تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۸۸: خط ۱۸۸:
<span id='link303'><span>
<span id='link303'><span>


==مظاهر تدبير الهى : خلقت ، تسويه ، تقدير، هدايت ، و... ==
==مظاهر تدبير الهى : خلقت ، تسويه ، تقدير، هدايت و... ==
الَّذِى خَلَقَ فَسوَّى
«'''الَّذِى خَلَقَ فَسوَّى'''»:
«'''خلقت هر چيزى '''» به معناى گردآورى اجزاى آن است ، و «'''تسويه اش '''» به معناى روى هم نهادن آن اجزا به نحوى است كه هر جزئى در جايى قرار گيرد كه جايى بهتر از آن برايش تصور نشود، و علاوه بر آن جايى قرار گيرد كه اثر مطلوب را از هر جاى ديگرى بهتر بدهد، مثلا در مورد انسان چشم را در جايى و گوش را در جايى و هر عضو ديگر را در جايى قرار دهد كه بهتر از آن تصور نشود، و حقش ادا شود.
 
و اين دو كلمه يعنى «'''خلقت '''» و «'''تسويه '''» هر چند در آيه شريفه مطلق آمده ، ليكن تنها شامل مخلوقاتى مى شود كه يا در آن تركيب باشد، و يا شائبه اى از تركيب داشته باشد، و آيه مورد بحث تا چهار آيه بعد در مقام توصيف تدبير الهى است ، و اين خود برهانى است بر ربوبيت مطلقه او.
«خلقت هر چيزى»، به معناى گردآورى اجزاى آن است، و «تسويه اش»، به معناى روى هم نهادن آن اجزا به نحوى است كه هر جزئى در جايى قرار گيرد كه جايى بهتر از آن برايش تصور نشود. و علاوه بر آن، جايى قرار گيرد كه اثر مطلوب را از هر جاى ديگرى بهتر بدهد. مثلا در مورد انسان، چشم را در جايى و گوش را در جايى و هر عضو ديگر را در جايى قرار دهد كه بهتر از آن، تصور نشود و حقش ادا شود.
وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى
 
يعنى آنچه را خلق كرده با اندازه مخصوص و حدود معين خلق كرده ، هم در ذاتش و هم در صفاتش و هم در كارش ، و نيز آن را با جهازى مجهز كرده كه با آن اندازه ها متناسب باشد، و بوسيله همان جهاز او را به سوى آنچه تقدير كرده هدايت فرموده ، پس هر موجودى به سوى آنچه برايش ‍ مقدر شده و با هدايتى ربانى و تكوينى در حركت است ،
و اين دو كلمه، يعنى «خلقت» و «تسويه»، هرچند در آيه شريفه مطلق آمده، ليكن تنها شامل مخلوقاتى مى شود كه يا در آن تركيب باشد، و يا شائبه اى از تركيب داشته باشد. و آيه مورد بحث تا چهار آيه بعد، در مقام توصيف تدبير الهى است و اين، خود برهانى است بر ربوبيت مطلقه او.
 
«'''وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى'''»:
 
يعنى آنچه را خلق كرده، با اندازه مخصوص و حدود معين خلق كرده. هم در ذاتش و هم در صفاتش و هم در كارش. و نيز آن را با جهازى مجهز كرده كه با آن اندازه ها متناسب باشد و به وسيله همان جهاز، او را به سوى آنچه تقدير كرده هدايت فرموده. پس هر موجودى به سوى آنچه برايش ‍ مقدّر شده و با هدايتى ربانى و تكوينى، در حركت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۲ </center>
مانند طفل كه از همان اولين روز تولدش راه پستان مادر را مى شناسد، و جوجه كبوتر مى داند كه بايد منقار در دهان مادر و پدرش كند، و هر حيوان نرى به سوى ماده اش هدايت و هر ذى نفعى به سوى نفع خود هدايت شده است ، و بر همين قياس هر موجودى به سوى كمال وجوديش هدايت شده .
مانند طفل كه از همان اولين روز تولدش، راه پستان مادر را مى شناسد؛ و جوجه كبوتر مى داند كه بايد منقار در دهان مادر و پدرش كند؛ و هر حيوان نرى به سوى ماده اش هدايت، و هر ذى نفعى به سوى نفع خود هدايت شده است. و بر همين قياس هر موجودى، به سوى كمال وجوديش هدايت شده.
و خداى تعالى در اين معانى فرموده : «'''و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم '''» و نيز فرموده : «'''ثم السبيل يسره '''»، و نيز فرموده : «'''لكل وجهه هو موليها'''».
 
وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى
و خداى تعالى، در اين معانى فرموده: «و إن مِن شئ إلّا عندنا خزائنه و ما ننزّله إلّا بقدر معلوم». و نيز فرموده: «ثُمّ السبيل يَسّرَه». و نيز فرموده: «لِكُلّ وِجهَةٌ هُوَ مُوَلّيهَا».
كلمه «'''مرعى '''» به معناى چرايى است كه علف خواران آن را مى چرند، و كسى كه آن را از زمين خارج مى كند و مى روياند همان خداى سبحان است .
 
فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى
«'''وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى'''»:
كلمه «'''غثاء'''» به معناى گياه خار و خاشاكى است كه سيل به كنار بيابان مى ريزد، و منظور از آن در اينجا - به طورى كه گفته اند - گياه خشكيده است . و كلمه «'''احوى '''» به معناى سياه شده است .
 
و منظور از بيرون كردن مرعى براى آذوقه حيوان و سپس خاشاك سياه كردنش ، ارائه نمونه اى از تدبير ربوبى و دلائل ربوبيت خدا است ، همچنان كه خلقت و تسويه و تقدير و هدايت نمونه ديگرى از آن است .
كلمۀ «مَرعى»، به معناى چرايى است كه علف خواران آن را مى چرند، و كسى كه آن را از زمين خارج مى كند و مى روياند، همان خداى سبحان است.
سنُقْرِئُك فَلا تَنسى إِلا مَا شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الجَْهْرَ وَ مَا يخْفَى
 
راغب در مفردات گفته كلمه «'''قرائت '''» به معناى ضميمه كردن حروف براى به وجود آوردن كلمه ، و رديف كردن كلمات براى به وجود آوردن جمله است در حال خواندن ، پس اين ماده در هر ضميمه كردنى استعمال نمى شود، مثلا وقتى مى خواهى بفهمانى من مردم محل را گردهم جمع كردم ، نمى توانى بگويى : «'''قرات القوم '''»، و باز به همين دليل به يك حرف كه از دهان در آيد قرائت گفته نمى شود.
«'''فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى'''»:
معناى «'''اقراء'''» در «'''سنقرئك فلا تنسى '''» و مفاد استثناء «'''الّا ماشاء اللّه '''»
 
و در مجمع البيان گفته كلمه «'''اقراء'''» كه فعل «'''نقرئك '''» مشتق از آن است به معناى تحويل گرفتن قرائت قارى است ، به منظور غلط گيرى و تصحيح قرائت وى ، و قارى به معناى خود خواننده است .
كلمۀ «غثاء»، به معناى گياه خار و خاشاكى است كه سيل، به كنار بيابان مى ريزد و منظور از آن، در اين جا - به طورى كه گفته اند - گياه خشكيده است. و كلمۀ «أحوى»، به معناى سياه شده است.
 
و منظور از بيرون كردن «مَرعى» براى آذوقه حيوان و سپس خاشاك سياه كردنش، ارائه نمونه اى از تدبير ربوبى و دلائل ربوبيّت خداست، همچنان كه خلقت و تسويه و تقدير و هدايت، نمونه ديگرى از آن است.
 
«'''سنُقْرِئُك فَلا تَنسى * إِلا مَا شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الجَْهْرَ وَ مَا يخْفَى'''»:
 
راغب، در مفردات گفته: كلمۀ «قرائت» به معناى ضميمه كردن حروف براى به وجود آوردن كلمه، و رديف كردن كلمات براى به وجود آوردن جمله است در حال خواندن. پس اين ماده، در هر ضميمه كردنى استعمال نمى شود. مثلا وقتى مى خواهى بفهمانى من مردم محل را گردهم جمع كردم، نمى توانى بگويى: «قرأتُ القوم». و باز به همين دليل به يك حرف كه از دهان در آيد، قرائت گفته نمى شود.
 
* معناى «إقرأ» در «سنقرئك فلا تنسى» و مفاد استثناء «إلّا ما شاء اللّه»:
 
و در مجمع البيان گفته: كلمۀ «إقرأ» كه فعل «نُقرِئُكَ» مشتق از آن است، به معناى تحويل گرفتن قرائت قارى است، به منظور غلط گيرى و تصحيح قرائت وى، و قارى به معناى خود خواننده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۳ </center>
البته بايد توجه داشت كه در مورد بحث كه مى فرمايد ما به زودى تو را اقراء مى كنيم ، به معناى اقراى معمول در بين خود افراد معلولى نيست ، كه استاد گوش بدهد و غلطهاى شاگرد را تصحيح كند، و يا جايى كه خوب نخوانده خوب خواندن را به او بياموزد، چون چنين چيزى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) سابقه نداشته ، و معهود نيست كه چيزى از قرآن را خوانده باشد، و چون به علت فراموشى خوب نخوانده و يا به غلط خوانده ، خداى تعالى فرموده باشد تو بخوان و من گوش مى دهم ، تا درست خواندن را به تو ياد دهم ، بلكه منظور از اقراء در خصوص مورد، اين است كه ما چنين قدرتى به تو مى دهيم كه درست بخوانى و خوب بخوانى ، و آنطور كه نازل شده و بدون كم و كاست و غلط و تحريف بخوانى ، و خلاصه آنچه را كه نازل شده فراموش نكنى .
البته بايد توجه داشت كه در مورد بحث كه مى فرمايد: «ما به زودى تو را اقراء مى كنيم»، به معناى اقراى معمول در بين خود افراد معلولى نيست، كه استاد گوش بدهد و غلط هاى شاگرد را تصحيح كند. و يا جايى كه خوب نخوانده، خوب خواندن را به او بياموزد. چون چنين چيزى از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» سابقه نداشته، و معهود نيست كه چيزى از قرآن را خوانده باشد، و چون به علت فراموشى خوب نخوانده و يا به غلط خوانده، خداى تعالى فرموده باشد: تو بخوان و من گوش مى دهم، تا درست خواندن را به تو ياد دهم؛ بلكه منظور از اقراء در خصوص مورد، اين است كه ما چنين قدرتى به تو مى دهيم كه درست بخوانى و خوب بخوانى؛ و آن طور كه نازل شده و بدون كم و كاست و غلط و تحريف بخوانى. و خلاصه آنچه را كه نازل شده، فراموش نكنى.
و جمله «'''سنقرئك فلا تنسى '''» وعده اى است از خداى تعالى به پيامبرش ، به اينكه علم به قرآن و حفظ قرآن را در اختيارش بگذارد، به طورى كه قرآن را آنطور كه نازل شده همواره حافظ باشد، و هرگز دچار نسيان نگردد، و همانطور كه نازل شده قرائتش كند، و ملاك در تبليغ رسالت و وحى به همانطور كه وحى شده همين است .
 
و جمله «'''الا ما شاء الله '''» استثنايى است كه تنها به منظور بقاى قدرت الهى بر اطلاقش آورده شده ، مى خواهد بفهماند چنين نيست كه خداى تعالى بعد از دادن چنين عطيه اى ديگر قادر نباشد تو را گرفتار فراموشى كند، نه ، بعد از اعطاء هم باز به قدرت مطلقه خود باقى است ، و اين استثنايى نظير استثنايى است كه در آيه شريفه : «'''و اما الذين سعدوا ففى الجنه خالدين فيها ما دامت السموات و الارض الا ما شاء ربك عطاء غير مجذوذ'''» مى باشد، كه توضيحش در همان سوره گذشت .
و جملۀ «سَنُقرِئُك فَلا تَنسى»، وعده اى است از خداى تعالى به پيامبرش، به اين كه علم به قرآن و حفظ قرآن را در اختيارش بگذارد؛ به طورى كه قرآن را آن طور كه نازل شده، همواره حافظ باشد، و هرگز دچار نسيان نگردد، و همان طور كه نازل شده، قرائتش كند. و ملاك در تبليغ رسالت و وحى به همان طور كه وحى شده، همين است.
پس در اين استثنا نمى خواهد بعضى از مصاديق نسيان را از عموم «'''لا تنسى '''» خارج كند و بفرمايد به زودى علم قرآن را به تو مى دهيم به طورى كه هيچ چيز از قرآن را فراموش نكنى ، مگر آنچه را كه او خواسته است فراموش كنى ، براى اينكه اگر معنا چنين باشد اختصاص به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ندارد، همه مردم اينطورند، و از هر چيزى و هر محفوظى آن مقدارى را فراموش مى كنند كه خدا خواسته باشد،
 
و جملۀ «إلّا ما شاء الله»، استثنايى است كه تنها به منظور بقاى قدرت الهى بر اطلاقش آورده شده. مى خواهد بفهماند چنين نيست كه خداى تعالى، بعد از دادن چنين عطيه اى، ديگر قادر نباشد تو را گرفتار فراموشى كند. نه، بعد از اعطاء هم باز به قدرت مطلقۀ خود باقى است و اين استثنايى، نظير استثنايى است كه در آيه شريفه: «و أمّا الّذين سُعدوا فَفِى الجنّة خَالدِين فِيها ما دَامت السّموات و الأرض إلّا ما شاء ربُّك عَطاء غير مَجذُوذ» مى باشد، كه توضيحش در همان سوره گذشت.
 
پس در اين استثنا، نمى خواهد بعضى از مصاديق نسيان را از عموم «لا تنسى» خارج كند و بفرمايد به زودى علم قرآن را به تو مى دهيم، به طورى كه هيچ چيز از قرآن را فراموش نكنى، مگر آنچه را كه او خواسته است، فراموش كنى. براى اين كه اگر معنا چنين باشد، اختصاص به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» ندارد، همه مردم اين طورند، و از هر چيزى و هر محفوظى، آن مقدارى را فراموش مى كنند، كه خدا خواسته باشد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۴۴ </center>
و از اشيا مقدارى را حفظ مى كنند و مقدارى را فراموش مى نمايند، پس ‍ اين چه منتى است كه بر شخص رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نهاده ؟ با اينكه عطيه ، عطيه اى است عمومى و مشترك بين آن جناب و عموم مردم . پس وجه درست همان است كه ما بيان كرديم .
و از اشيا مقدارى را حفظ مى كنند و مقدارى را فراموش مى نمايند. پس ‍ اين چه منتى است كه بر شخص رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» نهاده؟ با اين كه عطيّه، عطيّه اى است عمومى و مشترك بين آن جناب و عموم مردم. پس وجه درست همان است كه ما بيان كرديم.