تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۷: خط ۲۷:
<span id='link240'><span>
<span id='link240'><span>


==دفع هر گونه شبهه و ترديد درباره حقانيت قرآن و اينكه آن كتاب هدايت است ==
==دفع هر گونه شبهه و ترديد درباره حقانيت قرآن و اين كه آن كتاب هدايت است ==
فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ
«'''فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ'''»:
خداى سبحان در آيات هفتگانه قبل حق مطلب را در مورد قرآن به بيانى وافى روشن ساخت بطورى كه هر شك و ترديدى را از مردمى كه درباره آن جناب داشتند برطرف نمود و اين مهم را در چند آيه كوتاه انجام داده ، نخست فرمود: قرآن كلام خدا است ، و تكيه اش در اين ادعاء بر آيات تحدى است ، كه همه مردم قبلا از قرآن شنيده بودند، كه اگر در آسمانى بودن آن شك داريد يك سوره مثل آن بياوريد. و سپس فرمود: نزول قرآن به رسالت فرشته اى آسمانى و جليل القدر و عظيم المنزله و امين در وحى ، يعنى جبرئيل صورت گرفته ، كه بين او و خداى عز و جل هيچ حاجز و مانعى ، و بين او و رسول خدا هيچ واسطه اى نيست ، و نه از ناحيه خودش ، و نه از ناحيه هيچ كس ديگر انگيزه اى كه نگذارد وحى را بگيرد، و يا اگر گرفت نگذارد حفظش كند، و يا اگر حفظش هم كرد، نگذارد آن را به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) برساند، وجود ندارد. و در مرحله سوم اين معنا را روشن كرد كه آن شخصى هم كه قرآن بر او نازل شده ، و براى شما آن را تلاوت مى كند، همان كسى است كه سالها همنشين او بوده ايد، و حال و وضع او بر شما پوشيده نيست ، كه امروز او را بهتان جنون بزنيد، و او فرشته حامل وحى را به چشم خود ديده ، و وحى را از او گرفته و خودش هم چيزى از وحى را كتمان نكرده و نمى كند و آن را تغيير نمى دهد. و در مرحله چهارم روشن مى كند كه كلام آن جناب از مقوله تسويلات ابليس ، و لشكريان او، و نيز از القاآت بعضى از اشرار جنى نيست .
 
و نتيجه اين بيان اين است كه قرآن كتاب هدايت است ، كتابى است كه هر كس بخواهد بر طريق حق استقامت بورزد، بوسيله اين كتاب هدايت مى شود «'''ان هو الا ذكر للعالمين ...'''»
خداى سبحان، در آيات هفتگانه قبل، حق مطلب را در مورد قرآن به بيانى وافى روشن ساخت، به طورى كه هر شك و ترديدى را از مردمى كه درباره آن جناب داشتند، برطرف نمود و اين مهم را، در چند آيه كوتاه انجام داده، نخست فرمود:  
پس اينكه فرمود: «'''فاين تذهبون '''» مقدمه و زمينه چينى است براى نتيجه گيرى از بيان سابق ، و آن نتيجه اثبات گمراهى آنان ، و خطاى نظريه شان درباره قرآن است ، كه آن را از عارضه هاى جنون ، و يا از تسويلات باطل شيطانى مى دانستند.
 
قرآن كلام خدا است، و تكيه اش در اين ادعاء بر آيات تحدّى است، كه همۀ مردم قبلا از قرآن شنيده بودند، كه اگر در آسمانى بودن آن شك داريد، يك سوره مثل آن بياوريد. و سپس فرمود: نزول قرآن، به رسالت فرشته اى آسمانى و جليل القدر و عظيم المنزله و امين در وحى، يعنى جبرئيل صورت گرفته، كه بين او و خداى عزّوجلّ هيچ حاجز و مانعى، و بين او و رسول خدا هيچ واسطه اى نيست. و نه از ناحيه خودش، و نه از ناحيه هيچ كس ديگر، انگيزه اى كه نگذارد وحى را بگيرد و يا اگر گرفت، نگذارد حفظش كند، و يا اگر حفظش هم كرد، نگذارد آن را به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» برساند، وجود ندارد.  
 
و در مرحله سوم اين معنا را روشن كرد كه: آن شخصى هم كه قرآن بر او نازل شده، و براى شما آن را تلاوت مى كند، همان كسى است كه سال ها همنشين او بوده ايد، و حال و وضع او بر شما پوشيده نيست، كه امروز او را بهتان جنون بزنيد و او، فرشتۀ حامل وحى را به چشم خود ديده، و وحى را از او گرفته و خودش هم چيزى از وحى را كتمان نكرده و نمى كند و آن را تغيير نمى دهد.  
 
و در مرحله چهارم روشن مى كند كه: كلام آن جناب، از مقولۀ تسويلات ابليس و لشكريان او، و نيز از القاآت بعضى از اشرار جنى نيست.
 
و نتيجه اين بيان، اين است كه «قرآن، كتاب هدايت» است. كتابى است كه هر كس بخواهد بر طريق حق استقامت بورزد، به وسيله اين كتاب هدايت مى شود: «إن هُوَ إلّا ذِكرٌ لِلعَالَمِينَ ...».
 
پس اين كه فرمود: «فَأينَ تَذهَبُونَ»، مقدمه و زمينه چينى است براى نتيجه گيرى از بيان سابق، و آن نتيجه اثبات گمراهى آنان، و خطاى نظريه شان درباره قرآن است، كه آن را از عارضه هاى جنون، و يا از تسويلات باطل شيطانى مى دانستند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۶۱ </center>
پس استفهام در آيه شريفه توبيخى است ، و معنايش اين است كه وقتى حقانيت قرآن به اين روشنى است ، پس ديگر كجا مى رويد، و چرا حق را پشت سر مى اندازيد؟!
پس استفهام در آيه شريفه، توبيخى است و معنايش اين است كه: وقتى حقانيّت قرآن به اين روشنى است، پس ديگر كجا مى رويد، و چرا حق را پشت سر مى اندازيد؟!
إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِّلْعَلَمِينَ
 
يعنى قرآن تنها تذكره اى است براى جماعات مردم ، حال هر كس كه باشد با قرآن مى تواند حق را ببيند، و به آن بينا شود، در سابق هم در نظير اين آيه مطالبى گذشت .
«'''إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ'''»:
لِمَن شاءَ مِنكُمْ أَن يَستَقِيمَ
 
اين جمله بدل است از كلمه «'''عالمين '''»، مى فرمايد قرآن اهليت آن را دارد كه براى تمام عالم تذكره باشد، و اما در مقام فعليت تنها كسانى از آن متذكر مى شوند كه خودشان هم بخواهند بر صراط حق ، مستقيم و پايدار باشند، و بر عبوديت حق و طاعت او استوار بمانند.
يعنى: قرآن، تنها تذكره اى است براى جماعات مردم. حال هر كس كه باشد، با قرآن مى تواند حق را ببيند و به آن بينا شود. در سابق هم، در نظير اين آيه مطالبى گذشت.
وَ مَا تَشاءُونَ إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ رَب الْعَلَمِينَ
 
گفتار در اينكه انسان در مشيت خود مستقل از مشيت خداى تعالى نيست ، در آيات شبيه به اين آيه گذشت .
«'''لِمَن شاءَ مِنكُمْ أَن يَستَقِيمَ'''»:
و اين آيه شريفه به حسب آنچه سياق افاده مى كند به منزله دفع دخل ، و پاسخ از سؤ الى است كه ممكن است به ذهن كسى بيفتد، و آن اين است كه كسى توهم كند جمله «'''لمن شاء منكم ان يستقيم '''»، انسانها را در مشيت و خواستن استقامت ، استقلال دارند، هر كس بخواهد مى تواند مستقيم باشد، و هر كس نخواهد مستقيم نمى شود، پس در نتيجه خداى تعالى محتاج استقامتى است كه از ايشان خواسته .
 
بنابر اين ، اين توهم را دفع نموده مى فرمايد: مشيت انسانها وابسته و موقوف بر مشيت خداى سبحان است ، و انسانها استقامت را نمى خواهند، مگر اينكه خدا بخواهد كه ايشان بخواهند، اگر خداى تعالى بخواهد، آنان هم مى خواهند، پس افعال ارادى انسان مراد خداى تعالى نيز هست ، يعنى خدا هم در آنها اراده دارد، اگر خدا اراده كند كه انسان فلان عمل را انجام دهد انسان آن عمل را مى خواهد، و انجام هم مى دهد، و وقتى كه انجام مى دهد به اراده خودش انجام مى دهد.
اين جمله، بدل است از كلمۀ «عَالَمِين»، مى فرمايد: قرآن اهليت آن را دارد كه براى تمام عالَم، «تذكره» باشد. و اما در مقام فعليّت، تنها كسانى از آن متذكّر مى شوند كه خودشان هم بخواهند بر صراط حق، مستقيم و پايدار باشند، و بر عبوديّت حق و طاعت او استوار بمانند.
بحث روائى
 
«'''وَ مَا تَشاءُونَ إِلّا أَن يَشاءَ اللَّهُ رَبُِ الْعَالَمِينَ'''»:
 
گفتار در اين كه انسان در مشيّت خود، مستقل از مشيت خداى تعالى نيست، در آيات شبيه به اين آيه گذشت.
 
و اين آيه شريفه، به حسب آنچه سياق افاده مى كند، به منزله دفع دخل، و پاسخ از سؤالى است كه ممكن است به ذهن كسى بيفتد و آن، اين است كه كسى توهّم كند جملۀ «لِمَن َشاءَ مِنكُم أن يَستَقِيم»، انسان ها را در مشيّت و خواستن استقامت، استقلال دارند، هر كس بخواهد، مى تواند مستقيم باشد، و هر كس نخواهد مستقيم نمى شود. پس در نتيجه، خداى تعالى، محتاج استقامتى است كه از ايشان خواسته.
 
بنابراين، اين توهّم را دفع نموده، مى فرمايد: مشيّت انسان ها وابسته و موقوف بر مشيت خداى سبحان است، و انسان ها استقامت را نمى خواهند، مگر اين كه خدا بخواهد كه ايشان بخواهند. اگر خداى تعالى بخواهد، آنان هم مى خواهند. پس افعال ارادى انسان، مراد خداى تعالى نيز هست. يعنى خدا هم در آن ها اراده دارد. اگر خدا اراده كند كه انسان، فلان عمل را انجام دهد، انسان آن عمل را مى خواهد و انجام هم مى دهد. و وقتى كه انجام مى دهد، به اراده خودش انجام مى دهد.
«'''بحث روائى'''»
<span id='link241'><span>
<span id='link241'><span>
==(روياتى در ذيل برخى آيات گذشته ) ==
==(روياتى در ذيل برخى آيات گذشته ) ==
در الدر المنثور است كه سعيد بن منصور، فاريابى ، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن ابى حاتم ، و حاكم (وى حديث را صحيح دانسته )، همگى از طريق على (عليه السلام ) در ذيل آيه «'''فلا اقسم بالخنس '''» روايت كرده اند كه فرمود: منظور ستارگانى هستند كه در شب خودنمايى نموده و كنوس مى كنند، و در روز پنهان گشته ، خنوس مى كنند، و به چشم كسى نمى آيند.
در الدر المنثور است كه سعيد بن منصور، فاريابى ، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن ابى حاتم ، و حاكم (وى حديث را صحيح دانسته )، همگى از طريق على (عليه السلام ) در ذيل آيه «'''فلا اقسم بالخنس '''» روايت كرده اند كه فرمود: منظور ستارگانى هستند كه در شب خودنمايى نموده و كنوس مى كنند، و در روز پنهان گشته ، خنوس مى كنند، و به چشم كسى نمى آيند.