تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۰: خط ۳۰:
<span id='link122'><span>
<span id='link122'><span>


==تحدى قرآن باينكه اختلافى در آن نيست ==
==تحدّى قرآن به اين كه اختلافى در آن نيست ==
قرآن كريم باين معنا تحدى كرده ، كه در سراپاى آن اختلافى در معارف وجود ندارد، و فرموده : «'''افلا يتدبرون القرآن ؟ و لو كان من عند غير اللّه ، لوجدوا فيه اختلافا كثيرا'''»، چرا در قرآن تدبر نمى كنند؟ كه اگر از ناحيه غير خدا بود، اختلافهاى زيادى در آن مى يافتند)، و اين تحدى درست و بجا است ، براى اينكه اين معنا بديهى است ، كه حيات دنيا، حيات مادى و قانون حاكم در آن قانون تحول و تكامل است ، هيچ موجودى از موجودات ، و هيچ جزئى از اجزاء اين عالم نيست ، مگر آنكه وجودش تدريجى است ، كه از نقطه ضعف شروع ميشود، و بسوى قوه و شدت مى رود، از نقص شروع شده ، بسوى كمال مى رود، تا هم در ذاتش ، و هم در توابع ذاتش ، و لوا حق آن ، يعنى افعالش ، و آثارش ‍ تكامل نموده ، بنقطه نهايت كمال خود برسد.
قرآن كريم، به اين معنا تحدّى كرده كه: در سراپاى آن اختلافى در معارف وجود ندارد، و فرموده: «'''أفلا يتدبّرون القرآن و لو كان من عند غير اللّه، لوجدوا فيه اختلافا كثيرا'''»: (چرا در قرآن تدبّر نمى كنند كه اگر از ناحيه غير خدا بود، اختلاف هاى زيادى در آن مى يافتند)؟
 
و اين تحدّى، درست و بجاست، براى اين كه اين معنا بديهى است كه حيات دنيا، حيات مادّى و قانون حاكم در آن، قانون تحوّل و تكامل است. هيچ موجودى از موجودات، و هيچ جزئى از اجزاء اين عالَم نيست، مگر آن كه وجودش تدريجى است، كه از نقطه ضعف شروع می شود و به سوى قوّت و شدّت مى رود. از نقص شروع شده، به سوى كمال مى رود، تا هم در ذاتش، و هم در توابع ذاتش و لواحق آن، يعنى افعالش و آثارش ‍ تكامل نموده، به نقطه نهايت كمال خود برسد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰۴ </center>
يكى از اجزاء اين عالم انسان است ، كه لايزال در تحول و تكامل است ، هم در وجودش ، و هم در افعالش ، و هم در آثارش ، به پيش مى رود، يكى از آثار انسانيت ، آن آثاريست كه با فكر و ادراك او صورت مى گيرد، پس احدى از ما انسانها نيست ، مگر آنكه خودش را چنين در مى يابد، كه امروزش از ديروزش كامل تر است ، و نيز لايزال در لحظه دوم ، به لغزش هاى خود در لحظه اول بر ميخورد، لغزشهائى در افعالش ، در اقوالش ، اين معنا چيزى نيست كه انسانى با شعور آنرا انكار كند، و در نفس خود آنرا نيابد.
يكى از اجزاء اين عالم انسان است، كه پیوسته در تحوّل و تكامل است. هم در وجودش و هم در افعالش و هم در آثارش، به پيش مى رود. يكى از آثار انسانيّت، آن آثاری است كه با فكر و ادراك او صورت مى گيرد. پس احدى از ما انسان ها نيست، مگر آن كه خودش را چنين در مى يابد كه امروزش، از ديروزش كامل تر است، و نيز لايزال در لحظه دوّم، به لغزش هاى خود در لحظه اوّل بر می خورد. لغزش هایى در افعالش، در اقوالش. اين معنا چيزى نيست كه انسانى با شعور آن را انكار كند، و در نفس خود آن را نيابد.
و اين كتاب آسمانى كه رسولخدا (ص ) آنرا آورده ، بتدريج نازل شده ، و پاره پاره و در مدت بيست و سه سال بمردم قرائت ميشد، در حاليكه در اين مدت حالات مختلفى ، و شرائط متفاوتى پديد آمد، پاره اى از آن در مكه ، و پاره اى در مدينه ، پاره اى در شب ، و پاره اى در روز، پاره اى در سفر، و پاره اى در حضر، قسمتى در حال سلم ، و قسمتى در حال جنگ ، طائفه اى در روز عسرت و شكست ، و طائفه اى در حال غلبه و پيشرفت ، عده اى از آياتش در حال امنيت و آرامش ، و عده اى ديگر در حال ترس و وحشت نازل شده .
 
آنهم نه اينكه براى يك منظور نازل شده باشد، بلكه هم براى القاء معارف الهيه ، و هم تعليم اخلاق فاضله ، و هم تقنين قوانين ، و احكام دينى ، آنهم در همه حوائج زندگى نازل شده است ، و با اين حال در چنين كتابى كوچكترين اختلاف در نظم متشابهش ديده نميشود، همچنانكه خودش در اين باره فرموده : «'''كتابا متشابها مثانى '''»، كتابى كه با تكرار مطالب در آن نظم متشابهش محفوظ است .
و اين كتاب آسمانى كه رسول خدا(ص) آن را آورده، بتدريج نازل شده، و پاره پاره و در مدت بيست و سه سال به مردم قرائت می شد، در حالی كه در اين مدّت، حالات مختلفى و شرائط متفاوتى پديد آمد. پاره اى از آن در مكّه، و پاره اى در مدينه. پاره اى در شب و پاره اى در روز. پاره اى در سفر و پاره اى در حضر. قسمتى در حال سلم و قسمتى در حال جنگ. طائفه اى در روز عسرت و شكست، و طائفه اى در حال غلبه و پيشرفت. عدّه اى از آياتش در حال امنيّت و آرامش، و عدّه اى ديگر در حال ترس و وحشت نازل شده.
اين از نظر اسلوب و نظم كلام ، اما از نظر معارف و اصولى كه در معارف بيان كرده ، نيز اختلافى در آن وجود ندارد، طورى نيست كه يكى از معارفش با يكى ديگر آن متناقض و منافى باشد، آيه آن آيه ديگرش را تفسير مى كند، و بعضى از آن بعض ديگر را بيان مى كند، و جمله اى از آن مصدق جمله اى ديگر است ، همچنانكه امير المؤ منين على عليه السلام فرمود: (بعضى از قرآن ناطق به مفاد بعض ديگر و پاره اى از آن شاهد پاره اى ديگر است )، و اگر از ناحيه غير خدا بود، هم نظم الفاظش از نظر حسن و بهاء مختلف ميشد، و هم جمله اش از نظر فصاحت و بلاغت متفاوت مى گشت ، و هم معنا و معارفش از نظر صحت و فساد، و اتقان و متانت متغاير ميشد.
 
آن هم نه اين كه براى يك منظور نازل شده باشد، بلكه هم براى القاء معارف الهيه، و هم تعليم اخلاق فاضله، و هم تقنين قوانين و احكام دينى، آن هم در همه حوائج زندگى نازل شده است. با اين حال، در چنين كتابى كوچكترين اختلاف در نظم متشابهش ديده نمی شود، همچنان كه خودش در اين باره فرموده: «'''كتابا متشابها مثانى'''»: كتابى كه با تكرار مطالب در آن نظم متشابهش محفوظ است.
 
اين از نظر اسلوب و نظم كلام، اما از نظر معارف و اصولى كه در معارف بيان كرده، نيز اختلافى در آن وجود ندارد. طورى نيست كه يكى از معارفش با يكى ديگر آن متناقض و منافى باشد. آيه آن، آيه ديگرش را تفسير مى كند، و بعضى از آن بعض ديگر را بيان مى كند، و جمله اى از آن مصدق جمله اى ديگر است. همچنان كه اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود:  
 
«بعضى از قرآن ناطق به مفاد بعض ديگر و پاره اى از آن شاهد پاره اى ديگر است»، و اگر از ناحيه غير خدا بود، هم نظم الفاظش از نظر حسن و بهاء مختلف می شد، و هم جمله اش از نظر فصاحت و بلاغت متفاوت مى گشت، و هم معنا و معارفش از نظر صحت و فساد، و اتقان و متانت متغاير می شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰۵ </center>
<span id='link123'><span>
<span id='link123'><span>
==اشكال بر ادعاى عدم اختلاف در قرآن و پاسخ آن ==
==اشكال بر ادعاى عدم اختلاف در قرآن و پاسخ آن ==
در اينجا ممكن است شما خواننده عزيز بگوئى : اينها همه كه گفتيد، صرف ادعا بود، و متكى بدليلى قانع كننده نبود، علاوه بر اينكه بر خلاف دعوى شما اشكالهاى زيادى بر قرآن كرده اند، و چه بسيار كتابهائى در متناقضات قرآن تاءليف شده و در آن كتابها متناقضاتى درباره الفاظ قرآن ارائه داده اند، كه برگشت همه آنها باين است كه قرآن از جهت بلاغت قاصر است ، و نيز تناقضاتى معنوى نشان داده اند، كه برگشت آنها باين است كه قرآن در آراء و نظريات و تعليماتش ‍ بخطاء رفته ، و از طرف مسلمانان پاسخ ‌هائى باين اشكالات داده اند، كه در حقيقت برگشتش به تاءويلاتى است كه اگر بخواهيم سخن قرآنرا بان معانى معنا كنيم ، سخنى خواهد شد بيرون از اسلوب كلام ، و فاقد استقامت ، سخنى كه فطرت سالم آنرا نمى پسندد.
در اينجا ممكن است شما خواننده عزيز بگوئى : اينها همه كه گفتيد، صرف ادعا بود، و متكى بدليلى قانع كننده نبود، علاوه بر اينكه بر خلاف دعوى شما اشكالهاى زيادى بر قرآن كرده اند، و چه بسيار كتابهائى در متناقضات قرآن تاءليف شده و در آن كتابها متناقضاتى درباره الفاظ قرآن ارائه داده اند، كه برگشت همه آنها باين است كه قرآن از جهت بلاغت قاصر است ، و نيز تناقضاتى معنوى نشان داده اند، كه برگشت آنها باين است كه قرآن در آراء و نظريات و تعليماتش ‍ بخطاء رفته ، و از طرف مسلمانان پاسخ ‌هائى باين اشكالات داده اند، كه در حقيقت برگشتش به تاءويلاتى است كه اگر بخواهيم سخن قرآنرا بان معانى معنا كنيم ، سخنى خواهد شد بيرون از اسلوب كلام ، و فاقد استقامت ، سخنى كه فطرت سالم آنرا نمى پسندد.