گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
<span id='link24'><span>
<span id='link24'><span>


==خلاصه آنچه از روايات اسراء ومعراج استفاده مى شود در مجمع البيان طبرسى ==
==خلاصه آنچه در روايات پیرامون معراج آمده است ==
ودر مجمع البيان خلاصه آنچه را كه از روايات استفاده مى شود چنين آورده است كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) فرمود: جبرئيل در موقعى كه من در مكه بودم نزد من آمد وگفت اى محمد! برخيز ومن برخاسته با اوبه طرف درب به راه افتادم وديدم كه ميكائيل واسرافيل نيز با اوآمده اند. جبرئيل براق را - كه حيوانى بزرگتر از الاغ وكوچكتر از قاطر بود وصورتى چون گونه انسان ودمى چون دم گاوويالى چون يال اسب وپاهائى چون پاهاى شتر داشت - حاضر كرد بر پشت آن جلى بهشتى بود ودوبال از قسمت رانهايش بر آمده بود، گامش به اندازه اى بود كه چشمش كار مى كرد جبرئيل خطاب به من گفت سوار شو. من سوار شدم وبراه افتادم تا به بيت المقدس رسيدم .
و در مجمع البيان، خلاصه آنچه را كه از روايات استفاده مى شود، چنين آورده است كه:  
آنگاه داستان را نقل كرده تا رسيده به اينجا كه وقتى به بيت المقدس ‍ رسيدم فرشتگانى از آسمان فرود آمده از ناحيه رب العزه به من بشارت دادند واحترام كردند ومن در آنجا به نماز ايستادم .
 
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: جبرئيل در موقعى كه من در مكه بودم، نزد من آمد و گفت: اى محمّد! برخيز و من برخاسته، با او به طرف درب به راه افتادم و ديدم كه ميكائيل و اسرافيل نيز با او آمده اند. جبرئيل براق را - كه حيوانى بزرگتر از الاغ و كوچكتر از قاطر بود و صورتى چون گونه انسان و دُمى چون دم گاو و يالى چون يال اسب و پاهایى چون پاهاى شتر داشت - حاضر كرد، بر پشت آن جلى بهشتى بود و دو بال از قسمت ران هايش بر آمده بود. گامش به اندازه اى بود كه چشمش كار مى كرد. جبرئيل خطاب به من گفت سوار شو. من سوار شدم و به راه افتادم تا به بيت المقدس رسيدم.
 
آنگاه داستان را نقل كرده تا رسيده به اين جا كه وقتى به بيت المقدس رسيدم، فرشتگانى از آسمان فرود آمده، از ناحيه ربّ العزّه به من بشارت دادند و احترام كردند و من در آن جا به نماز ايستادم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۴ </center>
ودر بعضى از روايات اين باب آمده است كه ابراهيم هم در ميان خيل انبياء مرا بشارت داد، آنگاه از وصف موسى وعيسى گفت وفرمود: سپس جبرئيل دست مرا گرفته بالاى صخره برد ودر آنجا نشانيد كه ناگهان نردبان ومعراجى ديدم كه هرگز به زيبائى وجمال آن نديده بودم .
و در بعضى از روايات اين باب آمده است كه: ابراهيم هم در ميان خيل انبياء مرا بشارت داد. آنگاه از وصف موسى و عيسى گفت و فرمود: سپس جبرئيل دست مرا گرفته، بالاى صخره برد و در آن جا نشانيد كه ناگهان نردبان و معراجى ديدم كه هرگز به زيبایى و جمال آن نديده بودم.
پس به آسمان بالاصعود داده شدم وعجائب وملكوتش را ديدم ، ملائكه آنجا به من سلام كردند آنگاه جبرئيل مرا به آسمان دوم برد در آنجا عيسى بن مريم ويحيى بن زكريا را ملاقات كردم سپس ، به آسمان سوم عروجم داد در آنجا يوسف را ديدم ، مرا به آسمان چهارم بالابرد در آنجا ادريس را ديدم به آسمان پنجم برد در آنجا هارون را ديدم به آسمان ششم بالابرد در آنجا خلق كثيرى ديدم كه موج مى زدند سپس به آسمان هفتم عروج داد در آن جا خلقى وفرشتگانى ديدم ودر حديث ابوهريره آمده است كه در آسمان ششم موسى را ودر آسمان هفتم ابراهيم را ديدم .
 
آنگاه فرمود: از آسمان هفتم هم گذشته به اعلى علّيين رفتيم واعلى عليين را وصف نموده ودر آخر فرمود: پروردگارم با من سخن گفت و من با پروردگارم سخن گفتم بهشت ودوزخ را ديدم وعرش سدرة المنتهى را نظاره كردم وسپس به مكه بازگشتم .
پس به آسمان بالا صعود داده شدم و عجائب و ملكوتش را ديدم. ملائكه آن جا به من سلام كردند، آنگاه جبرئيل مرا به آسمان دوم برد، در آن جا عيسى بن مريم و يحيى بن زكريا را ملاقات كردم. سپس، به آسمان سوم عروجم داد. در آن جا يوسف را ديدم، مرا به آسمان چهارم بالا برد. در آن جا ادريس را ديدم، به آسمان پنجم برد. در آن جا هارون را ديدم، به آسمان ششم بالا برد. در آن جا خلق كثيرى ديدم كه موج مى زدند. سپس به آسمان هفتم عروج داد. در آن جا خلقى و فرشتگانى ديدم. و در حديث ابوهريره آمده است كه در آسمان ششم، موسى را و در آسمان هفتم ابراهيم را ديدم.
همينكه صبح شد داستان را براى مردم شرح دادم ابوجهل ومشركين مرا تكذيب كردند مطعم بن عدى گفت : توچنين مى پندارى كه در يك شب دوماه راه را پيموده اى من شهادت مى دهم بر اينكه تواز دروغگويانى .
 
راويان حديث اضافه كرده اند كه قريش گفتند بگوببينم در اين سفر چه چيرها ديدى رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) فرمود: به كاروان فلان قبيله برخوردم وديدم كه شترى گم كرده دنبالش مى گشتند ودر كاروانشان ظرف بزرگى از آب بود، از آب نوشيدم وروى ظرف را پوشاندم ، شما مى توانيد از ايشان بپرسيد كه آيا آب را در قدح ديدند يا نه . قريش گفتند: اين يك نشانه ، سپس فرمود به كاروان فلان قبيله برخوردم وديدم كه شتر فلانى فرار كرده ودستش شكسته بود شما از ايشان بپرسيد، گفتند: اين دونشانه ، آنگاه پرسيدند از كاروان ما چه خبر دارى ؟ فرمود كاروان شما را در تنعيم ديدم ، آنگاه از جزئيات بارها و وضع كاروان براى آنان مطالبى گفت وفرمود: پيشاپيش كاروان شترى خاكسترى رنگ در حركت بود كه دوفزاره بر دوش داشت در موقع طلوع خورشيد پيدايشان مى شود گفتند اين هم نشانه اى ديگر.
آنگاه فرمود: از آسمان هفتم هم گذشته، به اعلى علّيين رفتيم و اعلى عليّين را وصف نموده، و در آخر فرمود: پروردگارم با من سخن گفت و من با پروردگارم سخن گفتم. بهشت و دوزخ را ديدم و عرش سدرة المنتهى را نظاره كردم و سپس به مكه باز گشتم.
 
همين كه صبح شد، داستان را براى مردم شرح دادم. ابوجهل و مشركان مرا تكذيب كردند. مطعم بن عدى گفت: تو چنين مى پندارى كه در يك شب، دو ماه راه را پيموده اى، من شهادت مى دهم بر اين كه تو از دروغگويانى.
 
راويان حديث اضافه كرده اند كه قريش گفتند: بگو ببينم در اين سفر چه چيزها ديدى؟ رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: به كاروان فلان قبيله برخوردم و ديدم كه شترى گم كرده، دنبالش مى گشتند و در كاروانشان ظرف بزرگى از آب بود. از آب نوشيدم و روى ظرف را پوشاندم. شما مى توانيد از ايشان بپرسيد كه آيا آب را در قدح ديدند، يا نه.  
 
قريش گفتند: اين يك نشانه. سپس فرمود: به كاروان فلان قبيله برخوردم و ديدم كه شتر فلانى فرار كرده و دستش شكسته بود، شما از ايشان بپرسيد. گفتند: اين دو نشانه. آنگاه پرسيدند: از كاروان ما چه خبر دارى؟ فرمود: كاروان شما را در تنعيم ديدم. آنگاه از جزئيات بارها و وضع كاروان براى آنان مطالبى گفت و فرمود: پيشاپيش كاروان شترى خاكسترى رنگ در حركت بود كه دو فزاره بر دوش داشت، در موقع طلوع خورشيد پيدايشان مى شود. گفتند: اين هم نشانه اى ديگر.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵ </center>
در تفسير عياشى از هشام بن حكم از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) در آن شب كه به معراج رفت هم نماز عشاء را در مكه خواند وهم نماز صبح را.
در تفسير عياشى، از هشام بن حكم، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در آن شب كه به معراج رفت، هم نماز عشاء را در مكه خواند و هم نماز صبح را.
مؤ لف : ودر پاره اى از اخبار آمده كه آن جناب نماز مغرب را در مسجد الحرام خواند وبعد از آن برنامه معراجش شروع شد وميان اين دو روايت منافاتى نيست ، همچنانكه ميان نماز خواندنش قبل از معراج و واجب شدن نماز در شب معراج منافاتى نيست ، چرا كه نماز قبل از معراج واجب شده بود، وليكن جزئيات آن كه چند ركعت است تا آن روز معلوم نشده بود.
 
باقى مى ماند اين اشكال كه در روايات بسيارى آمده كه آنجناب از روز اول بعثتش نماز مى خواند، همچنانكه در سوره علق كه اولين سوره است فرموده : ((ارايت الّذى ينهى عبدا اذا صلّى - هيچ يادت هست آن كسى را كه نهى مى كرد بنده اى را كه نماز مى خواند(( رواياتى هم آمده كه آنجناب قبل از اعلام دعوتش تا مدتى با على (عليه السلام ) و خديجه نماز مى خواند.
مؤلف: و در پاره اى از اخبار آمده كه آن جناب نماز مغرب را در مسجدالحرام خواند و بعد از آن برنامه معراجش شروع شد و ميان اين دو روايت منافاتى نيست. همچنان كه ميان نماز خواندنش قبل از معراج و واجب شدن نماز در شب معراج منافاتى نيست. چرا كه نماز قبل از معراج واجب شده بود، وليكن جزئيات آن كه چند ركعت است تا آن روز معلوم نشده بود.
 
باقى مى ماند اين اشكال كه در روايات بسيارى آمده كه آن جناب از روز اول بعثتش نماز مى خواند، همچنان كه در سوره «علق» كه اولين سوره است، فرموده: «أرَأيتَ الَّذِى يَنهَى عَبداً إذَا صَلَّى: هيچ يادت هست آن كسى را كه نهى مى كرد بنده اى را كه نماز مى خواند».
 
رواياتى هم آمده كه: آن جناب قبل از اعلام دعوتش تا مدتى با على «عليه السلام» و خديجه نماز مى خواند.
<span id='link25'><span>
<span id='link25'><span>
==دوروايت درباره نحوه تعيين ركعات نماز ==
==دوروايت درباره نحوه تعيين ركعات نماز ==
ودر كافى از عامرى از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: بعد از آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) معراج رفت در مراجعت ده ركعت نماز بجا آورد هر دوركعت به يك سلام ، وچون حسن وحسين (عليهماالسلام ) متولد شدند رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) به شكرانه خدا هفت ركعت ديگر زياد كرد وخداوند هم عمل اورا امضاء فرمود، واگر در نماز صبح چيزى اضافه نكرد براى اين بود كه در هنگام فجر ملائكه شب مى رفتند وملائكه روز مى آمدند.
ودر كافى از عامرى از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: بعد از آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) معراج رفت در مراجعت ده ركعت نماز بجا آورد هر دوركعت به يك سلام ، وچون حسن وحسين (عليهماالسلام ) متولد شدند رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) به شكرانه خدا هفت ركعت ديگر زياد كرد وخداوند هم عمل اورا امضاء فرمود، واگر در نماز صبح چيزى اضافه نكرد براى اين بود كه در هنگام فجر ملائكه شب مى رفتند وملائكه روز مى آمدند.
۱۴٬۰۳۰

ویرایش