، چنين است كه: اگر مردى از شما خواست همسرش را طلاق عدّه دهد، بايد او را زير نظر بگيرد تا حيض شود، و سپس از حيض در آيد. آنگاه يكبار طلاقش دهد، بدون اين كه بعد از پاك شدن با او جماع كرده باشد، و دو نفر شاهد عادل هم گواه بر طلاق بگيرد. و اگر خواست همان روز يا بعد از چند روز - البته قبل از آن كه همسرش حيض ببيند - به او رجوع كند، و بر رجوع خود شاهد هم بگيرد، و با او جماع كند، و نزد خود نگه بدارد، تا حيض ببيند، و بعد از حيض ديدن و از حيض خارج شدن،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۵ </center>
يكبار ديگر طلاقش دهد، بدون اينكه با او جماع كرده باشد، و شاهد هم بر طلاق دادنش بگيرد، و باز هر وقت خواست البته تا قبل از حيض ديدن به او رجوع كند، و بر رجوع خود شاهد هم بگيرد، و بعد از رجوع با او جماع كند، و نزد خود نگهدارى كند، تا براى بار سوم حيض ببيند، و چون از حيض خارج شد، قبل از آنكه با او جماع كرده باشد طلاقش دهد، و بر طلاق دادنش گواه هم بگيرد، در اين صورت ديگر رابطه زناشويى بين او و همسرش به كلى قطع شده ، و ديگر نمى تواند در عده به او رجوع كند، (و يا در خارج عده او را عقد كند)، مگر بعد از آنكه آن زن با مردى ديگر ازدواج بكند، اگر او طلاقش داد آن وقت مى تواند دوباره عقدش كند.
يكبار ديگر طلاقش دهد، بدون اين كه با او جماع كرده باشد، و شاهد هم بر طلاق دادنش بگيرد. و باز هر وقت خواست - البته تا قبل از حيض ديدن - به او رجوع كند، و بر رجوع خود شاهد هم بگيرد، و بعد از رجوع با او جماع كند، و نزد خود نگهدارى كند، تا براى بار سوم حيض ببيند، و چون از حيض خارج شد، قبل از آن كه با او جماع كرده باشد، طلاقش دهد، و بر طلاق دادنش گواه هم بگيرد. در اين صورت، ديگر رابطه زناشويى بين او و همسرش به كلّى قطع شده، و ديگر نمى تواند در عدّه به او رجوع كند، (و يا در خارج عدّه او را عقد كند)، مگر بعد از آن كه آن زن با مردى ديگر ازدواج بكند. اگر او طلاقش داد، آن وقت مى تواند دوباره عقدش كند.


زراره مى گويد: شخصى پرسيد: اگر زن از كسانى باشد كه هيچ خون نمى بيند چه بايد كرد؟ فرمود مثل چنين زنى را بايد به طلاق سنت طلاق داد.
زراره مى گويد: شخصى پرسيد: اگر زن از كسانى باشد كه هيچ خون نمى بيند، چه بايد كرد؟ فرمود: مثل چنين زنى را بايد به «طلاق سنت»، طلاق داد.


و صاحب قرب الاسناد به سند خود از صفوان روايت كرده كه گفت : من شنيدم از امام صادق (عليه السلام ) كه مردى به خدمتش آمد، و اين مساءله را پرسيد كه من همسرم را در يك مجلس سه بار طلاق دادم ، فرمود اعتبار ندارد، آنگاه فرمود مگر كتاب خدا را نمى خوانى كه مى فرمايد «'''يا ايها النبى اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن و احصوا العده و اتقوا اللّه ربكم لا تخرجوهن من بيوتهن و لا يخرجن الا ان ياتين بفاحشه مبينه '''».
و صاحب قرب الاسناد، به سند خود، از صفوان روايت كرده كه گفت: من شنيدم از امام صادق «عليه السلام» كه مردى به خدمتش آمد، و اين مسأله را پرسيد كه من همسرم را در يك مجلس سه بار طلاق دادم. فرمود: اعتبار ندارد. آنگاه فرمود: مگر كتاب خدا را نمى خوانى كه مى فرمايد: «يَا أيّهَا النّبِىّ إذَا طَلّقتُمُ النّسَاءَ فَطَلّقُوهُنّ لِعِدّتِهِنّ وَ أحصُوا العِدّةَ وَ اتّقُوا اللّهَ رَبّكُم لَا تُخرِجُوهُنّ مِن بُيُوتِهِنّ وَ لَا يَخرُجنَ إلّا أن يَأتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيّنَة».


آنگاه فرمود: آيا نمى بينى كه مى فرمايد: «'''لعل اللّه يحدث بعد ذلك امرا'''» و سپس فرمود: هر چيزى كه مخالف كتاب خدا و سنت باشد، بايد به كتاب خدا و سنت برگردانده شود.
آنگاه فرمود: آيا نمى بينى كه مى فرمايد: «لَعَلّ اللّهَ يُحدِثُ بَعدَ ذَلِكَ أمراً». و سپس فرمود: هر چيزى كه مخالف كتاب خدا و سنت باشد، بايد به كتاب خدا و سنت برگردانده شود.


و در تفسير قمى در معناى جمله «'''لا تخرجوهن من بيوتهن و لا يخرجن الا ان ياتين بفاحشه مبينه '''»، فرموده : اين عمل براى مرد حلال نيست ، كه زنش را بعد از آنكه طلاق داد - و در مدتى كه مى تواند به او رجوع كند - از خانه خود خارج سازد، و بر خود زن نيز حلال نيست كه از خانه شوهرش بيرون رود، مگر آنكه زن گناهى آشكار مرتكب شود كه در آن صورت مرد مى تواند او را بيرون كند.
و در تفسير قمى، در معناى جملۀ «لَا تُخرِجُوهُنّ مِن بُيُوتِهِنّ وَ لَا يَخرُجنَ إلّا أن يَأتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيّنَة»، فرموده: اين عمل براى مرد حلال نيست، كه زنش را بعد از آن كه طلاق داد - و در مدتى كه مى تواند به او رجوع كند - از خانه خود خارج سازد. و بر خود زن نيز حلال نيست كه از خانه شوهرش بيرون رود، مگر آن كه زن گناهى آشكار مرتكب شود كه در آن صورت، مرد مى تواند او را بيرون كند.


و كلمه «'''فاحشه '''» به معناى آن است كه زن نامبرده يا زناكار باشد و يا از خانه شوهر سرقت كند، و يكى هم از مصاديق فاحشه سليطه شدن بر شوهر است ، كه اگر زن طلاقى يكى از اين اعمال را مرتكب شود،
و كلمۀ «فاحشه»، به معناى آن است كه زن نامبرده يا زناكار باشد و يا از خانه شوهر سرقت كند. و يكى هم از مصاديق «فاحشه»، سليطه شدن بر شوهر است، كه اگر زن طلاقى يكى از اين اعمال را مرتكب شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۳۶ </center>
مرد مى تواند او را از خانه خود خارج سازد.
مرد مى تواند او را از خانه خود خارج سازد.
و در كافى به سند خود از وهب بن حفص ، از يكى از دو امام صادق و باقر (عليهماالسلام ) روايت آورده كه درباره زن طلاقى كه در عده است فرموده : عده اش را در خانه اش نگه مى دارد، و در آن ايام زينت خود را براى شوهرش ظاهر مى سازد، «'''لعل اللّه يحدث بعد ذلك امرا'''» تا شايد خداى تعالى دوباره محبت وى را در دل شوهرش بيفكند، و نفرت و كينه او را از دل شوهرش بيرون سازد.


مؤلف: در اين معانى و معانى جمله جمله دو آيه مورد بحث روايات ديگرى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) رسيده است .
و در كافى به سند، خود از وهب بن حفص، از يكى از دو امام صادق و باقر «عليهما السلام» روايت آورده كه درباره زن طلاقى كه در عدّه است، فرموده: عدّه اش را در خانه اش نگه مى دارد، و در آن ايام زينت خود را براى شوهرش ظاهر مى سازد. «لَعَلّ اللّهُ يُحدِثُ بَعدَ ذَلِكَ أمراً» تا شايد خداى تعالى، دوباره محبت وى را در دل شوهرش بيفكند، و نفرت و كينه او را از دل شوهرش بيرون سازد.
 
مؤلف: در اين معانى و معانى جمله جملۀ دو آيه مورد بحث، روايات ديگرى از ائمّه اهل بيت «عليهم السلام» رسيده است.
<span id='link362'><span>
<span id='link362'><span>
==چند روايت درباره تقوا، توكل و كفايت خداوند، درذيل آيه شريفه : «'''==
==چند روايت در ذيل آيه شريفه: «وَ مَن يَتّقِ اللهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجاً...»==
و من يتق الله يجعل له مخرجا...'''»


و باز در آن كتاب به سند خود از معاويه بن وهب ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: كسى كه خداى تعالى سه به او داده باشد، از سه چيز ديگرش دريغ نمى دارد: كسى كه توفيق دعايش ‍ داده باشند از اجابت دعايش دريغ نمى دارند، و كسى كه توفيق شكرش ‍ دادند از زيادتر كردن نعمتش دريغ نمى دارند، و كسى كه نعمت توكلش ‍ دادند از موهبت كفايتش مضايقه نمى كنند.
و باز در آن كتاب به سند خود از معاويه بن وهب ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: كسى كه خداى تعالى سه به او داده باشد، از سه چيز ديگرش دريغ نمى دارد: كسى كه توفيق دعايش ‍ داده باشند از اجابت دعايش دريغ نمى دارند، و كسى كه توفيق شكرش ‍ دادند از زيادتر كردن نعمتش دريغ نمى دارند، و كسى كه نعمت توكلش ‍ دادند از موهبت كفايتش مضايقه نمى كنند.