گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۹۰: خط ۱۹۰:
قَالَ مَا مَكَّنى فِيهِ رَبّى خَيرٌ فَأَعِينُونى بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنهُمْ رَدْماً(۹۵)
قَالَ مَا مَكَّنى فِيهِ رَبّى خَيرٌ فَأَعِينُونى بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنهُمْ رَدْماً(۹۵)


آتُونى زُبَرَ الحَْدِيدِ حَتى إِذَا سَاوَى بَينَ الصدَفَينِ قَالَ انفُخُوا حَتى إِذَا جَعَلَهُ نَاراً قَالَ آتُونى أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطراً(۹۶)
آتُونى زُبَرَ الحَْدِيدِ حَتّى إِذَا سَاوَى بَينَ الصَّدَفَينِ قَالَ انفُخُوا حَتّى إِذَا جَعَلَهُ نَاراً قَالَ آتُونى أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطراً(۹۶)


فَمَا اسطعُوا أَن يَظهَرُوهُ وَ مَا استَطعُوا لَهُ نَقْباً(۹۷)
فَمَا اسطَعُوا أَن يَظهَرُوهُ وَ مَا استَطَعُوا لَهُ نَقْباً(۹۷)


قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَبّى فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبّى جَعَلَهُ دَكّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبّى حَقًّا(۹۸)
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَبّى فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبّى جَعَلَهُ دَكّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبّى حَقًّا(۹۸)
خط ۲۰۲: خط ۲۰۲:
الَّذِينَ كانَت أَعْيُنهُمْ فى غِطاءٍ عَن ذِكْرِى وَ كانُوا لا يَستَطِيعُونَ سَمْعاً(۱۰۱)
الَّذِينَ كانَت أَعْيُنهُمْ فى غِطاءٍ عَن ذِكْرِى وَ كانُوا لا يَستَطِيعُونَ سَمْعاً(۱۰۱)


أَفَحَسِب الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِى مِن دُونى أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلاً(۱۰۲)
أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِى مِن دُونى أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلاً(۱۰۲)


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۹۷ </center>
خط ۲۷۱: خط ۲۷۱:
«اتباع» به معناى لاحق شدن است. يعنى ملحق به سببى شد. و به عبارتى ديگر: وصله و وسيله اى تهيه كرد كه با آن به طرف مغرب آفتاب سير كند و كرد.
«اتباع» به معناى لاحق شدن است. يعنى ملحق به سببى شد. و به عبارتى ديگر: وصله و وسيله اى تهيه كرد كه با آن به طرف مغرب آفتاب سير كند و كرد.


 
==معناى «عين حمئة» و بيان موقعيت جغرافيایى آن==
«'''حَتّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فى عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِندَهَا قَوْماً'''»:
«'''حَتّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فى عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِندَهَا قَوْماً'''»:


كلمۀ «حتّى» دلالت مى كند بر اين كه فعلى در تقدير است و تقدير كلام «فَسَارَ حَتّى إذَا بَلَغَ: و سير كرد تا به مغرب آفتاب رسيد» مى باشد. و مراد از مغرب آفتاب، آخر معموره آن روز از ناحيه غرب است، به دليل اين كه مى فرمايد: «نزد آن مردمى را يافت».


كلمۀ «حتّى» دلالت مى كند بر اين كه فعلى در تقدير است و تقدير كلام «فَسَارَ حَتّى إذَا بَلَغَ: و سير كرد تا به مغرب آفتاب رسيد» مى باشد. و مراد از مغرب آفتاب، آخر معموره آن روز از ناحيه غرب است، به دليل اين كه مى فرمايد: «نزد آن مردمى را يافت».
مفسران گفته اند: منظور از «عين حمئة»، چشمه اى داراى گل سياه، يعنى لجن است. چون «حمأة» به معناى آن است و مقصود از «عين»، دريا است. چون بسيار مى شود كه اين كلمه به دريا هم اطلاق مى گردد.  


==معناى «عين حمئة» و بيان موقعيت جغرافيائى آن==
و مقصود از اين كه فرمود: «آفتاب را يافت كه در دريایى لجندار غروب مى كرد»، اين است كه به ساحل دريايى رسيد كه ديگر ماوراى آن خشكى اميد نمى رفت، و چنين به نظر مى رسيد كه آفتاب در دريا غروب مى كند. چون انتهاى افق بر دريا منطبق است.  
مفسرين گفته اند: منظور از ((عين حمئة (( چشمه اى داراى گل سياه يعنى لجن است ، چون حماة به معناى آن است ومقصود از عين دريا است ، چون بسيار مى شود كه اين كلمه به دريا هم اطلاق مى گردد. و مقصود از اينكه فرمود ((آفتاب را يافت كه در دريائى لجندار غروب مى كرد(( اين است كه به ساحل دريايى رسيد كه ديگر ماوراى آن خشكى اميد نمى رفت، و چنين به نظر مى رسيد كه آفتاب در دريا غروب مى كند چون انتهاى افق بر دريا منطبق است.  


بعضى هم گفته اند: چنين چشمه لجندارى با درياى محيط، يعنى اقيانوس غربى ، كه جزائر خالدات در آن است منطبق است وجزائر مذكور همان جزائرى است كه در هيات و جغرافياى قديم مبدأ طول به شمار مى رفت ، و بعدها غرق شده و فعلا اثرى از آنها نمانده است.
بعضى هم گفته اند: چنين چشمه لجندارى با درياى محيط، يعنى اقيانوس غربى، كه جزائر «خالدات» در آن است، منطبق است و جزائر مذكور، همان جزائرى است كه در هيأت و جغرافياى قديم، مبدأ طول به شمار مى رفت، و بعدها غرق شده و فعلا اثرى از آن ها نمانده است.




۱۴٬۱۷۸

ویرایش