گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
كلمه «زَكِيَّة» در جمله «أقَتَلتَ نَفساً زَكِيّة» به معناى طاهره است، و مراد، طهارت و پاكى او از گناه است. چون آن كسى كه به دست خضر كشته شد، كودكى بوده كه به طورى كه از كلمه «غُلاماً» استفاده مى شود، به سن بلوغ نرسيده بوده، و اين پرسش موسى، پرسش انكارى بوده است.
كلمه «زَكِيَّة» در جمله «أقَتَلتَ نَفساً زَكِيّة» به معناى طاهره است، و مراد، طهارت و پاكى او از گناه است. چون آن كسى كه به دست خضر كشته شد، كودكى بوده كه به طورى كه از كلمه «غُلاماً» استفاده مى شود، به سن بلوغ نرسيده بوده، و اين پرسش موسى، پرسش انكارى بوده است.


و جمله «بِغَيرِ نَفسٍ»، معنايش اين است كه «بدون اين كه او كسى را كشته باشد، تا مجوّز كشته شدنش به قصاص باشد». چون اين بچه غير بالغ كسى را نكشته بود. و چه بسا از جمله «بِغَيرِ نَفسٍ» استفاده شود كه مقصود از نفس اولى هم، جوانى بالغ است. يعنى آن كه به دست خضر كشته شده، نيز بالغ بوده، و كلمه «غلام» هم، مطلق است. يعنى هم جوان نابالغ را شامل مى شود و هم بالغ را. و بنابر اين احتمال، معنا چنين مى شود: آيا بدون قصاص نفس، برى از گناه مستوجب قتل را كشتى؟
و جمله «بِغَيرِ نَفسٍ»، معنايش اين است كه «بدون اين كه او كسى را كشته باشد، تا مجوّز كشته شدنش به قصاص باشد». چون اين بچه غير بالغ كسى را نكشته بود. و چه بسا از جمله «بِغَيرِ نَفسٍ» استفاده شود كه مقصود از نفس اولى هم، جوانى بالغ است. يعنى آن كه به دست خضر كشته شده، نيز بالغ بوده، و كلمه «غلام» هم، مطلق است. يعنى هم جوان نابالغ را شامل مى شود و هم بالغ را.  
 
و بنابر اين احتمال، معنا چنين مى شود: «آيا بدون قصاص نفس برى از گناه مستوجب قتل را كشتى»؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۹ </center>
«'''لقد جئتَ شَيئا نُكراً'''» - يعنى: كارى بس منكر و زشت كردى، كه طبع آن را ناشناس مى داند، و جامعه بشرى آن را نمى شناسد. و اگر سوراخ كردن كشتى را «أمر»، يعنى كارى خطرناك خواند كه مستعقب مصائبى است و كشتن جوانى بى گناه را كارى منكر خواند، بدين جهت است كه آدمكشى در نظر مردم، كارى زشت تر و خطرناكتر از سوراخ كردن كشتى است. گو اين كه سوراخ كردن كشتى، مستلزم غرق شدن عده زيادى است، وليكن در عين حال چون به مباشرت نيست، و آدمكشى به مباشرت است، لذا آدمكشى را «نُكر» خواند.
«'''لقد جئتَ شَيئا نُكراً'''» - يعنى: كارى بس منكر و زشت كردى، كه طبع آن را ناشناس مى داند، و جامعه بشرى آن را نمى شناسد.  
 
و اگر سوراخ كردن كشتى را «أمر»، يعنى كارى خطرناك خواند كه مستعقب مصائبى است و كشتن جوانى بى گناه را كارى منكر خواند، بدين جهت است كه آدمكشى در نظر مردم، كارى زشت تر و خطرناكتر از سوراخ كردن كشتى است. گو اين كه سوراخ كردن كشتى، مستلزم غرق شدن عده زيادى است، وليكن در عين حال چون به مباشرت نيست، و آدمكشى به مباشرت است، لذا آدمكشى را «نُكر» خواند.


«'''قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّك إِنَّك لَن تَستَطِيعَ مَعِىَ صَبراً'''»:
«'''قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّك إِنَّك لَن تَستَطِيعَ مَعِىَ صَبراً'''»:
۱۴٬۱۱۵

ویرایش