گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:


==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
در مجمع البيان، ذيل آيه: «يَا أيُّهَا النَّبِىُّ اتَّقِ اللهَ» گفته: اين آيات درباره ابى سفيان بن حرب، و عكرمة بن ابى جهل، و ابى الاعور سلمى، نازل شده، كه وقتى جنگ احد تمام شد، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» امان گرفتند، و سپس به مدينه آمده، بر عبدالله بن اُبَى وارد شدند، و آنگاه به وسيله ميزبان خود، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» رخصت خواستند تا با آن جناب گفتگو كنند.  
در مجمع البيان، ذيل آيه: «يَا أيُّهَا النَّبِىُّ اتَّقِ اللهَ» گفته: اين آيات درباره «ابوسفيان بن حرب» و «عكرمة بن ابوجهل»، و «ابى الاعور سلمى»، نازل شده، كه وقتى جنگ احد تمام شد، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» امان گرفتند، و سپس به مدينه آمده، بر «عبدالله بن اُبَى» وارد شدند، و آنگاه به وسيله ميزبان خود، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» رخصت خواستند تا با آن جناب گفتگو كنند.  


بعد از كسب اجازه، به اتفاق ميزبان و عبدالله بن سعيد بن ابى سرح، و طعمة بن ابيرق، به خدمت آن جناب رفتند، و گفتند: اى محمّد! تو دست از خدايان ما بردار، و «لات» و «عُزّى» و «مَنَات» را ناسزا مگو، و چون ما معتقد باش كه اين خدايان، شفاعت مى كنند كسى را كه آن ها را بپرستد. ما نيز، از پروردگار تو، دست بر مى داريم.  
بعد از كسب اجازه، به اتفاق ميزبان و عبدالله بن سعيد بن ابى سرح، و طعمة بن ابيرق، به خدمت آن جناب رفتند، و گفتند: اى محمّد! تو دست از خدايان ما بردار، و «لات» و «عُزّى» و «مَنَات» را ناسزا مگو، و چون ما معتقد باش كه اين خدايان، شفاعت مى كنند كسى را كه آن ها را بپرستد. ما نيز، از پروردگار تو، دست بر مى داريم.  
خط ۲۱۶: خط ۲۱۶:
اين سخن، سخت بر رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» گران آمد. عُمَر بن خطّاب گفت: يا رسول الله! اجازه بده تا هم اكنون گردنشان را بزنيم.  
اين سخن، سخت بر رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» گران آمد. عُمَر بن خطّاب گفت: يا رسول الله! اجازه بده تا هم اكنون گردنشان را بزنيم.  


فرمود: آخر من به ايشان امان داده ام. ناگزير دستور داد تا از مدينه بيرونشان كنند. آنگاه مى گويد: آيه «وَ لَا تُطِعِ الكَافِرِين» در اين باره نازل شد، كه مراد از «كافرين»، كفار اهل مكه، ابوسفيان و ابواعور سلمى و عكرمه است. و مراد از «وَ المُنَافِقِين»، ابن اُبَى، و ابن سعيد، و طعمه مى باشد.
فرمود: آخر من به ايشان امان داده ام. ناگزير دستور داد تا از مدينه بيرونشان كنند. آنگاه مى گويد: آيه «وَ لَا تُطِعِ الكَافِرِين» در اين باره نازل شد، كه مراد از «كافرين»، كفار اهل مكه، «ابوسفيان» و «ابواعور سلمى» و «عكرمه» است. و مراد از «وَ المُنَافِقِين»، «ابن اُبَى»، و «ابن سعيد» و «طعمه» مى باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۲۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۲۰ </center>
مؤلف: اجمال اين داستان را، سيوطى هم، در الدر المنثور، از ابن جرير، از ابن عباس روايت كرده. البته روايات ديگرى، در شأن نزول آيه مزبور هست، كه چون از سياق آيات بيگانه بودند، از نقل آن ها صرف نظر كرديم.
مؤلف: اجمال اين داستان را، سيوطى هم، در الدر المنثور، از ابن جرير، از ابن عباس روايت كرده. البته روايات ديگرى، در شأن نزول آيه مزبور هست، كه چون از سياق آيات بيگانه بودند، از نقل آن ها صرف نظر كرديم.
خط ۲۳۲: خط ۲۳۲:
زيد مجددا گفت: به هيچ وجه و تا چندى كه زنده ام، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» جدا نمى شوم. پدرش خشم كرده، گفت: اى گروه قريش! شاهد باشيد كه من از او بيزارى جستم و او، ديگر پسر من نيست.
زيد مجددا گفت: به هيچ وجه و تا چندى كه زنده ام، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» جدا نمى شوم. پدرش خشم كرده، گفت: اى گروه قريش! شاهد باشيد كه من از او بيزارى جستم و او، ديگر پسر من نيست.


رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به حاضران خطاب كرد كه: شاهد باشيد! زيد، پسر من است، از من ارث مى برد، و من از او ارث مى برم.  
رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به حاضران خطاب كرد كه: شاهد باشيد! زيد، پسر من است، از من ارث مى برد، و من از او، ارث مى برم.  


از آن روز، مردم به زيد مى گفتند: «ابن محمد»، و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، او را دوست مى داشت، و نامش را «زيد محبت» گذاشته بود.
از آن روز، مردم به زيد مى گفتند: «ابن محمد»، و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، او را دوست مى داشت، و نامش را «زيد محبت» گذاشته بود.
۱۴٬۰۹۹

ویرایش