گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۹۳: خط ۹۳:


==آيات ۵۶ - ۶۵  سوره إسراء ==
==آيات ۵۶ - ۶۵  سوره إسراء ==
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشف الضُّرِّ عَنكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً(۵۶)
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً(۵۶)


أُولَئك الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَب وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَاب رَبِّك كانَ مَحْذُوراً(۵۷)
أُولَئك الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَب وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَاب رَبِّك كانَ مَحْذُوراً(۵۷)


وَ إِن مِّن قَرْيَةٍ إِلّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شدِيداً كانَ ذَلِك فى الْكِتَابِ مَسطُوراً(۵۸)
وَ إِن مِّن قَرْيَةٍ إِلّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِيداً كانَ ذَلِك فى الْكِتَابِ مَسطُوراً(۵۸)


وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالاَيَاتِ إِلّا أَن كذَّب بهَا الاَوَّلُونَ وَ آتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظلَمُوا بهَا وَ مَا نُرْسِلُ بِالاَيَاتِ إِلا تَخْوِيفاً(۵۹)
وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالاَيَاتِ إِلّا أَن كذَّب بهَا الاَوَّلُونَ وَ آتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظلَمُوا بهَا وَ مَا نُرْسِلُ بِالاَيَاتِ إِلا تَخْوِيفاً(۵۹)
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>


بگو آن الهه كه به غير خدا خدايانى مى پنداريد صدا بزنيد واز آنها حاجت بخواهيد كه مالك بلاگردانى از شما را نيستند تا مكروه شما را برگردانيده محبوبتان را بياورند (۵۶)
بگو آن الهه كه به غير خدا خدايانى مى پنداريد، صدا بزنيد و از آن ها حاجت بخواهيد كه مالك بلاگردانى از شما را نيستند، تا مكروه شما را برگردانيده، محبوبتان را بياورند. (۵۶)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۷۴ </center>
آنهائى كه كفار به خدائيشان مى خوانند وخدا را مى خوانند وهمه در جستجوى راهى به سوى پروردگار خويشند تا كدام منزلتى نزديك تر به دست آورند به رحمت اواميدوار واز عذاب او ترسانند كه عذاب پروردگارت لازم الاحترام است (۵۷)
آن هایى كه كفار به خدایی شان مى خوانند و خدا را مى خوانند و همه در جستجوى راهى به سوى پروردگار خويش اند تا كدام منزلتى نزديك تر به دست آورند، به رحمت او اميدوار و از عذاب او ترسانند كه عذاب پروردگارت لازم الاحترام است. (۵۷)


و هيچ قريه اى نيست مگر اينكه ما هلاك كننده آن قبل از قيامت ويا عذاب كننده آنيم به عذابى شديد واين در كتاب نوشته شده است (۵۸)
و هيچ قريه اى نيست مگر اين كه ما هلاك كننده آن قبل از قيامت و يا عذاب كننده آنيم، به عذابى شديد و اين در كتاب نوشته شده است. (۵۸)


و اگر آيات پيشنهادى كفار قريش را نفرستاديم چيزى مانع ما نشد جز اينكه در امتهاى گذشته فرستاديم تكذيبش كردند (همچنانكه ) به قوم ثمود ناقه (اى كه خود خواسته بودند) را كه آيتى بينا كننده بود داديم ، پس به آن ظلم كردند وما هر وقت آيات را بفرستيم به منظور تخويف مى فرستيم (۵۹)
و اگر آيات پيشنهادى كفار قريش را نفرستاديم، چيزى مانع ما نشد جز اين كه در امت هاى گذشته فرستاديم، تكذيبش كردند (همچنان كه) به قوم ثمود ناقه (اى كه خود خواسته بودند) را كه آيتى بينا كننده بود، داديم، پس به آن ظلم كردند و ما هر وقت آيات را بفرستيم، به منظور تخويف مى فرستيم. (۵۹)


و به ياد آور وقتى را كه به توگفتيم پروردگارت احاطه به مردم دارد، وما آن رويا كه به تونشان داديم جز به منظور آزمايش بشر قرارش نداديم ، همچنين شجره اى كه در قرآن لعن شده كه تخويفشان مى كنيم ولى هر چه مى كنيم جز بيشتر شدن طغيانشان نتيجه نمى دهد آن هم چه طغيان بزرگى (۶۰)
و به ياد آور وقتى را كه به تو گفتيم پروردگارت احاطه به مردم دارد، و ما آن رؤيا كه به تو نشان داديم، جز به منظور آزمايش بشر قرارش نداديم. همچنين شجره اى كه در قرآن لعن شده كه تخويفشان مى كنيم، ولى هرچه مى كنيم، جز بيشتر شدن طغيانشان نتيجه نمى دهد، آن هم چه طغيان بزرگى. (۶۰)


(و نيز) بيادآر آن زمان را كه به ملائكه گفتيم سجده بر آدم كنيد، همه سجده كردند جز ابليس كه گفت : من سجده كنم براى كسى كه تو او را از گل خلق كرده اى؟ (۶۱)
(و نيز) به ياد آر آن زمان را كه به ملائكه گفتيم سجده بر آدم كنيد، همه سجده كردند، جز ابليس كه گفت: من سجده كنم براى كسى كه تو او را از گِل خلق كرده اى؟ (۶۱)


و نيز گفت : به من بگوببينم موجود قحطى بود كه اين را بر من برترى دهى اگر مرا تا روز قيامت عمر دهى تمامى فرزندان اورا جز اندكى فريب داده گمراه مى كنم (۶۲)
و نيز گفت: به من بگو ببينم موجود قحطى بود كه اين را بر من برترى دهى، اگر مرا تا روز قيامت عمر دهى، تمامى فرزندان او را، جز اندكى فريب داده، گمراه مى كنم. (۶۲)


پروردگارت فرمود: برو! هر كس از ايشان خواست پيروى توكند بكند كه جهنم هم بزرگ است و جزائى كامل است (۶۳)
پروردگارت فرمود: برو! هر كس از ايشان خواست پيروى تو كند، بكند كه جهنّم هم بزرگ است و جزایى كامل است. (۶۳)


با آواز خود هر چه توانستى از ايشان بفريبى بفريب واز مدارج كمال پائين بياور وتا آنجا كه مى توانى لشگر سوار وپياده ات را بر سرشان بتازان واحاطه شان كن ودر اموال و اولادشان شركت كن و وعده هاى دروغيشان بده ، آرى شيطان چيزى جز دروغ وفريب وعده شان نمى دهد (۶۴)
با آواز خود، هرچه توانستى از ايشان بفريبى، بفريب و از مدارج كمال پایين بياور و تا آن جا كه مى توانى، لشگر سوار و پياده ات را بر سرشان بتازان و احاطه شان كن و در اموال و اولادشان شركت كن و وعده هاى دروغی شان بده. آرى، شيطان چيزى جز دروغ و فريب وعده شان نمى دهد. (۶۴)


همانا تو را بر بندگان (خاص ) من تسلط نيست وتنها محافظت و نگهبانى خدا (آنها را) كافى است (۶۵)
همانا تو را بر بندگان (خاص) من تسلط نيست و تنها محافظت و نگهبانى خدا (آن ها را) كافى است. (۶۵)


<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


در اين آيات در باره مساءله توحيد بگونه ديگرى احتجاج شده ، و ربوبيت خدايانى كه مشركين مى پرستيدند ابطال گرديده ، وحاصلش ‍ اينست كه بتها قادر به رفع گرفتاريها وبرداشتن آنها از پرستش كنندگان خود نيستند، بلكه آنها در احتياج به خداى سبحان مانند خود بت پرستانند، كه همواره در جستجوى وسيله اى به درگاه خدا هستند، و رحمت اورا اميدوار، واز عذاب او بيمناك اند.
در اين آيات، در باره مسأله توحيد، به گونه ديگرى احتجاج شده، و ربوبيت خدايانى كه مشركان مى پرستيدند، ابطال گرديده، و حاصلش اين است كه بت ها، قادر به رفع گرفتاری ها و برداشتن آن ها از پرستش كنندگان خود نيستند، بلكه آن ها در احتياج به خداى سبحان، مانند خود بت پرستان اند، كه همواره در جستجوى وسيله اى به درگاه خدا هستند، و رحمت او را اميدوار، و از عذاب او بيمناك اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۷۵ </center>
و مساءله گرفتاريها و هلاكت ها وعذابها همه به دست خداى تعالى است ، و او در كتاب خود نوشته كه هر قريه اى را قبل از روز قيامت هلاك كند، و يا به عذاب شديدى مبتلا سازد، در بين امتهاى گذشته هم همين معنا را اعمال كرده ، براى هر امتى آيات ومعجزات خود را مى فرستاده وچون كفر مى ورزيدند وآن را تكذيب مى كردند دنبالش عذاب انقراض آور را مى فرستاده ولى درامت آخرين از آوردن آن معجزات كه دنبالش عذاب استيصال است خوددارى كرد.
و مسأله گرفتاری ها و هلاكت ها و عذاب ها همه به دست خداى تعالى است، و او در كتاب خود نوشته كه هر قريه اى را قبل از روز قيامت هلاك كند، و يا به عذاب شديدى مبتلا سازد، در بين امت هاى گذشته هم، همين معنا را اعمال كرده، براى هر امتى آيات و معجزات خود را مى فرستاده و چون كفر مى ورزيدند و آن را تكذيب مى كردند، دنبالش عذاب انقراض آور را مى فرستاده، ولى در امت آخرين، از آوردن آن معجزات كه دنبالش عذاب استيصال است، خوددارى كرد.


آرى خداوند چنين خواست كه رفتار ايشان را با هلاكت تلافى نكند، چيزى كه هست اصل فساد در ميان آنان روبه پيشرفت است ، وبه زودى شيطان همه شان را گمراه مى كند، آن وقت است كه وعده خدا در باره آنان محقق گشته وخدا هلاكشان مى سازد، واين امرى است شدنى .
آرى، خداوند چنين خواست كه رفتار ايشان را با هلاكت تلافى نكند. چيزى كه هست، اصل فساد در ميان آنان، رو به پيشرفت است، و به زودى شيطان، همه شان را گمراه مى كند. آن وقت است كه وعده خدا در باره آنان محقق گشته و خدا هلاكشان مى سازد، و اين امرى است شدنى.
<span id='link116'><span>
<span id='link116'><span>


==استدلال ديگرى بر نفى الوهيت خدايان مشركين ==
==استدلال ديگرى بر نفى الوهيت خدايان مشركان ==
«'''قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلايَمْلِكُونَ كَشف الضرِّ عَنكُمْ وَ لاتحْوِيلاً'''»:
«'''قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشف الضُرِّ عَنكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً'''»:


كلمه ((زعم (( كه حرف اول آن به هر سه حركت خوانده مى شود به معناى مطلق اعتقاد است ، ليكن بيشتر در اعتقاد باطل استعمال شده ، و به همين جهت از ابن عباس نقل مى كنند كه گفته : هر جا كلمه ((زعم (( در قرآن آمده به معناى دروغ است.
كلمه «زعم»، كه حرف اول آن به هر سه حركت خوانده مى شود، به معناى مطلق اعتقاد است، ليكن بيشتر در اعتقاد باطل استعمال شده، و به همين جهت از ابن عباس نقل مى كنند كه گفته: هر جا كلمۀ «زَعَمَ» در قرآن آمده، به معناى دروغ است.


كلمه : ((دعاء(( و((نداء(( به يك معنا است ، با اين تفاوت كه نداء در جائى است كه خواندن مستلزم صدا وآواز هم باشد، وليكن دعاء اعم است ، حتى در جائى هم كه دعوت وخواندنى به اشاره ويا غير آن صورت گيرد استعمال مى شود.
كلمۀ «دُعَاء» و «نداء»، به يك معنا است، با اين تفاوت كه نداء در جایى است كه خواندن مستلزم صدا و آواز هم باشد، وليكن دعاء اعم است. حتى در جایئى هم كه دعوت و خواندنى به اشاره و يا غير آن صورت گيرد، استعمال مى شود.


و بعضى ها در فرق ميان آن دوگفته اند كه ((نداء(( خواندنى را گويند كه اسم خوانده شده ، به زبان آورده نشود (مثل اينكه در فارسى هم كسى را كه مى خواهند صدا بزنند مى گويند: آهاى ) وتنها حروف نداء يعنى - يا - و- ايا - ويا امثال آنها به كار رود، به خلاف دعاء كه به معناى صدا زدنى است كه اسم شخص خوانده شده هم برده شود، مثلا گفته شود ((اى حسن».
و بعضى ها در فرق ميان آن دو گفته اند كه: «نداء»، خواندنى را گويند كه اسم خوانده شده، به زبان آورده نشود. (مثل اين كه در فارسى هم كسى را كه مى خواهند صدا بزنند، مى گويند: آهاى!) و تنها حروف نداء يعنى: «يا» و «أيا»، و يا امثال آن ها به كار رود. به خلاف دعاء كه به معناى صدا زدنى است كه اسم شخص خوانده شده هم، برده شود. مثلا گفته شود «اى حسن».


اين آيه بر نفى الوهيت خدايان مشركين از اين راه استدلال مى كند كه آن ربى كه مستحق پرستش است ربى است كه قادر بر رساندن منفعت و دفع ضرر باشد، چون داشتن چنين قدرتى لازمه ربوبيت است .
اين آيه، بر نفى الوهيت خدايان مشركان از اين راه استدلال مى كند كه آن ربّى كه مستحق پرستش است، ربّى است كه قادر بر رساندن منفعت و دفع ضرر باشد. چون داشتن چنين قدرتى، لازمۀ ربوبيت است. و خود مشركان هم، اين معنا را مى دانند و قبول دارند.  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۷۶ </center>
و خود مشركين هم اين معنا را مى دانند وقبول دارند، چيزى كه هست اگر شريكهائى براى خدا گرفته ومى پرستيدند به طمع نفع آنها واز ترس ‍ ضرر آنها است ، ودر همين جا به خطا رفته اند زيرا اين شركاء قادر بر رساندن نفع ودفع ضرر نيستند، پس الوهيت ندارند، شاهد نفع وضرر نداشتن آنها اين است كه مشركين آنها را به اين اميد وبه همين ترس ‍ مى پرستند، وتاكنون چنين خاصيتى از آنها نديده اند.


و چطور مى توانند از پيش خود ومستقلا خاصيت بلاگردانى را داشته و حاجت برآورند ورفع پريشانى كنند با اينكه خود آنها مخلوق خدايند، وبه اعتراف خود مشركين در پى راهى ووسيله اى به درگاه خدا هستند، اميدوار رحمت او و بيمناك از عذاب اويند.
چيزى كه هست، اگر شريك هایى براى خدا گرفته و مى پرستيدند، به طمع نفع آن ها و از ترس ضرر آن ها است، و در همين جا به خطا رفته اند. زيرا اين شركاء، قادر بر رساندن نفع و دفع ضرر نيستند، پس الوهيت ندارند. شاهد نفع و ضرر نداشتن آن ها، اين است كه مشركان، آن ها را به اين اميد و به همين ترس مى پرستند، و تاكنون چنين خاصيتى از آن ها نديده اند.


پس معلوم شد كه اولا مراد از جمله ((الّذين زعمتم من دونه (( مشركين است كه ملائكه وجن ويا انس را مى پرستيدند، چون مقصود ايشان از پرستش بتها تقرب به ملائكه ويا جن وانس بوده وهمچنين اگر آفتاب ويا ماه ويا ستارگان را مى پرستيدند به همين منظور بوده كه به درگاه روحانيان آنها كه از جنس ملائكه هستند تقرب يابند.
و چطور مى توانند از پيش خود و مستقلا خاصيت بلاگردانى را داشته و حاجت برآورند و رفع پريشانى كنند، با اين كه خود آن ها مخلوق خدايند، و به اعتراف خود مشركان، در پى راهى و وسيله اى به درگاه خدا هستند، اميدوار رحمت او و بيمناك از عذاب اويند.


علاوه بر اين بتها از آن نظر كه بت هستند حقيقتا چيزى نيستند كه قابل پرستش باشند، همچنانكه فرمود: ((ان هى الا اسماء سمّيتموها انتم و آبائكم» اينها جز اسمائى كه پدرانتان ويا خودتان ناميده اند چيز ديگرى نيستند((
پس معلوم شد كه:  
مو اما آنهائى كه از چوب ويا فلزى ساخته شده اند كه جز جماد بى جان چيز ديگرى نيستند، وبا ساير جمادات فرقى ندارند، وسجده در برابر آنها با سجده در برابر ساير چوبها وساير سنگها فرقى ندارد، پس بت بودنشان از جهت سنگ وچوب بودن نيست.


و ثانيا روشن شد كه مراد از نفى قدرت آنها، اينست كه مستقلا وبدون احتياج به خداى سبحان قادر نيستند، به دليل اينكه در آيه بعد مى فرمايد: ((اولئك الّذين يدعون يبتغون الى ربّهم الوسيلة ...((
اولاً، مراد از جملۀ «الَّذِينَ زَعَمتُم مِن دُونِهِ»، مشركان است كه ملائكه و جنّ و يا انس را مى پرستيدند. چون مقصود ايشان از پرستش بت ها، تقرب به ملائكه و يا جنّ و انس بوده، و همچنين اگر آفتاب و يا ماه و يا ستارگان را مى پرستيدند، به همين منظور بوده كه به درگاه روحانيان آن ها كه از جنس ملائكه هستند، تقرب يابند.
 
علاوه بر اين، بت ها از آن نظر كه بت هستند، حقيقتا چيزى نيستند كه قابل پرستش باشند. همچنان كه فرمود: «إن هِىَ إلّا أسمَاءٌ سَمَّيتُمُوهَا أنتُم وَ آبَائُكُم: اين ها، جز اسمائى كه پدرانتان و يا خودتان ناميده اند، چيز ديگرى نيستند».
 
و امّا آن هایى كه از چوب و يا فلزى ساخته شده اند كه جز جماد بى جان چيز ديگرى نيستند، و با ساير جمادات فرقى ندارند، و سجده در برابر آن ها با سجده در برابر ساير چوب ها و ساير سنگ ها فرقى ندارد. پس بت بودنشان از جهت سنگ و چوب بودن نيست.
 
و ثانياً، روشن شد كه: مراد از نفى قدرت آن ها، اين است كه مستقلا و بدون احتياج به خداى سبحان قادر نيستند، به دليل اين كه در آيه بعد مى فرمايد: «أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدعُونَ يَبتَغُونَ إلَى رَبِّهِمُ الوَسِيلَةَ...».
<span id='link117'><span>
<span id='link117'><span>
==چند وجه ديگر در بيان مراد از مالك نفع وضرر نبودن بتها ==
بعضى از مفسرين گفته اند: گويا مراد از مالك ضرر ونفع نبودن بتها اين است كه قدرت تام وكامل ندارند، وگرنه مشركين اقرار دارند كه قدرت خدايان دروغى از ناحيه خداست ، آرى مشركين اين معنا را انكار ندارند كه شركاء وبتها به جميع صفاتشان مخلوق خدايند، وصفات خدا كاملتر وقوى تر از صفات بتها است.


اين معنا كه معلوم شد استدلال آيه كاملا تمام گشته مشركين مجاب مى شوند، وگرنه قدرت نداشتن ملائكه وجن كه مورد پرستش مشركين هستند خيلى روشن نيست ، ودليل روشنى نداريم كه بطور مطلق جن و ملك هيچ قدرتى ندارند.
==چند وجه ديگر، در بيان مراد از مالك نفع و ضرر نبودن بت ها ==
بعضى از مفسران گفته اند: گويا مراد از مالك ضرر و نفع نبودن بت ها، اين است كه قدرت تامّ و كامل ندارند، و گرنه مشركان اقرار دارند كه قدرت خدايان دروغى از ناحيه خداست. آرى، مشركان اين معنا را انكار ندارند كه شركاء و بت ها به جميع صفاتشان مخلوق خدايند، و صفات خدا كاملتر و قوى تر از صفات بت ها است.
 
اين معنا كه معلوم شد استدلال آيه كاملا تمام گشته، مشركان مجاب مى شوند، و گرنه قدرت نداشتن ملائكه و جنّ كه مورد پرستش مشركان هستند، خيلى روشن نيست، و دليل روشنى نداريم كه به طور مطلق، جنّ و ملك هيچ قدرتى ندارند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۷۷ </center>
واگر بگوئى : دليلش اين است كه مشركين دست به دامن جن وملك مى شوند، واجابتى نمى بينند، جواب مى دهيم ما مسلمانها هم دست به دامن خدا مى شويم ودعاهايمان مستجاب نمى شود.
و اگر بگویى: دليلش اين است كه مشركان دست به دامن جنّ و ملك مى شوند، و اجابتى نمى بينند. جواب مى دهيم: ما مسلمان ها هم، دست به دامن خدا مى شويم و دعاهايمان مستجاب نمى شود.


بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه اصلا قدرتى بر نفع وضرر ندارند واستدلال مى كنند به دليل اشعريها كه مى گويند تمامى ممكنات در ابتداى تكوينشان مستند به خدايند، وما در پاسخ آنان مى گوييم جن و انس و ملائكه هر چند كه الان قدرت دارند، ليكن در آغاز هم خودشان و هم قدرتشان مستند به خدايند پس در حقيقت مستقلا هيچ قدرتى ندارند.
بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه اصلا قدرتى بر نفع و ضرر ندارند و استدلال مى كنند به دليل اشعری ها كه مى گويند تمامى ممكنات در ابتداى تكوينشان مستند به خدايند. و ما در پاسخ آنان مى گوييم: جنّ و انس و ملائكه، هر چند كه الآن قدرت دارند، ليكن در آغاز هم خودشان و هم قدرتشان مستند به خدايند. پس در حقيقت مستقلا هيچ قدرتى ندارند.


وليكن هر چند كه قرآن براى ملائكه وجن اثبات انواع قدرت مى كند آن هم نه در يك آيه ودوآيه بلكه در آيات بسيارى كه نمى توان تاويلش كرد ولى در عين حال حقيقت قدرت را در نظائر آيه ((انّ القوة للّه جميعا به خدا اختصاص مى دهد.
وليكن هر چند كه قرآن براى ملائكه و جنّ اثبات انواع قدرت مى كند، آن هم نه در يك آيه و دو آيه، بلكه در آيات بسيارى كه نمى توان تأويلش كرد، ولى در عين حال، حقيقت قدرت را در نظائر آيه «أنَّ القُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً» به خدا اختصاص مى دهد.


و از اينجا مى فهميم كه غير خدا اگر چيزى يا كسى قدرتى دارد قدرتش از قدرت خدا نشاءت گرفته است ، يعنى خدا اورا قادر ساخته است ، واگر چيزى را مالك است خداوند تمليكش كرده ، پس احدى نيست كه در قدرت وملكى مستقل باشد مگر خود او، وقدرت وملكهائى كه در دست ديگران است عاريتى مى باشد وتاثيرش نيز بستگى به اذن خدا و مشيت او دارد.
و از اين جا مى فهميم كه غير خدا، اگر چيزى يا كسى قدرتى دارد، قدرتش از قدرت خدا نشأت گرفته است. يعنى خدا او را قادر ساخته است، و اگر چيزى را مالك است، خداوند تمليكش كرده. پس احدى نيست كه در قدرت و ملكى مستقل باشد، مگر خود او، و قدرت و ملك هایى كه در دست ديگران است، عاريتى مى باشد و تأثيرش نيز بستگى به اذن خدا و مشيت او دارد.


بنابراين نمى توان احتجاج آيه شريفه را منوط بر اين دانست كه ملائكه و جن وانس كه مورد پرستش بت پرستان قرار گرفته اند اصلا قدرت ندارند، بلكه حجت مزبور مبتنى بر اين است كه خدايان ، مستقل در ملك و قدرت نيستند، ودر هر چه دارند مثل خود پرستش كنندگانشان محتاج به خدايند، وبه درگاه اوروانند واگر بت پرستان اين خدايان را مى خوانند از آنجائى كه دعا متوجه قدرت مستقل مى شود نه به قدرت كسى كه قدرتش و ملكش به تمليك ديگرى است ، پس در حقيقت دعا و مسئلت ايشان هم متوجه درگاه خداى تعالى است ، ودر حقيقت از او مى خواهند نه از بتها.
بنابراين، نمى توان احتجاج آيه شريفه را منوط بر اين دانست كه ملائكه و جنّ و انس، كه مورد پرستش بت پرستان قرار گرفته اند، اصلا قدرت ندارند، بلكه حجت مزبور، مبتنى بر اين است كه خدايان، مستقل در ملك و قدرت نيستند، و در هرچه دارند، مثل خود پرستش كنندگانشان محتاج به خدايند، و به درگاه او روانند، و اگر بت پرستان اين خدايان را مى خوانند، از آن جایى كه دعا متوجه قدرت مستقل مى شود، نه به قدرت كسى كه قدرتش و ملكش به تمليك ديگرى است. پس در حقيقت، دعا و مسئلت ايشان هم متوجه درگاه خداى تعالى است، و در حقيقت از او مى خواهند، نه از بت ها.


و اما به اين سخن مفسر كه گفت : ((دليلى واضح وروشن نداريم كه ملائكه وجن مطلقا قدرت نداشتند زيرا اگر استدلال كنى بر اينكه مشركين دست به دامن آنها (ملائكه وجن ) مى شوند واجابتى نمى بينند جواب مى دهيم ما مسلمانها هم دست به دامن خدا مى شويم ودعايمان مستجاب نمى شود واين دليل بر اين نيست كه خداوند قدرت ندارد جوابش را خداى تعالى در كلام خود داده تا ديگر كسى چنين معارضه اى نكند.
و اما به اين سخن مفسر كه گفت: «دليلى واضح و روشن نداريم كه ملائكه و جنّ مطلقا قدرت نداشتند، زيرا اگر استدلال كنى بر اين كه مشركان دست به دامن آن ها (ملائكه و جنّ) مى شوند و اجابتى نمى بينند،
جواب مى دهيم: ما مسلمان ها هم دست به دامن خدا مى شويم و دعايمان مستجاب نمى شود، و اين دليل بر اين نيست كه خداوند قدرت ندارد. جوابش را خداى تعالى در كلام خود داده، تا ديگر كسى چنين معارضه اى نكند».
<span id='link118'><span>
<span id='link118'><span>
==فقط دعا ودرخواست حقيقى از خداى سبحان مستجاب است ==
توضيح اينكه : خداى تعالى كه گفتارش حق است فرموده : ((اجيب دعوة الدّاع اذا دعان (( ونيز فرموده : ((ادعونى استجب لكم (( واين گفتار خود را به هيچ قيدى مقيد نكرد، در نتيجه فهماند كه وقتى عبد با حالت جدى دعا كند وبا دعا بازى نكند وقلبش در دعا متوجه كسى جز خدا نباشد، بلكه از غير خدا قطع ومتوجه و ملتجى به درگاه اوشود، البته اوهم دعايش را مستجاب مى سازد.


آنگاه در ذيل آيات مورد بحث انقطاع مزبور را به عنوان متمم حجت بيان نموده وفرموده است : ((واذا مسّكم الضّرّ فى البحر ضلّ من تدعون الاايّاه فلمّا نجيكم الى البر اعرضتم (( يعنى شما در هنگام برخورد با پيشامدهاى دريائى بطور كلى از هر چيزى منقطع گشته با راهنمائى فطرتتان متوجه درگاه پروردگار مى شويد، و خدا دعاى شما را اجابت نموده وبه سوى خشكى نجاتتان مى دهد.
توضيح اين كه: خداى تعالى، كه گفتارش حق است، فرموده: «أُجِيبُ دَعوَةَ الدَّاعِ إذَا دَعَانِ»، و نيز فرموده: «أُدعُونِى أستَجِب لَكُم»، و اين گفتار خود را به هيچ قيدى مقيد نكرد. در نتيجه فهماند كه وقتى عبد با حالت جدى دعا كند و با دعا بازى نكند و قلبش در دعا متوجه كسى جز خدا نباشد، بلكه از غير خدا قطع و متوجه و ملتجى به درگاه او شود، البته او هم دعايش را مستجاب مى سازد.


و از احتجاج مزبور چنين استفاده مى شود كه وقتى اميد بنده اى از هر چيز وهر كس منقطع گردد واز صميم دل و قلبى فارغ وسالم روبه درگاه خدا ببرد خداوند دعايش را مستجاب مى كند.
آنگاه در ذيل آيات مورد بحث، انقطاع مزبور را به عنوان متمم حجت بيان نموده و فرموده است: «وَ إذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِى البَحرِ ضَلَّ مَن تَدعُونَ إلّا إيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّيكُم إلَى البَرِّ أعرَضتُم». يعنى: شما در هنگام برخورد با پيشامدهاى دريایى، به طور كلى از هر چيزى منقطع گشته، با راهنمایى فطرتتان متوجه درگاه پروردگار مى شويد، و خدا دعاى شما را اجابت نموده و به سوى خشكى نجاتتان مى دهد.


در حالى كه اگر توجه خود را ازدرگاه خدا منقطع ساخته وروبه سوى غير خدا آورد هر چه هم از صميم قلب دعا كند دعايش را مستجاب نمى كند، البته نه اينكه مى تواند ونمى كند، بلكه نمى تواند مستجاب كند.
و از احتجاج مزبور، چنين استفاده مى شود كه: وقتى اميد بنده اى از هر چيز و هر كس منقطع گردد و از صميم دل و قلبى فارغ و سالم رو به درگاه خدا ببرد، خداوند دعايش را مستجاب مى كند.


و با اين حال ديگر جائى براى معارضه مذكور نمى ماند، براى اينكه اين تفاوت براى ايشان وجدانى است كه هر چه خدايان خود را بخوانند دعايشان را مستجاب نمى كند، ولى اگر در دريا سرگردان شوند، وبه شرف غرق برسند، وخداى را بخوانند خداوند نجاتشان مى دهد، وبه خشكيشان مى رساند، واين معنا را خودشان هم اعتراف دارند، مساءله دريا مثال بارزى بود كه به عنوان نمونه آورديم ، وگرنه مسلمانان اگر در خشكى هم به اين طور كه در دريا اورا مى خوانند بخوانند قطعا نااميد نمى گردند.
در حالى كه اگر توجه خود را از درگاه خدا منقطع ساخته و رو به سوى غير خدا آورد، هرچه هم از صميم قلب دعا كند، دعايش را مستجاب نمى كند. البته نه اين كه مى تواند و نمى كند، بلكه نمى تواند مستجاب كند.


خداى تعالى هم در كلام خود ميان دعاى مشركين به درگاه بتها ودعاى مسلمين به درگاه خداى سبحان مقابله نينداخته بود تا مشركين برگردند وبه عنوان معارضه بگويند هر دوقسم دعا در مستجاب نشدن مشتركند، بلكه قرآن كريم مقابله را ميان دعاى مشركين به درگاه بتها و دعاى ايشان به درگاه خداى سبحان انداخته بود كه در صورت نا اميدى از هر چيز وانقطاع ساير اسباب روبه آن درگاه نهاده دعايشان هم مستجاب مى شود.
و با اين حال ديگر جایى براى معارضه مذكور نمى ماند. براى اين كه اين تفاوت براى ايشان وجدانى است كه هرچه خدايان خود را بخوانند، دعايشان را مستجاب نمى كند، ولى اگر در دريا سرگردان شوند، و به شرف غرق برسند، و خداى را بخوانند، خداوند نجاتشان مى دهد، و به خشكی شان مى رساند، و اين معنا را خودشان هم اعتراف دارند. مسأله دريا مثال بارزى بود كه به عنوان نمونه آورديم، و گرنه مسلمانان اگر در خشكى هم به اين طور كه در دريا او را مى خوانند، بخوانند، قطعا نااميد نمى گردند.


نكته جالبى كه در اين احتجاج بكار رفته اين است كه حجت مزبور را با واسطه رسول گراميش القاء كرده وفرموده : ((توبه ايشان بگو(( تا اگر مشركين با اومناقشه كردند وگفتند در مستجاب نشدن دعا اين خدايان و خداى تومثل همند رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) خداى را بخواند ومستجاب بشود تا معارضه مشركين باطل گردد.  
خداى تعالى هم، در كلام خود، ميان دعاى مشركان به درگاه بت ها و دعاى مسلمين به درگاه خداى سبحان مقابله نينداخته بود تا مشركان برگردند و به عنوان معارضه بگويند هر دو قسم دعا در مستجاب نشدن مشترك اند، بلكه قرآن كريم، مقابله را ميان دعاى مشركان به درگاه بت ها و دعاى ايشان به درگاه خداى سبحان انداخته بود، كه در صورت نااميدى از هر چيز و انقطاع ساير اسباب، رو به آن درگاه نهاده، دعايشان هم مستجاب مى شود.


«'''أُولَئك الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيهُمْ أَقْرَب...'''»:
نكته جالبى كه در اين احتجاج به كار رفته، اين است كه: حجّت مزبور را با واسطه رسول گرامی اش القاء كرده و فرموده: «تو به ايشان بگو»، تا اگر مشركان با او مناقشه كردند و گفتند در مستجاب نشدن دعا اين خدايان و خداى تو، مثل هم اند، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» خداى را بخواند و مستجاب بشود، تا معارضه مشركان باطل گردد.  


كلمه (اولئك( مبتداء و كلمه ((الّذين (( صفت آن وجمله ((يدعون (( صله آن صفت وضمير صله عايد به مشركين است و جمله (يبتغون( خبر مبتداى (اولئك( است ، وضمير جمعى كه در آن است و همچنين هر چه ضمير جمع تا به آخر آيه هست همه به (اولئك( بر مى گردد، و جمله ((ايهم اقرب (( بيان وسيله جوئى است ، چون كلمه (ابتغاء( به معناى فحص و پرستش است ، اين است آنچه كه از سياق بر مى آيد.
«'''أُولَئك الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَب...'''»:


و (وسيله( به طورى كه تفسيرش كرده اند به معناى توسل وتقرب است وچه بسا در معناى آلت توسل وتقرب استعمال شود، وشايد معناى دوم با سياق مناسب تر باشد، چون دنبال كلمه ((وسيله (( جمله ((ايهم اقرب (( قرار گرفته كه با معناى دوم سازگارتر است .
كلمۀ «أُولَئِكَ»، مبتداء و كلمۀ «الَّذِينَ»، صفت آن و جملۀ «يَدعُونَ»، صله آن صفت و ضمير صله عايد به مشركان است، و جملۀ «يَبتَغُونَ»، خبر مبتداى «أُولَئِكَ» است، و ضمير جمعى كه در آن است و همچنين هر چه ضمير جمع تا به آخر آيه هست، همه به «أُولَئِكَ» بر مى گردد، و جملۀ «أيُّهُم أقرَب»، بيان وسيله جویى است. چون كلمۀ «إبتغاء»، به معناى فحص و پرستش است. اين است آنچه كه از سياق بر مى آيد.
 
و «وسيله»، به طورى كه تفسيرش كرده اند، به معناى توسل و تقرب است، و چه بسا در معناى آلت توسل و تقرب استعمال شود، و شايد معناى دوم با سياق مناسب تر باشد. چون دنبال كلمۀ «وسيله»، جملۀ «أيُّهُم أقرَب» قرار گرفته، كه با معناى دوم سازگارتر است.
<span id='link119'><span>
<span id='link119'><span>
==توضيح اينكه آلهه دروغين ، خود در جستجوى وسيله به سوى پروردگارشان هستند ==
 
و معنا (وخدا داناتر است ) اين است كه اين ملائكه وجن وانس كه مشركين معبودشان خوانده اند خودشان براى تقرب به درگاه پروردگار خود وسيله مى خواهند تا به او نزديك تر باشند و راه او را بروند، و به كارهاى او اقتداء كنند، همه اميد رحمت از خدا دارند و در تمامى حوائج زندگى ووجودشان به اومراجعه مى كنند، از عذاب او بيمناك اند، از او مى ترسند و معصيتش نمى كنند، در حالى كه عذاب پروردگارت محذور است و بايد از آن دورى جست.
==توضيح اين كه آلهه دروغين، خود در جستجوى وسيله به سوى پروردگارشان هستند ==
و معنا (و خدا داناتر است) اين است كه: اين ملائكه و جنّ و انس كه مشركان معبودشان خوانده اند، خودشان براى تقرب به درگاه پروردگار خود وسيله مى خواهند تا به او نزديكتر باشند و راه او را بروند، و به كارهاى او اقتداء كنند. همه اميد رحمت از خدا دارند و در تمامى حوائج زندگى و وجودشان به او مراجعه مى كنند، از عذاب او بيمناك اند، از او مى ترسند و معصيتش نمى كنند، در حالى كه عذاب پروردگارت محذور است و بايد از آن دورى جست.




۱۴٬۳۰۰

ویرایش