گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۸۱: خط ۱۸۱:
وجه زير نيز از نظر سخافت، دست كمى از وجوه مذكور ندارد، و آن، اين است كه گفته اند: ضمير در «إنَّهُ» به موسى بر مى گردد، نه به نوح! و جمله، تعليل فرستادن كتاب به موسى و آن را هدايت بنى اسرائيل قرار دادن است. البته در صورتى كه ضمير «هاء» در «وَ جَعَلنَاهُ» را به موسى برگردانيم، نه به كتاب.
وجه زير نيز از نظر سخافت، دست كمى از وجوه مذكور ندارد، و آن، اين است كه گفته اند: ضمير در «إنَّهُ» به موسى بر مى گردد، نه به نوح! و جمله، تعليل فرستادن كتاب به موسى و آن را هدايت بنى اسرائيل قرار دادن است. البته در صورتى كه ضمير «هاء» در «وَ جَعَلنَاهُ» را به موسى برگردانيم، نه به كتاب.


==معناى مختلف واژه ((قضاء(( ومعناى آيه : ((وقضينا الى بنىاسرائيل لتفسدن فى الارض ...((==
==معانى مختلف واژه «قَضَاء»، در آیه شریفه ==
«'''وَ قَضيْنَا إِلى بَنى إِسرءِيلَ فى الْكِتَبِ لَتُفْسِدُنَّ فى الاَرْضِ مَرَّتَينِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كبِيراً'''»:
«'''وَ قَضيْنَا إِلى بَنى إِسرائيلَ فى الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فى الاَرْضِ مَرَّتَينِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كبِيراً'''»:


راغب در مفردات در معناى ((قضاء(( گفته است كه به معناى فيصله دادن به امرى است ، چه با گفتار باشد وچه با عمل وهر كدام بر دووجه است يكى الهى وديگرى بشرى ، از جمله قضاء الهى اين است كه فرموده : ((وقضى ربّك الاتعبدوا الاايّاه (( خدا دستور داده كه جز او را نپرستيد: ونيز در همين معنااست كه فرموده : ((وقضينا الى بنى اسرائيل فى الكتاب (( يعنى ما اعلام كرديم وحكم را فيصله يافته كرديم وبه ايشان به وسيله وحى چنين اعلام نموديم كه ... وبر همين معنا حمل مى شود آيه : ((وقضينا اليه ذلك الامر انّ دابر هؤ لاء مقطوع (( اين امر را به وى حكم كرديم كه نسل اينان مقطوع خواهد بود.
راغب در مفردات، در معناى «قضاء» گفته است كه: به معناى فيصله دادن به امرى است، چه با گفتار باشد و چه با عمل، و هر كدام بر دو وجه است: يكى الهى و ديگرى بشرى.  


واما قضاء فعلى وعملى الهى اين است كه مى فرمايد: ((واللّه يقضى بالحقّ والّذين يدعون من دونه لايقضون بشى ء: تنها خداست كه به حق حكم مى كند وغير اوآنچه را به خدائى مى خوانند هيچ حكم (واثرى ) نخواهند داشت نه به حق ونه بباطل ((
از جمله «قضاء الهى» اين است كه فرموده: «وَ قَضَى رَبُّكَ ألّا تَعبُدُوا إلّا إيّاهُ» خدا دستور داده كه جز او را نپرستيد. و نيز در همين معناست كه فرموده: «وَ قَضَينَا إلَى بَنِى إسرَائِيلَ فِى الكِتَابِ». يعنى: ما اعلام كرديم و حكم را فيصله يافته كرديم و به ايشان به وسيله وحى چنين اعلام نموديم كه...


«'''فقضيهنّ سبع سموات فى يومين'''» : پس آنها را در دوروز هفت آسمان كرد(( كه قضاء در آن به معناى ابداء وفراغت از ايجاد است واين آيه در حقيقت در معنى همان آيه : ((بديع السّموات والارض ((است .
و بر همين معنا حمل مى شود آيه: «وَ قَضَينَا إلَيهِ ذَلِكَ الأمر أنَّ دَابِرَ هَؤُلَاءِ مَقطُوعٌ: اين امر را به وى حكم كرديم كه نسل اينان مقطوع خواهد بود».


واما ((قضاء(( در قول بشرى اين است كه مى گويند: داوود چنين قضاء كرد، پس حكمى كه حاكم مى كند از مقوله كلام است ودر قضاء فعلى بشرى ، آيه شريفه مى فرمايد: ((فاذا قضيتم مناسككم : پس چون مناسك خود را بپايان رسانديد(( وهمچنين مى فرمايد: ((ثمّ ليقضوا تفثهم وليوفوا نذورهم : پس آلودگيهاى خود را زائل نموده به نذرهاى خود وفا كنند.
و اما قضاء فعلى و عملى الهى اين است كه مى فرمايد: «وَ اللّهُ يَقضِى بِالحَقّ وَ الَّذِينَ يَدعُونَ مِن دُونِهِ لَا يَقضُونَ بِشَئٍ: تنها خداست كه به حق حكم مى كند و غير او آنچه را به خدایى مى خوانند، هيچ حكم (و اثرى) نخواهند داشت، نه به حق و نه به باطل».


وكلمه ((علو(( به معناى ارتفاع ودر آيه مورد بحث كنايه است از طغيان به ظلم وتعدى ، زيرا((علّو(( عطف بر فساد شده ، آنهم عطف تفسيرى ، در جاى ديگر قرآن نيز به اين معنا آمده است آنجا كه فرموده : ((انّ فرعون علافى الارض وجعل اهلها شيعا: فرعون در زمين علوكرد واهل زمين را فرقه فرقه نمود((
«'''فَقَضَيهُنَّ سَبعَ سَمَاوَاتٍ فِى يَومَين'''»: پس آن ها را در دو روز، هفت آسمان كرد»، كه «قضاء» در آن، به معناى ابداء و فراغت از ايجاد است و اين آيه در حقيقت، در معنى همان آيه: «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض» است.
ومعناى آيه اين است كه ما بنى اسرائيل را در كتاب كه همان تورات باشد خبر داده واعلام نموديم ، خبرى قاطع ، كه سوگند مى خورم وقطعى مى گويم كه شما نژاد وگروه بنى اسرائيل به زودى در زمين فساد خواهيد كرد - كه مراد از ((زمين (( سرزمين فلسطين واطراف آنست - واين فساد را در دونوبت پشت سر هم انجام خواهيد داد.
ودر زمين طغيان وعلّوبزرگى خواهيد نمود.


«'''فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكمْ عِبَاداً لَّنَا أُولى بَأْسٍ شدِيدٍ فَجَاسوا خِلَلَ الدِّيَارِ وَ كانَ وَعْداً مَّفْعُولاً'''»:
و اما «قضاء» در قول بشرى اين است كه مى گويند: داود چنين قضاء كرد. پس حكمى كه حاكم مى كند از مقوله كلام است و در قضاء فعلى بشرى، آيه شريفه مى فرمايد: «فَإذَا قَضَيتُم مَنَاسِكَكُم: پس چون مناسك خود را به پايان رسانديد»، و همچنين مى فرمايد: «ثُمَّ ليَقضُوا تَفَثَهُم وَليُوفُوا نُذُورَهُم: پس آلودگی هاى خود را زائل نموده، به نذرهاى خود وفا كنند».
راغب در مفردات در معناى كلمه ((باءس (( مى گويد: ((بؤ س (( و ((باءس (( و((باساءء(( به معناى شدت ومكروه است ، با اين تفاوت كه بؤ س بيشتر در فقر وجنگ وباءس وباساءء بيشتر در عذاب استعمال مى شود مانند آيه شريفه : ((واللّه اشدّ باسا واشدّ تنكيلا((


ودر مجمع البيان مى گويد: ماده ((جوس (( به معناى سر زدن به اينجا وآنجا است ، مثلا گفته مى شود: فلانى را در فلان قبيله رها كردم تا يجوسهم ويدوسهم يعنى بگردد ويك يك را پيدا نموده لگدمال كند، ابوعبيده هم در معناى اين كلمه گفته است :
و كلمه «علو» به معناى ارتفاع و در آيه مورد بحث، كنايه است از طغيان به ظلم و تعدى. زيرا «علّو»، عطف بر فساد شده، آن هم عطف تفسيرى. در جاى ديگر قرآن نيز به اين معنا آمده است، آن جا كه فرموده: «إنَّ فِرعَونَ عَلَا فِى الأرضِ وَ جَعَلَ أهلَهَا شِيَعاً: فرعون در زمين علو كرد و اهل زمين را فرقه فرقه نمود».
 
و معناى آيه، اين است كه: ما بنى اسرائيل را در كتاب كه همان تورات باشد، خبر داده و اعلام نموديم. خبرى قاطع، كه سوگند مى خورم و قطعى مى گويم كه شما نژاد و گروه بنى اسرائيل به زودى در زمين فساد خواهيد كرد - كه مراد از «زمين»، سرزمين فلسطين و اطراف آن است - و اين فساد را در دو نوبت پشت سر هم انجام خواهيد داد، و در زمين طغيان و علّوبزرگى خواهيد نمود.
 
«'''فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَّنَا أُولى بَأْسٍ شدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَ كَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً'''»:
 
راغب در مفردات، در معناى كلمۀ «بأس» مى گويد: «بُؤس» و «بَأس» و «بَأساء»، به معناى شدت و مكروه است، با اين تفاوت كه «بؤس»، بيشتر در فقر و جنگ و «بأس» و «بأساء»، بيشتر در عذاب استعمال مى شود. مانند آيه شريفه: «وَ اللّهُ أشَدُّ بَأساً وَ أشَدُّ تَنكِيلاً».
 
و در مجمع البيان مى گويد: ماده «جَوس» به معناى سر زدن به اين جا و آن جا است. مثلا گفته مى شود: فلانى را در فلان قبيله رها كردم تا يَجُوسُهُم وَ يَدُوسُهم، يعنى بگردد و يك يك را پيدا نموده، لگدمال كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱ </center>
هر جا را كه آمد وشد كرده پا نهاده باشى حوس وجوس كرده اى ، آنگاه گفته است : بعضى گفته اند جوس به معناى طلب كردن يك چيزى به جستجواست .
ابوعبيده هم در معناى اين كلمه گفته است: هر جا را كه آمد و شد كرده، پا نهاده باشى، حَوس و جَوس كرده اى. آنگاه گفته است: بعضى گفته اند «جَوس»، به معناى طلب كردن يك چيزى به جستجو است.
 
==وجوه گفته شده در معناى آيه شريفه: «فَإذَا جَاءَ وَعدُ أُولَيهُمَا...»==
 
و اين كه فرمود: «فَإذَا جَاءَ وَعدُ أُولَيهُمَا»، تفريعى است بر جمله: «لَتُفسِدُنَّ...»، و ضمير تثنيه «هُمَا» به «مَرَّتَين» بر مى گردد، و معنايش اين است كه: دو بار فساد مى كنيد.
 
بنابراين، معناى «أُولَيهُمَا»، افساد اولى است، و مراد به «وَعد أولى»، وعده اول از آن دو وعده و آن نكال و نقمتى است كه خدا در برابر فسادشان داده، ودر نتيجه «وَعد»، به معناى «موعود» خواهد بود. و آمدن «وعد» كنايه از آمدن هنگام انجاز و عملى كردن آن است، و همين خود دليل است بر اين كه خداوند در برابر دو نوبت افساد آنان، دو تا وعده داده.  


توضيح معناى آيه شريفه : ((فاذا جاء وعد اوليهما...(( واشاره به ضعف وجوه ديگرىكه در اين باره گفته شده است
و اگر اسمى از دومى نبرده، به خاطر اختصار بوده. و گويا فرموده: در زمين دو نوبت فساد مى كنيد و ما وعده تان داده ايم كه در هر نوبت انتقام بگيريم، وقتى افساد اول كرديد...  


واينكه فرمود: ((فاذا جاء وعد اوليهما(( تفريعى است بر جمله : ((لتفسدنّ...(( وضمير تثنيه ((هما(( به مرتين برمى گردد، و معنايش اين است كه دوبار فساد مى كنيد، وبنابراين معناى ((اوليهما(( افساد اولى است ومراد به ((وعد اولى (( وعده اول از آندووعده وآن نكال ونقمتى است كه خدا در برابر فسادشان داده ، ودر نتيجه وعد به معناى موعود خواهد بود، وآمدن وعد كنايه از آمدن هنگام انجاز وعملى كردن آنست ، وهمين خود دليل است بر اينكه خداوند در برابر دونوبت افساد آنان دوتا وعده داده ، واگر اسمى از دومى نبرده به خاطر اختصار بوده ، وگويا فرموده : در زمين دونوبت فساد مى كنيد وما وعده تان داده ايم كه در هر نوبت انتقام بگيريم وقتى افساد اول كرديد... همه آنچه را كه گفتيم به كمك سياق آيه بود كه از آيه استفاده كرديم ومعناى آيه كه فرمود: ((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باس ‍ شديد(( اين است كه بندگان نيرومند خود را بسيج كرديم وفرستاديم تا شما را ذليل نموده واز شما انتقام بگيرند.
همه آنچه را كه گفتيم، به كمك سياق آيه بود كه از آيه استفاده كرديم، و معناى آيه كه فرمود: «بَعَثنَا عَلَيكُم عِبَاداً لَنَا أُولِى بَأسٍ شَدِيد»، اين است كه بندگان نيرومند خود را بسيج كرديم و فرستاديم تا شما را ذليل نموده و از شما انتقام بگيرند.


ودليل اينكه گفتيم بعث بمنظور انتقام وذليل كردن بوده جمله : ((اولى باس شديد...(( است .
و دليل اين كه گفتيم «بعث» به منظور انتقام و ذليل كردن بوده، جمله: «أُولِى بَأسٍ شَدِيد...» است.


ودر اينكه آمدن آن بندگان خدا بسوى بنى اسرائيل وقتل عام واسارت و غارت وتخريب آنان را((بعث الهى (( خوانده ، اشكالى ندارد چرا كه اين بعث وبرانگيختن بر سبيل كيفر ودر برابر فساد وطغيان وظلم به غيرحق بنى اسرائيل بوده است ، پس كسى نگويد كه خدا با فرستادن چنين دشمنانى آدمكش ومسلط ساختن آنان بر بنى اسرائيل نسبت به ايشان ظلم كرده ، بلكه خود ايشان به خود ظلم كردند.
و در اين كه آمدن آن بندگان خدا به سوى بنى اسرائيل و قتل عام و اسارت و غارت و تخريب آنان را «بعث الهى» خوانده، اشكالى ندارد چرا كه اين بعث و برانگيختن بر سبيل كيفر و در برابر فساد و طغيان و ظلم به غيرحق بنى اسرائيل بوده است. پس كسى نگويد كه خدا با فرستادن چنين دشمنانى آدمكش و مسلط ساختن آنان بر بنى اسرائيل، نسبت به ايشان ظلم كرده، بلكه خود ايشان به خود ظلم كردند.




۱۴٬۰۶۶

ویرایش