النجم ٤٤: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(←تفسیر) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَنّه|أَنَّهُ]] [[کلمه غیر ربط::أَنّه| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::هُو|هُوَ]] [[شامل این ریشه::هو| ]][[شامل این کلمه::أَمَات|أَمَاتَ]] [[کلمه غیر ربط::أَمَات| ]] [[شامل این ریشه::موت| ]][[ریشه غیر ربط::موت| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَحْيَا|أَحْيَا]] [[کلمه غیر ربط::أَحْيَا| ]] [[شامل این ریشه::حيى| ]][[ریشه غیر ربط::حيى| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَنّه|أَنَّهُ]] [[کلمه غیر ربط::أَنّه| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::هُو|هُوَ]] [[شامل این ریشه::هو| ]][[شامل این کلمه::أَمَات|أَمَاتَ]] [[کلمه غیر ربط::أَمَات| ]] [[شامل این ریشه::موت| ]][[ریشه غیر ربط::موت| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَحْيَا|أَحْيَا]] [[کلمه غیر ربط::أَحْيَا| ]] [[شامل این ریشه::حيى| ]][[ریشه غیر ربط::حيى| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|وَ أَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَ أَحْيَا | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=و اینکه بهراستی (هم)او میرانْد و زنده کرد. | |-|صادقی تهرانی=و اینکه بهراستی (هم)او میرانْد و زنده کرد. | ||
|-|معزی=و آنکه او است که میرانید و زنده ساخت | |-|معزی=و آنکه او است که میرانید و زنده ساخت | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">And that it is He who gives death and life.</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره النجم | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/053044.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/053044.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره النجم | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::44|٤٤]] | قبلی = النجم ٤٣ | بعدی = النجم ٤٥ | کلمه = [[تعداد کلمات::6|٦]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«أَمَاتَ وَ أَحْیَا»: (نگا: بقره / حجر / ، ق / ). | «أَمَاتَ وَ أَحْیَا»: (نگا: بقره / حجر / ، ق / ). | ||
خط ۳۱: | خط ۳۹: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵#link48 | آيات ۳۳ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵#link48 | آيات ۳۳ - ۶۲ سوره نجم]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link50 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link50 | داستان شخصى كه از انفاق در راه خدا، اعراض كرد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link51 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link51 | هر انسانی در گروِ اعمال خویش است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link55 | اشاره به اقوامى كه در گذشته دچار عذاب شدند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link56 | قيامت نزديك شد، آيا باز هم مى خنديد و نمى گرييد؟!]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link55 | اشاره به اقوامى كه در گذشته دچار عذاب | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link56 | قيامت نزديك | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link58 | چند روايت راجع به بهره مند شدن از اعمال ديگران]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link58 | چند روايت راجع به بهره مند شدن از اعمال ديگران]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link59 | رواياتى درباره انديشه كردن درباره | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link59 | رواياتى درباره انديشه كردن درباره خدا]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link260 | آيه ۴۲-۴۹]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link260 | آيه ۴۲-۴۹]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link261 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link261 | آيه و ترجمه]] | ||
خط ۵۳: | خط ۵۸: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link265 | ۲ - شگفتيهاى ستاره شعرى]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link265 | ۲ - شگفتيهاى ستاره شعرى]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link266 | ۳ - حديث پرمعنائى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله )]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۷#link266 | ۳ - حديث پرمعنائى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله )]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى «42» وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى «43» وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا «44» | |||
و پايان و بازگشت همگان به سوى پروردگار توست. و اوست كه به خنداند و بگرياند. و اوست كه به ميراند و زنده كند. | |||
===نکته ها=== | |||
گرچه كارهاى الهى، با واسطه است ولى در حقيقت، همه كاره خود اوست. تكرار ضمير «هُوَ»، نشانه آن است كه همه كاره فقط خداست. | |||
تضادّ ميان مرگ و حيات يا گريه و خنده، در نظر بشر است، امّا در نزد خداوند اينها همه | |||
جلد 9 - صفحه 336 | |||
خير است و تضادّى ميان آنها نيست. | |||
===پیام ها=== | |||
1- نه مؤمنان خسته شوند و نه كافران مغرور، پايان همه كس و همه چيز به دست اوست كه به حساب همه خواهد رسيد. «إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى» | |||
2- هستى، در حركت به سوى اوست. «إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى» | |||
3- هم كيفر و پاداش به دست اوست، «سَوْفَ يُرى» و هم حالات و روحيات و غم و شادى. «أَضْحَكَ وَ أَبْكى» | |||
4- خنده و گريه، هر دو لازم است و نبايد در حالات عاطفى و احساسى، مانع خنده و گريه شد. «أَضْحَكَ وَ أَبْكى» | |||
5- قدرت خداوند، نسبت به كار متضادّ يكسان است. «أَضْحَكَ وَ أَبْكى، أَماتَ وَ أَحْيا» | |||
6- قيامت، روز خنده گروهى و گريه گروهى ديگر از مردم است. ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى ... أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى | |||
7- مرگ و حيات، جلوهاى از ربوبيّت الهى است. رَبِّكَ الْمُنْتَهى ... هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا | |||
8- شيوه تربيت قرآن به گونهاى است كه در مسائل متضاد، جهت توحيدى را دنبال مىكند. هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى ... هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) | |||
5- از آنچه در صحف حضرت موسى و ابراهيم عليهما السّلام: | |||
وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا: و بدرستى كه خداى مىميراند و زنده مىگرداند، يعنى قادر بر احياء و اماته او است فقط لا غير، زيرا قائل همين نقص بنيه نمايد، و موت نزد اين حال او را حاصل مىشود به فعل حضرت عزت بر سبيل عادت؛ پس خداى تعالى مىميراند بوقت اجل مسمى يا اجل بلاء، و زنده فرمايد در قبر و قيامت. 2- مرده را زنده سازد مانند نطفه، و زنده را مىميراند 3- مرده مىسازد كافر را به نكرت، و زنده فرمايد موحد را به معرفت، پس بميراند گروهى را از ياد خود به خذلان، و جماعتى را به ياد خود زنده گرداند به توفيق معرفت و ايقان. 4- بميراند بعضى را به منع و حرمان، و گروهى ديگر را زنده سازد به فضل و احسان. 5- بميراند قومى را به جهل، و زنده فرمايد جمعى را به علم و دانش. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى (46) | |||
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى (51) | |||
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى (56) | |||
أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61) | |||
فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62) | |||
ترجمه | |||
و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر | |||
و بدرستيكه او خنداند و گرياند | |||
و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند | |||
و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است | |||
از نطفهاى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود | |||
و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر | |||
و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد | |||
و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است | |||
و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را | |||
و ثمود را پس باقى نگذارد | |||
و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركشتر | |||
و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت | |||
پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت | |||
پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى | |||
اين بيم دهندهايست از بيم دهندگان پيشين | |||
نزديك شد نزديك شونده | |||
نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازندهاى | |||
آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد | |||
و مىخنديد و نمىگرييد | |||
و شما مشغول بلهو و لعبيد | |||
پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 95 | |||
عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نمودهاند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بىنياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بىنياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستارهاى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 96 | |||
خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغىتر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمىماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حقشناس شك مىآورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نمودهاند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيهاى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 97 | |||
خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين. | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 98 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَنَّهُ هُوَ أَضحَكَ وَ أَبكي (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحيا (44) | |||
و بدرستي که خداوند او است ميخنداند بندگان را و ميگرياند و محققا او ميميراند و زنده ميكند. | |||
وَ أَنَّهُ هُوَ أَضحَكَ وَ أَبكي اما در دنيا به نعمتهايي که به بنده عنايت ميكند که باعث سرور و فرح بنده ميشود و در قيامت در بهشت و سعادت مورث ضحك آنها ميشود و در دنيا ببليّات و مصائب محزون و غمناك ميشوند و گريه ميكنند و در آخرت بعذاب و آتش دچار ميشوند و گريه ميكنند، و اينکه دو دو نقطه مقابل است خنده دنيا گريه آخرت است و بالعكس گريه دنيا خنده آخرت است | |||
حلاوة الدنيا مرارة الاخرة و مرارة الدنيا حلاوة الاخرة | |||
و گريه ممدوح سه گريه است. | |||
1- از خوف خدا مخصوصا در دل شب وقت سحر. | |||
2- گريه بر كوتاهي در عبادت و ارتكاب معاصي باظهار توبه و استغفار. | |||
3- بر مصائب وارده بر انبياء و ائمّه و مؤمنين و علماء اعلام بالاخص بر مصائب ابي عبد اللّه الحسين (ع) که در چند مورد تقاضا فرموده در وداع با زين العابدين گفتند: فرمود: | |||
(اذا رجعت الي المدينة بلغ شيعتي منّي السّلام و قل ان ابي مات غريبا فاندبوه و مضي شهيدا فابكوه) | |||
و سكينه ميفرمايد: شنيدم از حلقوم بريده | |||
ازشيعتي مهما شربتم عذب ماء فاذكروني او سمعتم بغريب او شهيد فاندبوني | |||
و در حديث است | |||
(من بكي او ابكي او تباكي علي الحسين وجبت له الجنّة) | |||
آدم و جبرائيل براي حسين (ع) | |||
(بكيا بكاء الثكلي) | |||
نوح ابراهيم موسي براي حسين گريه كردند پيغمبر (ص) امير المؤمنين صدّيقه طاهره حضرت مجتبي قبل از شهادت گريه كردند ملائكه گريه كردند ائمّه اطهار تمام چه گريههايي داشتند بخصوص ايّام عاشورا حتي از حضرت بقيّة اللّه است | |||
(لاندبن لك صباحا و مساء و لأبكينّ عليك بدل الدّمدع دما) | |||
حتي دارد صديقه طاهره در قيامت که عرض ميكند | |||
(رب ارني الحسن و الحسين) | |||
خطاب ميرسد | |||
(انظري الي قلب المحشر) | |||
چون نظر ميكند | |||
جلد 16 - صفحه 341 | |||
نعره ميزند و روي زمين ميأفتد بقول محتشم (سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است يا رب چه ماتم چه عزاء چه ماتم است اينکه رستخيز عام که نامش محرّم) باري گريه بر هر درد بيدرمان دوا است چشم گريان چشمه فيض خدا است) امير المؤمنين (ع) آن قدر گريه ميكرد که روي زمين ميافتاد زين العابدين را تاج البكائين گفتند: | |||
وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحيا ميميراند كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ آل عمران آيه 182 انبياء آيه 36 كُلُّ مَن عَلَيها فانٍ وَ يَبقي وَجهُ رَبِّكَ ذُو الجَلالِ وَ الإِكرامِ الرحمن آيه 26 و 27 و تمام روز قيامت زنده ميشوند. ثُمَّ إِنَّكُم بَعدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُم يَومَ القِيامَةِ تُبعَثُونَ مؤمنون آيه 15 و 16 ان اهل السماء يموتون و اهل الارض لا يبقون. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 44)- «و اوست که میراند و زنده کرد» (وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْیا). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۸۸: | خط ۲۹۷: | ||
[[رده:نشانه هاى توحید ربوبى]][[رده:عوامل حیات]][[رده:منشأ حیات]][[رده:آثار اراده خدا]][[رده:آثار قدرت خدا]][[رده:حاکمیت خدا]][[رده:قدرت خدا]][[رده:نقش عوامل طبیعى]][[رده:وابستگى عوامل طبیعى]][[رده:عوامل مرگ]][[رده:منشأ مرگ]][[رده:دلایل معاد]][[رده:حیات موجودات]][[رده:مرگ موجودات]] | [[رده:نشانه هاى توحید ربوبى]][[رده:عوامل حیات]][[رده:منشأ حیات]][[رده:آثار اراده خدا]][[رده:آثار قدرت خدا]][[رده:حاکمیت خدا]][[رده:قدرت خدا]][[رده:نقش عوامل طبیعى]][[رده:وابستگى عوامل طبیعى]][[رده:عوامل مرگ]][[رده:منشأ مرگ]][[رده:دلایل معاد]][[رده:حیات موجودات]][[رده:مرگ موجودات]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النجم ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النجم ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 44 سوره نجم | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 44 سوره نجم,نجم 44,وَ أَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَ أَحْيَا,نشانه هاى توحید ربوبى,عوامل حیات,منشأ حیات,آثار اراده خدا,آثار قدرت خدا,حاکمیت خدا,قدرت خدا,نقش عوامل طبیعى,وابستگى عوامل طبیعى,عوامل مرگ,منشأ مرگ,دلایل معاد,حیات موجودات,مرگ موجودات,آیات قرآن سوره النجم | |||
|description=وَ أَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَ أَحْيَا | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۳۶
کپی متن آیه |
---|
وَ أَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَ أَحْيَا |
ترجمه
النجم ٤٣ | آیه ٤٤ | النجم ٤٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَمَاتَ وَ أَحْیَا»: (نگا: بقره / حجر / ، ق / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى «42» وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى «43» وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا «44»
و پايان و بازگشت همگان به سوى پروردگار توست. و اوست كه به خنداند و بگرياند. و اوست كه به ميراند و زنده كند.
نکته ها
گرچه كارهاى الهى، با واسطه است ولى در حقيقت، همه كاره خود اوست. تكرار ضمير «هُوَ»، نشانه آن است كه همه كاره فقط خداست.
تضادّ ميان مرگ و حيات يا گريه و خنده، در نظر بشر است، امّا در نزد خداوند اينها همه
جلد 9 - صفحه 336
خير است و تضادّى ميان آنها نيست.
پیام ها
1- نه مؤمنان خسته شوند و نه كافران مغرور، پايان همه كس و همه چيز به دست اوست كه به حساب همه خواهد رسيد. «إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى»
2- هستى، در حركت به سوى اوست. «إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى»
3- هم كيفر و پاداش به دست اوست، «سَوْفَ يُرى» و هم حالات و روحيات و غم و شادى. «أَضْحَكَ وَ أَبْكى»
4- خنده و گريه، هر دو لازم است و نبايد در حالات عاطفى و احساسى، مانع خنده و گريه شد. «أَضْحَكَ وَ أَبْكى»
5- قدرت خداوند، نسبت به كار متضادّ يكسان است. «أَضْحَكَ وَ أَبْكى، أَماتَ وَ أَحْيا»
6- قيامت، روز خنده گروهى و گريه گروهى ديگر از مردم است. ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى ... أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى
7- مرگ و حيات، جلوهاى از ربوبيّت الهى است. رَبِّكَ الْمُنْتَهى ... هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا
8- شيوه تربيت قرآن به گونهاى است كه در مسائل متضاد، جهت توحيدى را دنبال مىكند. هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى ... هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44)
5- از آنچه در صحف حضرت موسى و ابراهيم عليهما السّلام:
وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا: و بدرستى كه خداى مىميراند و زنده مىگرداند، يعنى قادر بر احياء و اماته او است فقط لا غير، زيرا قائل همين نقص بنيه نمايد، و موت نزد اين حال او را حاصل مىشود به فعل حضرت عزت بر سبيل عادت؛ پس خداى تعالى مىميراند بوقت اجل مسمى يا اجل بلاء، و زنده فرمايد در قبر و قيامت. 2- مرده را زنده سازد مانند نطفه، و زنده را مىميراند 3- مرده مىسازد كافر را به نكرت، و زنده فرمايد موحد را به معرفت، پس بميراند گروهى را از ياد خود به خذلان، و جماعتى را به ياد خود زنده گرداند به توفيق معرفت و ايقان. 4- بميراند بعضى را به منع و حرمان، و گروهى ديگر را زنده سازد به فضل و احسان. 5- بميراند قومى را به جهل، و زنده فرمايد جمعى را به علم و دانش.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى (46)
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى (51)
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى (56)
أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61)
فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62)
ترجمه
و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر
و بدرستيكه او خنداند و گرياند
و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند
و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است
از نطفهاى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود
و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر
و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد
و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است
و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را
و ثمود را پس باقى نگذارد
و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركشتر
و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت
پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت
پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى
اين بيم دهندهايست از بيم دهندگان پيشين
نزديك شد نزديك شونده
نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازندهاى
آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد
و مىخنديد و نمىگرييد
و شما مشغول بلهو و لعبيد
پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را.
تفسير
خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم
جلد 5 صفحه 95
عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نمودهاند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بىنياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بىنياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستارهاى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را
جلد 5 صفحه 96
خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغىتر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمىماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حقشناس شك مىآورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نمودهاند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيهاى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين
جلد 5 صفحه 97
خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 5 صفحه 98
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَنَّهُ هُوَ أَضحَكَ وَ أَبكي (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحيا (44)
و بدرستي که خداوند او است ميخنداند بندگان را و ميگرياند و محققا او ميميراند و زنده ميكند.
وَ أَنَّهُ هُوَ أَضحَكَ وَ أَبكي اما در دنيا به نعمتهايي که به بنده عنايت ميكند که باعث سرور و فرح بنده ميشود و در قيامت در بهشت و سعادت مورث ضحك آنها ميشود و در دنيا ببليّات و مصائب محزون و غمناك ميشوند و گريه ميكنند و در آخرت بعذاب و آتش دچار ميشوند و گريه ميكنند، و اينکه دو دو نقطه مقابل است خنده دنيا گريه آخرت است و بالعكس گريه دنيا خنده آخرت است
حلاوة الدنيا مرارة الاخرة و مرارة الدنيا حلاوة الاخرة
و گريه ممدوح سه گريه است.
1- از خوف خدا مخصوصا در دل شب وقت سحر.
2- گريه بر كوتاهي در عبادت و ارتكاب معاصي باظهار توبه و استغفار.
3- بر مصائب وارده بر انبياء و ائمّه و مؤمنين و علماء اعلام بالاخص بر مصائب ابي عبد اللّه الحسين (ع) که در چند مورد تقاضا فرموده در وداع با زين العابدين گفتند: فرمود:
(اذا رجعت الي المدينة بلغ شيعتي منّي السّلام و قل ان ابي مات غريبا فاندبوه و مضي شهيدا فابكوه)
و سكينه ميفرمايد: شنيدم از حلقوم بريده
ازشيعتي مهما شربتم عذب ماء فاذكروني او سمعتم بغريب او شهيد فاندبوني
و در حديث است
(من بكي او ابكي او تباكي علي الحسين وجبت له الجنّة)
آدم و جبرائيل براي حسين (ع)
(بكيا بكاء الثكلي)
نوح ابراهيم موسي براي حسين گريه كردند پيغمبر (ص) امير المؤمنين صدّيقه طاهره حضرت مجتبي قبل از شهادت گريه كردند ملائكه گريه كردند ائمّه اطهار تمام چه گريههايي داشتند بخصوص ايّام عاشورا حتي از حضرت بقيّة اللّه است
(لاندبن لك صباحا و مساء و لأبكينّ عليك بدل الدّمدع دما)
حتي دارد صديقه طاهره در قيامت که عرض ميكند
(رب ارني الحسن و الحسين)
خطاب ميرسد
(انظري الي قلب المحشر)
چون نظر ميكند
جلد 16 - صفحه 341
نعره ميزند و روي زمين ميأفتد بقول محتشم (سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است يا رب چه ماتم چه عزاء چه ماتم است اينکه رستخيز عام که نامش محرّم) باري گريه بر هر درد بيدرمان دوا است چشم گريان چشمه فيض خدا است) امير المؤمنين (ع) آن قدر گريه ميكرد که روي زمين ميافتاد زين العابدين را تاج البكائين گفتند:
وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحيا ميميراند كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ آل عمران آيه 182 انبياء آيه 36 كُلُّ مَن عَلَيها فانٍ وَ يَبقي وَجهُ رَبِّكَ ذُو الجَلالِ وَ الإِكرامِ الرحمن آيه 26 و 27 و تمام روز قيامت زنده ميشوند. ثُمَّ إِنَّكُم بَعدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُم يَومَ القِيامَةِ تُبعَثُونَ مؤمنون آيه 15 و 16 ان اهل السماء يموتون و اهل الارض لا يبقون.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 44)- «و اوست که میراند و زنده کرد» (وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْیا).
نکات آیه
۱ - مرگ و حیات، تنها به اراده خداوند و در اختیار او است. (و أنّه هو أمات و أحیا)
۲ - مرگ و حیات موجودات، جلوه اى از ربوبیت یگانه خداوند بر هستى است. (و أنّ إلى ربّک المنتهى ... و أنّه هو أمات و أحیا) از ارتباط این آیه با آیه «و أنّ إلى ربّک المنتهى»، مطلب بالا قابل استفاده است.
۳ - یگانه قدرت حاکم بر نظام مرگ و حیات، قادر به برپایى صحنه معاد (و أنّ إلى ربّک المنتهى ... و أنّه هو أمات و أحیا) در صورتى که آیه «إلى ربّک المنتهى» نظر به فرجام زندگى و پایان حیات داشته باشد، ارتباط میان آن و آیه «و أنّه هو أمات و أحیا»، بیانگر مطلب بالا است.
۴ - تأثیر غیر خدا در روند مرگ و حیات، در طول اراده و قدرت خداوند است; نه مستقل از او. (و أنّه هو أمات و أحیا) با توجه به این که اسباب و عوامل طبیعى - و حتى خود انسان ها - در شکل گیرى مرگ و حیات به نوعى مؤثراند، انحصار یافتن میراندن و زنده کردن به خداوند، از آن جهت است که اراده الهى، حاکم بر نظام مرگ و حیات است و دیگران - هر نقشى که دارند - در پرتو اراده الهى و به افاضه و تدبیر او داراى آن نقش هستند.
موضوعات مرتبط
- توحید: نشانه هاى توحید ربوبى ۲
- حیات: عوامل حیات ۴; منشأ حیات ۱، ۳
- خدا: آثار اراده خدا ۱، ۴; آثار قدرت خدا ۴; حاکمیت خدا ۳; قدرت خدا ۳
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۴; وابستگى عوامل طبیعى ۴
- مرگ: عوامل مرگ ۴; منشأ مرگ ۱، ۳
- معاد: دلایل معاد ۳
- موجودات: حیات موجودات ۲; مرگ موجودات ۲
منابع