۱۴٬۰۶۶
ویرایش
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
اين جمله، عطف بر مطلبى است كه جملۀ «وَ اتلُ مَا أُوحِىَ إلَيك» و جمله «وَ اصبِر نَفسَك»، عطف به آن شده است. پس سياق، سياق شمردن وظائف رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در قبال كفر كفار نسبت به قرآن و اصرارشان بر كفر است، و معنايش چنين است: | اين جمله، عطف بر مطلبى است كه جملۀ «وَ اتلُ مَا أُوحِىَ إلَيك» و جمله «وَ اصبِر نَفسَك»، عطف به آن شده است. پس سياق، سياق شمردن وظائف رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در قبال كفر كفار نسبت به قرآن و اصرارشان بر كفر است، و معنايش چنين است: | ||
بر وضع كفار تأسف مخور و آنچه كه بر تو وحى شده، تلاوت كن و نفس خويش را بردبار ساز، تا با اين مؤمنان فقير بسازد و به كفار بگو حق از ناحيه پروردگارتان است و بيش از اين كارى صورت مده. هر كه خواست ايمان آورد، بياورد، و هر كس خواست كافر شود، بشود. آرى، ايمان ايشان سودى به ما نمى رساند، و كفرشان ضرر نمى زند، بلكه آنچه سود و زيان و ثواب و عذاب دنبال كفر و ايمانشان هست، به خودشان عايد مى گردد. بنابراين، بايد هر يك را مى خواهند، خودشان انتخاب كنند. براى ظالمان عذابى چنين و چنان، و براى صالحان و مؤمنان، پاداشى چنين و چنان آماده كرده ايم. | بر وضع كفار تأسف مخور و آنچه كه بر تو وحى شده، تلاوت كن و نفس خويش را بردبار ساز، تا با اين مؤمنان فقير بسازد و به كفار بگو حق از ناحيه پروردگارتان است و بيش از اين كارى صورت مده. هر كه خواست ايمان آورد، بياورد، و هر كس خواست كافر شود، بشود. | ||
آرى، ايمان ايشان سودى به ما نمى رساند، و كفرشان ضرر نمى زند، بلكه آنچه سود و زيان و ثواب و عذاب دنبال كفر و ايمانشان هست، به خودشان عايد مى گردد. بنابراين، بايد هر يك را مى خواهند، خودشان انتخاب كنند. براى ظالمان عذابى چنين و چنان، و براى صالحان و مؤمنان، پاداشى چنين و چنان آماده كرده ايم. | |||
از همين جا روشن مى شود كه جمله «فَمَن شَاءَ فَليُؤمِن وَ مَن شَاءَ فَليَكُفر»، تتمه كلام خداى تعالى در خطاب به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است. نه اين كه داخل در مقول قول باشد، و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مأمور باشد اين را هم بگويد. پس ديگر اعتنایى نمى شود نمود به گفته كسى كه گفته است: جمله مذكور، تتمه سخنى است كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، مأمور به گفتن آن شده. | از همين جا روشن مى شود كه جمله «فَمَن شَاءَ فَليُؤمِن وَ مَن شَاءَ فَليَكُفر»، تتمه كلام خداى تعالى در خطاب به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است. نه اين كه داخل در مقول قول باشد، و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مأمور باشد اين را هم بگويد. پس ديگر اعتنایى نمى شود نمود به گفته كسى كه گفته است: جمله مذكور، تتمه سخنى است كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، مأمور به گفتن آن شده. | ||
خط ۱۸۷: | خط ۱۸۹: | ||
اين جمله بيان جزاى مؤمنان و مزد ايشان در ازاى ايمان و عمل صالحشان است. و اگر در آخر فرمود: «ما ضايع نمى كنيم...» و نفرمود: «ما براى اين دسته چنين و چنان تهيه كرده ايم»، براى اين است كه عنايت خداى تعالى و شكر او را نسبت به اين طائفه برساند و گرنه ممكن بود بفرمايد ما چنين و چنان مزد مى دهيم، ولى فرمود: ما مزد چنين كسانى را ضايع نمى كنيم. | اين جمله بيان جزاى مؤمنان و مزد ايشان در ازاى ايمان و عمل صالحشان است. و اگر در آخر فرمود: «ما ضايع نمى كنيم...» و نفرمود: «ما براى اين دسته چنين و چنان تهيه كرده ايم»، براى اين است كه عنايت خداى تعالى و شكر او را نسبت به اين طائفه برساند و گرنه ممكن بود بفرمايد ما چنين و چنان مزد مى دهيم، ولى فرمود: ما مزد چنين كسانى را ضايع نمى كنيم. | ||
و | و جملۀ «إنّا لا نُضِيعُ» در جاى خبر إنَّ» قرار گرفته و در حقيقت، سبب در جاى مسبّب نشسته و تقدير آن چنين است: «إنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَات سَنُوَفِّيهِم أجرَهُم فَإنَّهُم مُحسِنُونَ وَ إنّا لَا نُضِيعُ...». يعنى: كسانى كه ايمان آورده، عمل صالح كردند، ما اجرشان را مى دهيم. براى اين كه اينان نيكوكارند، و ما هم كسى نيستيم كه اجر نيكوكار را ضايع بگذاريم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۲ </center> | ||
و چون در آيه، عقاب، اثر ظلم و در مقابلش ثواب، اثر ايمان و عمل صالح ناميده شده، ما از آن چنين استفاده مى كنيم كه ايمان به تنهايى و بدون عمل صالح ثواب ندارد، بلكه چه بسا آيه اشعار داشته باشد بر اين كه ايمان بدون عمل، ظلم هم هست. | |||
«'''أُولَئك لهَُمْ | «'''أُولَئك لهَُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِى مِن تَحْتهِمُ الاَنهَارُ...'''»: | ||
كلمه | كلمه «عَدن» به معناى اقامت است، و «جنّات عدن» يعنى بهشت اقامت و زندگى. بعضى گفته اند: كلمه «أساور» جمع «أسورة» است و «أسورة» هم جمع «سِوار» - به كسر سين - است كه دستبند زنان را گويند. ولى راغب گفته: اين كلمه فارسى است، و اصل آن «دستواره است». «سُندُس» به معناى پارچه ابريشمى نازك است، و «استبرق» پارچه ابريشمى ضخيم را گويند، و «أرائك» جمع «أريكه»، به معناى تخت است و معناى آيه روشن است. | ||
<span id='link285'><span> | <span id='link285'><span> | ||
خط ۱۹۹: | خط ۲۰۱: | ||
==بحث روايتى: (روایاتی درباره برخی آیات گذشته)== | ==بحث روايتى: (روایاتی درباره برخی آیات گذشته)== | ||
در الدر المنثور است كه ابن | در الدر المنثور است كه: ابن مردويه، از طريق جويبر، از ضحاك، از ابن عباس روايت كرده كه در ذيل آيه «وَ لَا تُطِع مَن أغفَلنَا قَلبَهُ عَن ذِكرِنَا» گفته است: اين آيه درباره امية بن خلف نازل شده كه به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مى گفت: بايد فقراء را از دور خودت برانى تا ما اشراف و صناديد قريش با تو رابطه و آمد و شد برقرار كنيم. خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه: «به حرف كسى كه قلبش را غفلت زده كرده ايم، گوش مده». يعنى كسى كه مُهر بر دلش زده ايم و معناى «ذِكرِنَا» همان توحيد است، و مقصود از «هوى» در جمله «وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ» شرك است. «وَ كَانَ أمرُهُ فُرُطاً» يعنى دستورى كه اين مرد مى دهد، نادانى نسبت به خدا است. | ||
و در همان كتاب است كه ابن مردويه | و در همان كتاب است كه: ابن مردويه و ابونعيم - در كتاب حليه - و بيهقى - در كتاب شعب الايمان - از سلمان فارسى روايت آورده اند كه گفت: آن عده اى كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مى خواست با به دست آوردن دل هايشان، آن ها را به سوى اسلام بكشاند، آمدند نزد آن جناب كه دو نفر از ايشان «عيينه بن بدر» و «اقرع بن حابس» نام داشتند، و گفتند: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۳ </center> | ||
يا رسول اللّه | يا رسول اللّه! اگر براى خود مجلسى ترتيب دهى بالا و پایين داشته باشد و خودت بالاى مجلس بنشينى و اين قدر در دسترسى اين فقراء و قاطى با اين ژنده پوش ها نباشى، بسيار خوب است و منظورشان از ژنده پوش، سلمان و ابوذر وفقراى مسلمين بود، كه غالبا جبّه پشمى مى پوشيدند. و آنگاه گفتند: اگر چنين كنى ما با تو نشست و برخاست مى كنيم و با تو به گفتگو مى پردازيم و از تو استفاده مى نماييم. خداى تعالى در جوابشان اين آيه را فرستاد: «وَ اتلُ مَا أُوحِىَ إلَيكَ مِن كِتَابِ رَبِّك» تا آن جا كه مى فرمايد: «أعتَدنَا لِلظَّالِمِينَ نَاراً» و ايشان را به آتش تهديد نمود. | ||
مؤلف: نظير اين روايت را، قمى در تفسير خود آورده، ليكن او تنها «عيينة بن حصين بن حذيفة بن بدر فزارى» را آورده و لازمه اين روايت، اين است كه: آيه شريفه مورد بحث و اين آيه ديگر، هر دو در مدينه نازل شده باشد. و بر طبق روايت مزبور، روايات ديگرى نيز هست كه اين داستان را آورده اند. وليكن سياق آيات با مدنى بودن آن نمى سازد. | |||
و در تفسير | و در تفسير عياشى، از حضرت ابى جعفر و ابى عبداللّه «عليهما السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه «وَ اصبِر نَفسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَدَوةِ وَ العَشِىِّ» فرموده است: مقصود از دعا، همان نماز است. | ||
و در همان | و در همان كتاب، از عاصم كوزى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: من از آن حضرت شنيدم كه در تفسير آيه «فَمَن شَاءَ فَليُؤمِن وَ مَن شَاءَ فَليَكفُر» فرمود: منظور تهديد و وعيد است. | ||
و در كافى | و در كافى و تفسير عياشى و غير آن، از ابى حمزه، از امام باقر «عليه السلام» روايت شده كه فرمود: آيه «وَ قُلِ الحَقَّ مِن رَبِّكُم فَمَن شَاءَ فَليُؤمِن وَ مَن شَاءَ فَليَكفُر» در باره ولايت على «عليه السلام» است. | ||
ویرایش