البقرة ٢٥: تفاوت میان نسخهها
(←تفسیر) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
(←تفسیر) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۹#link121 | اخبار از حقايق علمى كه در زمان نزول قرآن در هيچ جاى دنيا اثرى از آن وجود نداشته است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۹#link121 | اخبار از حقايق علمى كه در زمان نزول قرآن در هيچ جاى دنيا اثرى از آن وجود نداشته است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۹#link122 | تحدّى قرآن به اين كه اختلافى در آن نيست]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۹#link122 | تحدّى قرآن به اين كه اختلافى در آن نيست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۹#link123 | اشكال بر ادعاى عدم اختلاف در قرآن و پاسخ آن | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۹#link123 | اشكال بر ادعاى عدم اختلاف در قرآن و پاسخ آن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۹#link124 | رفع شبهه درباره نسخ كه در قرآن صورت گرفته]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۹#link124 | رفع شبهه درباره نسخ كه در قرآن صورت گرفته]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۹#link125 | تحدّى قرآن به بلاغت]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۹#link125 | تحدّى قرآن به بلاغت]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۳۸
کپی متن آیه |
---|
وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قَالُوا هٰذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشَابِهاً وَ لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ |
ترجمه
البقرة ٢٤ | آیه ٢٥ | البقرة ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جَنَّاتٍ»: جمع جَنَّة، باغها، مراد بهشت است. «مِن قَبْلُ»: پیشتر، در دنیا، یا در بهشت. «مُتَشَابِهاً»: همانند و همگون در خوبی و مزه و زیبائی. حال ضمیر (هِ) است. «أَزْوَاجٌ»: همسران. «مُطَهَّرَةٌ»: پاکیزه از عیوب زنان دنیا، از قبیل حیض و نِفاس. «خَالِدُونَ»: جاویدانان. سرمدیان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شان نزول:[۲]
از ابن عباس نقل نمايند كه اين آيه درباره امام علی بن ابىطالب عليهالسلام و حمزة و جعفر بن ابىطالب و عبيدة بن حارث بن عبدالمطلب نازل گرديده است.[۳]
تفسیر
- آيات ۲۱ - ۲۵ بقره
- اعجاز و ماهيت آن
- اعجاز قرآن
- اعجاز قرآن فقط از نظر اسلوب كلام يا جهتى ديگر از جهات، به تنهایى نيست
- عموميت اعجاز قرآن براى تمامى افراد انس و جن
- مزايايى كه قرآن مشتمل بر آن است فوق طاعت بشرى است
- طرح يك سؤال درباره تحدّى قرآن و پاسخ به آن
- تحد،ى قرآن به علم
- معارف قرآن كريم باقى و ابدى است و قانون تحول و تكامل آن را كهنه نمى سازد
- تحدّى به كسى كه قرآن بر وى نازل شده
- سخنان بى اساس دشمنان اسلام در اين كه پيامبر معارف و علوم را از ديگران آموخته است
- تحدّى قرآن كريم به خبرهایی كه از غيب داده
- نمونه هاى ديگرى از آيات قرآنى كه درباره امور غيبى است
- اخبار از حقايق علمى كه در زمان نزول قرآن در هيچ جاى دنيا اثرى از آن وجود نداشته است
- تحدّى قرآن به اين كه اختلافى در آن نيست
- اشكال بر ادعاى عدم اختلاف در قرآن و پاسخ آن
- رفع شبهه درباره نسخ كه در قرآن صورت گرفته
- تحدّى قرآن به بلاغت
- نمونه هایى از معارضاتى كه با قرآن شده
- دو شبهه پيرامون اعجاز بلاغت قرآن
- اعتقاد به «صرف» درباره معجزه بودن قرآن
- نادرستى اعتقاد به صرف
- آياتى از قرآن كريم كه ظهور در خلاف اعتماد بر صرف دارد
- پاسخ به دو شبهه ياد شده و توضيح اين كه چگونه بلاغت قرآن معجزه است
- در محدوديت قوّۀ مُدركه انسان
- معارف قرآنى متكى بر حقايقى ثابت و لايتغير است و اختلاف و دگرگونى در آن راه ندارد
- شروط حصول بلاغت بتمام معناى كلمه
- حق يكى است و چون قرآن حق است ميان اجزای آن اختلاف نيست
- معجزه در قرآن به چه معناست و چه چيز حقيقت آن را تفسير مى كند؟
- اثبات بى پايگى سخنان عالم نمايانى كه در صدد تأويل آيات داله بر وقوع معجزه بر آمده اند، در چند فصل
- ۱ قرآن قانون عليت عمومى را مى پذيرد
- ۲ قرآن حوادث خارق عادت را مى پذيرد
- دو فرق بين وقايع عادى و معجزه خارق عادت
- كارهاى خارق العاده و توجيه علمای روانكاو از آن ها
- معجزه و خوارق عادات نيز مستند به علل و اسباب هستند
- آيه «قد جعل اللّه لکلّ شئ قدرا» دلالت دارد بر صحت احتمال دوم
- بيان اين كه فقط خداوند به نظام و ارتباط بين موجودات آگاهى دارد در آيات قرآنى
- ۳ قرآن در عين اين كه حوادث مادى را به علل مادى نسبت می دهد، به خدا هم منسوب می دارد
- ۴ قرآن كريم براى نفوس انبيا تأثيرى در معجزات قائل است
- تمامى امور خارق العاده مستند به مبادئى نفسانى و مقتضياتى ارادى هستند
- ۵ قرآن كريم همان طور كه معجزات را به نفوس انبيا نسبت می دهد، به خدا هم نسبت می دهد
- بيان اين كه اراده و فعل انسان موقوف به اراده و فعل خداست
- ۶ قرآن معجزه را به سببى نسبت می دهد كه هرگز مغلوب نمی شود
- تفاوت بين سحر و معجزات و كرامات
- اشكال بر حجيّت معجزه
- بيان جهت اعجاز معجزات و پاسخ به اشكال مذكور
- ۷ قرآن كريم معجزه را برهان بر حقانيت رسالت می داند، نه دليلى عاميانه
- جواب اشكال مطرح شده
- دو نوع عكس العمل مردم در انكار دعوى انبيا(ع)
- احتجاجاتى كه عليه رسول اكرم(ص) شده و خداوند آن ها را رد كرده است
- احتجاج بر توقع نزول فرشته و ديدن خداوند و ملائكه و رد آن در قرآن كريم
- درخواست معجزه به عنوان حجت و شاهد از انبيا براى پذيرش دعوت آن ها
- بيان علت درخواست معجزه توسط امت هاى مختلف با ذكر يك مَثَل
- انحراف جمعى از اهل علم معاصر با تفسير مادى حقائق دينى و از آن جمله معجزه
- نتایجى كه اين گروه از تئوري ها و فرضيات خود گرفته اند
- با عينك مادى، معنويات و ماوراى طبيعت را نمى توان ديد
- ديدگاه دو گروه از اهل علم درباره حقايق نامبرده
- توضيح آیه «فاتقوا النار التى وقودها الناس والحجارة ...»
- آدمى در جهان ديگر جز آنچه خودش در اين جهان براى خود تهيه كرده، چيزى ندارد
- بحث روايتى (شامل يك روايت درباره «ازواج مطهرة»)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«25» وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيها خالِدُونَ
وكسانى را كه ايمان آورده وكارهاى شايسته انجام دادهاند، مژده بده كه برايشان باغهايى است كه نهرها از پاى (درختان) آن جارى است، هرگاه ميوهاى از آن (باغها) به آنان روزى شود، گويند: اين همان است كه قبلًا نيز روزى ما بوده، در حالى كه همانند آن نعمتها به ايشان داده شده است (نه خود آنها) و براى آنان در بهشت همسرانى پاك و پاكيزه است و در آنجا جاودانهاند.
نکته ها
شايد مراد از «مُتَشابِهاً» اين باشد كه بهشتيان در نگاه اوّل، ميوهها را مانند ميوههاى دنيوى مىبينند ومىگويند: شبيه همان است كه در دنيا خورده بوديم، لكن بعد از خوردن مىفهمند كه طعم ولذّت تازهاى دارد. وشايد مراد اين باشد كه ميوههايى به آنان داده مىشود كه همه از نظر خوبى وزيبايى وخوش عطرى يكسانند و مانند ميوههاى دنيا درجه يك، دو وسه ندارد.
در قرآن، معمولًا ايمان و عمل صالح در كنار هم مطرح شده، ولى ايمان بر عمل صالح مقدم قرار گرفته است. آرى، اگر اتاقى از درون نورانى شد، شعاع اين نور از روزنه و پنجرهها بيرون خواهد زد. ايمان، درونِ انسان را نورانى و قلب نورانى، تمام كارهاى انسان را نورانى مىكند. بركات ايمان و عمل صالح بسيار است كه در آيات قرآن به آنها اشاره شده است. «1»
همسران بهشتى دو نوع هستند:
الف: حوريان زيبا (حورالعين) كه همچون لؤلؤ و باكره هستند و در همان عالم آفريده مىشوند.
«1». قرآن، 15 بركت براى ايمان همراه عمل صالح، بيان نموده كه بامراجعه به معجم المفهرس مىتوانيد به آنها دسترسى پيدا نماييد.
جلد 1 - صفحه 80
«أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً»
ب: همسران مؤمن در دنيا كه با چهرهاى زيبا در كنار همسرانشان قرار مىگيرند. «وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ» «1»
از امام صادق عليه السلام دربارهى «أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ*» سؤال شد، حضرت فرمودند: همسران بهشتى آلوده به حيض و حَدَث نمىشوند. «2»
پیام ها
1- مژده و بشارت همراه با هشدار و اخطار (در آيه قبل) يكى از اصول تربيت است. «فَاتَّقُوا النَّارَ ... وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا ...»
2- ايمان قلبى بايد توأم با اعمال صالح باشد. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
3- انجام هر عمل صالح و شايستهاى، كارساز است. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» ( «الصّالحات» هم جمع است وهم (الفولام) دارد كه به معناى همه كارهاى خوب است.)
4- كارهاى شايسته و صالح، در صورتى ارزش دارد كه برخاسته از ايمان باشد، نه تمايلات شخصى و جاذبههاى اجتماعى. اوّل «آمَنُوا» بعد «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
5- محروميتهايى كه مؤمن به جهت رعايت حرام و حلال در اين دنيا مىبيند، در آخرت جبران مىشود. «رُزِقُوا»
6- ما در دنيا نگرانِ از دست دادن نعمتها هستيم، امّا در آخرت اين نگرانى نيست. «وَ هُمْ فِيها خالِدُونَ»
7- گاهى آشنايى با سابقهى نعمتها، بر لذّت كاميابى مىافزايد. «3» «رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ»
8- همسران بهشتى نيز پاكيزهاند. «أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ»
«1». رعد، 13.
«2». تفسير راهنما و دُرّالمنثور.
«3». سخنان كسى را كه مىشناسيم در راديو و تلويزيون با عشق و علاقه گوش مىدهيم و ياعكس جاهايى كه قبلا بدانجا رفتهايم با علاقه نگاه مىكنيم.
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 81
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيها خالِدُونَ «25»
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 93
وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا: و بشارت و مژده بده كسانى را كه ايمان آوردهاند به يگانگى خداى تعالى و نبوت انبياء سبحانى و جميع ضروريات دينى، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: و به جا آوردند كارهاى شايسته و پسنديده، مانند نماز و روزه و حج و زكات و ساير عبادات و خيرات و مبرات شرعيه را.
تنبيه: آيه شريفه دلالت دارد بر آنكه ايمان فقط كافى نيست، بلكه اعمال صالحه جزو ايمان است؛ زيرا هر جا در قرآن ذكر ثواب و درجات اخروى را فرموده نسبت به اهل ايمان، به جا آوردن اعمال صالحه را منضم به آن نموده كه: الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ. و نيز حديث شريف مؤيد است: در كافى ذيل حديثى راوى از حضرت صادق عليه السلام سؤال نمايد كه خبر ده مرا كه ايمان قول و عمل است يا قول بدون عمل؟ حضرت فرمايد: ايمان، عمل است كلّا، و قول بعض از آن عمل است به فرض از جانب خدا كه بيان فرموده در كتاب خود، واضح است نور را و ثابت است حجّت آن و شهادت دهد مر آن را آن كتاب و دعوت نمايد به سوى آن «1».
بنابراين گفتار بدون كردار فايده ندارد، بلكه عمل بايد، تا منتج ثواب باشد.
أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ: به درستى كه براى ايشان است بوستانهاى متعدده كه از غايت بسيارى درختان روى آن پوشيده شده با ميوجات لذيذ، تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: جارى است از زير درختها يا در جلو غرفها جويهاى وسيع.
به قدرت كامله الهيه چهار نهر آب و خمر و شير و عسل در جنب هم بدون حائل روى زمين بهشت جارى باشند، بدون اختلاط و امتزاجى. حضرت صادق عليه السلام اين مضمون را ادا مىفرمود، يكى از ملاحده حاضر بود، گفت: هيچ عقلى اين معنى را باور نكند كه چهار مايع پهلوى هم باشند و آميخته نشوند. حضرت فرمود: اى سفيه، نمىبينى كه خداى تعالى در يك
«1» اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، جلد 2، صفحه 34 حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 94
پوست تخم دو مايع را جمع فرموده كه به رنگ و طبع و طعم مختلف و به هم اصلا مختلط نشوند؟ آن مرد چون اين كلام شنيد، ملزم شده اعتراف نمود.
اهل بهشت بر غرفها برآمده، نظاره درختان و ميوجات و انهار را نمايند و از ميوهجات تناول كنند. كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً: هر زمانى كه روزى داده شوند از آن بوستانها به بعضى از ميوجات درختانى كه مهيا و روزى ساخته شده است براى ايشان، قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ:
گويند با يكديگر اين ميوهها همان ميوههائى است كه روزى داده شدهايم پيش از اين، يعنى در دنيا. و تصوير ميوجات بهشتى به ميوههاى دنيا به جهت آنست كه تا نفس به آن ميل نمايد؛ زيرا طباع مايل هستند به آنچه الفت يافته، پس چون در بهشت مثل آن بينند، به رغبت تمام تناول كنند، يا به جهت ظهور امتياز نعم بهشتى است كه در صورت مانند ميوه دنيا لكن در طعم و لذّت مانند آن نباشد، يا آنكه هرگاه مؤمنان از درختى ميوهاى بچينند، حق تعالى به جاى آن مثلش را آفريند. اين حال را مشاهده كنند، از روى تعجب گويند اين همان است كه پيش از اين روزى داده شديم، يا اين ميوجاتى است كه در دنيا به مرز وقيت آن وعده داده شديم.
طبرسى فرمايد: قول ابن عباس، كه اول باشد، صحيحتر باشد؛ به جهت تردّد بيان در هر وقت كه روزى يابند، و داعى آنها به اين كلام زيادتى استعجاب آنان است به آنچه يابند از تفاوت عظيم در لذت و تشابه بليغ در صورت.
بعد جهت تقرير و تأكيد كلام فرمايد كه: وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً: و بياورند نزد مؤمنان آنچه روزى يابند از ميوجات، در حالتى كه مثل ميوههاى دنيا باشد به رنگ و صورت، اما طعم آن مختلف است. زيرا تمام ميوجات دنيا بر طعم يك ميوه بهشت باشد و همين قدر تشابه در هيئت و صورت كافى است در اطلاق، پس مناط تشابه اسم است نه مقدار و طعم و لذت. وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ: و براى ايشان است در آن بهشتها زنانى جفت ايشان از
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 95
حورى و انسى كه پاكيزهاند از عيبهاى زنان دنيا حيض و نفاس و قاذورات و ساير ادناس و مكروهات از سوء اخلاق و قبح صور و افعال، چه تطهّر مستعمل است در اجسام و افعال و اخلاق.
در منهج- سعيد بن عامر از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه اگر زنى از زنان اهل بهشت يك بار به دنيا نگاه كند، همه روى زمين پر از بوى مشك گردد و نور آفتاب و ماه را ببرد.
و نيز ابن عباس از آن حضرت روايت نموده كه اگر يكى از حور العين آب دهن خود را در هفت درياى تلخ و شور اندازد، جميع آنها مانند شهد شيرين شود.
وَ هُمْ فِيها خالِدُونَ: و ايشان در آن بهشتها جاويد و هميشگى باشند، و اين كرامت و نعمت از ايشان منقطع نشود؛ چنانچه عذاب و نكال از كفار و منافقين انقطاع نيابد.
تبصره: آنچه اهل بهشت متنعّمند، لذت حقيقى باشد؛ يعنى خوردن و آشاميدن و نكاح و غيره صرف لذت فقط باشد، بخلاف نعم دنيا كه گذشته از مشوب بودن به آلام و اسقام، لذت نباشد، بلكه دفع مرض باشد؛ مثلا غذا هر چه لذيذ باشد، تناول آن رفع مرض گرسنگى است كه اگر به او نرسد، او را تلف نمايد. و همچنين تشنگى مرضى است مهلك كه سيراب شدن دفع آن را نمايد و همچنين تمام لذتها. لكن در بهشت آنچه بهرهور شوند، عين لذت و حقيقت لذت مىباشد. و نيز نعم بهشتى تناهى ندارد و هر آنى الذّ نعمت قبل را عطا شوند. زيرا اگر به يك طريقه از نعمت مستلذ شوند، هر آينه كاشف باشد از تناهى قدرت، و چون ثابت و محقق است قدرت مطلقه سبحانى، بنابراين آنا فآنا در تجديد باشد. همچنين عذاب اهل جهنم دائما در شدت و زيادتى باشد و فتور و سستى نيابد.
موعظه: عاقل منصف متديّن پس از تأمل دريابد كه شايسته و روا نباشد آدمى براى چند روزه دنيا- كه دنيا و نعمتش هر دو فانى شوند- نعمتهاى باقيه اخروى را كه خداى تعالى در آيات توصيف فرموده از دست بدهد، و
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 96
براى جيفه دنيا گوهر ديانت را- كه سرمايه سعادت است- بذل نمايد و عاقبت حسرت و ندامت يابد.
«كجا عقل يا شرع فتوى دهد
كه مرد خرد دين به دنيا دهد».
تفكر در احوال گذشتگان و نظاره در مساكن آنان، آخرت را يادآورى نمايد. زهى سعادت انسانى كه اين تفكر را غنيمت و در تعقيب آن به صدد تدارك و عمل برآيد.
ابن مسعود نقل نموده كه چون حق تعالى حال منافقان را بعنوان تمثيل فرمود، گفتند: ذات خداوندى بزرگوارتر و عاليتر است كه اين نوع امثال را فرمايد، حق تعالى در رد سخن آنان فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيها خالِدُونَ «25»
ترجمه
و بشارت ده آنانرا كه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته را كه مر ايشانرا است بوستانهائى كه ميگذرد در آنها نهرها هر زمان روزى داده شوند از آن بوستانها از ميوهئى روزىئى گويند اين است آنچه روزى داده شديم از پيش و آورده شد آن شبيه بيكديگر و از براى ايشان زنانى است پاكيزه و ايشان در آن بوستانها جاويدانند..
تفسير
روايت شده است كه در باره على (ع) و حمزه و جعفر و عبيدة بن الحارث بن عبد المطلب نازل شده است و چون شأن نزول است منافى با عموم كلام نيست نهرها در پاى درختان و عمارات جارى است و هر وقت از آن باغها ميوه ميخورند ميگويند اين است نتيجه آن اعمال كه در دنيا نموديم كه آنها را هم بتوفيق الهى ما بجا آورديم بلكه اينها همان اعمال است كه باين صورت درآمده است يا آنكه ميگويند اين ميوهها همان ميوههاى دنيا است يعنى همان سيب و گلابى و انار است كه در دنيا خورده بوديم ولى خصوصيت ميوههاى بهشتى آنستكه تمام اوصاف خوب ميوههاى دنيا را از رنگ و بو و طعم و لطافت و طراوت و غيرها دارا است و هيچيك از اوصاف بد ميوههاى دنيا در آنها نيست و استحاله نميشوند بهيچ يك از اخلاط و فضولات مگر بعرق كه جارى ميشود بر اجساد اهل بهشت مانند گلاب و خوشبوتر است از مشك و شباهت آنها بيكديگر از جهت خوبى و لطافت و صفا است كه هر يك از آنها در نهايت كمال است كه فوق آن تصور نميشود و مانند
جلد 1 صفحه 45
ميوههاى دنيا نيستند كه بعضى از آنها نارس و برخى زياد رسيده و پاره ترش و تلخ شده باشد اگر چه يك نقطه از آنها باشد بلكه هيچ عيبى در آنها موجود نيست و نيز شبيهند بيكديگر در نوع اگرچه ممتازند از يكديگر بصفات مثلا سيبهاى بهشتى اگرچه همه شبيهند بيكديگر در سيب بودن ولى هر يك رنگ و بو و طعم مخصوصى دارد كه در ديگرى نيست و ذائقه از زياد خوردنش ملول نميشود و زنان بهشت پاكند از حيض و نفاس و ساير كثافات و نجاسات و فواحش نه براى مرد خرج تراشى ميكنند و نه تكبّر و زبان درازى مينمايند و نه لاف ميزنند و نه تدليس و اخّاذى ميكنند و نه مكر و حيله دارند و نه با شوهر خود اظهار بغض و كينه و تعصب و غيرت مينمايند و نه بر روى شوهر صيحه ميكشند و نه عيبى از عيوب شوهر خود را بكسى اظهار ميدارند و نه بر او العياذ باللّه دست درازى مىكنند، خلاصه آنكه از تمام عيوب زنهاى دنيا منزّه و مبرّى هستند، و در فقيه از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه حيض نمىبينند و حدث از آنها سر نميزند، حال ملاحظه كن اى برادر عزيز چه قدر مغبونى اگر معاوضه كنى اين قبيل زنان حوريّه را با زنان كثيف انسيّه كه اگر العياذ باللّه شوهردار باشد خيانت با برادر دينى خود نمودهئى لابد اگر آدم باشى تا عمر دارى در باطن از او خجل و شرمسارى و در ظاهر هم مضطرب و پريشان حالى كه مبادا قضيه كشف شود و خطرات دنيوى برايت روى دهد و اگر روزى پشيمان شوى چگونه از زير بار حقى باين بزرگى بيرون آئى و اگر شوهر نداشته باشد علاوه بر زحمات و تضييع وقت و تشويش حواس و صرف مال بالاخره دچار امراض مسريه مزمنه شوى كه شريك عمرت باشد و در اعقابت يادگار بماند كه دعا گويت باشند و در آخرت هم در آتش جهنم كه شمه از اوصافش گوشزد شد بسوزى و از وصل حوران بهشتى كه داراى اوصاف مذكورهاند محروم شوى پس از ابتدا اختيار چشمت را از دست مده تا دچار چنين بدبختى نشوى كه اگر اختيار نظر را از دست دادى بعيد است مبتلى نشوى كه دل دنبال ديده ميرود و تو دنبال دل تا قعر جهنم
مده از كف زمام ديده و دل
كه گر دادى شود كار تو مشگل
و از حضرت صادق (ع) در علل روايت نموده است كه چون نيت اهل بهشت آن بوده كه اگر هميشه در دنيا باشند اطاعت خدا را بنمايند خداوند ايشانرا به نيات خودشان در بهشت مخلد فرموده است.
جلد 1 صفحه 46
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنها مِن ثَمَرَةٍ رِزقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقنا مِن قَبلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُم فِيها أَزواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُم فِيها خالِدُونَ «25»
(و بشارت ده كساني را که ايمان آورده و عمل شايسته نمودهاند به اينكه براي آنها بهشتهايي است که از زير آنها نهرها جاري است، هر گاه از آن بهشتها از ميوهاي بآنها روزي داده شود، گويند اينکه همان است که از پيش از اينکه «در دنيا» بما روزي داده شده و روزي ميوهها همانند و متشاكل براي آنها آورده شود و براي آنان در آن بهشتها زنان پاكيزه هستند و ايشان در آن بهشتها جاويدانند) تفسير اينکه آيه را در ضمن اموري چند متذكر ميشويم:
(امر اول)
در معني «وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا»: بشارت بمعني اخبار بخير و امر مطلوب است مقابل انذار که اخبار بشرّ و امر نامطلوب و ترسانيدن از آنست و مخبر اينکه دو را بشير و نذير گويند، و در قرآن كريم پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم را باين دو صفت توصيف فرموده إِنّا أَرسَلناكَ بِالحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً«1» و خود قرآن نيز باين دو وصف معرفي شده، ميفرمايد كِتابٌ فُصِّلَت آياتُهُ قُرآناً عَرَبِيًّا لِقَومٍ يَعلَمُونَ بَشِيراً وَ نَذِيراً«2»
1- سوره بقره آيه 113
2- سوره فصلت آيه 2 و 3
جلد 1 - صفحه 467
و گاهي بشارت را در مورد انذار استعمال ميكنند بنحو عنايت و مجاز مثل فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ أَلِيمٍ«1» و بشارت باين معني مختص باهل ايمان است و مؤمن منحصر بشيعه اثنا عشري است که بدعتي در دين نگزارده و ضروريات دين يا مذهب را منكر نشده باشد و ما در كلم الطيب اخباري را که در باب بشارات شيعه وارد شده بود متذكر شديم«2» و گفتيم که بر طبق اخبار معتبره اگر كسي با ايمان از دنيا برود اگر چه گناهاني هم داشته باشد بالاخره اهل نجات خواهد بود و بواسطه سكرات موت و عقوبات برزخ و شفاعت و مغفرت و عفو خاص الهي که براي اهل ايمان است آمرزيده ميشود ولي اگر بيايمان از دنيا برود نجاتي براي او نخواهد بود اگر چه عباداتي هم داشته باشد و اينکه مطلب را در مواضع ديگري از اينکه كتاب نيز متذكر شدهايم
امر دوم
در معني «صالحات»: صالحات جمع صالحة و صالحة و صالح بمعني چيزي است که داراي مصلحت باشد چنانچه فاسدة و فاسد بمعني چيزي است که داراي مفسده باشد و مصلحت و مفسدة عبارت از آثار و نتايجي است که بر فعل مترتب ميشود مثلا شرب دواء براي مريض اثرش رفع مرض است، پس شرب دواء عمل صالحي است که مصلحت و فائده آن رفع مرض است، و شرب سمّ اثرش هلاكت است، پس هلاكت مفسدهاي است که مترتب بر عمل فاسد شرب سمّ ميشود و افعال بطور كلّي از شش قسم بيرون نيست يا مصلحت دارد و هيچ مفسدهاي بر آن مترتب نيست که آن را حسن صرف گويند و يا داراي مفسده و خالي از مصلحت است که آن را قبيح صرف نامند و يا اينكه نه مصلحت دارد و نه مفسده، که لغو صرف باشد و يا مصلحتش بيش از مفسدهاش ميباشد که آن را حسن مطلق گويند و يا مفسدهاش بيش از مصلحتش باشد که قبيح مطلق نامند و يا مصلحت و مفسدهاش
1- سوره توبه آيه 34
2- مجلد سيم ص 214- 222
جلد 1 - صفحه 468
برابر باشد که لغو مطلق بآن گفته ميشود و در باب عدل گفتهايم که از اقسام شش گانه چهار قسم آنها «قبيح صرف و مطلق و لغو صرف و مطلق» محال است از خدا صادر شود و دو قسم آنها که حسن صرف و مطلق باشد از خدا صادر ميشود چون تركش قبيح است.
و مصلحت گاهي در فعل بمعني مصدري است که از آن بمصلحت در امر تعبير ميشود و گاهي در فعل بمعني اسم مصدري است که از آن بمصلحت در مأمور به تعبير ميكنند.
و نيز مصلحت گاهي ذاتي است يعني فعل بالذات داراي مصلحت است مانند احسان در مقابل ظلم که بالذات داراي مصلحت است و گاهي اعتباري است يعني بوجوه و اعتبارات متفاوت ميشود مانند ضرب يتيم که بقصد تأديب داراي مصلحت، و بقصد ايذاء داراي مفسده است و تفصيل اينکه موضوع را در كلم الطيب دادهايم«1».
و مراد از صالحات در آيه شريفه عبادات شرعيه از واجبات و مستحبات که جميع شرايط صحّت و قبول آنها مراعات شود و اينکه از درجات و مراتب عاليه اعمال صالحه است و در جاي خود متذكر شديم که اگر عملي مراعات شرايط صحّت در او شود مورد قبول خواهد بود و شرايط قبول که در لسان اخبار براي عبادات ذكر شده مراد مراتب اعلاي قبول است نه اينكه بدون آنها اصلا مورد قبول نباشد زيرا معقول نيست که دستوري از مولي برسد و بنده اطاعت كند و مولي قبول نفرمايد.
و كلمه «الصالحات» اگر چه جمع محلّي بالف و لام و مفيد عموم است ولي مراد اينکه نيست که بنده بايد جميع اعمال صالحه را بجاي آورد تا مورد بشارت واقع شود زيرا اينکه معني براي عموم مردم مقدور نيست بلكه مراد اينست که اعمال او شايسته باشد آنهم نه اينكه تمام اعمالش واجب يا مستحبّ باشد
1- مجلد اول ص 130
جلد 1 - صفحه 469
و حتي فعل مباح از وي سر نزند زيرا اينکه معني بر غير معصوم و يا تالي تلو معصوم نيز مقدور نيست بلكه همين که اعمال فاسده از او سر نزند و يا اگر عمل زشتي از او صادر شود توبه و تدارك نمايد مشمول آيه شريفه خواهد بود بلكه اگر از كبائر اجتناب كند صغائر او معفو بوده و بشارت در آيه شامل حالش ميگردد
امر سوم
در بيان «أَنَّ لَهُم جَنّاتٍ»: كلمه انّ براي تاكيد، و لام لهم براي اختصاص، و تقديم خبر (لهم) بر اسم (جنات) دليل بر انحصار است يعني محققا بهشت اختصاص باهل ايمان و عمل صالح دارد و جاي غير اينان نيست.
و اينکه معني بظاهرش منافات دارد با آنچه ذكر شد که اگر كسي با ايمان از دنيا برود قطعا اهل بهشت است اگر چه معصيتكار باشد و دفع اينکه منافات را بوجوهي ميتوان نمود:
وجه اوّل: اهل ايمان که داراي معصيت باشند در موقع رفتن از دنيا و عالم برزخ و عقبات قيامت جبران گناهان آنان ميشود و بسا در همان موقع رفتن مورد مغفرت واقع شده و آمرزيده از دنيا ميروند چنانچه مضمون بسياري از اخبار است که در معالم الزلفي باب بيستم ص 71 و 72 ذكر نموده وجه دوم: بهشت داراي درجات و مقامات متعدد است بلكه ميتوان گفت غير محصور است، و اينکه درجه که در آيه شريفه بيان شده مختص و منحصر باين طايفه باشد يعني شخص با ايمان و عمل صالح.
وجه سوم: كساني که مرتكب معاصي ميشوند مخصوصا كبائر، اغلب موقع مردن سلب ايمان از آنها ميشود و بشبهات شيطاني و وساوس نفساني كافر از دنيا ميروند چنانچه نصّ آيه شريفه ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواي أَن كَذَّبُوا بِآياتِ اللّهِ وَ كانُوا بِها يَستَهزِؤُنَ«1» و اخبار بسيار است که درباره
1- سوره روم آيه 9
جلد 1 - صفحه 470
تارك نماز و زكاة و حج و غير اينها وارد شده و جنّات جمع جنّة است و گاهي بجنان نيز جمع بسته ميشود و جنّت عبارت از زمين مشجّري است که از بسياري درختها پوشيده شده باشد و گاهي بفردوس و حديقه هم تعبير ميشود و در فارسي لغت مرادف آن بهشت است و تعبير بجمع در آيه شريفه دليل بر اينست که بهشت در قيامت متعدد و هر مؤمني داراي بهشتهايي است چنان که مفاد آيات ديگر و اخبار است، بلكه ميتوان گفت عدد جنّات الي ما شاء اللّه است زيرا هر مؤمني باغها و بستانهاي بسياري دارد و بر هر كدام از آنها اطلاق جنّت ميشود چنانچه از همين آيه استفاده ميشود زيرا معني أَنَّ لَهُم جَنّاتٍ (انّ لكل واحد منهم جنات) ميباشد و در بيان نعمتهاي بهشتي از ميوهها و اطعمه و اشربه و قصور و تختها و لباسها و فرشها و ظروف و غير اينها آيات و اخبار بسياري است که بشمه از آنها در كلم الطيب اشاره نمودهايم«1»
(امر چهارم)
در جمله «تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ»: مراد از جريان نهرها از زير آن بهشتها اينست که چون مؤمنين در قصرهاي مرتفع قرار گرفتهاند در صفحه جنّات و از زير آن قصرها نهرها جاري است و ممكن است مراد زير سايه درختهايي باشد که اطراف نهرها غرس شده چنانچه نسبت بباغهاي اينکه عالم هم در آيات شريفه باين عبارت تعبير فرموده أَ لَيسَ لِي مُلكُ مِصرَ وَ هذِهِ الأَنهارُ تَجرِي مِن تَحتِي أَ فَلا تُبصِرُونَ«2»
1- مجلد سوم ص 151- 156
2- سوره زخرف آيه 50 آيا نيست براي من سلطنت مصر و اينکه نهرهايي که از تحت من جاريست آيا نميبينيد
جلد 1 - صفحه 471
و مراد از انهار نهرهايي است که در آيات ديگر بيان فرموده است مثل آيه شريفه مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ المُتَّقُونَ فِيها أَنهارٌ مِن ماءٍ غَيرِ آسِنٍ وَ أَنهارٌ مِن لَبَنٍ لَم يَتَغَيَّر طَعمُهُ وَ أَنهارٌ مِن خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِينَ وَ أَنهارٌ مِن عَسَلٍ مُصَفًّي«1» (صفت بهشتي که بپرهيزكاران وعده داده شده است در آن نهرهايي است از آبي که دگرگون نشود و نهرهايي از شيري که طعم آن تغيير نميكند و نهرها از شرابي که بآشامندگان لذّت ميبخشد و نهرهايي از عسل تصفيه شده) و همچنين نهر كوثر و چشمه سلسبيل و تسنيم و رحيق و معين که در آيات ديگر است و در تفسير صافي از امالي از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده که از پيغمبر اكرم از كوثر سؤال نمود حضرت فرمود نهري است از زير عرش جاري است آبش از شير سفيدتر و از عسل شيرينتر و از كره نرمتر، ريگهاي او از زبرجد و ياقوت و مرجان و چمن آن زعفران و خاكش از مشك ازفر و قواعد آن زير عرش است پس دست مبارك بپهلوي علي عليه السّلام زد و فرمود اينکه نهر از براي من و تو و دوستان تو بعد از من است
(امر پنجم)
در بيان «كُلَّما رُزِقُوا مِنها مِن ثَمَرَةٍ رِزقاً»: كلمه من در من ثمرة بيانيه است و مراد از رزق را بيان ميكند و ثمره بمعني ميوه است و در بهشت انواع و اقسام ميوهها بهر اسم و رسمي که در دنيا ديده شده موجود است چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد وَ فاكِهَةٍ مِمّا يَتَخَيَّرُونَ«2» و نيز ميفرمايد وَ لَهُم فِيها مِن كُلِّ الثَّمَراتِ و در كفاية الموحدين در وصف درخت طوبي ميگويد «طوبي درختي است در بهشت که اصل آن در خانه أمير المؤمنين عليه السّلام و شاخههاي او در خانههاي اهل
1- سوره محمّد آيه 17
2- سوره واقعه آيه 20
جلد 1 - صفحه 472
بهشت كشيده شده و در آن جميع اقسام ميوهها موجود است» و در معني گفته بهشتيان که ميگويند «هذَا الَّذِي رُزِقنا مِن قَبلُ» (اينکه همان چناني است که پيش از اينکه روزي داده شدهايم) بعضي از مفسرين گفتند مراد از «من قبل» دنيا است و مقصودشان ميوههاي دنيوي است يعني اينکه همان ميوههايي است که در دنيا ميخورديم و اينها مشابه با همانها است از جهت اسم و رنگ و شكل اگر چه لذت و طعمش قابل مقايسه با آنها نيست و بعضي كلمه رزقنا را بمعني وعدنا گرفتهاند يعني اينها آن ميوههاييست که خداوند بما وعده داده بود و بعضي گفتند در بهشت آنچه مؤمنين از نعم آن مصرف ميكنند باز ميبينند بجاي خود موجود است چنانچه مفاد اخبار است ميگويند اينها همانهاست که قبلا تناول كرديم و ممكن است گفته شود که نعم بهشت صورت باطني معارف و اخلاق و عبادات و اعمال صالحه است که مؤمنان در دنيا تحصيل كردهاند چون در آن عالم كشف غطاء ميشود اهل بهشت هر نعمتي که بآنها عطا ميشود ميبينند که اينکه همان معارف و اخلاق و اعمال صالحه است که در دنيا خداوند بآنان روزي نمود و آنان را موفق داشت چنانچه اهل دوزخ نيز هر عذابي را که ميچشند ميفهمند که آن ميوه و نتيجه همان اعمال زشتي است که در دنيا مرتكب شدند و بر طبق اينکه معني اخبار بسياري هست و شايد مراد قائلين بتجسم اعمال نيز همين باشد «وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً» يعني ميوههايي که براي بهشتيان ميآورند بعضي از آنها همانند بعضي ديگر است به اينکه جهت که همه آنها ميوه خوب است و ميوه پست در آنها نيست و همه آنها در نهايت پاكيزگي و لذت است و مانند ميوههاي دنيا نيست که رسيده و كال و شيرين و ترش شده و غير اينها در هم آميخته باشد
جلد 1 - صفحه 473
(امر ششم)
در جمله «وَ لَهُم فِيها أَزواجٌ مُطَهَّرَةٌ»: زنان بهشتي دو دستهاند: يك دسته حور العين بهشتي هستند که در بسياري از آيات قرآن از آنان وصف شده در سورة الرحمن ميفرمايد فِيهِنَّ خَيراتٌ حِسانٌ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ حُورٌ مَقصُوراتٌ فِي الخِيامِ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ لَم يَطمِثهُنَّ إِنسٌ قَبلَهُم وَ لا جَانٌّ«1» (در آن بهشتها زنان نيكو خوي پاكيزه روي هستند، پس بكدام يك از نعمتهاي پروردگارتان تكذيب ميكنيد، زنان حوري هستند که در خيمهها مستور و در حجلهها محجوبند. پس بكدام يك از نعمتهاي پروردگارتان تكذيب ميكنيد، آنان را لمس نكرده پيش از اهل بهشت نه بشري و نه جنّي) و نيز ميفرمايد فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرفِ لَم يَطمِثهُنَّ إِنسٌ قَبلَهُم وَ لا جَانٌّ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ كَأَنَّهُنَّ الياقُوتُ وَ المَرجانُ«2» (در آن بهشتها زناني باشند که چشم خود بر شوهران خود دوخته و بديگران ننگرند و جن و بشري قبل از اهل بهشت آنان را لمس نكرده و مانند ياقوت و مرجانند) و در سوره واقعه ميفرمايد وَ حُورٌ عِينٌ كَأَمثالِ اللُّؤلُؤِ المَكنُونِ«3» (و حور العين که مانند مرواريد دست نخورده هستند) و نيز ميفرمايد إِنّا أَنشَأناهُنَّ إِنشاءً فَجَعَلناهُنَّ أَبكاراً«4» (ما آنان را بدون ولادت آفريديم و دوشيزگان قرار داديم) و در احتجاج طبرسي روايت ميكند که زنديقي از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كرد که چگونه ميشود حورالعين بهشتي هميشه بكر باشند! حضرت فرمود آنان از طيب خلق شده و آفت و عاهت بآنها نرسد و خون و غير آن از محل آنها خارج نشود
1- سوره الرحمن آيه 69- 73
2- سوره الرحمن آيه 65
[.....]
3- سوره واقعه آيه 22
4- سوره واقعه آيه 34- 34
جلد 1 - صفحه 474
و جز عورت مرد بر آنها وارد نگردد دسته دوم زنان مؤمنه صالحه هستند که بمراتب از حور العين زيباترند، در سوره زخرف ميفرمايد ادخُلُوا الجَنَّةَ أَنتُم وَ أَزواجُكُم تُحبَرُونَ«1» (داخل بهشت شويد شما و همسرانتان در حالي که مورد كرامت هستيد) و نيز ميفرمايد جَنّاتُ عَدنٍ يَدخُلُونَها وَ مَن صَلَحَ مِن آبائِهِم وَ أَزواجِهِم وَ ذُرِّيّاتِهِم«2» (داخل ميشوند بهشتهايي را که محل اقامت جاوداني است خود آنها و كساني که شايسته استند از پدران و همسران و فرزندان آنها) و نيز ميفرمايد إِنَّ أَصحابَ الجَنَّةِ اليَومَ فِي شُغُلٍ فاكِهُونَ هُم وَ أَزواجُهُم فِي ظِلالٍ عَلَي الأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ«3» (ياران بهشت آن روز در نعمتها متلذذ هستند خود ايشان و همسرانشان در سايبانها بر تختها تكيه دادهاند) و هر دو دسته از زنان بهشتي پاكيزه و مطهره هستند هم از كثافات ظاهريه مثل خون و بول و غايت و حيض و نفاس، و هم از كثافات باطنيه از اخلاق رذيله و صفات خبيثه مانند حقد و حسد و امثال اينها و هم از اعمال زشت و ناپسنديده و بالجمله جميع مراتب طهارت را دارا هستند.
(امر هفتم)
در جمله «هُم فِيها خالِدُونَ» خلود و جاوداني اهل بهشت در بهشت و كفار و معاندين در دوزخ از ضروريات دين اسلام بوده و بنص آيات شريفه قرآن و اخبار بسيار ثابت و مسلّم است و ما در كلم الطيب آيات و اخبار آن و شبهات مخالفين و جواب آنها را مفصّلا متذكر شديم«4» و در اينکه كتاب نيز در ذيل آيه شريفه
1- سوره زخرف آيه 70
2- سوره رعد آيه 23
3- سوره يس آيه 55- 56
4- مجلد سوم ص 179- 195
جلد 1 - صفحه 475
وَ لَهُم عَذابٌ عَظِيمٌ«1» بقسمتي از آنها اشاره نموديم و در اينجا ببعضي از آيات و اخبار آن اكتفاء ميكنيم:
در سوره بقره ميفرمايد وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ أَصحابُ الجَنَّةِ هُم فِيها خالِدُونَ«2» (كساني که ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند اينان ياران بهشت و در آن جاودانند) و نيز ميفرمايد بَلي مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَت بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ«3» (آري كسي که كار بد پيشه كند و گناهش آن را فرا گيرد اينان ياران آتش و در آن جاودانند) و نيز ميفرمايد وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَولِياؤُهُمُ الطّاغُوتُ يُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ«4» (و كساني که كافر شدند وليّ امر آنان شيطان و هر متجاوز و سركشي است، آنان را از روشني بطرف تاريكيها ميبرند اينان يار آتش و در آن جاودانند) در سوره لقمان ميفرمايد إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُم جَنّاتُ النَّعِيمِ خالِدِينَ فِيها وَعدَ اللّهِ حَقًّا وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ«5» (كساني که ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند براي آنها بهشتهاي پر نعمت است در حالي که در آنها جاودانند وعده ثابت خداست و او غالب و حكيم است) در سوره زخرف ميفرمايد وَ فِيها ما تَشتَهِيهِ الأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الأَعيُنُ وَ أَنتُم فِيها خالِدُونَ«6» (و در بهشت است آنچه نفسهاي شما ميل دارد و چشمهاي شما لذت ميبرد و شما در آن جاودانيد) و نيز ميفرمايد إِنَّ المُجرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ«7» (محققا گناهكاران در عذاب دوزخ جاودانند) و در سوره احزاب ميفرمايد إِنَّ اللّهَ لَعَنَ الكافِرِينَ وَ أَعَدَّ لَهُم سَعِيراً خالِدِينَ
1- صفحه 283
2 و 3 و 4- آيه 81- 80- 256
5- آيه 7
6 و 7- آيه 82 و 74
جلد 1 - صفحه 476
فِيها أَبَداً لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً«1» (محققا خداوند كافران را از رحمت حق دور نموده و آتش افروخته دوزخ را براي آنان آماده كرده در حالي که در آن براي هميشه جاودانند و يار و مددكاري نمييابند) و در سوره فاطر ميفرمايد وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُم نارُ جَهَنَّمَ لا يُقضي عَلَيهِم فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها كَذلِكَ نَجزِي كُلَّ كَفُورٍ«2» (و كساني که كافر شدند براي آنان آتش دوزخ است، مرگ بر آنان وارد نميشود که بميرند و عذاب دوزخ از آنان تخفيف داده نشود، چنين جزا ميدهيم هر كافري را) و نيز ميفرمايد جَنّاتُ عَدنٍ يَدخُلُونَها«3» (فضل بزرگ خدا بهشتهاي دائم الاقامة است که در آن جاودانند) و در سوره ق ميفرمايد ادخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَومُ الخُلُودِ«4» (داخل بهشت شويد بسلامتي اينکه روز روز جاوداني است) و غير اينها از آيات ديگر و اخبار در اينکه باره نيز متواتر معنوي اجمالي است مانند خطب منسوبه بحضرت علي عليه السّلام، در ضمن خطبه در وصف اهل نار ميفرمايد
5» قد اطبق علي اهلها فلا يفتح عنهم ابدا و لا يدخل عليهم ريح ابدا و لا ينقضي منهم غمّ ابدا و العذاب ابدا شديد و العذاب ابدا جديد، لا الدار زائلة فتفني و لا آجال القوم تقضي»«
(درهاي دوزخ بر اهل آتش بسته شود و براي هميشه بر آنان باز نگردد و نسيمي بر آنان هرگز داخل نشود و غمّي از آنان هرگز برطرف نگردد، عذاب هميشه سخت، و هميشه تازه است، نه سراي زائل شدني است تا فاني شود و نه اجلهاي اهل دوزخ بپايان ميرسد) و در خطبه ديگر ميفرمايد
6» «لا مدّة للدار فتفني و لا اجل للقوم فتقضي»«
(نه مدّتي براي دار آخرت است که فاني شود و نه اجلي براي اهل آنست که
1- آيه 64
2- آيه 33
3- سوره فاطر آيه 32
4- آيه 33
[.....]
5 و 6- كفاية الموحدين مجلد سيم
جلد 1 - صفحه 477
پايان يابد) و در دعاي كميل ميفرمايد
«و هو بلاء تطول مدّته و يدوم بقائه و لا يخفف عن اهله»
(بلاء آخرت بلائي است که مدت آن طولاني و بقاء آن دائمي است و عذاب آن از اهلش تخفيف داده نميشود) و غير اينها از خطب ديگر و امّا شبهات منكرين و رد آنها را در كلم الطيب و در ذيل آيه شريفه وَ لَهُم عَذابٌ عَظِيمٌ متذكر شدهايم.
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
(آیه 25)- ویژگی نعمتهای بهشتی! از آنجا که در آیه قبل، کافران و منکران قرآن به عذاب دردناکی تهدید شدند، در این آیه سرنوشت مؤمنان را بیان میکند نخست میگوید: «به آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادهاند بشارت ده که برای آنها باغهائی از بهشت است که نهرها از زیر درختانش جریان دارد» (وَ بَشِّرِ
ج1، ص54
الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ)
.میدانیم باغهائی که آب دائم ندارند و باید گاهگاه از خارج، آب برای آنها بیاورند، طراوت زیادی نخواهند داشت، طراوت از آن باغی است که همیشه آب در اختیار دارد، آبهائی که متعلق به خود آن است و هرگز قطع نمیشود، خشکسالی و کمبود آب آن را تهدید نمیکند و چنین است باغهای بهشت، سپس ضمن اشاره به میوههای گوناگون این باغها میگوید: «هر زمان از این باغها میوهای به آنها داده میشود میگویند: این همان است که از قبل به ما داده شده است» (کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ). سپس اضافه میکند: «و میوههائی برای آنها میآورند که با یکدیگر شبیهند» (وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً). یعنی همه از نظر خوبی و زیبائی همانندند، آنچنان در درجه اعلا قرار دارند که نمیشود یکی را بر دیگری ترجیح داد، یک از یک خوشبوتر، یک از یک شیرینتر و یک از یک جالبتر و زیباتر! و بالاخره آخرین نعمت بهشتی که در این آیه به آن اشاره شده همسران پاک و پاکیزه است میفرماید: «برای آنها در بهشت همسران مطهر و پاکی است» (وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ). پاک از همه آلودگیهایی که در این جهان ممکن است داشته باشند، پاک از نظر روح و قلب و پاک از نظر جسم و تن. و در پایان آیه میفرماید: «مؤمنان جاودانه در آن باغهای بهشت خواهند بود» (وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ).
همسران پاک:
جالب اینکه تنها وصفی که برای همسران بهشتی در این آیه بیان شده وصف «مُطَهَّرَةٌ» (پاک و پاکیزه) است و این اشارهای است به اینکه: اولین و مهمترین شرط همسر، پاکی و پاکیزگی است، و غیر از آن همه تحت الشعاع آن قرار دارد، حدیث معروفی که از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نقل شده نیز این حقیقت را روشن میکند آنجا که میفرماید: «از گیاهان سر سبزی که بر مزبلهها میروید بپرهیزید! عرض کردند: ای پیامبر! منظور شما از این گیاهان چیست؟ فرمود: زن زیبائی است که در خانواده آلودهای پرورش یافته».
نعمتهای مادی و معنوی در بهشت
گر چه در بسیاری از آیات قرآن، سخن از نعمتهای مادی بهشت است ولی در کنار این نعمتها اشاره به نعمتهای
ج1، ص55
معنوی مهمتری نیز شده است، مثلا در آیه 72 سوره توبه میخوانیم: «خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغهائی از بهشت وعده داده که از زیر درختانش نهرها جاری است، جاودانه در آن خواهند بود، و مسکنهای پاکیزه در این بهشت جاودان دارند، همچنین خشنودی پروردگار که از همه اینها بالاتر است و این است رستگاری بزرگ»
نکات آیه
۱ - بشارت اهل ایمان به بهشت با توصیف و بیان نعمتهاى آن از وظایف تبلیغى پیامبر (ص) (و بشر الذین ءامنوا ... و هم فیها خلدون) «أنّ لهم ...» به تقدیر حرف «باء»، متعلق به «بشّر» است; یعنى: «بشّر الذین آمنوا بأنّ لهم ...»
۲ - تهدید و ترغیب از روشهاى قرآن، براى هدایت انسانها (فاتقوا النار ... و بشر الذین ءامنوا)
۳ - بهشت و نعمتهاى آن، پاداش کسانى است که به قرآن و پیامبر(ص) ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهند. (و بشر الذین ءامنوا ... أن لهم جنت تجرى من تحت الأنهر) متعلق «آمنوا» به دلیل آیات قبل، قرآن و پیامبر(ص) است.
۴ - ایمان بدون عمل صالح و عمل صالح بدون ایمان، آدمى را به بهشت رهنمون نخواهد شد. (و بشر الذین ءامنوا و عملوا الصلحت أن لهم جنت) عطف «عملوا ...» بر «آمنوا» - بدون تکرار «الذین» - ظهور در این دارد که: دستیابى به بهشت در گرو جمع شدن هر دو وصف (ایمان و عمل) است.
۵ - بهشت داراى بوستانهاى فراوان است. (أن لهم جنّت) برداشت فوق با توجّه به جمع بودن کلمه «جنات»، استفاده شده است.
۶ - بهشت داراى نهرهاى متعدد و همواره جارى (تجرى من تحتها الأنهر) تعدد نهرها از جمع بودن کلمه «الأنهار» استفاده مى شود و فعل مضارع (تجرى) حکایت از جریان مداوم و مستمر نهرها دارد. گفتنى است که ضمیر در «تحتها» به «جنات» بر مى گردد و مراد از آن مى تواند، درختان و ساختمانهاى بهشت باشد.
۷ - بهشت داراى درختانى انبوه و میوه دار (أن لهم جنّت ... کلما رزقوا منها من ثمرة) «ثمرة» به میوه درختان گفته مى شود. بهشت و بستان را از آن جهت جنت مى گویند که پوشیده از درختان انبوه است.
۸ - میوه درختان بهشت از روزیهاى بهشتیان (کلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً) «رزقاً» به معناى روزى است و مفعول دوم براى «رزقوا» مى باشد. ضمیر در «منها» به «جنات» بر مى گردد و «من ثمرة» به منزله بیان براى «منها» است.
۹ - روزى اهل بهشت، نتیجه و تجسم عقاید صحیح و اعمال صالحشان است. (کلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا الذى رزقنا من قبل) برداشت فوق بر این اساس است که: مراد از «من قبل» دنیا باشد. بر این مبنا، جمله «هذا الذى ...» دلالت مى کند که روزیهاى بهشت همان است که در دنیا به اهل ایمان داده شده بود. در توجیه این معنا (عینیت روزى بهشت با روزى دنیا) مى توان گفت، مقصود آن است که: نعمتهاى بهشت تجسم همان اعمال و عقاید اهل ایمان در دنیاست. روشن است که بر این مبنا، مراد از «الذى رزقنا» ایمان و عمل صالح است.
۱۰ - میوه ها و روزیهاى بهشت به نوعى، همسان و مشابه یکدیگرند. (کلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً ... وأتوا به متشبها) ضمیر در «به» به «رزقاً» بر مى گردد و «متشابهاً» به معناى همسان است و حال براى این ضمیر مى باشد; یعنى، و روزیهاى بهشتى را به حضور مؤمنان مى آورند در حالى که همسان یکدیگرند. گفتنى است که برداشت فوق مبتنى بر این است که جمله «أتوا به ...» مستأنفه بیانیه باشد.
۱۱ - هرگاه میوه اى از درختان بهشت چیده شود، میوه اى همانند آن بر آن درختان نمایان مى شود. (کلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا ... وأتوا به متشبها) برداشت فوق مبتنى بر این است که: جمله «أتوا به ...» عطف بر «قالوا ...» باشد که در نتیجه «أتوا به ....» جواب شرط (کلما رزقوا ...) خواهد بود.
۱۲ - بهشتیان در بهره گیرى از میوه ها و روزى هاى بهشت، کمترین رنج و محنت را نخواهند برد. (کلما رزقوا منها ... وأتوا به متشبها) مجهول آوردن کلمه «رزقوا» و «أتوا» اشاره به این دارد که: خدمتکارانى در بهشت روزیها و میوه ها را در اختیار بهشتیان قرار مى دهند.
۱۳ - بهشتیان در بهشت، همسرانى پاک و مطهر خواهند داشت. (و لهم فیها ازوج مطهرة)
۱۴ - بهشت جایگاهى است زوال ناپذیر و بهشتیان در آن جاودان خواهند بود. (و هم فیها خلدون)
۱۵ - بهشت داراى بعد مکانى و زمانى* (أن لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر کلما رزقوا منها) «کلما» به معناى هرگاه، بر وجود بعد زمانى دلالت دارد و کلمه «تحتها» از بعد مکانى حکایت مى کند.
روایات و احادیث
۱۶ - سلیم گوید: «قلت [لعلىّ بن ابى طالب (ع) ]: ... فمن لقى اللّه عارفاً بامامه مطیعاً له من اهل الجنة هو؟ قال: نعم إذا لقى اللّه و هو مؤمن من الذین قال اللّه عز و جل: «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» ...;[۴] به على (ع) عرض کردم آیا کسى که خدا را ملاقات بکند در حالى که امام خود را شناخته و او را اطاعت کرده باشد، اهل بهشت است؟ فرمود: آرى، هر کس خدا را ملاقات کند در حالى که مؤمن باشد جزو کسانى است که خداوند فرموده: «ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند ...».
۱۷ - «سئل الصادق (ع) عن قول اللّه عز و جل «لهم فیها أزواج مطهرة» قال: الأزواج المطهرة اللاتى لایحضن و لایحدثن;[۵] از امام صادق (ع) درباره سخن خداى عز و جل که مى فرماید: «براى مؤمنان در بهشت همسران پاکیزه هست» سؤال شد فرمود: یعنى همسران بهشتى آلوده به حیض و حدث نمى شوند».
موضوعات مرتبط
- امامت: اهمیّت امامت ۱۶
- ایمان: ایمان بى عمل صالح ۴; پاداش ایمان به قرآن ۳; پاداش ایمان به محمّد(ص) ۳
- بهشت: ابعاد بهشت ۱۵; استفاده از میوه هاى بهشت ۱۲; استفاده از نعمتهاى بهشت ۱۲; باغهاى بهشت ۵; بشارت بهشت ۱; بُعد زمانى بهشت ۱۵; بُعد مکانى بهشت ۱۵; پاکى همسران بهشتى ۱۳; جاودانگى بهشت ۱۴; درختان بهشت ۷; طهارت همسران بهشتى ۱۳، ۱۷; موجبات بهشت ۳، ۴; میوه هاى بهشت ۷، ۸; نعمتهاى بهشت ۱، ۳، ۵، ۶، ۷، ۱۳; نهرهاى بهشت ۶; ویژگیهاى میوه هاى بهشت ۱۰، ۱۱; ویژگیهاى نعمتهاى بهشت ۱۰; همانندى میوه هاى بهشت ۱۰، ۱۱; همانند نعمتهاى بهشت ۱۰
- بهشتیان: ۳، ۱۶ جاودانگى بهشتیان ۱۴; روزى بهشتیان ۸، ۹
- رهبرى: اهمیّت رهبرى ۱۶
- عقیده: تجسم عقیده ۹
- عمل صالح: آثار عمل صالح ۹; پاداش عمل صالح ۳; تجسم عمل صالح ۹; عمل صالح بى ایمان ۴
- مؤمنان: بشارت به مؤمنان ۱; پاداش مؤمنان ۳; مؤمنان عامل ۱۶
- محمّد(ص): تبلیغ محمّد(ص) ۱; مسؤولیت محمّد(ص) ۱
- هدایت: انذار در هدایت ۲; تشویق در هدایت ۲; روش هدایت ۲
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۸.
- ↑ سيد هاشم بحرانى در تفسير البرهان از خاصه چنين گويد: كه مخالفين اين شأن و نزول را از ابن عباس نقل نموده اند.
- ↑ سلیم بن قیس هلالى، اسرار آل محمّد، ص ۵۵- ; بحار الأنوار، ج ۲۸، ص ۱۶، ح ۲۲.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۵۰، ح ۴; الدر المنثور، ج ۱، ص ۹۷.