آل عمران ١٧٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۷: خط ۲۷:
[[المدثر ٨ | فَإِذَا نُقِرَ فِي‌ النَّاقُورِ]] (۰)   
[[المدثر ٨ | فَإِذَا نُقِرَ فِي‌ النَّاقُورِ]] (۰)   
</div>
</div>
== نزول ==
'''محل نزول:'''
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. <ref> طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۲، ص ۶۹۳.</ref>
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۴۶.</ref>
احمد بن ابراهيم مقرى از شعيب بن محمد و او از مكى بن عبدان و او از ابوازهر و او از روح و او از ابويونس قشيرى، از عمرو بن دينار روايتى براى ما نقل كرد و گفت: رسول الله صلی الله علیه و آله بعد از جنگ احد كه مشركان به طرف مكه روان شدند، دستور داد، عده اى مجهز شوند و بسوى مشركان بروند، شصت مرد جنگى آماده حركت شدند و به جستجوى مشركان پرداختند.
ابوسفيان قافله اى از خزاعة را ديد، به آنان گفت: اگر محمد صلی الله علیه و آله را ملاقات كرديد كه در جستجوى من است، به او خبر دهيد كه من لشكرى عظيم فراهم آورده ام و قصد دارم كه به طرف آنان بيايم. هنگامى كه پيامبر خدا قافله را ديد، از ابوسفيان جويا شد، آنان گفتند: ما ابوسفيان را ديديم كه با لشكرى زياد به سوى شما مى آيد ولى لشكر تو اندك است و ما صلاح نمى بينيم كه با او مقابله نمائى. پيغمبر صلی الله علیه و آله از گفته آنان بيمى به خود راه نداد و از طلب ابوسفيان بازنايستاد. اما ابوسفيان به مكه بازگشت.
پس اللّه تعالى اين آيه را نازل كرد: «الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ...» تا «فَلا تَخافُوهُمْ وَخافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ...» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹ (يعنى: پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد اگر از گروندگان هستيد).
ابواسحق ثعالبى از ابوصالح شعيب بن محمد و او از ابوحاتم تميمى و او از احمد بن ازهر و او از روح بن عبادة و او از سعيد، از قتادة خبرى براى ما روايت كرد و گفت سعيد گويد: پس از جنگ احد و بعد از قتل و جراحتى كه به مسلمانان وارد آمد و بعد از آن كه ابوسفيان و ياران مشرك او به مكه بازگشتند، پيامبر صلی الله علیه و آله به اصحاب خود گفت: آگاه باشيد اى مردان جنگجو، كمر براى انجام فرمان خدا محكم دربنديد و به طلب دشمنان دين بشتابيد و بر آنان دست يابيد و آن خائنان را گوشمالى دهيد.
پس آن جنگجويان با كوشش فراوان، كه خدا بهتر مى داند، به طرف مأموريت خود روان شدند تا به «ذى الخليفة» رسيدند، هر كس كه به آنان مى رسيد، مى‌گفت: ابوسفيان با لشكرى عظيم مى خواهد بر شما بتازد. آنان مى گفتند: «حسبنا اللّه و نعم الوكيل» پس خداوند در شأن آنان. اين آيه را نازل كرد «الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ...» تا «...وَاللَّهُ ذُوفَضْلٍ عَظِيمٍ».<ref> سيوطى درباره اين آيه شأن نزولى ذكر نكرده است.</ref>
قول خداوند: «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَالْمُؤْمِنِينَ عَلى  ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ...» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳» (يعنى: هرگز خداوند مؤمنان را وانگذارد بر آن چه شما منافقان بر آن هستيد، تا آن كه ناپاك از پاك تميز داده شود...).
سدى گويد: رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: امت مرا در صورت هاى خود، بر من نشان دادند همانطورى كه بر آدم عرضه كردند، من مى دانم چه كسى به من ايمان مى آورد و چه كسى كافر مى شود. اين خبر را به منافقان رساندند.


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۴_بخش۷#link1 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۴_بخش۷#link1 | تفسیر آیات]]
}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۳_بخش۵۸#link137 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۳_بخش۵۸#link137 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
«173» الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‌
مؤمنان كسانى هستند كه (چون) مردم (منافق) به ايشان گفتند: بى شك مردم (كافر مكّه) بر ضد شما گرد آمده (و بسيج شده) اند، پس از آنان بترسيد، (آنها به جاى ترس) بر ايمانشان بيافزود و گفتند: خداوند ما را كفايت مى‌كند و او چه خوب نگهبان و ياورى است.
===نکته ها===
عوامل تبليغاتى دشمن و برخى از مردمان ساده انديش و ترسو، به رزمندگان و مجاهدان تلقين و نصيحت مى‌كنند كه دشمن قوى است و كسى نمى‌تواند حريف آنان بشود، پس بهتر است درگير جنگ نشويد. امّا مسلمانان واقعى، بدون هيچ ترس و هراسى، با آرامش خاطر و با توكّل به خداوند، به آنان پاسخ مى‌گويند.
امام صادق عليه السلام فرمودند: «تعجّب مى‌كنم از كسى كه مى‌ترسد و به گفته‌ى خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ» پناه نمى‌برد». «1»
===پیام ها===
1- در برابر تبليغاتِ و جنگ روانى دشمن نهراسيد. «فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً»
2- در جبهه‌ها، مواظب افراد نفوذى دشمن باشيد. «فَاخْشَوْهُمْ»
3- قوى‌ترين اهرم در برابر تهديدات دشمن، ايمان و توكّل به خداست. «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»
4- مؤمن وقتى در گرداب بلا قرار مى‌گيرد، توكّل و اتصال خود را با خدا بيشتر مى‌كند. «فَزادَهُمْ إِيماناً»
----
«1». من‌لايحضره‌الفقيه، ج 4، ص 392.
جلد 1 - صفحه 654
5- هم حركت وتلاش لازم است، هم ايمان وتوكّل. «اسْتَجابُوا ... حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ (173)
و نيز در وصف محسنين و متقين فرمايد:
الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ‌: اهل ايمان حقيقى آنانند كه وقتى از جهت ترس گويند مر ايشان را مردمان منافق، إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ‌: بدرستى كه مردمان جمع شده و متفق الكلمه گشته براى قتل و استيصال شما، فَاخْشَوْهُمْ‌:
پس بترسيد ايشان را كه شما را طاقت مقاتله نيست، فَزادَهُمْ إِيماناً: پس زياد گردانيد مؤمنان را اين سخن به تصديق و يقينى در كار خود، به جهت كثرت تأمل و تبصر حجج، و بدين سبب از سخن آنان نترسيد و نهايت قوت و اطمينان به پروردگار پيدا نموده، وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ‌: و گفتند بر وجه صدق و كمال اعتقاد، كافى است ما را خدا در نصرت و كفايت امور، وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‌: و نيكو كارگزارى است حضرت پروردگار نزد مفسرين اين آيه و آيه بعد در «بدر» صغرى نازل شد. ابو سفيان، نعيم بن مسعود را به مدينه فرستاد كه لشگر اسلام را بترساند تا عازم سفر نشوند. نعيم آمد، هر چند آنها را از كثرت لشگر و اسلحه بترسانيد، مسلمانان ابدا اعتنائى نكردند. حضرت با هزار و پانصد نفر به بدر رفته، هشت روز ماندند. كفار از شدت خوف بيرون نيامدند، حق تعالى آيه‌
تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 304
شريفه نازل فرمود.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است به آنكه مؤمنين بايد در معتقدات خود چنان ثابت و راسخ باشند كه به تزلزلات و تخويفات منافقين و معاندين، متزلزل نشوند، با كمال قوت قلب و اتكال به توجهات و عنايات سبحانى امتثال فرمان داشته، ترسان و هراسان نبوده باشند.
حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: انّ المؤمن اشدّ من زبر الحديد انّ زبر الحديد اذا دخل النّار تغيّر و انّ المؤمن ثمّ نشر ثمّ قتل لم يتغيّر قلبه. «1» يعنى:
بدرستى كه مؤمن سخت‌تر است از پاره آهن، به جهت آنكه پاره آهن وقتى داخل آتش شود، تغيير نمايد. و بدرستى كه مؤمن اگر كشته شود، بعد زنده شود، پس كشته شود، متغير نگردد قلب او.
تبصره: آيه شريفه‌ فَزادَتْهُمْ إِيماناً، دلالت دارد بر آنكه ايمان، قابل زياده و نقصان باشد. علامه مجلسى رضوان اللّه عليه در «مرآت العقول» شرح مفصلى عنوان نموده است. از جمله: فخر رازى گفته: اگر ايمان عبارت از تصديق باشد، قابل زياده و نقصان نيست، زيرا تصديق، در واقع، يكى باشد؛ و اگر آن را اعمال خارجيه دانيم، البته در كميت و كيفيّت تفاوت دارد. قائلين به زياده و نقصان، استدلال نموده‌اند به عقل و نقل: اما عقل- آنكه: اگر تفاوتى نباشد، لازم آيد تساوى ايمان افراد امت با ايمان انبياء و ائمه عليهم السّلام؛ و لازم باطل است قطعا. اما نقل- نصوص قرآنى مانند آيه مذكوره؛ و حق آنست كه ايمان، قابل زياده و نقصان است، خواه اعمال اجزاء باشد يا شرايط و آثار، زيرا تصديق قلبى به هر دو تفسير البته زيادتى يابد، و هر چه زائد شود آثار او بر اعضاء و جوارح، زيادتى و كمى آن دلالت دارد بر مراتب ايمان از حيث زياده و نقصان؛ و هر چه تقويت يابد ايمان قلبى، حاصل شود مرتبه اعلى كه مقتضى است زيادى عمل را.
----
«1» بحار الانوار، جلد 67، صفحه 303
تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 305
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ (173)
ترجمه‌
آنانكه گفتند مر ايشان را مردمان همانا مردم بتحقيق جمع شدند براى شما پس بترسيد از ايشان پس زياد كرد ايمان آنها را و گفتند كافى است ما را خدا و خوب كارگذارى است..
تفسير
در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده كه اين آيه نازل شد در غزوه بدر صغرى و شرح آن آنستكه ابو سفيان بعد از جنگ احد به پيغمبر خطاب نمود كه موعد ما سال ديگر موسم بدر صغرى است و آن محل آبى بود از بنى كنانه كه سالى هشت روز بازار در آنجا تشكيل ميشد و مردم از اطراف براى تجارت آنجا ميآمدند پيغمبر (ص) هم قبول فرمود چون موعد مقرر رسيد ابو سفيان از مكه حركت كرد تا به موضع مجنه كه يكى از نواحى ظهران بود رسيد پس خداوند او را مرعوب فرمود و عازم رجوع شد و با نعيم بن مسعود كه از زيارت خانه كعبه مراجعت و عازم‌
----
جلد 1 صفحه 535
مدينه بود ملاقات نمود و او را وعده و نويد داد كه برود و اصحاب پيغمبر را تخويف كند كه آنها در موعد مقرر حاضر نشوند تا از اينجهت كه قريش از حضور در ميعاد تخلف نموده‌اند و هنى بر آنها وارد نشود و گفت امسال خشكسال است بايد سالى جنگ كنيم كه دواب ما بچرند و ما از شير آنها بهره ببريم پس نعيم وارد مدينه شد ديد اصحاب پيغمبر مجهز شده‌اند از براى ميعاد با ابو سفيان بآنها گفت مبادا حركت كنيد مردم اجتماع نمودند در موسم براى شما و اللّه احدى از شما از آن مهلكه رهائى پيدا نمى كند و چون اصحاب اين خبر را شنيدند در بيرون آمدن از مدينه اظهار كراهت نمودند پس پيغمبر فرمود قسم بخدائيكه جان من در دست اوست هر آينه بيرون ميروم اگر چه تنها باشم اما ترسو در خانه بنشيند و اما شجاع مهياى جنگ باشد حسبنا اللّه و نعم الوكيل پس پيغمبر (ص) با اصحاب از مدينه بيرون آمدند تا به موسم رسيدند و اقامت نمودند و منتظر ابو سفيان شدند و بازار تشكيل شد و امتعه خود را دو برابر قيمت وقت فروختند و سالما و غانما به مدينه مراجعت نمودند و چون ابو سفيان از مجنه به مكه مراجعت نمود اهل مكه آنها را لشگر سويق ناميدند مى- گفتند شما رفتيد قاووت بخوريد حقير عرض ميكنم گويا معمول اين بوده كه حبوبات را برشته نموده ميكوبيدند و قاووت ساخته در مسافرت همراه مى‌بردند خواسته‌اند آنها را استهزاء كنند كه شما از اين سفر بهره جز خوردن قاووت نداشتيد در هر حال مراد از ناس اول نعيم بن مسعود اشجعى است چنانچه در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده و چون در معنى جمع استعمال شده اگرچه موردش مفرد است ضرر ندارد و مراد از ناس دوم ابو سفيان و اتباع او است و مراد از زيادى ايمان قوت آن بتصميم بر متابعت پيغمبر (ص) و اتكال بخداوند متعال است چون ايمان بعزم خير و عمل صالح تكميل ميشود.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
الَّذِين‌َ قال‌َ لَهُم‌ُ النّاس‌ُ إِن‌َّ النّاس‌َ قَد جَمَعُوا لَكُم‌ فَاخشَوهُم‌ فَزادَهُم‌ إِيماناً وَ قالُوا حَسبُنَا اللّه‌ُ وَ نِعم‌َ الوَكِيل‌ُ (173)
‌آن‌ كساني‌ ‌که‌ خبر دادند بآنها جماعتي‌ ‌از‌ مردم‌ ‌که‌ دشمنان‌ ‌شما‌ ‌از‌ طبقات‌ كفار اجتماع‌ و آمادگي‌ دارند ‌براي‌ مقاتله‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بترسيد اينها ايمانشان‌ كاملتر شد و گفتند ‌ما ‌را‌ كفايت‌ ميكند خداوند و خوب‌ وكيلي‌ ‌است‌ ‌ما اعتمادمان‌ باوست‌ و ‌از‌ كثرت‌ جمعيت‌ دشمن‌ وحشت‌ نداريم‌.
مراد ‌از‌ ناس‌ اول‌ ‌در‌ الَّذِين‌َ قال‌َ لَهُم‌ُ النّاس‌ُ جمعي‌ ‌از‌ منافقين‌ هستند ‌که‌ مؤمنين‌ ‌را‌ تخويف‌ ميكردند ‌ يا ‌ قافله‌اي‌ ‌که‌ ‌از‌ مكه‌ بدسيسه‌ ابي‌ سفيان‌ آمده‌ بودند ‌بعد‌ ‌از‌ وقعه‌ احد ‌که‌ تحديد كنند مسلمين‌ ‌را‌ ‌که‌ مهيّاي‌ جنگ‌ ‌با‌ ‌آنها‌ نشوند و ‌ يا ‌ نعيم‌ ‌بن‌ مسعود اشجعست‌، چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ باقر و صادق‌ عليهما ‌السلام‌ ‌است‌ و ‌ يا ‌ منافقين‌ ‌که‌ ‌در‌ ميان‌ مسلمين‌ بودند، و ممكن‌ ‌است‌ همه‌ ‌آنها‌ باشند و تفسير بخصوص‌ نعيم‌ ‌بن‌ مسعود ‌از‌ باب‌ بيان‌ مصداق‌ ‌باشد‌.
إِن‌َّ النّاس‌َ قَد جَمَعُوا لَكُم‌ مراد ‌از‌ ناس‌ دوم‌ مشركين‌ ‌که‌ ابي‌ سفيان‌ و اتباعش‌ باشند و ساير كفار مثل‌ مشركين‌ طائف‌ و يهود و ساير اعداء اسلام‌ و حال‌ آنكه‌ ‌اينکه‌ خبر كذب‌ محض‌ بوده‌ و همچه‌ اجتماعي‌ نبوده‌ و فقط ‌براي‌ تخويف‌ مؤمنين‌ بوده‌ فَاخشَوهُم‌ ‌يعني‌ ‌از‌ همچه‌ اجتماعي‌ بترسيد فَزادَهُم‌ إِيماناً لكن‌ ‌اينکه‌ خبر دروغ‌ وحشت‌ انگيز هيچگونه‌ تأثيري‌ ‌در‌ قلوب‌ مؤمنين‌ واقعي‌ ‌که‌ مصداق‌ احسنوا و اتقوا بودند نكرد بلكه‌ ايمان‌ و قوّت‌ قلب‌ ‌آنها‌ بيشتر شد، ‌ يا ‌ بواسطه‌ اخبار ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ خبر كذب‌ ‌است‌ و مشركين‌ ‌از‌ ترس‌ انتشار دادند و ‌ يا ‌ بواسطه‌ وعده‌ فتح‌ و فيروزي‌ ‌که‌ باينها داده‌ ‌شده‌ ‌بود‌ و ‌ يا ‌ بواسطه‌ اعتماد بخداوند عالم‌
جلد 4 - صفحه 432
و توكل‌ باو و اطمينان‌ ‌که‌ گفتند: وَ قالُوا حَسبُنَا اللّه‌ُ وَ نِعم‌َ الوَكِيل‌ُ ‌از‌ باب‌ وعده‌ الهي‌ ‌در‌ سوره‌ طلاق‌ ‌آيه‌ 3 و 4 وَ مَن‌ يَتَّق‌ِ اللّه‌َ يَجعَل‌ لَه‌ُ مَخرَجاً وَ يَرزُقه‌ُ مِن‌ حَيث‌ُ لا يَحتَسِب‌ُ وَ مَن‌ يَتَوَكَّل‌ عَلَي‌ اللّه‌ِ فَهُوَ حَسبُه‌ُ إِن‌َّ اللّه‌َ بالِغ‌ُ أَمرِه‌ِ قَد جَعَل‌َ اللّه‌ُ لِكُل‌ِّ شَي‌ءٍ قَدراً.
لذا ‌بعد‌ ‌از‌ وقعه‌ احد حسب‌ الامر ‌رسول‌ طبق‌ خبري‌ ‌که‌ ابي‌ جارود ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌عليه‌ السّلام‌ روايت‌ كرده‌ و خلاصه‌ مضمون‌ حديث‌ اينكه‌ ‌در‌ وقعه‌ احد ابو سفيان‌ بپيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ خبر داد ‌که‌ وعده‌ ‌ما ‌در‌ سال‌ آينده‌ ‌در‌ بدر صغري‌ و حضرت‌ ‌هم‌ قبول‌ فرمود چون‌ موسم‌ حج‌ شد ابو سفيان‌ عده‌اي‌ مهيا كرد و ‌از‌ مكه‌ خارج‌ شدند و ‌تا‌ سويق‌ آمدند و خداوند يك‌ رعبي‌ ‌از‌ مسلمين‌ ‌در‌ قلوب‌ ‌آنها‌ انداخت‌ و برگشتند بمكه‌، و حضرت‌ ‌رسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌با‌ اصحاب‌ آمدند ‌تا‌ سويق‌ و آنجا منافع‌ زيادي‌ ‌از‌ تجارت‌ بردند و سالمين‌ و غانمين‌ مراجعت‌ بمدينه‌ كردند، و لذا خداوند ميفرمايد:
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 173)- در این آیه یکی از نشانه‌های زنده پایمردی و استقامت آنها را به این صورت بیان می‌کند «اینها همان کسانی بودند که جمعی از مردم (اشاره به کاروان عبد القیس و به روایتی اشاره به نعیم بن مسعود است که آورنده این خبر بودند) به آنها گفتند: لشکر دشمن اجتماع کرده و آماده حمله‌اند، از آنها بترسید اما آنها نترسیدند، بلکه بعکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است» (الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>