تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۵: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
<span id='link111'><span> | <span id='link111'><span> | ||
==اشاره به امتحان | ==اشاره به امتحان قوم مدين، عاد و ثمود و... و گرفتار شدنشان به عذاب الهى == | ||
فَكذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصبَحُوا فى دَارِهِمْ | فَكذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصبَحُوا فى دَارِهِمْ جَاثِمِينَ | ||
كلمه ((رجفه (( به طورى كه راغب گفته به معناى اضطراب و لرزش خيلى سخت است . و كلمه ((جاثمين (( از ماده ((جثم (( است ، و جثم و همچنين جثوم در مكان ، به معناى نشستن در آن ، و يا زانو نهادن بر آن است ، و اين تعبير كنايه است از مرگ و معناى آيه اين است كه : اهل مدين شعيب را تكذيب كردند، پس زلزله سختى ايشان را گرفت ، و صبح همه در خانه هايشان مرده بودند، و ديگر از جاى خود حركت نكردند | كلمه ((رجفه (( به طورى كه راغب گفته به معناى اضطراب و لرزش خيلى سخت است . و كلمه ((جاثمين (( از ماده ((جثم (( است ، و جثم و همچنين جثوم در مكان ، به معناى نشستن در آن ، و يا زانو نهادن بر آن است ، و اين تعبير كنايه است از مرگ و معناى آيه اين است كه : اهل مدين شعيب را تكذيب كردند، پس زلزله سختى ايشان را گرفت ، و صبح همه در خانه هايشان مرده بودند، و ديگر از جاى خود حركت نكردند | ||
قرآن كريم در جاى ديگر درباره داستان مدين فرموده : ((و اخذت الذين ظلموا الصيحه فاصبحوا فى ديارهم جاثمين (( - و نيز فرموده : ((فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود((، و از اين آيات برمى آيد كه اهل مدين هم دچار صاعقه شدند و هم زلزله | قرآن كريم در جاى ديگر درباره داستان مدين فرموده : ((و اخذت الذين ظلموا الصيحه فاصبحوا فى ديارهم جاثمين (( - و نيز فرموده : ((فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود((، و از اين آيات برمى آيد كه اهل مدين هم دچار صاعقه شدند و هم زلزله | ||
وَ عَاداً وَ ثَمُودَا وَ قَد تَّبَينَ لَكم مِّن مَّسكنِهِمْ ... | وَ عَاداً وَ ثَمُودَا وَ قَد تَّبَينَ لَكم مِّن مَّسكنِهِمْ ... | ||
در اينجا سياق را تغيير داد، تا تفننى در كلام شده باشد، لذا نخست عاد را آورد، و سپس ثمود را، همچنان كه در آيه بعد، نخست قارون را ذكر كرده ، سپس فرعون و بعد از او هامان را، به خلاف داستانهاى اممى كه قبلا ذكر فرمود، زيرا در آن داستانها نخست نام انبياى هر امتى را مى آورد، مانند: نوح ، ابراهيم ، لوط و شعيب ، بعدا نام عاصيان آن امت ها را | در اينجا سياق را تغيير داد، تا تفننى در كلام شده باشد، لذا نخست عاد را آورد، و سپس ثمود را، همچنان كه در آيه بعد، نخست قارون را ذكر كرده ، سپس فرعون و بعد از او هامان را، به خلاف داستانهاى اممى كه قبلا ذكر فرمود، زيرا در آن داستانها نخست نام انبياى هر امتى را مى آورد، مانند: نوح ، ابراهيم ، لوط و شعيب ، بعدا نام عاصيان آن امت ها را | ||
و دو كلمه ((عاد و ثمود(( در جمله مورد بحث منصوبند به فعلى تقديرى ، و تقدير كلام ((و اذكر عادا و ثمود - به ياد آرعاد و ثمود را(( مى باشد | و دو كلمه ((عاد و ثمود(( در جمله مورد بحث منصوبند به فعلى تقديرى ، و تقدير كلام ((و اذكر عادا و ثمود - به ياد آرعاد و ثمود را(( مى باشد | ||
((و زين لهم الشيطان اعمالهم فصدهم عن السبيل و كانوا مستبصرين (( - زينت دادن شيطان اعمال ايشان را كنايه به استعاره است از اينكه شيطان اعمال زشتشان را مورد علاقه و محبتشان قرار داد، و علاقه به آن را در آنان تشديد كرد، و معناى اينكه فرمود: از راه بازشان داشت ، اين است كه : از راه خدا كه راه فطرت است بازشان داشت ، و لذا بعضى از مفسرين گفته اند: ((مراد از مستبصر بودن آنان ، اين است كه : قبلا بر فطرت ساده انسانى خود بودند، و ليكن در آخر شيطان آن را از ايشان بگرفت (( ولى ظاهر آيه - همان طور كه در تفسير آيه ((كان الناس امه واحده فبعث الله النبيين (( نيز گفتيم - اين است كه : عهد فطرت ساده و سالم قبل از بعثت نوح بوده ، و عاد و ثمود اقوامى بوده اند كه بعد از نوح مى زيسته اند، پس معلوم مى شود مستبصر بودن آنان قبل از فريب شيطان ، اين بوده كه پيرو دين توحيد، يعنى دين فطرت بوده اند، و تنها خدا را مى پرستيدند | ((و زين لهم الشيطان اعمالهم فصدهم عن السبيل و كانوا مستبصرين (( - زينت دادن شيطان اعمال ايشان را كنايه به استعاره است از اينكه شيطان اعمال زشتشان را مورد علاقه و محبتشان قرار داد، و علاقه به آن را در آنان تشديد كرد، و معناى اينكه فرمود: از راه بازشان داشت ، اين است كه : از راه خدا كه راه فطرت است بازشان داشت ، و لذا بعضى از مفسرين گفته اند: ((مراد از مستبصر بودن آنان ، اين است كه : قبلا بر فطرت ساده انسانى خود بودند، و ليكن در آخر شيطان آن را از ايشان بگرفت (( ولى ظاهر آيه - همان طور كه در تفسير آيه ((كان الناس امه واحده فبعث الله النبيين (( نيز گفتيم - اين است كه : عهد فطرت ساده و سالم قبل از بعثت نوح بوده ، و عاد و ثمود اقوامى بوده اند كه بعد از نوح مى زيسته اند، پس معلوم مى شود مستبصر بودن آنان قبل از فريب شيطان ، اين بوده كه پيرو دين توحيد، يعنى دين فطرت بوده اند، و تنها خدا را مى پرستيدند | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۸ </center> | ||
وَ | وَ قَارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ لَقَدْ جَاءَهُم مُّوسى بِالْبَيِّنَاتِ فَاستَكبرُوا فى الاَرْضِ وَ مَا كانُوا سابِقِينَ | ||
كلمه ((سابقين (( استعاره به كنايه است از غلبه ، يعنى قارون و فرعون و هامان كه مورد دعوت موسى قرار داشتند، و در برابر دعوتش استكبار كردند با اين عكس العمل خود بر او غالب نيامدند و بقيه الفاظ آيه روشن است | كلمه ((سابقين (( استعاره به كنايه است از غلبه ، يعنى قارون و فرعون و هامان كه مورد دعوت موسى قرار داشتند، و در برابر دعوتش استكبار كردند با اين عكس العمل خود بر او غالب نيامدند و بقيه الفاظ آيه روشن است | ||
فَكُلاًّ أَخَذْنَا بِذَنبِهِ ... | فَكُلاًّ أَخَذْنَا بِذَنبِهِ ... | ||
يعنى هر يك از امت هاى نامبرده را به جرم گناهى كه داشتند گرفتيم ، اين اجمال قضيه است ، آن وقت شروع مى كند به تفصيل آن ، و مى فرمايد: ((فمنهم من ارسلنا عليه حاصبا((، بعضى ها را حاصبى بر او فرستاديم ، و حاصب به معناى سنگ است ، بعضى هم گفته اند: به معناى بادى است كه سنگريره ببارد، و بنا به معناى اول جمله مورد بحث با قوم لوط منطبق مى شود، و بنابر معناى دوم با قوم عاد | يعنى هر يك از امت هاى نامبرده را به جرم گناهى كه داشتند گرفتيم ، اين اجمال قضيه است ، آن وقت شروع مى كند به تفصيل آن ، و مى فرمايد: ((فمنهم من ارسلنا عليه حاصبا((، بعضى ها را حاصبى بر او فرستاديم ، و حاصب به معناى سنگ است ، بعضى هم گفته اند: به معناى بادى است كه سنگريره ببارد، و بنا به معناى اول جمله مورد بحث با قوم لوط منطبق مى شود، و بنابر معناى دوم با قوم عاد | ||
((و منهم من اخذته الصيحه (( - بعضى از آنها را صيحه گرفت ، و اين قوم ثمود، و قوم شعيب است ((و منهم من خسفنا به الارض (( و بعضى از آنها را در زمين فرو برديم ، و اين اشاره به داستان قارون است ، ((و منهم من اغرقنا(( بعضى ها كسانى بودند كه غرقشان كرديم و اين هم قوم نوح را شامل است و هم قوم فرعون و هامان را | ((و منهم من اخذته الصيحه (( - بعضى از آنها را صيحه گرفت ، و اين قوم ثمود، و قوم شعيب است ((و منهم من خسفنا به الارض (( و بعضى از آنها را در زمين فرو برديم ، و اين اشاره به داستان قارون است ، ((و منهم من اغرقنا(( بعضى ها كسانى بودند كه غرقشان كرديم و اين هم قوم نوح را شامل است و هم قوم فرعون و هامان را | ||
خداى سبحان بعد از تفصيل آن اجمال ، به همه داستانهايى كه تا اينجا بيان كرده بود برگشته ، عاقبت امت هاى نامبرده را با بيانى عام شرح مى دهد، و مى فرمايد آنچه اين اقوام را گرفتار ببلايى كرد كه بدان مبتلا شدند، تنها ظلم خود آنها بود، نه ظلم خدا، ((و ما كان الله ليظلمهم و لكن كانوا انفسهم يظلمون - خدا هرگز به آنان ظلم نكرد، و ليكن اين خودشان بودند كه به خود ظلم مى كردند(( يعنى خدا آن بلاها را به عنوان مجازات بر آنان نازل كرد، چون دنيا دار فتنه و امتحان است ، و اين سنتى است الهى كه به هيچ وجه از آن چشم پوشى نمى شود، پس هر كس هدايت بيابد براى خود يافته ، و هر كس گمراه شود آن نيز عليه خود او است | خداى سبحان بعد از تفصيل آن اجمال ، به همه داستانهايى كه تا اينجا بيان كرده بود برگشته ، عاقبت امت هاى نامبرده را با بيانى عام شرح مى دهد، و مى فرمايد آنچه اين اقوام را گرفتار ببلايى كرد كه بدان مبتلا شدند، تنها ظلم خود آنها بود، نه ظلم خدا، ((و ما كان الله ليظلمهم و لكن كانوا انفسهم يظلمون - خدا هرگز به آنان ظلم نكرد، و ليكن اين خودشان بودند كه به خود ظلم مى كردند(( يعنى خدا آن بلاها را به عنوان مجازات بر آنان نازل كرد، چون دنيا دار فتنه و امتحان است ، و اين سنتى است الهى كه به هيچ وجه از آن چشم پوشى نمى شود، پس هر كس هدايت بيابد براى خود يافته ، و هر كس گمراه شود آن نيز عليه خود او است | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۸۹ </center> | ||
<span id='link112'><span> | <span id='link112'><span> | ||
==بحث روايتى (رواياتى در ذيل بعضى آيات گذشته ) == | ==بحث روايتى (رواياتى در ذيل بعضى آيات گذشته ) == | ||
در كافى به سند خود از ابى عمرو زبيرى ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در حديثى كه در آن معانى كفر را بيان كرده مى فرمايد: وجه پنجم از كفر، كفر براءت است ، و آن كفرى است كه در آيه ((و قال انما اتخذتم من دون الله اوثانا موده بينكم فى الحيوه الدنيا ثم يوم القيمه يكفر بعضكم ببعض و يلعن بعضكم بعضا(( بدان اشاره شده است كه معنايش ((يتبرء بعضكم من بعض - بيزارى مى جوييد يكى از ديگرى (( مى باشد. - تا آخر حديث - | در كافى به سند خود از ابى عمرو زبيرى ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در حديثى كه در آن معانى كفر را بيان كرده مى فرمايد: وجه پنجم از كفر، كفر براءت است ، و آن كفرى است كه در آيه ((و قال انما اتخذتم من دون الله اوثانا موده بينكم فى الحيوه الدنيا ثم يوم القيمه يكفر بعضكم ببعض و يلعن بعضكم بعضا(( بدان اشاره شده است كه معنايش ((يتبرء بعضكم من بعض - بيزارى مى جوييد يكى از ديگرى (( مى باشد. - تا آخر حديث - |